کمی پیرامون نقد (بخش اول) یادداشت جبهه وسیع همبستگی آری، ولی کار هر بز نیست خرمن کوفتن ازعلی ناظر"
آقای علی ناظر در قست اول یادداشت 22 بهمن خود در سایت دیدگاه با عنوان " جبهه وسیع(بخش اول) همبستگی آری، ولی... " بازتاب داده است . البته این نقد پیرامون پیشنهادی هست که در سایت جبهه ی همبستگی ملی باز تاب داده شده است. همینطور لینک کپی شده ی این نقد ا در سایت پژواک ایرج مصداقی هم رله شده است . بهر حال علی ناظر در قسمتی از بخش اول نقد یادداشت خود چنین اشاره کرده است:
"به سایت جبهه همبستگی و باز شدن فضای آن باز بگردم. سایت جبهه همبستگی ملی – وابسته به مجاهدین، زمانی می تواند «رسانه ای» برای «همبستگی ملی» بشود (منظورم این است که واقعا و نه صوری یک رسانه مبلغ همبستگی ملی بشود) که اول از هر چیز دیگر وابسته به مجاهدین نباشد، بلکه وابسته به «جبهه» بشود. البته وابسته به «جبهه» شدن (و دیگر وابسته به مجاهدین نبودن)، بهایی است که باید در همان گام اول بپردازد – علنا، و خیلی رک و به همین زبان ساده ای که می نویسیم – ماده الحاقی جدید هم نباید تصویب شود. ولی آیا این «رسانه» حاضر به پرداخت چنین بهایی است؟ اگر نیست، که البته نمی توان به آن ایراد گرفت چون کار هر بز نیست خرمن کوفتن و برای رسانه یک جبهه شدن شانه پهن، طبع بالا، و صبر ایوب می طلبد، باید از خود بپرسیم که اگر سایت همبستگی ملی «رسانه»ی این «جبهه» نمی تواند بشود، پس آن «رسانه» کدام است؟ چه مشخصاتی دارد؟ زیر نظر چه کسی (نهادی) مدیریت خواهد شد؟ و...خط قرمز برای ابراز اندیشه از سوی «دگراندیشان» (کسانی که سرنگونی طلبند اما بر سه محور مورد نظر خانم رجوی تکیه نمی کنند) چگونه ترسیم شده است؟ بطور مثال، آیا می توان نقطه نظرات مثلا خانم رجوی و یا «رهبری مسعود رجوی» را به نقد کشید؟ و یا اینکه، هدف کلیه اندیشه ورزی های منتشره در این «رسانه» فقط باید رژیم باشد، و نه بعد از رژیم؟ رژیم باشد، و نه پروسه براندازی رژیم؟ «اندیشه» رژیم باشد، و نه «اندیشه» براندازان رژیم؟ رهبران رژیم باشد و نه رهبران «جبهه» (خلق، مردم...)؟ آیا این «رسانه» (ابزار تبلیغاتی این «جبهه») قرار است با همان روشی مدیریت بشود که مثلا سیمای آزادی؟ "
علی ناظر دربخش دیگر از یادداشت خود پیرامون طرح جبهه ی همبستگی که در سایت همبستگی ملی بازتاب داده شده که چون بنا بر نظر ایشان این سایت همبستگی ملی مستقل از مجاهدین نیست. پس بزی است که خرمن کوبیدن ازش بر نمی آید. در دنباله به مطرح کردن سئوالات خود ادامه داده است ودر پایان به شرط و شروط تعیین شده در طرح همبستگی ملی 7 سال پیش قبل از اشغال نظامی عراق و تهاجم نظامی به قرارگاه های مجاهدین در عراق اشاره کرده است که فراموش نشده چگونه شاهد بودیم به جای پاسخ مثبت دادن به این پیشنهاد ولی موج تیغ تیز اتهامات زنجیره ای بسوی مجاهدین از سوی برخی از مدعیان آنچنانی سرا زیر و پرتاب شد و تأکید بر اخراج سریع مجاهدین از اشرف و ملحق شده به این منتقدان نمودند. حال عوامل مترصد رژیم ضد بشری چه سوء استفاده هائی از اینگونه نقد ها کرد بماند . بالاخره علی ناظر تبصره طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی را نقل قول نموده ودر نهایت سئوال کلیدی خودمبنی بر هدف همبستگی .... را اینگونه چاشنی نقد خود کرده است :
"در تبصره طرح جبهه همبستگی ملّی برای سرنگونی استبداد مذهبی آمده است « دبیرخانهٌ شورا تدارک برگزاری اولین گردهمایی جبهه را برعهده دارد.» آیا تشکیل یک «رسانه» غیر وابسته به مجاهدین و شورا، شرط اصلی برای پیشبرد اهداف این «تبصره» نیست؟ به راستی، آیا فکر کرده ایم که از 13 آبان 1381 که طرح فوق الذکر به تصویب رسید، تاکنون، چه گام مثبت و ملموسی در این راستا برداشته شده، و دلیل موفق نبودن این طرح چه بوده است؟ نظر من، همانطور که در بالا آمد، مشخص و ساده، در «نبود رسانه مستقل» خلاصه می شود؛ رسانه ای که مورد غضب قرار نگیرد، چپ و راست مبارزه را بشناسد، به اصل خدشه ناپذیر «مرگ بر خمینی» پایبند باشد، و به همان نسبت از اهمیت، «مستقل» باشد و مستقل بماند، و گوشش به دستورات و مصوبات و مواد «الحاقی» این نهاد و آن نهاد بدهکار نباشد. آیا سایت «جبهه همبستگی ملی» وابسته به مجاهدین، می تواند به آن «رسانه» تبدیل شود – آیا می خواهد به چنین «رسانه» و «ابزار تبلیغاتی»ی تبدیل شود؟ اگر آری، قدمش روی چشم و برایش و تمام مدیرانش آرزوی موفقیت روز افزون می کنم. و اگر نه، از سرنگونی طلبان می خواهم که چنین «رسانه» ای تشکیل بدهند، که هدفی به جز تشکیل و حمایت از «جبهه مردم ....» نداشته باشد.به سوال اصلی باز می گردم: همبستگی یعنی چه، با کی، برای چی، با چه شرطی، و در چه زمانبندی (7 سال از طرح گذشته و اتفاقی نیفتاده، چه مدت دیگری باید بر این طبل کوبید)؟ "
ناگفته نماند که مدتی پیش بود که مطلبی برای سایت آقای علی ناظر ارسال کردم که بدون توجه به محتوای مطلب که چیست ایشان تقاضای عکس ضمیمه مشروط برای بازتاب دادنش کرد. من ایمیلی برای ایشان ارسال کردم که عکس ندارم و توضیح کودتاهی هم دادم که چرا نمی توانم عکس ارسال کنم . حال بماند که چند مورد مقالات بدون عکس نویسندگان دیگر هم در این سایت بازتاب داده شده ولی از بازتاب دادن مطلب ارسالی من در سایت خودشان خود داری نمودند تانشان دهند بز چگونه نمی تواند خرمن کوبی کند؟ بگذریم نیاز بود که به این مسئله اشاره شودکه چگونه ما اعتیاد در جاده یکطرفه گا ز دادن وحرکت نمودن داریم؟اما اکنون قبل از اینکه ایشان توضیح دهد تا کنون چه تعداد اطلاعیه و فراخوان سر نگونی طلبی درسایت های خود بازتاب داده است که بقول خودش همچون مجاهدین سازمانی و تشکیلاتی نبوده و فرا سازمانی می باشد و شرط و شروط ومحدودیت تشکیلاتی هم برای جذب کردن دیگران نداشته است . سئوال است مگر دستأورد اینگونه فراخوان و دعوت کردن ها که به دفعات و شیوه های گوناگون تکرار شد نتیجه این تلاش و اقدامات ایشان تا کنون چه بوده است ؟ لا اقل چه تعداد قلم زن سرنگونی طلب در سایت خود جذب نموده است که دگر اندیشان یا منتقدان هم تحمل شده اند ومورد نقد و.... آنچنانی هم واقع نشدند؟ آخر اینگونه صورت مسئله را پاک و معادله ی مبارزه کردن را عاری از پیچیدگی و ساده انگاشتن و به خصوص ترفند های رژیم و عواملش را ساده انگارانه تصور کردن که گویا دست برروی دست گذاشته و هیچ اقدامی علیه اپوزیسیون به خصوص مجاهدین انجام نداده و نمی دهند که رژیم سرنگون نمی شود.به خصوص اینکه هم اکنون شاهدیم که چگونه پاسداران کودتاگر و وزارت بد نام اطلاعات تعدادی از اعضای خانواده های مجاهدین اشرف درایران وبرون مرز رابسیج کرده وروانه بغداد کرده وپشت درب اشرف برده تا دست به الم شنگه اهانت وتوهین به مسعود رجوی بزنند وتهدید به تخریب کردن اشرف نمایند. در این شرایط به جای دفاع و حمایت از مجاهدین اشرف کردن نقد پیشنهاد جبهه ی همبستگی کردن که باید فقط بر سر نگونی بدون شرط و شروط متمرکز شد و تأکید هم بر آزادی هر قلم بردست و منتقدی نمود تا مجاهدین یا مسعود و مریم رجوی را نقد کند . سئوال است که آیا اینگونه نقد کردن ها همه سازنده و دلسوزانه و صلواتی خواهد بود ؟ چونکه نقد کردن می تواند حد اقل دو حالت داشته باشد . یا از موضع خوش بینانه ای است که مدعیان منتقد خودشان بهتر از مجاهدین و شورای ملی مقاومت با رژیم مبارزه کرده ومی کنند و بر اساس فاکت مستدل و واقعی مبارزه انتقاد می کنند که تا آنجاکه صاحب این نوشتار به یاددارد نه اینکه رهبری مجاهدین به خصوص مسعود رجوی با اینگونه انتقاد کردن ها قبلاً تأکید کرده بود که نه هیچگونه مخالفتی نداشته بلکه حتی استقبال هم نموده بود. اما مرحله دوم اگر مدعی یا مدعیان منظور دیگری از نقد کردن مجاهدین همچون گذشته داشته باشند که مجاهدین بر حسب تجربیات خودشان واصلی و فرعی کردن مبارزه همچون اوایل انقلاب که توی دام میز گردهاوبحث های آنچنانی تلویزیونی بنی صدر و بهشتی و طبری کیانوری و فرخ نگهدار نیفتادند. زیرا که مشابه همین مناظرات تلویزیونی اخیر تلویزیون پاسدار ضرغامی ادامه ی همان سیاست است پس مجاهدین مجاز هستند تا که ترجیح دهند در حد توان همه ی انرژی خود را صرف مبارزه با حاکمان تهران کنند تا صرف پاسخ دادن به منتقدان خود نمایند.لابد اگر چنانچه پاسخی هم به منتقدان جبهه ی همبستگی فرضی در جبهه ی همبستگی فقط سرنگونی ندادند ومنتقدان هم جوابی دریافت نکردند.معلوم نیست آنگاه تکلیف چه می شود؟ یعنی اینکه اینان چه مواضعی اتخاذ خواهند نمود و سر انجام سمت و سوی مبارزه ی جبهه ای بی شرط و شروط مدعی فقط سرنگونی رژیم به کدام سمت خواهد رفت ؟ مهمتر اینکه اگر منتقدان جبهه را ترک کردند مثل آنانی که شورای ملی مقاومت را ترک کردند بستر سازچگونه تبلیغات گسترده جنگ روانی تبلیغات هستریک علیه مجاهدین و شورا خواهند یااینکه عایدی مثبت دیگر هم می تواند در بر داشته باشد؟
در خاتمه اینکه به نظر من اشکال کار اینجاست که ما تعلق به فرهنگ و کشور داریم که تاریخ بس طولانی در استبداد وتک صدائی داریم که هیچگونه تجربه ی تاریخی آزادی و دمکراسی و تحمل پذیری چند صدائی و روحیه کار جمعی به خصوص در زمینه ی فعالیت سیاسی درگشته را نداریم . در بهمن سال 57 که می رفت این شرایط تغییر کند اما متأسفانه پس از مدت بس کوتاهی شرایطی تحمیل شد که خیلی وحشتناک و پر هزینه تر از گذشته شد . بنابراین ما آنگونه پرورش یافته و عادت کرده ایم که همچون حاکمان اهل حرف زدن و شعار دادن و سخنرانی کردن باشیم تا که اهل عمل نمودن جدی و مسئولانه . همانگونه که علاقمند به منتقد یاانتقاد کردن می باشیم تا اینکه خود انتقاد پذیر باشیم . هریک از ما عجیب هم ادعای هژمونی طلبی و رهنمودن دادن به دیگران با رگه های خاص رقابت ترکیبی با حسادت می باشیم تا اهل باز آموزی و خود سازی و رفع اشکالات و انتقادات باشیم . همینطور سخنوران حرفه ای با منیت و کیش شخصیت و مبارزه برای خودن کردن تا در راستای اهداف و آرمان مشخص عملی و نه تئوری هستیم ودوست داریم با پراکندگی و پراکنده گوئی کردن و سطحی نگری ودل خوش داشتن به شعار های آرمانی و کلیشه ای زیادی انقلاب گری باشیم .در صورتیکه اقدامات در عمل مصداق عینی ضرب لمثل معروف عامیانه است که گفته می شود نفاق بی انداز حکومت کن یعنی انتظارداریم بقیه با من باشد . یعنی دیگی که برای من نمی وشد در آن کله سگ بجوشد تا اینکه همه با هم و اهل عمل و مبارزه کردن و مسئولیت پذیری با آمادگی پرداخت هزینه ی بها برای آنچه ادعا می کنیم باشیم . یا اینکه تلاش نمائیم پا ی بند به ادعا و مبارزه در بستر آن و تئوری پردازی هائی که می کنیم باشیم تا در نهایت به عمل و هدف تبدیل شود . اگر نه به جز مجاهدین و شورای ملی مقاومت خیلی از جریان و مدعیان دیگری هم بوده اند که در 31 سال گذشته مدعی مبارزه کردن با رژیم ضد بشری بوده اند که نه مذهبی که اتفاقاً غیر مذهبی بوده و برخی هم بشدت ضد مذهبی بوده اند که ادعای عجیب و غریب و جالب و جذابی هم در تئوری داشته اند وکم هم پیشنهاد اتحاد و همبستگی هم نداده اند . اما معلوم نیست که اینان چه کرده و اکنون کجا ایستاده و چه می کنند و چرا کسی نه کاری با اینان ندارد بلکه نام و یادی هم از شان برده نمی سود؟ مهمتر اینکه کسی هم یافت نمی شود که در کنار انتقادی که می کند رهنمود سازنده ی عملی ارائه کند . در عوض مترصد این فرصت هستیم تا کسی هم اگر پیشنهاد همبستگی داد اگر چنانچه در صحنه مبارزه حضور دارد قبل از تقویت کردنش با چتر انتقاد شروع نشده فاتحه پایانش را بخوانیم . و لی در عوض یا پیشنهاد موازی مطرح کنیم یا پیشنهاد دهنده یا دیگران را نیر عامل شکست و مقصر اقدامت خود بدانیم ومتهم شان کنیم. در صورتیکه معترضان ناراضی دز تظاهرات ضد حکومتی داخل کشور این چنین نیستند . بهر صورت مشخص نیست که چرا همه توطئه های داخلی وبرون مرز و اشرف ازسوی حاکمان کودتائی تهران فقط علیه ی مجاهدین و شورای ملی مقاومت و حامیان شان می شود. چرابا مدعیان دیگر اینگونه بر خورد نمی شود در صورتیکه برخی شان خیلی بیش از مجاهدین ادعا دارند؟
هوشنگ - بهداد
اول اسفند ماه سال 1388