گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان
سارق (گفت و شنود)
گفتم : روزی پاسدارمسلحی شد وارد یک بانک
پس از سرقت پول بانک خطاب به مشتری زدبانگ
شما دیدید که من به پول بانک زده باشم دستبرد؟
مشتری گفت بلی دیدم ، سارق شلیک کرد وی مرد
آنگاه پاسدار مسلح سارق از یکی دیگر پرسید
تو هم دیدی؟ یارو گفت نه، ولی این رفیقم دید
گفت: يكي از كاركنان يك سفارت اروپايي كه در دوران فتنه رابط سفارت با سران فتنه و برخي از فتنه گران بازداشت شده، بوده است تهديد كرده كه عليه سفير دولت متبوع خود در ايران دست به افشاگري مي زند.
گفتم: چرا؟!
گفت: اين كارمند سفارت بعد از بازگشت به كشور خود به اختلاس مالي و بالا كشيدن بخشي از كمك هاي مالي سفارت به سران و عوامل فتنه متهم شده است.
گفتم: حالا قصد دارد چه چيزي را افشا كند؟
گفت: چه مي دانم؟ شايد مي خواهد ماجراي قتل ندا آقاسلطان و توطئه اي كه سفارت متبوع وي به طور مشترك با سران فتنه طراحي كرده بودند را لو بدهد.
گفتم: از حذف فيزيكي توسط سازمان هاي اطلاعاتي سيا و موساد و MI6 نمي ترسد؟
گفت: اگر لو بدهد مجبورند سفير آن كشور كه يكي ديگر از شاهدان و دست اندركاران قتل ندا آقا سلطان بوده است را هم ترور كنند.
گفتم: سارق مسلحي به يك بانك حمله كرد و بعد از سرقت پول ها به يكي از مشتريان بانك گفت؛ آيا شما ديديد كه من به اين بانك دستبرد زدم؟ و مشتري جواب داد؛ بله آقا! ديدم، سارق مسلح در جا او را كشت و بعد رو به يكي ديگر كرد و پرسيد؛ شما هم ديديد؟ و يارو گفت؛ نه قربان! من نديدم، اما، اين رفيقم ديد
گفت :سربازجوی مبتلا به بیماری هاری
مدام پاچه گیری می کند از سر ناچاری
برای سفید کردن پرونده ندا آقاسطان
بند کرده به دولت فخمه یار غار شیطان
وارونه گوئی کرده است با سفاهت و حقارت
گفته در قتل ندا دست داشته کارمندسفارت
گفتم : چرا سربازجوی بر تنبان فتاده کک
فراموش کرده مردم ندارند ابهام و شک
چون دانند قاتل ندا آقا سلطان کیست؟
منظور از وارونه گوئی سربازجو چیست؟
گفت : برای اینکه طبق هذیان گوئی معمول
به حساب خودش کاری کرده باشد مقبول
تا بیش دریافت کرده باشد دستمزد کلان پول
پس در پرونده سازی خود کرده است مسئول
متهم کرده دولت فخیمه ارباب با رقیب مغلوب
تا بهانه باشد برای تعقیب رقیب و سوکوب
بجای قاتل بسیجی حامی رهبر و احمدی نژاد
متهم به قتل کرده عوامل سیا و هم موساد
گفتم : روزی پاسدارمسلحی شد وارد یک بانک
پس از سرقت پول بانک خطاب به مشتری زدبانگ
شما دیدید که من به پول بانک زده باشم دستبرد؟
مشتری گفت بلی دیدم ، سارق شلیک کرد وی مرد
آنگاه پاسدار مسلح سارق از یکی دیگر پرسید
تو هم دیدی؟ یارو گفت نه، ولی این رفیقم دید