"نکاتی پیرامون جبهه وسیع (بخش دوم)«جبهه مردم» یا «جبهه همبستگی ملی» علی ناظر "
تذکر این نکته لازم است که یاد آوری کنم که آنچه من می نویسم صرفاً نظر و باور فردی من است که مسئولیت آنهم بر عهده خودم هست . اما ابتدا می خواهم بگویم که مسلگ گرائی یا دوست و رفیق بازی کردن هم بخشی از مبارزه سیاسی شده است. گاهی هم شیوه ی نان قرض دادن هم اضافه می شود . چونکه از اصطلاح اجتماعی و سیاسی هم استفاده می شود. بطوریکه گاهی روزانه شاهد کاربرد این اصطلاح بوده و می باشیم. به خصوص که صاحب قلمان در گیر جنگ وبحث و جدل قلمی نیاز به حمایت و کمک دیگر یا دیگران دارند تا که بتوانند در راستای هدف یا موضوع موردنظر یا نقد کردن خود خاکریز دفاعی پشت جبهه را هم تقویت کنند. به خصوص اینکه اگر چنانچه خود مدعی اصل و محورن خود ش است که باید مطرح شود و این موضوع ارجحیت بر هدف یا ادعای مورد نظر مدعی دارد . به ویژه اگر چنانچه قرض دهنده و قرض گیرنده پیرامون مورد نظر تقریباً نکات مشترکی علیه ی جریان یوم یا دیگری با همدیگر داشته باشند . مثلاً اگر گفته شود که دوستی نامه یا پیامی داده است و نقل قول تأکید آمیز کرده است که فلان مسئول سازمان یا مصوبه شورا و .... از فلان موضوعی که گفته منظورش شما و فلان بوده است و مخاطب پیام دریافت کننده ، پیام تذکر خط و نشاندار داده است که سر فرصت به این موضوع خواهد پرداخت . یعنی پاسخ داده که دارد خودش را آماده رزم انتقامی می کند تا بموقع جواب مناسب خواهد داد . البته بدون در نظر گرفتن توازن و توان و قدرت مبارزاتی و تضاد حل کنی و آمادگی پرداخت هزینه به آنچه حد اقل خودش دربیان تئوری نوشتاری ادعایش می کند و نه درعالم واقعیت. زیرا که هدف این است تا حس جریحه دار و تحریک شده بد نبال فرصت مناسب پاسخگوئی برای قانع کردن خود باشد . چونکه روحیه تلافی کردن و انتقام جوئی اش تحریک شده است نه اینکه هدف نهائی شیوه ی پراتیک اصولی پاسخ منطقی دادن باشد . بهر حال شاهدیم که چگونه مدعی صاحب قلم و ظاهراً اسم ورسم دار شده بدلایل خاص ابتدا مطبی تهیه می کند. ولی ترجیح می دهد که اول در سایت دوستش بازتاب داده شود تا در سایت خودش باشد . سپس همین اتفاق ممکن است برای طرف مقابل یا حسابش رخ داده شود که این نان قرض دادن ها بطور همزمان یا با کمی تأخیر اتفاق می افتد. زیرا که اینان از هدف تقریباًمشابهی پیروی می کنند . در صورتی که از نظر زمانی نسبت به گذشته چنین شاهدش نبوده ایم . بر داشت من این است که بر خلاف ظاهر سازی و تزئین و آرایش کلمات و اصطلاحات و مانور تبلیغاتی دادن های به اصطلاح نقادانه و از ماست مو بیرون کشیدن برخی برج عاج نشینان که گاهی برای بیان اهداف خود و گران فروشی کردن با چاشنی شکسته نفسی بیان می شودغافل از آنکه اینگونه حرکات هویدا شدن نوعی از کیش شخصیت منیت آسیب دیده و جریحه دار شده نهفته و پنهان است شده د که برای ترمیم آن می بایست با خود نمائی کردن اینگونه نوشتار ها مداوا شود . زیرا اگر چنانچه صداقت باشد و هدف مبارزه کردن با جنایتکاران حاکم بر ایران باشد معیار ارزیابی فقط مبارزه ی اصولی بهتر در صحنه ی نبرد از حریف است . زیرا که برای تفهیم کردن مخاطب بهترین پاسخ کوبنده و نقادانه و سازنده عمل در صحنه برای قضاوت می باشد و نه چپ و راست نیش زهر آگین قلمی زدن که اتفاقاً تناقض آمیز هم می باشد.
عجیب است که پس از فروپاشی شوروی سابق و تمام شدن سو سیالیست واقعاً موجود و سایر تغییر و تحولات شتابداری که روزانه شاهدش بوده و می باشیم .اما برخی بازهم رؤیائی و آرمانگرا بودن و در تخیل فرو رفتن و حداکثر در عالم نوشتاری سیر می کنند وکاری با جواب دادن تئوری و نظریه پردازی های خود در پروسه ی عمل ندارند . همانگونه که گاهی از آنطرف بام پائین پرتاب می شوند و اسیر شکل گرائی می شوند که مثلاً چون مجاهدین دارای انگیزه های مذهبی می باشند. بنا براین با برداشت های سطحی نگرانه ی خود نسخه پیچی می کنند ونه در روند مقایسه عملکرد اینان و خود که طرفین چه کرده و یا چه می کنند و اختلاف شان چیست. ولی این تخیل پردازان همچنان طلبکارانه با دیگران بر خورد می کنند.
بطور مثال برخی مواقع از عدالت در کنار آزادی و دمکراسی و جمهوری دفاع می کنند . اما از سوی دیگر در جبهه همبستگی علیه ی رژیم از رضا پهلوی تلویحاً حمایت و به مسعود رجوی انتقاد می کنند که در خط کشی و مرز بندی جمهوری خواهی شما جائی برای وی در جبهه ی همبستگی نمی ماند.بطور نمونه آقای علی ناظر در بخش دوم جبهه وسیع (بخش دوم)«جبهه مردم» یا «جبهه همبستگی ملی»؟ مورخ 3 اسفند که در سایت دیدگاه و پژواک بازتاب داده شده در این مورد چنین توضیح داده است"
"حال، با توجه به این موضعگیری های آقای رضای پهلوی، و تعریف «علمی» آقای رجوی از «جبهه مردم» (و نه طرح «جبهه همبستگی ملی»)، و تعریف ایشان از «ضد مردم» آیا می توان انتظار همبستگی و اتحاد بین مجاهدین و رضا پهلوی را داشت؟ رضا پهلوی به نظامی سکولار، و پارلمانتری که بگونه ای تعریف کننده «جمهور مردم» هم است، باورمند است، اما لزوما جمهوریخواه نیست. آیا می توان رضا پهلوی را از عضویت در «جبهه مردم» باز داشت؟ بی شک می توان او را (بنا به بند دوم طرح) از عضویت در «جبهه همبستگی ملی» باز داشت. اما صحبت دیگر بر سر جبهه همبستگی ملی نیست، صحبت از «جبهه مردم» با تعریفی که آقای رجوی بیان کرده اند، است. ظاهرا، و بنا به تعاریف ارائه شده، «جبهه مردم» کاملا بازتر و همه گیرتر است"
البته ممکن است که با تفکر پادشاهی جائی برای رضا پهلوی در جبهه ی همبستگی ملی نباشد . ولی مسعود رجوی نگفته است که رضا پهلوی حق ندارد که با رژیم مبارزه یا مخالفت نکند ، بلکه توصیه کرده ایشان بهتر است که از جمهوری خواهی دفاع کند و به آن به پیوندد. من باور دارم آنانکه به تکامل اجتماعی و ار تقا و تعالی فکری معتقد هستند . سمت و سوی شان رو به جلو و آینده است و نه رویکرد عقب می باشد.
اما چرا آقای علی ناظر که بقول خودش از 11 سال پیش تا حال پیگیر و تلاش گر تشکیل جبهه سرنگونی خواهان بوده است تا حال موفق به تتشکیل آن طبق معیار هائی که خود به آن پای بند می باشد نرسیده است . چرا این یأس و نا کامی را می خواهد با به حساب خودش نقد کردن پیشنهاد همبستگی ملی مریم رجوی و مجاهدین و شورای ملی مقاومت و سایت همبستگی ملی جبران کند ؟ چرا ایشان نمی تواند این پیشنهاد را بی خیال شود و با جریان های دیگر هم پیمان وهم جبهه و هم سنگر شود تا که بقول خودش مجاهدین نتوانند هژمونی خودشان را به ایشان و یا سایر رفقای دیگر مثل ایشان تحمیل کنند؟ بلی چرا ایشان تلاش نمی کند تا یک جبهه ی همبستگی مورد نظر خودش تشکیل دهد که نه رقیب ، بلکه همگام با مجاهدین و شورای ملی مقاومت شود وعلیه ی رژیم کودتائی ضد بشری مبارزه کند و مکمل آن شود . اگر اینگونه شود که خیلی بهتر است تا اینکه هر از گاهی یک سری سلسله ای تئوری پردازی های نقد گونه ی مجاهدین و شورا و سایت همبستگی را به رشته تحریر در آورده وسپس ناخواسته بر پیشانی سایت دیدبان وزارت بد نام اطلاعات پدیدار وحلوا حلوا شود .متأسفانه طوری که این اصرار ایشان که اگر چنانچه موجب جذب نیرو از سوی اپوزیسیون نشده است. ولی سایت دیدبان برای دامن زدن به تضاد و اختلاف و ایجاد توهم به نقد ایشان لبیک گفته و مشتری اینگونه نقد ها شده است. چون از این طرف که بقول ایشان یک طرف باید دست از مطرح کردن پرداختن هزینه بر دارد و هراس زدائی کند و طرف دیگر نیز اعلام آمادگی برای پرداخت هزینه کند.
بهر حال برای من جای تعجب است که چرا امثال آقای علی ناظر که ایشان سخنگوئی و وکیل مدافع بودن شان را تقبل کرده است با این همه ادعا و نقادی گری در مسیر مبارزه کردن که ایشان حد اقل در تئوری و سایت دیدگاه دارد . چرا هنوز منتظر است تا رهبران مجاهدین برایش تعیین تکلیف کنند که چه باید بکند که اینگونه با نکته سنجی کردن تقاضای شفاف گوئی در این مورد نموده است :
"بنابراین، بخشی از هواداران مجاهدین چاره ای ندارند بجز اینکه عاقبت به این باور برسند که منتقد، نکته سنج، مخالف و یا هر ترم دیگری که مناسب بخش اعظمی از «مردم» است، نه به دنبال سر بریدن مجاهدین است، نه «خصومتی» با آنها دارد، و نه می خواهد که مجاهدین در مسیر مبارزه شکست بخورند. فقط به دنبال شفاف شدن مواضع، و استراتژی هستند، تا تکلیف خودشان را بدانند؛ و این «حق» هر انسان و هر ایرانی میهن پرست است که بداند و بخواهد که بداند"
عجیب تر و جالب تر اینکه آقای علی ناظر در قسمتی دیگراز این نقد خودآنگونه اعتراف کرده است که تعجب انگیز تر از تعیین تکلیف کردن ازسوی مجاهدین می باشد. زیرا که خود این نقاد اذعان کرده است که نوشتار ایشان آنگونه شفاف و روشن عرضه نمی باشد تا که بقول ایشان عواقب ابهامات بی اساس بهمراه نداشته باشد ؟ حال سئوال است که پس چگونه می توان این مدعی نقاد را جدی گرفت که ایشان در مسیر رهنمود تشکیل جبهه ی همبستگی مردمی و مبارزه با رژیم خودش دچار ابهام شده است؟ زیرا که خودش چنین اعتراف کرده که نوشتارش برای دیگران ابهام آمیز است :
"آنچه من در این سلسله نوشتار ارائه می کنم و خواهم کرد، بیان نکاتی است که گاهی از اوقات روشن و شفاف عرضه نمی شوند. این، متعاقبا می تواند به علت ایجاد «ابهامات» که گاهی بی اساس و در مواقعی بسیار درست هستند، سدی بر سر راه تشکیل «جبهه (وسیع) مردم» قرار دهند. هدف این سلسله نوشتار رفع «ابهامات» است"
همچنین مشخص نیست که چرا آقای علی ناظر پس از این همه نقالی و نقادی کردن پیرامون طرح پیشنهادی تصویب جبهه همبستگی مریم رجوی توضیح نداده است که اشکال در 11 سال گذشته تا حال کجا بوده است که ایشان بطور مستمر پیگیر تشکیل جبهه ی سرنگونی طلبان بوده است ولی معلوم نیست که ماده نداشته ا یا چرا پا نگرفته است؟ مهمتر اینکه گفته می شود رطب خورده کی منع رطب کند. یعنی برای چه به مجاهدین انتقاد می کند زمانی که ایشان نتیجه ی تلاش 11 ساله اش را این چنین بیان کرده که اعتراف کرده است که همچنان در بر همان پاشنه ی سابق می چرخد:
"با اجازه می خواهم یادآوری کنم که دیدگاه از روز تأسیس (11 سال پیش و قبل از پیشنهاد «طرح جبهه همبستگی ملی» از سوی شورا) بر تشکیل «جبهه وسیع» مصر بوده و هنوز هم هست؛ و نه تنها خواهان روزیست که مجاهدین و دیگر نیروهای سرنگونی طلب «متحد» شوند، بلکه دائما بر این طبل کوبیده و خواهد کوبید، حتی اگر لازم به نور افکندن به گوشه های تاریک «تعاریف» و «مواضع» باشد. «نور افکندن» بخشی از کار و استراتژی سایت دیدگاه بوده است - نمی دانم تا چند روز، هفته و یا ماه دیگر بر سر پا خواهد ماند، اما تا آنروز بر این شعار پافشاری می کند که «نیروهای سرنگونی طلب متحد شوید»"
ناگفته نماند که اگر چنانچه آقای علی ناظر توضیحی برابر عدم شکل گیری پیشنهاد تشکیل جبهه ی همبستگی در 11 سال گذشته ی خود نداده است . ولی دلیل ندارد که باروش مو چ گیری ووسط دعوا نرخ تعیین کردن اینگونه از مسعود رجوی فاکت نیاورد و پرسش یا نقد نکند که باید گام بر دارد :
" یکی از تکیه کلامهای آقای مسعود رجوی این است که حرف زدن خشک و خالی هزینه ندارد (نقل به مضمون). باید فدا و ایثار کرد و جان و مال داد. در این گفته نباید شک کرد. حرفی است بغایت صحیح و پر معنا. در همین چارچوب، تأسیس «جبهه مردم» (جبهه وسیع) هم تنها با بیان چند جمله زیبا و تصویب چند طرح و شعار، نمی تواند به پروژه ای عملی تبدیل شود. باید خواست و بها داد.طرح «جبهه همبستگی ملی» در سال 1381 به تصویب شورا رسید. از آن روز تاکنون هیچ گام عملی، در راستای تشکیل جدی آن از سوی هیچ نیرویی – نه شورا (پیشنهاد دهندگان «طرح») و نه نیروهای خارج از شورا برداشته نشده است. دلیل آنهم کاملا مشخص و ساده است. برای آن باید «هزینه» کرد. نه مجاهدین و شورا آماده پرداخت این هزینه بوده اند، و نه جریانهای خارج از شورا. البته هرکدام باید هزینه بخصوصی را متقبل می شدند. پیشنهاد دهنده «طرح» مجاهدین و شورا بودند، چرا که به ضرورت کار «جبهه»ای پی برده بودند. بنابراین، این وظیفه آنها است که به این ضرورت جامه عمل بپوشانند، و تمام گامهای لازم برای عملی شدن آن را بردارند"
بالاخره اینکه اقای علی ناظر در قسمتی دیگر از این نقد خود اینگونه از مریم رجوی خواسته است که سخنان گذشته ی خود که با شرایط کنونی مطابقت ندارد را تصحیح کند:
"اگر خانم رجوی و یا آقای رجوی و یا... سخنی گفته که امروز دیگر به آن اعتقادی ندارند (و یا فکر می کنند که دیگر با شرایط روز منطبق نیست)، از ایشان انتظار دارم (بخاطر ماهیت انقلابیشان) که حرف گذشته خود را نقد کرده و سخن تازه را به شفافی بیان کنند، از آنها انتظار دارم که دلیلهای خود را ارائه بدهند. این انتظاری است که از هر نیروی مترقی و انقلابی باید داشت"
در خاتمه اینکه در توضیح نصحیت فوق آقای علی ناظر از مریم رجوی ضروریست تا که گفته شود مگر گفته نمی شود که تاکتیک مشخص باید از شرایط مشخص باشد؟ مگر ایشان تأکید نکرده که اشتباه در تاکتیک قابل اغماض است . ولی اشتباه در هدف یا استرتژیک غیر قابل اغماض و گذشت است و افزوده یعنی گناه می باشد. اما همینطورمگر شرایط پیوسته در حال تغییر و تحول نمی باشد؟ چگونه است که آقای علی ناظر موضع گیری های خیلی سال های پیش مجاهدین را اکنون ازمریم و مسعود رجوی طلب می کند . البته خودش حاضر نیست در مورد تلاش 11 سال پیش خودش تا کنون سخنی بگوید . همینطور مگر رژیم جنایتکار حاکم بر ایران رژیم نرمال و متعارف است و حتی تابع قوانین خود تصویب کرده می باشد که مبارزه علمی و ثابت و مشخص بدون ایراد و اشکال بتوان باهاش دنبال کرد که اکنون با رندی خاص و شیوه ی مچ گیری کردن و با گریز به صحرای کربلا زدن برای توجیه گری نا توانی خود به پاسخگوئی که خود چه دستآوردی از رهنمود های تئوری و شفاهی و نه عملی دعوت کردن از دیگران و یا فراخوان پیوستن به جبهه ی همبستگی ملی سرنگونی طلبان داشته ویا چه حرکت مثبت دیگری انجام داده است؟ تازه کدام مدعی اهل قلم ومنتقدی وجود دارد که قدرت پیش بینی کردن فردا را داشته باشد که چه اتفاق خواهد افتاد تا اینکه چند سال بعد می بایست پاسخگو باشد ؟ کدام مسئول مجاهدینی می توانست پیش بینی کند که دقیقاً همین اقدام جنایتکارانه ای که این روزها در جلوی درب اشرف اتفاق افتاده است رخ خواهد داد؟ یا اینکه مگر بوش و تونی بلر با همه امکانات مدرنی که در اختیار خود داشتند قبل از اشغال افغانستان و عراق را پیش بینی کرده بودند؟ یا اینکه مگر کروبی و موسوی و لوطی جماران خامنه ای و پاسداران کودتاگر می دانستند حضور و اقدامی که در 22 خرداد انجام گرفت چنین واکنش و خیزش اعتراضی مردم نا راضی را می تواند در بر داشته باشد؟ در صورتیکه شاهد می باشیم که حتی برخی از مسئولان مدعیان روز بعد مسئولیت گفته و نوشته و قول و قرار ویا ادعای روز گذشته ی خود را نمی پذیرند. چرا آقای ناظر خودش طرح هبستگی بهتر و عملی تر از پیشنهاد مریم رجوی اگر داشتهودارد تا حال رو نکرده و فقط منتظر بود تا ایشان پیشنهاد خود را مطرح کند تا ایشان هم سریع وارد صحنه شود و با نواختن شیپور ازدر گشادش سناریوی انتقاد کردن به این پیشنهاد را بطورسریالی شروع نماید؟
هوشنگ – بهداد
4 اسفند ماه سال 1388