روزنامه ی کیهان شنبه 25 مهر ماه سال 1388

نقدو بررسی " پروژه فشار و چانه زني " ادداشت روز)


" کشودن پرونده ی رقیب مغلوب و متهم کردنش به تلاش و طراحی کسب قدرت، برای سفید و تبرئه کردن پرونده ی ننگین پاسداران کودتاگر "

اکنون طرحی در خانه ی احزاب از سوی باند مافیائی انگلیسی غارتگر بد نام به نام مؤتلفه ی عسگر اولادی دنبال می شود تا که با حربه ی چماق احزاب شناسنامه دار نا مشروع حکم مردودی و با طل کردن شناسنامه ی احزاب بی شناسنامه صادر شود که شامل حزب مشار کت اسلامی و ساز مان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب کار گزاران می شود. پس برای عملی کردن این طرح طراحی شده و برای تکمیل کردن طرح حذف رقیب مغلوب و محدود و ممنوع کردن هر گونه فعالیت سیاسی و مطبوعاتی شان می بایست ر طوری شده اجرا شود تا از این طریق بشود خطر اقدامات اعتراضی آینده ی اینان را خنثی نمود .

به خصوص اینکه حرکت حضور در تظاهرات 13 آبان سال روز اشغال سفارت آمریکا در پیش روی می باشد . بنا براین برای پوشش دادن بیشترتئوریک به این قضیه یا دراصل برای اینکه پرونده و سناریو سازی علیه شان تهیه شود و تاریخچه ی همکاری با بیگانه برای تشکیلات و سازمان و احزاب وابسته به رقیب دوم خردادی ها ساخته و گشوده شود تا که در نهایت با باز گو کردن عملکرد گذشته شان برای کسب و مهار قدرت که باید منتهی به داستان طراحی کودتای مخلمین ختم شودتا زمینهی دستگیری و و متهم و محاکمه و محکوم کردن شان فراهم شود . بدینوسیله باید داستان کودتای پاسداران علیه ی رقیب مغلوب وارونه جلوه داده شود.

پس بی جهت نیست که پاسدار قلم بر دست یادداشت روز نویس همکار پاسدار سر باز جو حسین شریعتمداری بعنوان در باغ گشودن غیرمستقیم پرونده احزاب و سازمان های نا م برده رقیب مغلوب دوم خردادی به خصوص حزب مشارکت اسلامی و اهداف دوم خردادی ها در راستای سیاست چانه زنی از بالا و فشار از پائین چنین اشاره کرده است :

"برخي از نتايج اين بررسي حتما با مطالعات قبلي مشترك خواهد بود اما خصوصا اگر روي احزاب و گروه هاي اصلاح طلب تمركز كنيم به جنبه هايي كاملا جديد و مهم برخورد خواهيم كرد. سوال ساده در اين نوع نگاه به مسئله اين است: اصلاح طلبان فراتر از كليات، دقيقا به دنبال چه بودند و چه مقدار از آن را به دست آوردند؟ "

همچنین قلم بر دست یادداشت روز نویس در ادامه ی یادداشت روز خود به اسناد ضرب و شتم و باز داشت و شکنجه و تجاوز اعتراف گیری ها و اطلاعات کسب شده نمایش بیداد گاه های فرمایشی به خصوص اعترافات سعید حجاریان و سند تأملات راهبردی این حزب اشره کرده و آن را تبدیل به پرونده ی به حساب مستند علیه شان نموده است که پیرامون حزب مشار کت اسلامی و عملکردش اینگونه نتیجه گیری کرده و تحلیل داده است:

"سند تاملات راهبردي حزب مشاركت كه تمامي اعضاي دستگير شده اين حزب وثاقت آن را پذيرفته اند يك راهنماي قابل اتكا براي يافتن جوابي براي اين سوال هاست. اين سند يك جزوه تئوريك ساده نيست بلكه منبعي است براي فهم اينكه اصلاح طلبان در واقع به دنبال پياده كردن چه پروژه اي در ايران بوده اند. اساس اين جزوه كه بخش مهمي از تلاش هاي اخير سعيد حجاريان - همان كه اصلاح طلبان را سخت عصباني كرده- به نقد مباني آن اختصاص دارد، به خوبي توضيح مي دهد كه جريان اصلاح طلب در ايران هيچ تعلق خاطري به ساختار نظام نداشته و هدف غايي فعاليت سياسي خود را يافتن راه هايي حتي المقدوركم هزينه براي وارد آوردن ضرباتي هرچه شكننده تر به اين ساختار قرار داده است. اصلاح طلبان روزي كه اين جزوه را مي نوشتند شايد باور نمي كردند كه ايده هاي مطرح شده در آن به اين زودي ها در صحنه عمل مورد آزمون قرار بگيرد، ولي واقعيت آن است كه آنچه پس از انتخابات رخ داد با خطوط اصلي راهنمايي هاي ارائه شده در اين جزوه كاملا منطبق بوده است. سند تاملات راهبردي اگر دقيق خوانده شود حامل اين پيام است كه اصلاح طلبان براي رسيدن به اهداف خود در محيط سياسي ايران چاره اي جز بازسازي و اجراي دوباره استراتژي «فشار از پايين چانه زني در بالا» نمي ديده اند. اين جزوه تاكيد مي كند كه اصلاح طلبان اولا بايد سعي كنند وارد ساختار قدرت شوند و ثانيا يك بدنه اجتماعي پاي كار بيرون از حاكميت براي خود بوجود بياورند تا در مواقع لزوم به عنوان پشتوانه آنها براي امتيازخواهي از نظام عمل كند. بر مبناي آنچه در اين جزوه آمده نقش عامل خارجي هم اين خواهد بود كه تهديدهايي عليه نظام سياسي بوجود بياورد تا اصلاح طلبان بتوانند با استفاده از اين تهديد ها به عنوان يك فرصت، از نظام امتيازهاي بيشتري مطالبه كنند. قرائن و شواهد مفصلي وجود دارد كه نشان مي دهد آنچه پس از انتخابات رخ داد كاملا در راستاي همين پروژه است. جريان اصلاح طلب از حيث نتيجه بخش بودن اقدامات خود عميقا دچار سرخوردگي شده بود. پروژه ها يكي بعد از ديگري شكست مي خورد و تكرار شكست ها اين سوال را بوجود آورده بود كه آيا راه موثرتري براي فشار آوردن به نظام وجود دارد؟"

در دنباله قلم بر دست بدون اینکه توضیح دهد. یا در حقیت به این سئوال پاسخ دهد که اگر چنانچه رقیب مدعی اصلاح طلبی دارای چنین طرح و هدفی بوده است د که وی تشریح و تحلیل کرده است پس برای چه دست به اقدام کوتای تقباتی پاسداری زده شد تا بروز شرایط و مقدمه ی اعتراضات خیابانی به رقیب مغلوب داده شود که طبق روشنگری وی اینگونه از قبل طرح این هدف طراحی شده بود :

. جريان اصلاحات در سال هاي 83 و 84 با بحران هايي مواجه شد كه ساختمان اين استراتژي را تقريبا به طور كامل تخريب كرد. از يك سو اختلافات دروني اصلاح طلبان با يكديگر به حدي رسيده بود كه محمد خاتمي به عنوان «رهبر مفروض» اين جريان ديگر حتي در بين دوستان خود هم اعتبار نداشت. حجاريان همان ايام تاكيد كرد خاتمي سياستمدار نيست در حالي كه خود او هم مدتي قبل از آن خويش را تداركاتچي خوانده بود. نتيجه اين شد كه اصلاح طلبان به خوبي دريافتند اگر هم بنا باشد در سطح بالاي نظام چانه زني صورت بگيرد خاتمي مرد اين كار نيست و نتيجه گرفتند بايد روي چهره هايي قدرتمندتر سرمايه گذاري كرد. جريان اصلاح طلب در واقع هدفي جز سرپا كردن دوباره اين ايده كهنه از طريق ترميم «راس» و «بدنه»« آن نداشته است. برخي از اداره كنندگان جريان اصلاحات (مشخصا همان طيفي كه سند تاملات راهبردي را نوشت) تصور مي كرد اين انتخابات فرصتي منحصر بفرد براي رفع نواقص استراتژي فشار از پايين و چانه زني در بالاست. در مورد بخش چانه زني اصلاح طلبان سعي كردند با نزديك شدن به هاشمي رفسنجاني و به تبع او برخي از چهره هاي داراي سوابق اصولگرايي از ميان آنها يارگيري كرده و قدرت چانه زني خود درون حكومت را بالا ببرند. در زمينه بازسازي سرمايه اجتماعي هم نهايتا نقش اصلي به ميرحسين موسوي و اطرافيان او واگذار شد تا با به خيابان آوردن هواداران خود آروزي برباد رفته اصلاح طلبان در مورد حمايت فعال بخشي از مردم از آنها را محقق كند. براي جرياني كه اين هدف خاص را تعقيب مي كرد پيروزي در انتخابات شايد چندان اساسي نبود. آنها مي دانستند كه نمي توانند اين انتخابات را ببرند. هدف اصلي اين بود كه به لحاظ سياسي چهره هايي جديد را به اردوگاه خود منتقل كنند و از حيث اجتماعي هم با راديكال كردن درخواست هاي سياسي هواداران خود و به خيابان كشاندن آن، سرمايه لازم براي چانه زني سياسيون را فراهم كنند. يكي از سران اين جريان چند هفته قبل از انتخابات كل اين داستان را در جمله اي كوتاه خلاصه كرده بود: «سرمايه اجتماعي ما براي بردن انتخابات كافي نيست اما براي ضربه زدن به نظام و امتياز گرفتن از آن كافي است». جمعي از نمايندگان مجلس ششم در روزهاي واپسين عمر آن مجلس دست به تحصن و استعفا زدند اما به تعبير خودشان خيلي زود فهميدند اگر به جاي ساختمان مجلس وسط ميدان توپخانه هم تحصن مي كردند كسي از مردم به آنها اعتنا نمي كرد. نمونه دوم در متن انتخابات سال 84 آشكار شد، جايي كه اصلاح طلبان با راديكال ترين چهره ها و شعارهاي خود به ميدان آمدند اما كانديداي اختصاصي آنها كه فكر مي كردند بي برو برگرد انتخابات را خواهد برد رايي آورد كه حالا اصلاح طلبان حتي يادآوري آن را هم باعث خجالت مي دانند. آنچه پس از انتخابات رخ داد هم كاملا اين تحليل را تاييد مي كند. يكي دو هفته بعد از انتخابات همه فكر و ذكر سران فتنه اين بود كه چگونه اعتراضات را حفظ كنند و گسترش بدهند. جالب است كه نقشه مي كشيدند تا اشكال جديدي از اعتراض مانند تحصن و اعتصاب هم به شورش هاي خياباني اضافه شود و وقتي دوستانشان از آنها مي پرسيدند به جز ابطال انتخابات دنبال چه هدف ديگري هستند بلافاصله مي گفتند اهداف متعددي را در نظر دارند كه درخواست لغو نظارت استصوابي شوراي نگهبان در صدر آنهاست. «شورش براي امتيازگيري»، اين ترجمه استراتژي فشار از پايين چانه زني در بالا به زبان سال 88 بود:

در خاتمه اینکه چون قلم بر دستان در خدمت کودتا گران حاکم ضد مردم هر گز تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی و سایر پدیده های اجتماعی را بصورت ریشه ای و رابطه ی علت و معلولی دنبالنمی کنند و مورد بررسی و ار زیابی قرار نمی دهند . زیرا که هدف پیگیری روش وارونه و هذیان گوئی با ترفند تصویر مار کشیدن و مار نشان دادن است تا اثبات حقانیت خو نمایند و موجب تقویت جایگاه خود شوند. در عوض رقیب و منتقدان و مخالفان متهم و محکوم گردند . بنا براین اینگونه معلول گرائی آنهم با تحریف و کتمان کردن حقایق که کاری با علت و ریشه یابی کردن معلول ها ندارد علیه ی رقیب مغلوب پیگیری شده است. لذا نیاز دیده نمی شود تا که پاسدار قلم بر دست یادداشت روز نویس تشریح کند یا که بگوید برای چه کودتا گران حاکم کنونی در دو ران مدعیان اصلاح طلبان طرح هر 9 روز یک بحران در پیش را گرفتند . آنگونه که خاتمی آن را به عنوان جمع بندی پایان دوره ی 4 ساله ی ریاست جمهوری خود ارائه کرد؟ یا اینکه چرا طرح ترور سعید حجاریان و تو قیف و تعطیل کردن مطبوعات و تهاجم به خوابگاه دانشجویان وی دانشگاه تهران و سرکوب و ضرب و شتم معترض جنبش دانشجوئی در تیر ماه سال 78 پش گرفته شد و با قتل های زنجیره ای دنبال و اجرا گردید؟ زیرا که طراحی و اجرای اینگونه توطئه و دسیسه ها پیش مقدمه ی هموار سازی و عملی کردن طرح دو کودتا بود که بطور خاموش و خزنده در 4 تیر سال 84 بود که سپس با کودتای تقلباتی پاسداری 22 خرداد 88 تعقیب و پیاده شد. ولی اکنون برای سفید کردن پرونده ی سیاه و ننگین کودتاگران متزلزل شده ی پاسدار و در بحران و بن بست فرو رفته ، می بایست پرونده ی رقیب مغلوب گشوده و مقصر ومتهم شود تا بشتوان همه کا سه و کوزه ها بر سرش خراب و آوار کرد. چونکه وحشت از واکنش ای اعترضی مردم نا راضی و آگاه شده بطور جدی وجود دارد که در ابتدای یادداشت روز آشکارا با سئوال نمودن به این واقعیت اعتراف شده است .

هوشنگ – بهداد

شنبه 25 مهر ماه سال 1388