چرا برای آقای علی ناظر جای تهیه مقالات شرایط روز و عملکرد حاکمان تهران، نقد ادامه دار مجاهدین و شورای ملی مقاومت گرفته است؟

علی ناظر در ادامه ی نقد های زنجیره ای و ادامه دار خود اکنون در بخش سوم با این عنوان " جبهه (وسیع) مردم» و چند ماده" در ابتدای نقد خود از دوستی بی نام ونشان این چنین نقل قول کرده است :


"
اخیرا دوستی ماده ای چند از بیانیه جهانی حقوق بشر، همراه با ماده واحده که از مصوبات اخیر شورای ملی مقاومت است، را برایم ارسال کرده است. در کنار لیست این ماده ها، لیست چند مقاله از چند عضو شورای ملی مقاومت، که در برخی از سایت های «غیرخودی – شورایی/مجاهد» منتشر شده اند، را هم ضمیمه کرده و پرسیده، که چرا این مقالات در آن «رسانه» ها منتشر می شوند ولی در دیدگاه نمی شوند؟ آیا ماده واحده مصوبه شورا، گزینه ای برخورد کرده و منظور این ماده سایت دیدگاه و برخی دیگر از سایت ها که موضعی سازش ناپذیر با رژیم دارند ولی انتقادات به مجاهدین و شورا را هم منتشر می کنند، است؟ و ادامه می دهد که اگر اینچنین باشد، چرا این مقالات در آن سایتها که چندان همسویی و همخوانی و همخونی با مجاهدین و شورا ندارند بازتکثیر می شوند؟راست و صداقتش، و به نظر من، این ماده واحده، مانند استخوان ماهی که در گلو گیر کرده باشد، کارکردی نخواهد داشت بجز کشاندن تناول کننده به تخت جراحی. در این دوره و زمانه، اینگونه ماده ها نه مشکل گشا هستند، نه پیشرو و مترقی، نه برازنده نهادی با 30 سال تاریخ مبارزاتی، و نه در راستای اهداف و برنامه تشکیل آن «جبهه مردم»ی است که آقای رجوی از آن به نیکی نام می برند.

قبل از پرداختن به نقل قول آقای علی ناظر ضرورت دارد که اشاره شود که گفته می شود خانم طاهری که دکتر ادبیات از یکی از دانشگاه های آمریکا دارد و اکنون از یکی از دانشگاه های ژاپن تدریس می کند در سخنرانی شب گذشته ی خود در سالنی در شهر سیدنی استرالیا پیرامون عارفان در قرن 4 در خراسان و قرن هفتم زمان مولانا و قدرت عمل و آزادی زنان عارف در سخنرانی خود تأئید کرده است که روش در ست و اصولی بر خورد نمودن بررسی و ارزیابی و نقد مسائل می بایست که با نگاهی به همان زمان وقوع اش باشد ونه اینکه در شرایط قرن بیست و یکم نگاه به قرن 4 و 7 هجری در ایران شود . مسئله مهمی که در مورد منتقدان روشنفکر ایرانی کمتر دیده می شود . بطور مثال آقای علی ناظر از موضع حرف مرد یکیست و مرغ یک پا دارد با منتقدانش بر خورد می کند و از اینان می خواهد که باید گذشته ی خودشان را نقد کنند و آنگونه شوند که ایشان نسخه پیچی می کند . عجیبب تر اینکه موضوعی که ذهن مرا در گیر کرده و پاسخ منطقی از سوی ایشان برایش دریافت نکرده ام ول برایم حالت معجزه دارد اینست که با وجود اینکه مدتی نه چندان دور ایشان اطلاع داد که بیمارا ست ومی بایست تحت در مان باشد و افزود که سایت ایشان نمی تواند همچون گذشته فعال باشد . البته تأکید نمود که سایت تعطیل نمی شود . چون دوستان مسئولیت اداره ی سایت را تقبل کرده اند . خوشبختانه مشخص شد که ایشان از آنگونه سلامتی و انرژی و انگیزه ی لازم بر خورد ار می باشد که فرصت دارد خیلی بیش از گذشته فعال باشند آنهم آنچنان که قادر بوده است بنا بر گفته خودشان کلمه کلمه پیام های مسعود رجوی و مصوبه های شورای ملی مقاومت و اطلاعیه های شورای ملی مقاومت و سخنرانی های مریم رجوی .... را بادقت و ریز به ریز به خواند وموشکافه پیگیری نماید ومورد بررسی و نقد خود قرار دهد تا بقول معروف مو از ماست بیرون کشاند و بصورت مقالات ماراتونی زنجیره ای بر پیشانی سایت دیدگاه بازتاب دهد .

اما شیوه ایشان با نقل قولی دوستی که با ارسالی مطالبی و سئوال داشتن چاشنی بهانه ی ادامه ی نقد خود می کند .باید گفت که اصطلاحاتی هست : همچون گفته می شود. یا شنیده شده است. یا مقام و یا کسی که نخواست نامش فاش شود چنین گفت یا می گوید .... شیوه ای می باشد که معمولاً در رسانه های خبری از این روش اطلاع رسانی ونقل قول کردن استفاده می شود تا که منبع خبرلو نرود یا اینکه صحت و سقم آن بر زیر سئوال نرود . زیرا که کسی که بقول خودش مستند نقد می کند نمی بایست بقئول خودش اینگونه استخوان ماهی در گلو حرکت کند . تعجب بیشتر من این است که ایشان در تهیه تا کنونی 3 بخش نقد بسیار زحمت کشیده و عجیبهم واسوس به خرج داده است که مو درزش نمی رود بطور یکه ایشان حتی فرصت یک مقاله کوتاه پیرامون رژیم و شرایط کنونی رانداشته یا از دست داده و نا دیده گرفته است. درعوض آنگونه جدی با نقد کردن مجاهدین مسئولانه برخورد نموده است که به پیشنهاد دهندگان تأخیر انداختن اینگونه نقد ها به بعد جواب شان را بی پاسخ گذاشته است. یعنی این چنین به این عده پیشنهاد دهندگان گفته یا که پاسخ منفی داده است :

" من با آن عده از دگراندیشان (با توجه به این «ماده واحده») که معتقدند ادامه مبحث جبهه وسیع را باید به روزی دیگر سپرد، موافق نیستم. همانطور که در بخش پیشین نوشتم «هراس زدایی» باید بخشی از این پروژه بشود، و فرهنگ مترادف دانستن نقد از «رهبر» و «خط» و «استراتژی» با «خصومت»، را باید در همان سالهای 40 شمسی رها کرد. اما، اگر بخطا انتقاد و خصومت مترادف قرار گرفتند، باید هشدار جدی داد. امضا کنندگان ماده واحده، شاید لازم باشد به این سخن امام اول مجاهدین توجه کنند: « از گفتن حق و مشورت به عدل، با من خوددارى نكنيد. زيرا من خود را برتر از خطا نمى‌دانم و از آن در كار خود ايمن و مصون نيستم». آری، باید گفت و گفت و باز هم گفت تا «تارکون فریضه» های مبارزاتی از صف سرنگونی طلبان دور شوند. این یک جدال شدید فرهنگی، برای آینده ایرانی آزاد است، و دقیقا به همین خاطر، دیدگاه به راه خود، همانطور که در این 11 سال پیموده، ادامه خواهد داد"


بهرحال آقای علی ناظر نگفته است که ریشه ی هراس چیست؟ هراس چگونه تولید و به آن دامن زده شده است؟ منبع هراس کجاست؟ چرا به دلیل آن پرداخته نشده یا علت اصلی هراس معرفی نشده است ولی ضرورت دانسته که می بایست هراس زدائی شود ؟ چرا ایشان اکنون این مسئولیت سنگین هراس زدائی را بر عهده گرفته است؟ هراس زدائی از مجاهدین کردن مهمتر است یا اینکه نه مبارزه با رژیم حاکم بر ایران کردن تا تلاش شود همه مدعیان بسیج شوند اگر نه کیفی تر حد اقل همچون مجاهدین و شورای ملی مقاومت به جای سنگ اندازی کردن در مسیر مبارزه ی اینان خودشان مبارزه کنند؟

در خاتمه اینکه سال 55 روزی موقع خروج ازمحیط کارم از دوستی یک جزوه ای کوچکی در یافتم کردم که مربوط به هواداران دانشجویان مسلمان خارج از کشور مجاهدین بود که تاریخ انتشار سال 53 بود .تا آنجائی که یادم هست در بخشی از این جزوه سئوالی از یک مرجع تقلید حوزه ی علمیه قم شده بود که در برابر شکنجه هائی که ساواک نسبت به مبارزان راه آزادی اعمال می کنند نظر شما چیست و چه بایدکرد که از این مرجع جواب داده شده بود که بر روی بال خفاش و برگ نعناع می توان نماز خواند ؟ اکنون در شرایطی که رژیم جنایتکارضد بشری کودتائی نا مشروع حاکم بر ایران گله های مزدورا ن و مأموران وزارت بد نام اطلاعات را به بغداد اعزام کرده است . سپس اینان در جلوی درب اشرف گسیل شده اند تا با عربده کشی و لمپن بازی در آورند و با سنج و دهل تهدید به تخریب کردن کمپ اشرف و کشتن مجاهدین می کنند . از سوی دیگر مدتی می باشد که مادران داغدار و عزادار با خانواده های زندانیان سیاسی در جلوی اوین تجمع اعتراض دارند و خواهان آزادی فر زندان خودشان می باشد و موج سرکوب و دستگیری ها به خصوص اعضای خانواده های مجاهدین اشرف ادامه دارد . همچنین شرایط تحمیلی سانسور و اختناق و سانسور تحمیل شده در ایران آنگونه اوج گرفته که نیاز به بیان ندارد . پرسش است که آقای علی ناظر مدافع سر سخت متحد کردن سر نگونی طلبان می باشد . چگونه است که درک اصلی و فرعی کردن این واقعیت را ندارد یا دارد و از موضع لجاجت و شاید نوعی انتقام گیری کردن آن را عمداً کتمان می کند که پاسخ شفاف نمی دهد که آیا ر این مقطع حساس و بغایت خطیر نقد کردن مجاهدین اصل و واجب تر است یا نه مبازه با رژیم ضد بشری و کودتائی نامشروع کردن ؟ چگونه است که در این مدت که ایشان سفت و سخت و مسئولانه در شرف تهیه و تنظیم نقد کردن مجاهدین و شورای ملی مقاومت بوده است. فرصت نداشته حتی یک مقاله ای کوتاه پیرامون شرایط داخلی ایران تهیه کند؟ ولی از موضع تکراری وبه شیوه ای گسترده و علنی تر از گذشته با جدیت تمام موضوع نقد کردن از مجاهدین و شورای ملی مقاومت را پیگیری می کند.مهمتر و سئوال بر انگیز تر اینکه تا کنون هم هیچگونه آلتر ناتیو بهتر از اینان و یا رهنمود یا راه بهتر مبارزه کردن با رژیم در راستای عملی کردن شعار محوری خود سرنگونی طلبان رژیم متحد شوید ارائه نداده است؟!

هوشنگ – بهداد

9 اسفند ماه سال 1388