" نامه و ارده : آنکه ناموخت از روز گار هیچ نا موزد از هیچ آموزگار"
برتولت برشت گفته بود آنکس که حقیقت را نمی داند احمق است اما آنکه حقیقت را می داند انکار می کند جنایتکار است . همچنین روزی یک دبیر آموزش و پرورش ادبیات از دکتر عبدالحسین آریانپور نقل قول می کرد زمانی که وی دانشجوبود استاد آریانپور گفته بود که نکند دانش آموزان را پشت میز و نیمکت کلاس درس در مدارس نگه داید . زیرا همانطوریکه من مدرک پته ی نان به شما می دهم شما هم همین کار را با دانش آموزان بکنید . چون مملکت اهل تحقیق و علت و معلول نیست . از سوی دیگر غفار حسینی که شاگر د دکتر آرایانپور در دوران دکترای دانشجوئی جامعه شناسی بود و پس از باز گشت از پاریس در دوران فعالیت قتل های زنجیره ای ربوده و جان باخت . وی نیز در تدریس جامعه شناسی صنعتی دانشجویان نقل قول از یک استاد دانشگاه آرژانتینی می کرد که وی گفته بود سیستم آموزش و پرور کشور های جهان سوم سیستم آموزشی توبره ای می باشد . یعنی اینکه هر چه استاد سر کلاس تدریس می کند و می گوید دانشجو آن را در توبره ی خود می ریزد و اگر با هوش و زیرک باشد . همان را از بر می کند و موقع امتحان پس استادش می دهد و هر گز نمی رود تحقیق و پژوهش با روش علت و معلول و اثباتی کند .چون بدنبال دریافت مدرک است . یعنی اینکه سیستم های استبدادی وتک صدائی چون از آگاهی مردم وحشت دارند اجازه فضای باز و آزادی بیان و قلم و اندیشه نمی دهند زیرا که اگر چنانچه کسانی را در اختیار داشته باشند که به جای آوردن فرد سرش را نیاورند جائی برای حکومت کردن و در قدرت ماندن شان نیست . ناگفته نماند که بی روی دروایسی ما با فرهنگ و شیوه گفتمان و نوعی از حاکمیتی سر و کار داشته ایم که مردم نقش عملی و اجرائی در سرنوشت خودشان نداشته اند. زیرا که ملت یا سیاهی لشکر یا صفرهای جلوی اعدادی بوده اند که حضورشان نقش مشروعیت دادن به مستبد ان حاکم بوده است . بدتر اینکه هیچگونه رابطه علت و معلولی و بحث اقنائی وجود نداشته است . چونکه تک صدائی ونه چند صدائی حاکم بوده است. از طرف دیگر همیشه مردم در گیومه انتخاب کردن شرایط موجود بودند . گاهی هم مجبور به انتخاب میان بد و بد تر قرار داشته اند . زیرا که نه خوبی وجود داشته ونه تجربه ی آن را مردم داشته اند . از سوی دیگر نوع نگرش نه آینده نگر و تابع تغییر تحول و دگوگونی تکامل عینی پدیده ها بوده است ، بلکه نوعی عقب گرد و نگاه به گذشته با روش مقایسه ای و انتخاب تحمیلی و نه انتخابی میان بد و بدتر و شاید بدترین بوده است و عجیب است که شرایط سرکوب و خفقان و استبدادی تحمیلی نهادینه شده اجازه داده نشده که بدون تعصب و دگماتیسم تلاش شود که مسائل و پدیده ها با روش بررسی جامع و نقاددی موشکافانه و بر گزیدن نکات مثبت و زدودن اثرات منفی و ارتقای کیفی آن از گذشته و تجربه آموختن و بکار بردن در شرایط حال و چشم دوختن با برنامه و هدفمند و آرمانخواه متعالی انسانی به آینده دنبال و دراین مورد حرکت شود . برای اینکه اگر چنین بود پس از 31 سال که از انقلاب 22 بهمن سال 57 می گذرد در جایگاه شرایط کنونی نبودیم . عجیب تر اینکه برخی هنوز اعتیاد مزمن به فلسفه ی حرف مرد یکیست ومرغ یک پا دارد سفت و سخت به گذشته چسبیده وچیزی بیش از آن را نمی بینند . البته بدون آنکه توضیح دهند که اگرچنانچه گذشته ایراد نداشت چرا تعویض شد و بدتر از آن آمد ؟ همانگونه که حامیان حاکمان کنونی بدتر از گذشته هم دچار آنگونه مغلطه کاری متعصبانه کور شده اند که انگاری اینان جزو بهترین هامی باشند و آمده اند تا که تا ابد بمانند . در صورتیکه در بستر تکامل و حرکت به جلو و مسئله تز و آنتی تز و سنتز هردو سو بیهوده تلاش می کنند نفس بدهکاری را منکر شوند . چونکه این روش منطق نوعی توجیه گری دیگری را متهم و محکوم کردن می باشد . ولی واقعیت این است که بدهکاری درمورد بدهکاران وجود دارد که فرقش فقط در کم و کیف و مبلغ رقم بدهکاری باشد که یکی نسبت به دیگری کمتر یا بیشتر بدهی دارد و طلبکار هم ملت است که پیوسته حق و حقوقش ضایع و پایمال شده است و دلیل اینکه چون یکی تمام عیار ورشکست شده است دلیل بر تبرئه ی بدهکار دیگری و طلبکار شدنش نمی باشد . بهر حال بر خلاف علاقمندانی که علاقه به جمع آوری کلکسیون عتیقه جات دارند مدام شاهدیم و تجربه می کنیم که چگونه در بستر گذار کهنه به نو وتغییر و تحول و تکامل درجامعه واطراف مان که وجود دارد و اتفاق می افتد نظاره گریم که چگونه وقتی که یک خانه و یا ماشین و یخچال و تلویزیون و.. غیرو از رده خارج می شود مدل جدید ونو ترآن جایگزین می شود ونه قدیمی تر آن . یعنی اینکه گذر تاریخ هم همچون جریان رود در حال حرکت است که ایستائی و سکون و برگشت ندارد.
بگذریم پس از تجربه ی 19 بهمن سال 49 و 19 بهمن سال 60 و پس از سپری شدن سی و یکمین سال رژیم ضدبشری حاکم بر ایران در آستانه ی 22 بهمن سال 57 انقلاب می باشیم که بدلایل کوتاه اشاره شده اکنون شرایط آنگونه است که جامعه ی ناراضی در حال انفجار است و بطور قطع این شرایط نمی تواند دوام بیآورد . به خصوص اینکه هم ضریب آگاهی و هم حضور مقاومت و ایستادگی مردم برای تغییرات دمکراتیک در ایران هرروز افزایش می یابد که نشان از فرار سیدن پایان عمر حاکمان مستبد وچشم انداز در راه بودن همه چیز نو می باشد که تضمین آن میزان رشد و ارتقای فرهنگی و آگاهی اجتماعی و سیاسی و تحمل چند صدائی و مدافع آزادی و دمکراسی و حقوق بشر است که جایگزین استبداد و تک صدائی خواهدباشد . البته آنانی که نتوانند خود شان را با اینگونه شریط تطبیق دهند و مصداق این شعر باشند که گفته می شود آنکه ناموخت از روز گار، هیچ نا موزد از هیچ آموزگار. نه تضادشان حل نخواهد شد ، بلکه بدلیل بیش از حد در گذشته سیرکردن و فرو رفتن، آینده با مشکل جدی تری مواجه خواهندشد.
19 بهمن سال1388