من غلام شما هستم، نه نوکر باد مجان

مهدی خزعلی درخاطرات خود نقل قول از سریال تلخ مهران مدیری و گفتگو با بازجویش کرده که پیرامون بادمجان است . چونکه در این سریال قهوه تلخ بحث محورمیوه یا نه جزو صیفی جات بودن بادمجان بوده است. طوری که مستشار الدوله زیر باز میوه بودن باد مجان نمی رفته اما طبق فرمان همایونی گزمکانش چماقی بر سرش فرود می آورند تا که تفهیمش کنند که بادمجان میوه است نه جزو صیفی جات . تا اینکه وی پس از هوش آمدن می پذیرد که بادمجان میوه است و افزوده با وجود اینکه نزد همایونی شرفیاب شده با نگاهش به حماقت بادمجان دور قاب چینان تأسف خورده است . خزعلی این مثال را زده است تا اطرافیان ولی وقیح را معرفی کند که بادمجان دور قاب چینان این چنینی ابله هستند . همچنین برای اینکه عمق کودنی و ابله گری شان را نمایش داده باشد و تأکید بر شیوه ی غیر مؤثر بودن بازجویان شکنجه گر سیاه چال ها کرده باشد تا به اینان بفهمانندکه شکنجه گری و چماقداری شما برای تواب سازی چیزی را عوض نمی کند . چونکه عقیده را نمی شود باباتوم و شکنجه تغییر داد . حتی اگر مخالفان و منتقدان در زندان و سیاه چال ها تسلیم پاسداران کودتاگر شوندتا با شکنجه و تهدید و شکنجه های روحی و روانی مجبور به ابراز ندامت به ولی وقیح ولبیک گویی نمایند . ولی در باطن همان اعتقاد خود را دارند. بهر حال نقشساندیس خوران کودن حکومتی را فاش کرده است . اما چون موضوع باد مجان به میان آمد. داستانی دیگر در مورد بادمجان و غلام شاه و نه بادمجان وجود ندارد که زیاد هم بی ربط به این موضوع نیست . زیراکه گفته می شود روزی نا صرالدین شاه با سرآشپز خود که جزو غلامان نزدیکش بود از بازارچه عبور می کرده است که چشمانش بر طبقی می افتد که در آن چیز های سیاه چیده بودند . از آشپزش سئوال می کند که آن چیست؟ آشپز پاسخ می دهد که قربان بادمجان است . شاه می پرسد به چه آید ؟ جواب داده می شود پختنی و خوردنی می باشد . شاه می گوید تامقداری از آن خریداری تا غذایی طبخ شود . آشپز اینکار را می کند . سپس خوراکی از این باد مجان می پزد و آماده ی سفره ضیافت شام شب شاه می کند. شاه می خورد و خوشش می آید . آنگاه آشپز در وصف باد مجان عجیب مداحی و ستایش گری می کند . مدتی می گذرد تا اینکه دوباره آشپز دو باره خوراک بادمجان برای شاه آماده می کند . اما ایندفعه شاه بر خلاف دفعه قبلی از خوراک بادمجان خوشش نمی آید و شروع به اعتراض و نق زدن می کند . در این موقع غلام سر آشپز شروع می کند به بد گویی کردن و بد گفتن از بادمجان . نا گهان شاه عصبی می شود و خطاب به غلام می گوید پدر سوخته تو غلام منی یا باد مجان . چون دفعه ی قبل از آن دفاع کردی و اکنون از بادمجان بد گویی می کنی؟ غلام جواب می دهد قربان من غلام شما می باشم و نه نوکر بادمجان. برای همین اگر شما از بادمجان خوشتان بیاید . منهم از آن تعریف و تمجید و تحسین می کنم و اگر خوش تان نیاید . معلوم است که منهم از بادمجان بد گویی می کنم . در ست شبیه غلامان و غلامک های اطراف ولی وقیح و پاسدار گماشته احمدی نژاد و سا یر مسئولین دیگر که 32 سال است اینگونه غلامان و بادمجان دور قاب چینان را پرورش داده اند.

"قبله عالم فرموده‌اند که بادمجان میوه است! "

بیست ونهم اسفند ماه سال 1389

وبلاگ مهدی خزعلی : قسمت‌هایی از سریال " قهوه تلخ " را قبل از بازداشت دیده بودم، آن روز حاج سعید بازجو می‌خواست با استدلال یا حجت بالغه مرا مجاب کند، از او پرسیدم که سریال قهوه تلخ را دیده‌ای؟ گفت: نه به او گفتم: حتماً ببینید.
در جایی می‌خواهند برای قبله عالم میوه ببرند، در ظرف میوه بادمجان هم گذاشته‌اند،
مستشار الدوله می‌گوید: بادمجان که میوه نیست!

می گویند: چرا هست!
می گوید: بادمجان از سیفی‌جات است!
می‌گویند: قبله عالم فرموده‌اند که میوه است!
می‌نالد از حماقت این ابلهان و می‌گوید: آقا؛ بادمجان میوه نیست و سیفی است!
ناگهان ضربه چماقی او را بیهوش می‌کند و در صحنه بعد مستشار با ظرفی از میوه که بادمجان هم در صدر میوه‌هاست به خدمت همایونی شرفیاب می‌شود، اما در نگاه او موج می‌‌زند که بر حماقت این قوم متاثر است و بر باور خویش استوار!
به بازجو عرض کردم: عزیزم؛ با " قبله عالم فرموده‌‌‌اند و باتوم " چیزی عوض نمی‌شود، بادمجان، بادمجان بوده و هست و خواهد بود! هرگز میوه نخواهد شد، هرچند بر صدر طبق میوه‌اش بنشانی! و " بادمجان‌دور‌قاب‌چین‌ها " برایت بادمجان بچینند- طبق طبق- باز هم بادمجان، بادمجان است، جان من