حضرت " آقا " غلط فرموده اند !!
8 اسفند ماه سال 88
چه می شود کرد وقتی که ارتجاع هار زوزه و عربده کشان یکه تازی می کند و زبان می برد و قلم می شکند و صدا در گلو خفه می سازد و آزادگان بر بند و غل و تخت تازیانه و زنجیر می کشاند که منجر به تغییر شیوه گفتار مستقیم بطور غیر مسقیم شده است . آنگونه که آقازاده مهدی خزعلی هم مجبورشده است تا برای منتقل کردن پیام خود روی به شیوه ی بدر گفتن تا دیوار بشنود آورد و ایشان هم از همان روش همان خانم اصفهانی دستگیر شده بهره جوید که در سفر پاسدار گماشته احمدی نژاد به اصفهان جزو معترضین استقبال کننده از وی بود که با پلاکاردبردست که بر روی آن چنین نوشته شده بود " ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست " سپس گزمکان و ممیزگران حکومتی ا بر اساس ضرب المثلی که گفته می شود چوب که بر داشته می شود گربه دزده پا به فرار می گذارد . منتظر تکمیل شدن بیت دوم شعر نماندند تا که بدانند مورد مخطاب معترض اصفهانی که بوده است که چنین گفته می شود " عرض خد می بری و زحمتما میداری " زیرا که بیت اول شعر به اندازه ی افی مفهوم و مشخص بود که منظور که وچه بوده است ؟ ناگفته نماند از زمانی که این خبر وارد صحنه خبر رسانی در شبکه ی اینترنتی آنتنی شد تا زمان بازداشت این خانم زمانی نیاز بود تا وی شناسائی و باز داشت شود . اکنون هم آقازاده مهدی خزلی پس از مدتی سکوت برای آنکه ثابت کند که در سراسر کشور استبداد زده چگونه و خفقان و تفتیش عقاید و ممیز گری وجود دارد و چطوری اندیشه ها جراحی می شوند و اندام های آزاد ودگر اندیشان وحق گویان و حق طلبان در سیاه چال هاجراحی می شوند مجبور شده است به جای رگ گوئی لقمه را بر دور سر خود به چرخاند ودر دهانش بگذارد . یعنی همانگونه که اشاره شد به شیوه ی بدر گفتن تا در بشنود نقل قول کرده که حضرت آقل غلط کرده است تا که بتواند بگوید هم 40 میلیون آرای کودتای تقلباتی 22 خرداد دروغ بود که مورد تأئید حضرت آقا وااقع شد . هم تکیه کردن بر آرای دروغین تبلیغاتی بیش از 40 میلیون ساندویج خوران 9 دی و 50 میلیون ساندیس خوران 22 بهمن دروغ بزرگ تر از کودتای تقلبتاتی 22 خرداد است که حضرت آقا بر آن صحه گذاشته است .زیرا آنچه درست اسست وواقعیت دارد همانا فریادمرگ بر دیکتاتورو خامنه ای و اصل ولایت فقیه یا حضر آقا می باشد.
. drkhazali.com مهدی خزعلی : نقل است در محفلی علمی در محضر یکی از علمای نجف فرعی فقهی مطرح می شود، طلاب و روحانیون بحث می کنند، در این میان روحانی جوانی از مریدان یکی از مراجع عالیقدر شیعه که با احترام تمام مراد خود را " حضرت آقا " خطاب می کرد،ورود به بحث کرده و می گوید : " حضرت آقا چنین می فرمایند ! " و عالم حاضر در مجلس بلا درنگ می گوید :" حضرت آقا غلط می فرماید ! " مرید- که " حضرت آقا " را می پرستید - بی هوش می شود! آب بر رویش می زنند و شانه هایش را می مالند تا به حال می آید، عالم از او می پرسد : نظر شما چه بود؟ مرید "حضرت آقا" می گوید: " نظر حضرت آقا چنین است" و عالم باز می گوید : " حضرت آقا غلط فرموده اند! " و مرید باز از حال می رود اما نه به آن شدت! او را به حال می آورند و برای بار سوم عالم می پرسد: چه فرمودید؟ و مرید آقا می گوید: " حضرت آقا چنین فرمودند!" و عالم ربانی برای بار سوم می گوید" حضرت آقا غلط فرمودند ! " این بار روحانی جوان و مرید حضرت آقا از حال نمی رود و سرش را پایین می اندازد. عالم ربانی می فرماید : حال می توان به بحث و استدلال علمی پرداخت، آنگونه که شما " حضرت آقا " می گفتید، نه خود فکر می کردید و نه اجازه فکر به دیگران می دادید ، با یک جمله (" حضرت آقا " چنین فرمودند!) دهان همه را می بستید و مانع جریان و سریان فکر و اندیشه بودید، حال می توانید بدون تعصب، نظر خود و مراد خود را بیان کنید و نقد مخالف را بشنوید.