گفتگوی جانبدارانه ی آخوند احمدعلم الهدی امام جمعه مشهد و عضو سیرک مجمع خبرگان با خبر که مدافع سر سخت ولی وقیح می باشد

آخوند سید احمد علم الهدی یک آخوند فرصت طلب می باشد که در 32 سال گذشته عجیب دچار دگر اندیسی شده است . زیرا که از طرفداری آیت لله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان تا نماینده ی ولی وقیح و امام جمعه ی مشهد عضو سیرک خبر گان رهبری در نوسان بوده است . البته یکی از حامیان سفت و سخت پاسدار گماشته احمدی نژاد و حمایت پاسداران کودتاگر را در کار نامه ی ننگین خود دارد . فراموش نشود که بسیار متحجر و زن ستیز می باشد . آنگونه که نه مخالف حضور زنان در میادین ورزشی به خصوص سفر و حضورشان در میادین ورزشی برون مرز می باشد . بلکه این اقدام را مخالف جایگاه رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی می داند و باور دارد برای رژیم ضد بشری که داعیه ی جهانی کردن حکومت مهدودیت دارد ، نمی بایست که زنان را زیر پوشش ورز شکار به خارج اعزام نماید تا موجب تأخیر در هدف جهانی کردن مهدویت شوند . بد تر اینکه زن جلو دار تیم های اعزامی ورزشی هم شود . بنابراین اتفاقی که در رژه روز افتتاحی المپیک پکن افتاد که یک زن جلو دار تیم ورزشی رژیم ز ستیز قرون وسطایی بود موجب عصبیت و کف بر دهان آوردن و زنجیر پاره کردنش شد. همچنین فتوا داده است که زنان بی حجاب از بمب اتمی خطرناک تر می باشند . مهمتر اینکه این آخوند متحجر و بی ترمز ودنده سخنران تظاهرات ساندیس خوران در نهم ی 1388 تهران بود که کودتا گر ان پس از وحشت از تظاهرات 6 دی یا عاشورای 88 که از شعار وفریادهای مرگ بر دیکتاتور و اقدامات تهاجمی جوانان معترض در چنین روزی عجیب تر سیده و وحشت زده شدند .برای اینکه هم ا نتقام این روز گرفته شود . هم فضای انفجاری جامعه کنترل گردد . بنا براین پاسداران و سازمان زائده اش بسیج دست به تدارگ گرد آوری شاندیس خوران در سطح روستا ها و حاشیه شهر ها زدند و به گسیل کردن شان به چند شهر بزرگ از جمله ی تهران همت گماردند ویک تظاهرات فر مایشی و نمایشی در روز نهم دی اجرا کردند و نام ساندیس خوران را مردم گذاشتند که در روز نهم دی دست به اقدامی خود جوش علیه ی سران فتنه و فریب خوردگان تظاهرات روز عاشورا زدند . تا پاسخی به تضاهرات ضد حکومتی 6 دی داده شده باشد . در این تظاهرات این آخوند احمد علم الهدی سخنران این نمایش خیمه شب بازی بود که بر منبر سر رفت و با عربده کشی و گرد و خاک بر پا کردن ضمن متهم و محکوم کردن سردان فتنه یا سران رقیب در کنار تظاهر کنند گان 6 دی یا روز عداشورای 88 را فتنه گران نامید که رهبری ا با منافقین بود و اینان محارب نامید و تأکید نمود که می بایست بازداشت و محاکمه و مجازات شوند. . اما گفتگویی که وی با خبر کرده است که شامل حال رفسنجانی و کنی و رحیم مشایی و پاسدار احمدی نژاد و اصول گرا و اصلاح طلب می شود و نمایش خیمه شب بازی آینده را در بر می گیرد . عجیب شباهتی با نظر پاسدار طلبه حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات و امنیت پاسداران دارد که پس از وی گفتگوی با روز نامه جوان ا رگان تبلیغاتی سپاه پاسداران داشته است رحیم مشایی را همچون آخوند علم الهدی نه فتنه که منحرف دانسته است . بهر حال شروع این گفتگو به سابقه ی همکاری وی با آخوند مهدوی کنی و چگونگی جایگزین رفسنجانی اشاراتی دارد که چنین است :

خبر: گفت وگو با آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد چند روز مانده به آغاز سال جدید،در دفتر کار وی انجام شد.روزی که برف مشهد را غافلگیر و چهره ان راسفید پوش کرده بود.آیت الله علم الهدی که تا قبل از امامت جمعه مشهد عضو جامعه روحانیت مبارزتهران ومعاون آموزشی دانشگاه امام صادق بود از جمله روحانیونی بود که رئیس جمهور تا قبل از حضورش در پاستور در تهران پامنبری اش بوده است.رابطه تنگاتنگ و نزدیک با آیت الله مهدوی کنی موجب شد وقتی درباره خبرگان رهبری از او سوالاتی می کنیم این گونه اشاره کند که ما از زمان تشکیل کمیته انقلاب با آیت الله مهدوی کنی مرتبط بودیم.بعد از انتصاب به امامت جمعه مشهد کم کم خطبه های آتشین آیت الله علم الهدی از رسانه های استانی فراتر رفت و به تیترهای سایت ها و روزنامه های سراسری کشیده شد.علم الهدی در سال 88 یکی از چهره هایی بود که درباره حوادث پس از انتخابات آن سال اظهار نظرهای صریحی داشت. نماینده کنونی مردم استان خراسان در مجلس خبرگان شاید در میان اعضای کنونی این مجلس«صریح اللهجه ترین »آنها در انتقاد ازدولت باشد.در همین گفت وگو هم وی انتقادات تندی را نثار رئیس دفتر رئیس جمهور کرد که در ویرایش نهایی مصاحبه به درخواست آیت الله، تنها برای ما ماند.جزئیات انتخابات خبرگان رهبری، عملکرد دولت وشخص رئیس دفتر رئیس جمهور،پیش بینی فضای سیاسی کشور و راههای بازگشت اصلاح طلبان برای فعالیت سیاسی محورهایی است که در گفت وگوی یک ساعته با آیت الله علم الهدی با وی درمیان گذاشتیم. قرار امام جمعه مشهد برای خواندن خطبه عقد یک عروس و داماد بعد از گفت وگوی ما موجب شد نتوانیم همه سوالات خود را بپرسیم قبل از انتخابات خبرگان رهبری،اخباری که شنیده می شد حاکی از این بود که حضرتعالی ازاصلی ترین چهره های بودید که برای ریاست خبرگان ازآیت الله مهدوی کنی دعوت کردید.در روز افتتاحیه هم شما با 15 دقیقه تاخیر و در میان سخنان آیت الله هاشمی وارد صحن مجلس خبرگان شدید.آن شنیده واین اقدام باید معنایی خاص داشته باشد؟نه،این تعابیرهمگی مثل همان 15 دقیقه دیرآمدن ما است.آقایان خبرگان رهبری که از استانهای دیگرمی آیند،معمولا درساختمان مجلس مستقر هستند؛اما بنده و برخی اعضای خبرگان در تهران منزل داریم. بعد از بنده هم چند نفر دیرآمدند .حرفهاو تحلیل ها هم مثل همین دیرآمدن ما است.اولا بنده عنصر اصلی نبودم که ازآقای مهدوی خواهش کردم،این اشکالی است که یک سایت به وجود آورد و بقیه روزنامه ها هم آن را تحریف کردند. ولی شما تمایل داشتید که ایشان رئیس خبرگان بشوند؟بله،ازاولی که آیت الله مهدوی کنی عضو خبرگان شدند،این تمایل را داشتم.چون خبرگان،مجلس فقها است و کسی شکی رشخصیت علمی، فقهی و سوابق ایشان ندارد.خود آقای هاشمی هم قبول دارند.اضافه بر این دردوره قبل هم ما به ایشان پیشنهاد کردیم .

آخوند علم الهدی فاش ساخته است وقتی رفسنجانی وقتی متوجه شدکه مهدوی کنی مریض است. پیشنهاد پیام نامزد رئیس سیرک خبر گان آخوندی شدن را از طریق امامی کاشانی برای وی ارسال می کند . به امید اینکه سیاست با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن کار برد دارد و مهدوی کنی بدلیل بیماری جواب منفی می دهد و وی دو باره رئیس سیرک مجمع خبر گان رهبری می شود . ولی با نامزد شدن مهدوی کنی بد جوری رفسنجانی رو دست خورد . یعنی چوب و پیاز را با هم خورد . چون هم تظاهرانت 25 بهمن را محکوم نمود به نیت اینکه رئیس سیرک مجمع خبرگان شود . هم پست ریاست سیرک مجمع خبر گان را از دست داد. البته علم الهدی عدم حضور مهدوی کنی در زمان سخنرانی رفسنجانی در اجلاس سیرک مجمع خبرگان را باپوشش کمر درد توجیه کرده است . ضمن اینکه افزوده پس از کودتای 22 خرداد 88 که توطئه ی فتنه شکل گرفت همه ی تظاهرات علیه ی ولی وقیح نا مشروع بود و کسی هم کاری با رئیس جمهور نداشت و وظیفه ی سیرک مجمع خبر گان دفاع و مراقبت از ولی وقیح بود که رفسنجانی این وظیفه را انجام نداد ولی بر عکس آخوند مهدوی کنی فسیل چون این وظیفه را تقبل کرده و قبول دارد . لذا برای همین این چنین رفسنجانی جراحی و مهدوی کنی رئیس سیرک مجمع خبرگان شد تا اهداف بعدی ولی و قیح و کودتاگران از طریق وی دنبال شود :

این پیغام مربوط به چند هفته قبل از انتخابات خبرگان بود؟شاید دو ماه قبل.خود آقای مهدوی کنی به من گفتند.ظاهرا آقای هاشمی تماسی با آیت الله امامی کاشانی داشتند و از ایشان سوال می کند که شما با آقای مهدوی ملاقات ندارید،ایشان می گوید:ایشان (آیت الله مهدوی کنی)مریض است،ممکن است به ملاقاتش بروم.آقای هاشمی به آقای امامی کاشانی می گوید:«اگر رفتید به ایشان بگویید اگر ایشان بیاید من برای انتخابات ریاست خبرگان نمی آیم.»وقتی این خبر را آوردند درنهایت،تصمیم ایشان قطعی شد. پس تصمیم آقای مهدوی کنی زمانی قطعی شد که آقای هاشمی به ایشان پیغام دادند.اما اینکه چرا این نسبت را به بنده دادند؟ دلیلش این بوده است که بنده از همه به آقای مهدوی کنی نزدیکترم.بنده30 سال است که با ایشان همکارم.در کمیته انقلاب اسلامی همراه ایشان بودم و بعد هم در دانشگاه امام صادق با ایشان تنگاتنگ همکاری داشتم.آیت الله مهدوی کنی روز اجلاس خبرگان تا زمانی که خبرنگاران بودند به جلسه نیامدند.اتفاقاتی که در زمان انتخابات افتاد چه بود. چه روندی طی شد؟آقای مهدوی کنی اصرار داشتند که در زمان سخنرانی آقای هاشمی باشند،منتها می دانید ایشان،مبتلا به درد کمرهستند تحمل این درد درطی دو ساعت نشستن در جلسه خبرگان برای ایشان مشکل بود.لذا ایشان، مقارن انتخابات آمدند وبعد هم رفتند.حتی برای سخنرانی دکتر صالحی هم ایشان نماند.فقط روز دوم زمانی که آقای جلیلی سخنرانی داشتند در جلسه حاضر بودند. پیش بینی شما از آینده فضای سیاسی کشور چیست؟ با توجه به اینکه آیت الله مهدوی کنی یک چهره میانه رو در فضای سیاسی هستند، فکر می کنید با حضور ایشان تنش ها در فضای سیاسی کشور کم شود.فضای سیاسی کشور ربطی به خبرگان ندارد. بالاخره تا قبل از این برخی گروه های سیاسی به دلیل حضور آقای هاشمی در خبرگان به ایشان می تاختند.خبرگان، مساله ای درباره مسائل کشور ندارد و بالاتر ازجریان های معمول سیاسی است.ممکن است برخی اعضای خبرگان در جریان های سیاسی باشند ولی حضورشان در خبرگان،ربطی به آن شخصیت جریانی شان ندارد.خبرگان ازاولی که تشکیل شده جریان های مختلف و فراکسیونی نداشته است. بلکه خبرگان به عنوان جریانی به عنوان مجتهدین عادلی که وکیل مردم در تکلیف شرعی آنها هستند،انجام وظیفه می کنند.افراد آزادانه حرف های خود را می زنند و حرفهای دیگران را نقد می کنند . مجلس خبرگان صمیمی ترین جمعی است که دربالاترین سطح فضای سیاسی کشور حضور دارند. خبرگان نه دربرخورد های جریانی اثر دارند و نه برخورد های جریانی داخل کشور اثری بر خبرگان دارد.خبرگان عملکردش باید نگهبانی دربرابر رهبری باشد.چون خبرگان دو وظیفه دارد، یکی تعیین رهبر است و دیگری نظارت بر رهبری ؛نظارت بر رهبری به معنای مراقبت بررهبری به معنای نظارت استطلاعی یا استصوابی،نیست.چون رهبری،ولی امر است ودر ولایت ولی امر که کسی نمی تواند دخالت کند.همه در تحت ولایت ولی اند.خبرگان هم در مجموعه تحت ولایت رهبری هستند.نظارت بررهبری،نگهبانی ازآن است.یک بعد نگهبانی، مراقبت بر بقای شرایط رهبری دررهبر موجود است.چون خبرگان رهبری است نه رهبر.بنابراین،باید از این رهبری و ولایت حفاظت کرد.یعنی اگر تخطئه یاهجومی متوجه رهبری شد،خبرگان باید سینه اش را سپر کند و بایستد. بحثی که درباره آقای هاشمی پیش آمد این بود که رهبری در جریان فتنه مورد هجمه قرار گرفت.اگر چه خاستگاه این فتنه،انتخابات ریاست جمهوری و رقابت رئیس جمهور با برخی ها بود اما در فتنه بعد از انتخابات اصلا کسی به رئیس جمهور کاری نداشت و در حرف ها و شعار هایی که دادند،کسی به رئیس جمهور ودولت تهاجمی نداشت.همه تهاجم متوجه شخص رهبری به عنوان ستون خیمه انقلاب شد.اینجا باید خبرگان در میدان دفاع قرارمی گرفت .یک اشکال درجامعه دینی ما اعم ازعلماء، جامعه، متدینین ومقلدین رهبری به طرف تشکیلات خبرگان که در راس آن آقای هاشمی بود،وجود داشت که چرا در مقابل تهاجمات به رهبری سکوت کردند.آقای مهدوی کنی اتفاقا چهره ای است که مبنایش همین است ومعتقد است نظارت بر رهبری،نگهبانی رهبری است ومعتقد است که خبرگان باید با همه قدرت در مقابل تهاجم در مقابله با ولایت ،از رهبری حفاظت کنند.علت اینکه برخی بزرگان ازآقای مهدی کنی درخواست کردند، همین منطق ایشان بود. معنای این صحبت شما این است که آقای هاشمی چنین موضعی نداشتند؟من بنای آقای هاشمی را نمی دانم، اما عمل و رفتار ایشان جور دیگری بوده است. چون آقای هاشمی شخصیتش بزرگترازاین است که ما بخواهیم روی مبنای ایشان حرف بزنیم .اشاره شما به تهاجم به رهبری حرف درستی است.در حال حاضرحتی دربین اصولگرایان هم دو نوع فهم از ولایت فقیه داریم. یک گروه می گویند چون ولی امر بر همه امور اشراف دارند، ما باید از ایشان تبعیت محض کنیم؛در مقابل گروهی دومی هستند که معتقدند این تبعیت محض کردن، تعطیلی عقل است ما باید خودمان تصمیم بگیریم ودر صورتی که رهبری نظری داشتند ما بدان گردن می نهیم.شما کدام فهم از ولایت فقیه را درست می دانید؟ببنید!براساس مبنای امام (ره)ولایت فقیه به این معناست که ولایت فقیه عین ولایتی است که معصوم (علیه السلام) دارد. ولایت فقیه هم که در قانون اساسی با مبنای امام خمینی(ره) تدوین شده،بر همین اساس است.این آقای سیاستمدار که دسترسی به رهبری دارد که می گوید ما بهتر است در فلان موضوع موضع گیری نکنیم، به عللی که در نظرش آمده است، باید این را به فقیه ارائه بدهد .به عنوان النصحیه للامام نه به عنوان نظری مخالف نظر ولی فقیه. در این صورت تعطیلی عقل لازم نمی آید. حرف ما این است که ما وقتی مبنای امام را درباره ولی فقیه قبول کردیم دیگر نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.یک بحث اطاعت است که همه اطاعت می کنند. ارمنی ها هم اطاعت می کنند.اهل سنت هم اطاعت می کنند،چون نظام را قبول کردند.هرحکمی حکومتی را باید اطاعت کنند.این اطاعت مهم نیست.مهم بحث «تابعیت»ازامر ولایت فقیه است واینکه آدم با ولی فقیه زاویه پیدا نکند.شما می دانید مدیریت ولی فقیه در کشورمدیریت کلان است.در این بخش، ما نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.ما الان تمام حرفمان با آقایان سیاستمدار این است.ولذا اصولگرا با ولی فقیه زاویه پیدا نمی کند.اگر زاویه پیدا کرد ولو در کوچکترین مساله ای،اصولگرا نیست.پاسخ را نگرفتم،فرض کنید در مجلس موضوعی مطرح است و به گوش برخی افراد رسیده که نظر رهبری بر فلان موضوع است ولی این بیان صراحت ندارد و تنها گمان این افراد است.یک وقت هست که رهبری دستورداده که باید بدان عمل کرد یک بارهست که مثل امام می گوید این آقا نخست وزیر باشد ولی خودتان می دانید. اینجا چه باید کرد؟اگر ولی فقیه گفته خودتان می دانید،معنایش این است که به خودشان واگذار کرده است.ببینید مساله فتنه که پیش آمد رهبری با تمام وجود جلوی آن ایستاد.فتنه هم تمام هجومش به رهبری بود.حالا یک آقایی سکوت کند و بگوید من اصلا شک دارم که حق با اینها هست یا نه.این زاویه پیدا کردن با رهبری است وازهیچ نخبه سیاسی قابل تحمل نیست. شما فکر می کنید فتنه 88، تمام شده است؟نخیر.یعنی معتقدید بحث هایی که اخیرا درباره شکل گیری فتنه جدید از درون جریان اصولگرا از زبان چهره های اصولگرا بیان می شود، تحلیل درستی است؟نه، فتنه ها نیست.ببینید! فتنه 88 زیر بنایش استکبار،آمریکا وجریان ضد انقلاب بود.ضد انقلاب که تمام نشده است.ضد انقلاب ازیک موقعیتی استفاده کرد. یک عده قدرت طلب فرصت یاب هم ابزار ضد انقلاب شدند.اینها که ضدانقلاب نبودند.بلکه استکباروضد انقلاب ازابزار بودن اینها استفاده کردند.حالا که ضد انقلاب ،میدانی را به دست آورده به راحتی که رها نمی کند.فتنه ها یک فتنه است منتها ممکن است جریانهای مختلف را به استخدام خودش در بیاورد .الان اصولگرایان فتنه های آینده را از درون جریان اصولگرا می دانند.بنده این تقسیم بندی را قبول ندارم.چون ولایت فقیه، ولایت فقیه نیست.ولایت معصوم و امام زمان است.امام زمان در دسترس ما نیستند یک معاون ارتباط مردمی معرفی کردند که مجتهد جامع الشرایط است وبه او اختیار هم دادند و اصل ولایت مربوط به امام معصوم (علیه السلام) است.بنابراین در راس اصول ما ولایت است.

آخوند علم الهدی در این بخش پاسخ خود آب پاک برر وی دست مدعیان اصلاح طلبان ریخته است . زیرا که این آخوند متحجر نظر داده است که نه اصول گرا یان خاتمی را و نه اصلاح طلبان را می توانند قبول داشته باشند ونه اصلداح طلبان می توانند ولی وقیح را قبول داشته باشند.

تعریف شما از اصولگرایان بسیار گسترده است و حتی می تواند برخی از طیف اصلاح طلبان را هم شامل شود؟اگر کسی اصولگرا باشد، اصلاح طلب نیست.اصولگرا ازاصلاحات« الف» ش را هم قبول ندارد. کسی که ولایت را قبول دارد هیچ وقت آقای خاتمی را قبول ندارد. هیچ وقت رهبری تشکیلاتی آقای خاتمی را نمی پذیرد.

آخوند علم الهدی در ادامه پیرامون رحیم مشایی و پاسدار گماشته احمدی نژاد و فتنه ی آینده نظر داده است که اولی را نه فتنه گر که منحرف دانسته است که با حلال و حرام کردن خدا بازی می کند . و در مورد پاسدار گماشته احمدی نژاد گفته است که وی باید نقش سکوی پرش برای اسلام ایفا نماید و نه برای کسب قدرت باشد که در آن موقع شبی نیمه شب با وی شیر نوشیده نشده تاکه این چنین مجبور به سکوت شود :

شما می گویید فتنه آینده اصولگرا و اصلاح طلب ندارد. فکر می کنید این فتنه چه شکلی دارد بحث هایی که برخی چهره های اصولگرایان مثل آقای باهنر، نبوی و ... دارند مبتنی بر این است که فتنه آینده از نزدیکان آقای رئیس جمهورخواهد بود. این تحلیل ها را چقدر واقعی می دانید؟من ازاین تحلیل ها خیلی خبر ندارم و اینکه مقصودشان چه هست راهم نمی فهمم. فتنه در مفهوم خودش غباردارد. فتنه یک جریان مضر و مهاجم است که خود را در گرد وغبارپنهان می کند.همانند قصه حوادث فتنه ای که در سال 88 انجام گرفت.اگر مقصود از نزدیکان رئیس جمهور مشایی است،مشایی فتنه نیست.چون گرد وغباری ندارد. شفاف است.یک فرد منحرف است وانحرافش هم مشخص است. شما انحراف ایشان رادر چه مصداق هایی می بینید؟انحرافش در این است که با حلال و حرام خدا بازی می کند. با انبیا ء خدا بازی می کند. به مقدسات خدا دست اندازی می کند. خوب این آدم که فتنه نمی شود. البته ایشان بارها در گفت وگو های خودشان اعلام کردند که اظهارات من درست منتقل نمی شود. مثلا اظهارات ایشان درباره حضرت نوح این گونه بود. ایشان چیزی گفته بود و یکی از خبرگزاری ها گونه دیگری آن را انعکاس داده بود.به خاطر اینکه ایشان فکرمی کند همه،حرفهایش راشنیده ورفتند.فکر نمی کند که سی دی اش مانده است و بعد یک آخوند مثل بنده پیدا می شود و آن را تکثیر می کند و به دست یک یک علما می دهد.خودم هم آن را گوش می دهم. ایشان در سی دی خودش حرفی زده است بدتر ازاهانت به انبیا. گفته است که «جامعه دینی،جامعه آرمانی نیست.» این حرف را در همان سی دی که درباره انبیا حرف زده است، گفته است.منتها خیلی ها گوش نکردند.مگر تو تنها حرف می زدی که حرفت را نشنیدند.؟!30 سال از این انقلاب می گذرد و این همه وکیل و وزیر و امیر این کشور داشته است. چطور مردم حرف همه آنها را فهمیدند،حرف تو یکی را نمی فهمند؟ چرا این نسبت ها را به کس دیگری ندادند.در دولت اصلاحات این قدر قداره کشی علیه اسلام شد.آقای مهاجرانی با تمام وجود جلوی مقدسات ما ایستاد.چرا ما این چنین نسبتی به مهاجرانی ندادیم؟این آقا،به حلال وحرام خدا دست اندازی می کند.اینکه بگویم «موسیقی مبتذل در میان موسیقی ها قطره ای دردریا است» این دست انداختن حلال وحرام خدا است.یعنی شارع مقدس حکم حرمت را برای چیزی وضع کرده که به اندازه یک قطره است؟! این توهین به شارع است،توهین به قرآن است...بین ادبیات آقای رئیس جمهور با رئیس دفترشان تفاوت قائل هستید؟ما آقای رئیس جمهور را به عنوان یک آدم متدین و متعبدی که تا قبل از ریاست جمهوری یک شخصیت فعال به تمام معنا در عرصه های ارزشی اسلام بودمی شناختیم.ولی اگر بنا باشد قدرت یک روز آقای رئیس جمهور را عوض کند و بخواهد خود را از ادبیات دینی منحرف کند، با رئیس جمهور شیر نصف شب نخوردیم! ما نظام،انقلاب ومملکت و همه اینها را برای اسلام می خواهیم.همه اینها سکوی پرش اسلام است.اسلام ودین باید دردنیا گسترش پیدا کند.این مبنای امام راحل است. امام قبل از پیروزی انقلاب فرمود ما سه هدف داریم: اول اینکه این کشوراسلامی بشود.هدف دوم ما این است که تمام کشورهای اسلامی به طور کامل اسلامی بشود و هدف سوم ما این است که اسلام جهانی بشود. این حرف امام بود.اتفاقا منتقدان دولت در مجلس هم همین بحث را دارند ومعتقدند که ازدولتی که اصولگرا بوده توقع ترویج چنین اموری نیست.می توانیم نقد آنها را درست بدانیم چرا که اگر سخنرانی های6 ماهه دوم آقای احمدی نژاد را تحلیل محتوا کنیم به راحتی به موضوع ملی گرایی در فرمایشات ایشان می رسیم.دو مساله است.اول اینکه آقای احمدی نژاد معصوم که نیست.ممکن است در مقابل 100 تا عمل خوب، دو لغزش هم داشته باشد.اینها قابل تحمل است اما اگر اینها بخواهد برای آقای احمدی نژاد ادبیات شود- تا قبل از این که نبوده است- ما ایشان را به خاطردینشان می خواهیم.هر کس در دینش کوچکترین خللی وارد شد به همان اندازه ما مقابلش موضع می گیریم.شما پیش از این گفته بودید که درباره خطاها ابتدا تذکرات غیر علنی می دهم و اگر اثر نکرد،آن را علنی می کنم. دراین زمینه با آقای احمدی نژاد صحبت کردید؟با خود ایشان صحبت کردیم.از طریق برخی نزدیکان ایشان پیغام فرستادیم.به علمایی که با ایشان محشور هستند در این زمینه تذکر داده ایم.آقای رئیس جمهورامسال در یکی از سفرهای استانی خودشان اعلام کردند که رئیس جمهور بعدی از من هم انقلابی تر خواهد بود. شما پیش بینی می کنید که رئیس جمهور آینده از نزدیکان جریان آقای رئیس جمهور ظهور کند؟آقای احمدی نژاد وقتی رئیس جمهور شد جریان نداشت.حزب هم نداشت. الان هم بنده خدا تشکیلاتی را به اسم خودش ثبت نکرده است. یک عده مردم طرفدار ایشان اند.هر کس طرفدارایشان هست،به ملاکی طرفدارآقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد یک حرفی زده است.«المعنا فی بطن الشاعر»من نمی دانم مقصود ایشان از بیان این جمله چه بوده است.ولی این حرف برای ما هم قابل تحلیل است به این معنا که آقای احمدی نژاد می گوید من در عرصه انقلاب به گونه ای پیش می برم که طبیعتا بعد از من هر کس کارگزار کشورشود،باید از من انقلابی تر باشد.این حرف،حرف درستی است.

بالاخره آخوند هفت خط پاللان سائیده ذوب شده در ولایت ولی وقیح آنگونه کر و منگ و مشنگ شده است که پژواک های فریاد مرگ بر دیکتتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح را در ایران نشنیده است که چگونه از تظاهرات ضد حکومتی عاشورای 88 تا مراسم جشن 4 شنبه سوری پایان سال 89 در شهر های ایران و حتی تظاهرات شب عید در حافظیه ی شیراز را وارونه کرده است و با وارونه و تناقض گویی کردن در مورد حضور نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصابات و تقلبات آینده ادعا کرده که مدعیان اصلاح طلبان و حتی مجاهدین خلق پس از 200 سال مردم اینان را قبول ندارند و اینگونه لغز خوانی و هذیان گویی علیه شان کرده است :

یعنی منظورشما این است که اصلاح طلبان در آینده فضای سیاسی کشور نقشی ندارند؟اگر مردم آنها رابپذیرند.ولی این مردم، ضد ولایت را نمی پذیرند.بعد از اینکه اینها بیایند دست به دست فتنه بدهند و روسای آنها دستشان در دست انگلیس و آمریکا باشد و جرج سوروس برای آنها برنامه ریزی کند، مسلم بدانید که ده نسل بعد آنها هم بیایند در سیاست این مملکت جایی ندارند. اگر اصلاح طلبان بخواهند به فضای سیاسی برگردند وفعالیت کنند،فکر می کنید رهبری این جریان را چه کسی می تواند بر عهده بگیرد؟اینها در شکل جریانی خودشان نمی توانند برگردند.البته اگر افراد متعبد،ولایت مدارشان بیایند در عرصه سیاست ممکن است به عرصه برگردند،اما با این آرم تشکیلاتی اگروارد شوند موفق نمی شوند. شما فرض کنید 200 سال از عمر این انقلاب بگذرد. بعد از 200 سال یکی بین این مردم بیاید و آرم مجاهدین خلق (منافقین) را تبلیغ کند. احتمال می دهید کسی از مردم آنها را قبول کند؟شخصیت تشکیلاتی اصلاح طلبان سقوط کرده و دیگر با این شخصیت نمی توان وارد عرصه سیاست شد.

در خاتمه اینکه آخوند ذوب شده در ولایت وقیح علم الهدی ضمن اینکه لو داده است که دلیل جراحی و حذف رفسنجانی از رأس سیرک مجمع خبر گان چه بوده است. زیرا که اعتراف کرده است که رفسنجانی پس از طراحی کودتای پاسداران و بسیج و ولی وقیح در 22 خرداد که منتهی به اعتراضات گسترده ی ضد حکومتی در ایران شد . همانگونه که این آخوند پیشمرگه ی ولی وقیح وارونه اذعان کرده است که اعتراضات مردم ناراضی ایران نه ناشی از عملکر دبیش از 3 دهه ی حاکمان و مسئولین رژیم ضد بشری نبود ه که پس از کودتای 22 خرداد 88 و تظاهرات های ضد حکومتی عیان شد ولی وی این اعتراضات ناراضیان را فتنه نامیده است و به حساب خودش در این مورد تعریفی هم از فتنه ارائه داده است تا نشان دهد یادداشت روز و خبر های ویژه ی دروغ نامه ی کیهان سربازجو پاسدار حسین شریعتمدار را پیگیری می کند . همچنین بدون توجه به اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد وارد هر محیط دانشگاهی می شود با فر یاد مرگ بر دیکتاتور مواجه ومورد استقبال واقع می گردد . اما این آخوند علم الهدی باور دارد که در تظاهرات های ضد حکومتی فقط هدف مخاطب قرار دادن ولی وقیح بوده افزوده است که در چنین شرایط و اوضاع و احوال وظیفه رفسنجانی که رئیس سیرک مجمع خبر گان رهبری بود می بایست بدون درنگ وسط میدان می آمد و سپر بلای ولی وقیح می شد و از جایگاه وی مقابل فتنه گران دفاع و حمایت می نمود . ولی رفسنجانی سکوت معنی دار نمود که به نفع جریان فتنه تمام شد . بنا براین بودن رفسجانی بر کرسی ریاست سیرک مجمع خبرگان مضر و خطر ناک بود . پس می بایست جایش را به مهدوی کنی می داد که دفاع و مراقبت و حفاظت از ولایت وقیح را ارحج بر هر چیز دیگر می داند. حال بماند که مشابه ی همین نظر در مورد رفسنجانی در پاسدار گماشته احمدی نژاد هم داده شده است . یعنی اینکه آخوند علم الهدی تأکید کرده که وی تا جایی تحمل می شود که ذوب شده در ولایت وقیح باشد و از رحیم مشایی منحرف فاصله بگیرد . درغیر اینصوت با وی هم همچون مدعیان اصلاح طلبان بر خورد می شود که ولی وقیح را قبو ل ندارند . همانگونه که مدعی است اصول گرایان هم نمی توانند اصلاح طبان را قبول داشته باشند. البته این آخوند فرصت طلب تناقض گوی نگفته است که چگونه می توان بر سر گوری مرثیه خوانی نمود که در آن مرده ای نیست . زیرا که چگونه می شود فضای انفجاری جامعه نا دیده گرفت و فریاد های مرگ بر دیکتاتور و ولی وقیح و خامنه ای در 20 ماه گذشته در ایران را ناشنیده گرفت و با زهم ادعای همکاره بودن ولی وقیح و مردمی بودنش نمود . به ویژه پژواک اعتراضی رو به رشد معترضان و مخالفان و منتقدات را به حساب نیاورد . در صورتیکه از مصر و اردن تا بحرین و عراق و سوریه همچون ایران فریاد های اعتراضی علیه ی ولی وقیح و پاسداران کودتا گربلند است که چرا در داخل ایران سرکوب می کنید و در بیرون مرز با مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه شیادانه اشک تمساح می ریزید و دلسوزی می نید که چرا آزادی تظاهرات به مخالفان معترض این کشور ها داده نمی شود؟

هوشنگ بهداد

سخنان صریح امام جمعه مشهد درباره هاشمی،احمدی نژاد،مشایی و اصلاح طلبان

http://www.fardanews.com/fa/news/142034