طلبه پاسدار حسین طائب معاون وزیر اطلاعات آخوند علی فلاحیان در دوران رفسنجانی بود که اخراج شد . سپس در دوران خاتمی که گند قتل های زنجیره ای در آمد . خاتمی مجبور شد تا که نا پرهیزی کند و اشاره به گروه خود سر درون وزارت بد نام اطلاعات کند و این گروه خود سر را مسئول قتل های زنجیره ای معرفی نمود تا که آمران و عاملان پشت پرده نشناس بمانند . اما پس از داروی نظافت خوراندن سعید امامی که معاون مقام امنیتی و زار ت بد نام اطلاعات بود . پس از آن باند مافیایی کناره گذاشته شده از این وزارت بدنام به بیت رهبری گسیل شدند ودر آنجا زیر نظر طلبه حسین طائب سنگر گرفتند .چون طلبه حسین طائب رابطه ی بسیا ر نزدیکی با مجتبی خامنه ای داشت . بنابراین از حمایت شدید وی بر خوردار شد و این باند مافیایی به زودی باز سازی شد. آنگونه که بطور موازی با وزارت اطلاعات دوران خاتمی در همه نهاد های مهم حکومتی نفوذ کردمستقر شد و بنای مخالفت و کار شکنی و اخلال گری و پرونده و سناریو سازی همراه با تهدید علیه ی دولت خاتمی و مجلس ششم و مطبوعات وایسته به اینان و مهره های برجسته و کار سازش را در دستور کار روزانه ی خود قرار دادند . طوریکه خاتمی مجبور شد در پایان 4 ساله ی دوره ی اول ریاست جمهوری خود بیلان هر 9 روز یک بحران گزارش دهد ودر پایان دوره ی دوم ریاست جمهوری دوره ی دوم اعتراف نماید که نقشی جز آبدار چی در این نظام بر عهده نداشته است. در ادامه نفو ذاین سازمان موازی ورقابت آن با وزارت بد نام اطلاعات در دورانخاتمی سبب شد تااز طریق شورای نگهبان آلت دست ولی وقیح دست به قلع و قمع نا مزدان رقیب مدعی اصلاح طلبان بزنند . به خصوص اینکه سر باز جو پاسدار حسین شریعتمداری در ستون طنز گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان با اهانت وتوهین کردن به نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم، اینان را گاو نامید و شورای نگهبان را متهم نمود که برای چه این گاوان را به این گاو داری راه داده است وخطاب به این نهاد تأکید کرد که یا همین حال درب این گاو داری را می بندد یا اینکه باید قول دهد که پای اینگونه گاوان به دوره ی بعد راه نیابد ؟ در هر صورت این تهدید عملی شد و بازار مکاره ی هفتم در اختیار مدعیان اصول گرایان قرار گرفت و آن کاری را کردکه در سوم تیر 84 پاسدار گماشته احمدی نژاد رئیس جمور شد که بقول پاسدار محمد باقرذوالقدر که اکنون معاون قوه ی قضائیه آلوده به فساد است و لی آن موقع معاون رئیس گزمکان پاسداران بود گفت ما با سیاست پیچیده چند لایه و چراغ خامو موفق شدیم تا پیروزشویم . سپس بازار مکاره ی هشتم را قبضه کردند و تبدیل به سرپل پرش حذف کامل رقیب در طرح کودتای 22 خرداد 88 شد و سرکوب و خفقان ادامه دار آن تا حال جزو دستآورد های این کودتای 22 خرداد 88 بوده است البته نقش طلبه حسین طائب از فرماندهی بسیج که به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت پاسداران ارتقاء داده شد و در کنار مجتبی خامنه ای در همراهی نزدیک کودتای 22 خرداد 88 برجسته بوده است . همانگونه که نقش وی در ربودن وتجاوز و سوزاندن جسد ترانه موسوی نیز پنهان و انکار کردنی نمی باشد . بنا براین از این جایگاه و پیشینه ای می باشد که وی در گفتگوی خود با جوان که ارگان تبلیغاتی پاسداران کودتا گر می باشد پیرامون رقیب مغلوب و رحیم مشایی و رفسنجانی و موسوی خوینی ها گفتگو ی زرگری نموده است ودر پاسخ به سئوالات جهت دار تنظیم شده علیه ی منتقدان دولت و پاسداران کودتا گر و رفسنجانی و موسوی خوئینی ها رحیم مشایی چنین نظر داده است :
"شخص معروف جریان انحرافی جاده صافکن جریان اصلاحطلبی است و راه را هم برای خود و جریان متبوعش هموار میکند و هم برای اصلاحطلبان. حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب در گفت وگو با جوان در باره جریان انحرافی اصولگرایان و اسفندیار رحیم مشایی مطالبی مطرح کرده که اهم آن به شرح زیر است: شما تا چه میزان به انحراف در میان جناح اصولگرایان معتقد هستید و اگر هستید چگونه و با چه شاخصههایی بهوجود آمده است؟ جماعت اصولگرا متشکل از نفراتی هستند بنابراین زمانی که برای تکتک آنها احتمال انحراف هست برای جمع آنها هم این امکان وجود دارد. در نتیجه علیالدوام باید همه با هم حواسمان باشد که پایمان را از مسیر بیرون نگذاریم و لذا در آیه داریم «وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». در همین انتخابات 88 خیلی از افرادی که میخواستند اصولگرا باشند و اصولگرا هم بودند، اما دیدیم که در بعضی از جاها همنوای با فتنه شدند یا اینکه با عمل خود رفتار فتنهگران را تأیید کردند یا اینکه حاضر نشدند در مورد فتنه سخنی بگویند یا موضعی بگیرند و به اقتضائات اصولگرایی عمل نکردند یا الان هم روزمره برخی مواضع و جهتگیریها را میبینیم که با خط مشی اصولگرایان همخوانی ندارد. مردم اگر جریان اصلاحطلبی را طرد کردند به این خاطر بود که در رانتخواری شرکت داشتند و به حقوق عامه مردم اهمیت ندادند و اصل عدالتخواهی را زیر پا گذاشتند. این کار دشمن فرصتی را برای ما فراهم میکند که ما بتوانیم رفتار و مواضع خود را تصحیح و دقیق کنیم و جریان اصولگرایی را از وجود افراد منحرف غربال کنیم. اینکه اصلاحطلبان به تبع از بیگانگانی که بیرون هستند و اینقدر روی خروج از شاخصههای اصولگرایی زوم میکنند دلیلش این است که در پازل دشمن بازی کنند و جرگه اصولگرایان را مدعیان بدون عمل جا بیندازند. این برای ما همانطور که عرض کردم فرصت است. آنهایی که اندک اندک از معیارهای اصولگرایی فاصله گرفتهاند را میتوان چگونه ترسیم کرد؟ دشمن با روی کار آمدن اصولگرایان سعی کرده است جریان منحرفی را که اصولگرا نیست و در ظاهر به اصول پایبند است در بین جریان اصولگرایی رسوخ بدهد و ما این را منتفی نمیکنیم.
ترسیم وتفکیک کردن فرق میان اصول گرایان منتقد همچون پاسداران قالی باف و علی لاریجانی و محسن رضایی و نمایندگان بازار مکاره و.... که گفته شده اینان منحرف هستند و پای شان را کج گذاشته اند و جریانی که شامل رحیم مشایی و حامیان وی می شود با مدعیان اصلاح طلبان منتقد دولت در ردیف دشمن نفوذی هستند . در صورتیکه پاسدار گماشته احمدی نژاد حامی سر سخت رحیم مشایی است و منتقد هم مدافع سینه چاک پاسدار گماشته احمدی نژاد است . ولی رحیم مشایی را اینگونه در این رده بندی قرار داده است :.
"دو موضوع است، یکی جریان منحرف اصولگرایی داریم، یکی اصولگرایانی که پایشان را کج میگذارند و این دو را باید از هم تفکیک کنیم. ما اصولگرایانی داریم که به دلیل سختی راه و غلبه نفس اماره و وجود شیطان بازی خوردهاند و از مسیر اصولگرایی عدول کردهاند، اینها اصولگرایانی هستند که مسیرشان کج شده است. نوع اول هم افرادی هستند که اصولگرا نیستند ولی آمدهاند و همنوای با اصولگرایی و در قالب اصولگرایی میخواهند جریانی را شکل بدهند و درست کنند. گروه اول که اصولگرا هستند و بر حسب سختی راه، مسیر را گم کردهاند، ویژگیهایی دارند، چطور میتوان آنها را شناخت؟ وقتی عملکرد و نوع عمل برخی افراد را مورد دقت قرار می دهیم میبینیم در برخی اوقات از مسیر خارج شدهاند. مثلاً یکی از شاخصههای اصولگرایی، هدر ندادن پول بیتالمال و پرهیز از اسراف و ولخرجی در سطح کلان است، در صورتی که یکی از افراد برای افتتاح برخی پروژههای کوچک شهری هم پولهای هنگفتی خرج میکند که این خلاف رویه اصولگرایی است. من نمیخواهم مطلق از دولت حمایت کنم، داستان این است که اگر ما اصولگرا هستیم باید الزامات آن را هم رعایت کنیم، شما آینده اینگونه افراد که در جرگه اصولگرایان هستند را چگونه پیشبینی میکنید؟ این افراد در طول چند سال اخیر خصوصاً جریان فتنه دچار اشتباهاتی شدهاند که اگر بخواهند این اشتباهات را تکرار کنند دیگر نمیتوانند در اصولگرایان مقبول تعریف بشوند. شاید عدهای مواضع شما را در جهت خواست دشمن(انشقاق اصولگرایان) تفسیر کنند و بگویند که این اظهارات به مصلحت نیست، نظر خودتان چیست؟ ما در جریان پیشرفت و توسعه اگر از همدیگر نقد سازنده و دلسوزانه نکنیم مثل آبی هستیم که گندیده میشویم. باید حواسمان جمع باشد که خدا به هیچ کدام از ما چک سفید امضا نداده. به این معنا که همه ما در این مسیر هستیم که قدم را کج برداریم و از مسیر حق و اصولگرایی دور بیفتیم. این وظیفه امربه معروف و نهی از منکری است که دین بر عهده ما گذاشته است. مهمترین مؤلفههایی که افراد منحرف مدعی اصول اسلامی را میتوان با آن شناخت، چیست؟ "
با این حساب بطور عریان تر برجسته می شود که معاون اول رئیس جمهور که پرونده ی میلیارد ها تومانی اختلاس گری دارد . یا اینکه پاسدار میلیاردی محمد صادق محصولی که وزیر رفاه و تأمین اجتماعی می باشد به اضافه باند مافیای غارتگر انگلیسی مؤلفه در جرگه اصول گران نمی باشند . زیرا که منحرفان به قدرت چپسبیدگانی اند که هدف شان رانت خواری و انباشت بیشتر ثروت با بر خور داری از حاشیه ی امنیتی و مصونیت از پیگیری قانونی می باشد . تازه اگر قانونی وجود د اشته باشد و دستگاه قضائی هم آلوده به فساد و رشوه و تبعیض نباشد؟ بهر حال عضو بر نامه ریز و مداخله گر در طرح کودتای 22 خرداد 88 وحذف کننده ی رقیب مغلوب با پاک کردن صورت مسأله ی خودی درون اصول گرایان کودتایی حاکم را رها نموده و یقه ی رفسنجانی و اطرافیانش را چنین گرفته است :
"جریانی که سرمایهداری رانتی، دستاندازی به بیتالمال، ندیده گرفتن پولهای مردم و توزیع ثروت را بین افراد و شخصیتهای خاص ترویج و دامن میزند بویی از اصولگرایی نبرده است. هر کس در این مسیر قدم بردارد و بخواهد جریان اصولگرایی را منحرف کند از اصولگرایان نیست. بنده اطرافیانی را که با آقای هاشمی کار میکردند، جریانی که در تیم اقتصادی ایشان بودند، آقایان کارگزاران و حتی مجاهدین انقلاب اینها هم در این مسیر قدم برداشتند. اینها آلوده به مسائل اقتصادی شدند و رفتند به سمت سرمایهداریهای کلان و ثروتهایی به دست آوردند که هر چقدر آدم حساب می کند، نمیشود در یک مسیر طبیعی و خدامحورانه به این اندوختهها رسید. هدف جریان مذکور از برخی مواضع ساختارشکنانه در طول سالهای اخیر چه میتواند باشد؟"
جالب است که ادامه ی تناقض گویی آشکار بوضوح زدن زیرآب ادعای خود مدعی نقاد می باشد . برای اینکه بر خلاف اینکه از رفسنجانی و جریانات و ابسته به وی با انتقاد تام برده است . ولی اکنون که نوبت به رحیم مشایی رسیده است . وی را فرد معرفی کرده ونه یک جریان تا جایی که پاسدار گماشته احمدی نژاد پیش بینی کرده است که وی رئیس جمهور آینده است . چونکه می بایست نقش محلل برای پاسدار گماشته احمدی نژاد ایفاد نماید تا وی بتواند برای مقام ریاست جمهوری پس از مشایی را خودش قبضه کند.. برای همین بطور تعجب انگیزانه این مدعی منتقد رحیم مشایی در این چنین اعتراف کرده که وی میان دو دسته اصول گرا و اصلاح طلب جایگاهی ندارد. گویا وی رئیس دفتر رئیس جمهور نیست! :
شخصی در این بین هست که حرفهایش و اظهاراتش جای سؤال فراوان دارد و ربطی به جریان اصولگرایی ندارد به این معنا که در مورد موسیقی اظهارنظر میکند یا در مورد مدیریت انبیاء موضعگیری میکند و پشت این اظهارات اهداف خاصی را دنبال میکند. بنده این شخص را جزو هیچ کدام از دو دسته مطرح شده نمیدانم، وی بین دو خط است یا اینکه خیلیخیلی جایگاهش بالاست و جزو اوتاد ارض است یا برعکس آنقدر دوراست که نزدیک خط دشمن حرکت میکند. دلیل یا هدف ورود این افراد به حوزههای مختلف چه میتواند باشد؟ "
عجیب است که این طلبه پاسدار تئوری پرداز کودتا گران و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت پاسداران کودتاگرکه یار نزدیک مجتبی خامنه ای می باشد. در ادامه ی هذیان و تناقض گویی ها خود بدون آنکه توضیح داده باشد که چگونه کسی می تواند فتنه گر باشد و باز هم دارای محبو بیت باشد. همچنین مگر رحیم مشایی چهره ی گمنامی می باشد که این مدعی هذیان و تناقض گوی ا دعایش را کرده است. البته اینگونه ادعای مضحک کردن فقط بخاطر ماستمالی کردن و عدم تخاذ موضع مستقیم علیه ی وی می باشد :
یکی از این دو است، یا اینکه متوجه نمیشود چه میگوید، یا اینکه این فرد متوجه می شود چه میگوید و این کار را با اهدافی خاص انجام میدهد که در ادامه و در صحبتهایم به آن اشاره خواهم کرد. برخی از سیاسیون از این جریان به عنوان فتنه جدید نام میبرند، سؤال این است که آیا این جریان توانایی و پتانسیل آن را دارد که علیه نظام و انقلاب اسلامی فتنهای جدید شکل بدهد؟کسی که متصدی این جریان هست تا به حال ضعیفترین کسی است که مورد اتهام فتنه قرار گرفته است. قله فتنه باید خیلی قوی باشد به این معنا که اولین چیزی که فتنه نیاز دارد محبوبیت در بین مردم است، قله فتنه باید کسی باشد که مردم به او دید خوب و درست دارند در حالی که این جریان از درون خراب است. هر چقدر محبوبیت این جریان بالاتر باشد عمق و خطر فتنه بیشتر میشود. از دیگر منظر هر چقدر چهره منافق پوشیدهتر باشد خطرش بیشتر است و هر چقدر شناخته شدهتر باشد خطر کمتر و مهارش آسانتر است. پس شما این جریان را فاقد خطر برای نظام میدانید؟ نهتنها بیخطر است بلکه چند صدمتر هم آن طرفتر. سؤال این است کسانی که سواره بودند چکار کردند که این پیادهها انجام دهند. به طور کلی اگر جریان انحرافی تیم قویای داشته باشد خطرش هم بیشتر میتواند به حساب بیاید. همچنین اگر این جریان زیرمجموعههایی داشت که بین مردم مقبول بودند و توانمند هم بودند، این مجموعه خطرناکتر به حساب میآید. ویژگی دومی که دارد این است که این جریان زیر مجموعه ندارد. «آقا» یک استراتژیست هستند، فرمودند اصلی و فرعی کنیم، اگر تهدید اصلی به حساب بیاید، رهبری فرزانه هیچ موقع آن را فرعی به حساب نمیآورند. آیا تفکرات و نوع نگاههای این جریان خطرناک بهشمار نمیآید؟ "
طلبه پاسدار حسین طائب در دنباله مدعی شده است که وی باور ندارد که درون با ند مافیایی کودتایی فتنه ای در آینده شکل می گیرد ، بلکه مدعی است که خطر فتنه ی از بیرون و جهانی است . چونکه رژیم ضد بشری نا مشروع تصمیم گرفته است که جهان را اصلاح کند و خودش را برای بهبود آن آماده می کند . بنا براین آماده شدن رژیم ضد بشری برای این مأموریت موجب تحریک خطر فتنه جهانی علیه ی رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی می شود. همینطور جریان فتنه گرایی درون باند های مافیایی مدعی اصول گرایان را کار رسانه های مدعی اصلاح طلبی دانسته است چونکه موضع مشائی در مورد موسیقی وی را شبیه موضع مها جرانی در دوران خاتمی دانسته و مقایسه و تفسیر نمود هاست و رحیم مشایی را جاده صاف کن مدعیان رقیب مغلوب اصلاح طلبان دانسته و نتیجه گیری کرده هر دو جریان اصول گرایان انحرافی و اصول گرایان چنین با هم پیوند خورده اند در صورتی که منفور می باشند:
"تفکرات این جریان تفکرات خطرناکی است، خیلی رؤیای بزرگی دارد. اما «شتر در خواب بیند پنبهدانه اگر قرار باشد در آینده فتنهای طراحی شود از سوی چه جریان یا گروهی قابل پیشبینی است؟ بنده اصلاً اعتقادی به مواضع برخی دوستان ندارم که جریان معروف به اصولگرایان انحرافی را فتنه آینده میبینند، بلکه فتنه آینده را بیشتر جهانی میبینم. من اوضاع دنیا را به شکل دیگری میبینم. انقلاب ما در درون خودش آرام آرام ساخته شده و میتواند اگر دنیا دچار بحران شد آن را مرتفع کند و به دنبال سامانه جدید برود. دنیا فاقد مدیریت شده است و مدیریت آن بههمریخته است. امروز ابرقدرتها برای ما تهدید نظامی نیستند بلکه فروپاشیهایشان برای ما تهدید به حساب میآید. پس شما احتمال وقوع فتنه داخلی را غیرممکن میدانید؟ بنده فتنه داخلی را به این شکل که فردی مقبول و دارای پایگاه بیاید و برای ما جریانی درست کند را غیرممکن میدانم و نظرم طبق فرمایش رهبری است که فرمود، فتنه 88 کشور و نظام ما را واکسینه کرد، واکسینه کرد یعنی هر بیماری را دفع میکند چراکه وقتی بدنی واکسینه میشود بیماری و میکروب را دفع میکند. رسانههای اصلاحطلب با چه هدفی مواضع و تحرکات جریان موسوم به انحرافی اصولگرایان را با رنگ و لعاب خاصی پوشش خبری میدهند؟ آنها روزنهای برای ورود پیدا کردهاند. اینها یک سلسله مطالبی را علیه اصولگرایی گفته بودند. دقیقاً میخواستند بگویند جریان اصولگرایی دنبال قدرت است و تمام وعدههایی که میدهد دروغ است. موقعی که کسی بگوید علما موسیقی را نمیفهمند همان حرفی است که مهاجرانی در زمان اصلاحات زده بود. شیخ تبریزی بعد از موضعگیری مهاجرانی برخورد تندی با ایشان میکند. جریان انحرافی عین همان حرفها را میزند و جریان اصلاحطلبی هم از آن سوءاستفاده میکند. آیا اینگونه نمیشود تفسیر کرد که جریان اصلاحطلبی در پی آن است که موضوع مهم کشور و فتنه آینده را جریان انحرافی نشان دهد و از این طریق اهداف و نیات پنهانی خود را دنبال کند؟ همین طور است آنها با علم کردن اظهارات و تحرکات جریان انحرافی درصددند که موضوع اصلی کشور را این مسئله جلوه بدهند و از آن بهرهبرداری سیاسی کنند. حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته هم یکی از دلایل روی کار آوردن میرحسین همین بود که اصولگرایان روی کار آمده اصولگرایان واقعی نیستند و توانایی اداره امور اجرایی کشور را ندارند. جریان انحرافی میتواند پوششی باشد که عدهای بگویند، اصولگرایان واقعی ما هستیم. شخص معروف جریان انحرافی جاده صافکن جریان اصلاحطلبی است و راه را هم برای خود و جریان مطبوعش هموار میکند و هم برای اصلاحطلبان. یعنی شما معتقدید که جریان انحرافی اصولگرایان با جریان اصلاحطلبی پیوند و همبستگی دارد؟ هر دو جریان در نظر مردم و جامعه منفور هستند و خطری از این دو جناح ما را به آن معنی خاص تهدید نمیکند. کسی هم که جاده صافکن جریان اصلاحطلبی است یکی از منفورترین چهرههاست و نمیتواند کاری از پیش ببرد. نمیخواهم بگویم با هم همبستر هستند بلکه میخواهم بگویم هر دو یکی هستند."
بهر حال رئیس سازمان اطلاعات و امنیت پاسداران کودتا گر این دو جریان منتقدان اصول گرا و رقیب مغلوب اصول گرا را به دو لبه ی قیچی تعبیر کرده است که در دست دشمن یا سازمان سیا می باشند . ولی افزوده که رفسنجانی با اینان فرق دارد . چونکه وی بصیرت ندارد و خودش را بیش از آنچه هست چنین بزرگ جا می زند.:
"ما اگر قیچی را برای بریدن نظام ترسیم کنیم اینگونه میشود که یک لبه قیچی اصلاحطلبان هستند و لبه دیگر قیچی جریان انحرافی. این قیچی را هم در دست یک گروه و نفر خاص میبینیم و آن سازمان سیا است. من آقای هاشمی را هم عامل دشمن نمیبینم و ایشان بیش از آن چیزی که هست خودشان را نشان میدهد و قبول دارد. ایشان در امور مختلف بهنگام متوجه نمیشود و هنگامی متوجه میشود که کار از کار گذشته است. ضعف بصیرت و ضعف شناخت مهمترین عامل به حساب میآید و گاهی هم موارد محیط هم بر ایشان اثر میگذارد. آینده سیاسی جریان اصلاحطلبان را بهرغم تغییر تاکتیکهای متناوب و گسترده این جناح چگونه میتوان دید؟ بنده در مورد اصلاحطلبان کاری به انتخابات سال گذشته ندارم، بلکه به دلیل سفرهای متعدد که به مناطق مختلف کشور داشتهام مشاهده کردم که این آقایان زمین را آباد نکردهاند و کاری برای مردم انجام ندادهاند، به مردم خدمات ارائه ندادهاند. « این آقایان به کسی لعن و نفرین نکنند بروند در مورد رفتار و عملکرد خودشان تجدید نظر کنند. وقتی روی کار آمدند به خودشان پرداختند و به مردم جامعه بیتوجه بودند. آقای احمدینژاد هر ایرادی داشته باشد، کت و شلوار زمان ورودش عین کت و شلوار زمان خروجش است، مردم ما اینها را میبینند"
طلبه حسین طائب . بدون آنکه بگوید که چرا پرونده ی اختلاس مبلغ 350 میلیارد تومانی پاسدار گماشته در دوران شهر دار تهران بودش پیگیری نشد ؟ یا اینکه سخنی از چگونه هزینه شدن 330 میلیارد دلار در آمد نفت دوره ی 4 ساله ی دولت نهم مدعی ساده زیست کلامی بگوید. یا اینکه از 11 میلیارد دلار فروش نفت بگوید که وزارت نفت به خزانه ی دولت واریز نشده است که پرونده اش از سوی نمایندگان بازار مکاره به دستگاه قضائیه آلوده به فساد و رشوه و تبعیض برای رسیدگی ارسال شده است ؟ همچنین بدون آنکه به مکان زندگی خود و پدر همسر مجتبی خامنه ای و ولی وقیح و سایر مسئولان و حامیان اصول گرایان و آقازاده های شان اشاره کند که کجا زندگی می کنند وچه میزان ثروت دارند ؟ یااینکه اشاره به مجموعه سفر های ماراتونی خارجی و استانی پاسدار گماشته احمدی نژاد و هیئت همراهش اشاره کند که چه میزان هزینه در بر داشته و راندمانش چه بوده است؟. ولی با یقه گیری کردن از منتقدان و آویزان شدن به رفسنجانی که قبلاً به تردد و سفر های زیاد وی به کیش انتقاد می کردند .بالاخره در مورد عملکرد مدعیان اصلاح طلب و مکان مسکونی خاتمی نظر داده و از پرونده قضایی داشتن موسوی خوینی ها و رندی و نقش فتنه گری اش چنین یاد کرده است:
"احمدینژاد برای هیئت دولتش شب و روز نگذاشته است، کثیرالاسفر است. به دنبال خوشگذرانی و خوردن چلوکباب نیست، به مشکلات و کاستیهای مردم نگاه میکند و سعی میکند آنها را برطرف کند. آقایان اصلاحطلب خانههای 1000 متری و 2000 متری برای خودشان درست کردند اما در برخی از شهرستانها مردم در کپر زندگی میکردند. اگر مردم امروز ببینند که خاتمی در بالاشهر تهران با وسعت خانهای بیش از حد نیاز زندگی میکند یقیناً ناراحت میشوند. آقایان نباید این و آن را متهم کنند، دیگر محبوبیت آنها برگشتنی نیست، چون مردم 8 سال در زمان هاشمی، 8 سال زمان خاتمی به اینها فرصت دادند، 16 سال تجربه کردند که به فکر خود و اطرافیانشان هستند. راههایی که اصلاحطلبان در پیش گرفتهاند تا به وسیله آن به حاکمیت برگردند کدام است؟ یکی از انتقادات به آقای هاشمی این بودکه چرا ایشان سفرهای تفریحی را به کیش میرود. اینگوه حرکات که جریان اصلاحطلب سعی میکند آن را به آب و تاب خاصی جلوه ببخشد به ضرر اصولگرایان و دولت تفسیر میشود. اصلاحطلبان جایگاهی در بین مردم ندارند و این را خودشان هم میدانند و با همین دیدگاه در پی آن هستندتا از طریقهایی که گفته شد کسب مقبولیت و مشروعیت کنند. عدهای از القابی مانند مرد خاکستری اصلاحات و یا امثالهم برای راهبری اهداف جریان اصلاحات نام میبرند، نقش این افراد را در این زمینه چگونه میبینید؟ اثر موسوی خوئینیها و مجموعه مجاهدین انقلاب مثل تاجزاده و بهزاد نبوی و حجاریان در جریان اصلاحات و تحریک چهرههای معروفشان بر کسی پوشیده نیست. در این فتنه هم این افراد نقش مؤثری داشتند، منتها شخص موسوی خوئینیها به دلیل زیرکیهایی که دارد و در دادگاه هم محاکمه شده است و سابقه قضایی دارد (دادگاه روزنامه سلام موسوی خوئینیها محکوم شد) حواسش جمع است که به صورت آشکار وارد بازی نمیشود
این مدافع پاسدار گماشته احمدی نژاد بدون اینکه بگوید که چراپاسدار احمدی نژاد در اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان سال 58 مخالف بود . زیرا وی باور داشت که به جای اشغال سفارت آمریکا در تهران می بایست سفارت شوروی سابق اشغال می شد. همچنین بدون در نظر گرفتن دعوتی که چپ و راست که از دلال و جاسوس دو طرفه ی هوشنگ امیر احمدی به ایران از سوی رحیم مشائی و تأئید رئیس جمهور انجام می شود . اما اکنون از موضع ضد آمریکایی این چنین پرونده ی مشکوک برای موسوی خوئینی ها ساخته و برای رفسنجانی تعیین تکلیف نموده است که بی بصیرت خوش حال می باشد که فکر می کند دوران و فضای انقلابی تمام شده است . بهر حال توصیه نموده که وی باید اینگونه برای نجات خود تلاش کند:
"حتی یکی از دوستان اظهار میکند که در جریان لانه جاسوسی پای موسوی خوئینیها گیر است به این شکل که برای اسناد کشفشده ای که پودر شده بود دستگاهی کشف شده بود که این پارهپارههای اسناد پاک شده را به هم میچسباند و محتویات آن را پدیدار میکرد. این اسناد به صورت مشخص جاسوسهای دستگاه اطلاعاتی امریکا را لو میداده. موسوی خوئینیها از این کار جلوگیری میکند. در همین جریان کسانی مثل شهید وزوایی از دیوار سفارت امریکا بالا میروند اما میردامادی و اصغرزاده سخنگوی جریان تسخیرکننده میشوند. اهداف آقای هاشمی رفسنجانی از بیان مواضع چند هفته اخیر چه میتواند باشد، با توجه به اینکه به صورت دیرهنگام از جریان فتنه به نوعی تبری جست؟ آقای هاشمی سعی میکند به شکلی موضع بگیرد که نه علناً با جریان فتنه همراهی کند و نه با اصولگرایان که الان در رأس هستند، در حقیقت چیزی مابین اینها، به نوعی میخواهد لیدر بماند. در حالی که به نظرم هاشمی یک راه بیشتر ندارد و آن هم راه نجات هاشمی است و آن این است که به صورت عملی و علنی از فتنهجویان نظام جدا بشوند چراکه این افراد دیگر فتنهگر نیستند بلکه ضد انقلاب و ضداسلام هستند. احساس هاشمی این است که اگر ایشان نباشد انقلابی وجود ندارد در صورتی که این طور نیست و اشتباه هاشمی هم همیشه همین بوده است. آقای هاشمی در موقع لازم موضوعات را تشخیص نمیدهد و پس از گذشت روزها متوجه میشود که چه اتفاقی افتاده است. ایشان در جلسهای عنوان میکند که اگر جریان سبز در انتخابات به پیروزی میرسیدند استبدادی بر ایران حاکم میشد بدتر از استبداد پهلوی. سؤال اینجاست که چرا ایشان با این دید موضعگیری نمیکند و اینها را به مردم نمیگوید."
هوشنگ بهداد
4 فرودین ماه سال 1390
اظهاراتطائب درباره مشایی و موسویخوینیها
http://www.fararu.com/vdcd5j05.yt0ff6a22y.html