" ایرج شکری کیست وچه می گوید ؟ یااز مجاهدین و شورا چگونه و برای چه اهدافی پرسشگری می کند؟"

از زمانیکه الف – شین- مفسر قلم زن سابق نشریه ی هفتگی ایران زمین که خود را اکنون ایرج شکری و خبر نگار افکار عمومی دانسته است و دقیقاً نکته نظرات کنونی اش درست متضاد با زمان الف- شین مفسر بودنش می باشد . زیرا پس از آنکه ایشان از شورا بیرون رفت یا اخراج شده است . عجیب دچار دگر دیسی شده است . چونکه نه اینکه هچون گذشته نوک قلمش بسوی رژیم کودتائی پاسداری تروریستی و فاشیستی حاکم بر ایران به آسانی نمی چرخد ، بلکه بر عکس هر زمان که فرصت بدست می آورد قلم نیشدار و زهر آگینش را به سمت مجاهدین به خصوص رهبر شورا مسعود رجوی و مریم رجوی نشانه می گیرد و به چرخش در می آورد . تا جائیکه اکنون در مطلب جدیدش "بیانیه بیست و هشتمین سالگرد تاسیس شورا، نکته یی و چند سوال " رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را یرومند نامیده است . در صورتیه از رأس تا ذیلش آلوه به فساد و آلودگی و ضعف است و بشدت مورد تنفر مردم نا راضی ایران می باشد آنگونه که هر زمان این مردم فر صتی بدست می آوردند فر یاد مرگ بر دیکتاتور وخامنه ای و احمدی نژاد می زنند که بقول مدعی مشخص شود چه اندازه نیر ومند می باشد؟

ضمن اینکه گذشته از سمت و سوی شعار و فریاد و مطالبات مردم معترض و نا راضی بسیار فرا تر از خواست کروبی و خاتمی و موسوی می باشد . بشکلی که خود اینان اعتراف کرده اند که اگر چنا نچه باند مافیائی کودتاگر غالب حاکم تن به اجرای قانون اساسی ندهد تا شرایط آشتی ملی فراهم گردد و وضعیت انفجاری جامعه کنترل نشود. باید بدانند که فضای اعتراضی به سوی رادیکال شدن بر اندازانه ی غیر قابل کنترل پیش خواهد رفت .

همچنین این همیشه طبکار از مجاهدین و شورای ملی مقاومت توضیح نداده است که معنی و مفهوم نیرومند بودن رژیم چیست؟ زیرا که یک رژیم قدرتمند می بایست در خدمت مردمش و علیه ی دشمن اش باشد . ولی در ایران شاهد می باشیم که در 30 سال گذشته به خصوص شرایط کنونی چگونه این اقدام وعمل وارونه ی اجرا شده است ؟

آخر این چگونه ادعای نیرومند بودن رژیم پاسداری کود تائی شده است که حتی از نگرانی و وحشت واکنش های اعتراضی مردم می بایست با حاکم کردن فضای حکومت نظامی تحمیلی و سرکوب و خفقان و سانسور و ضرب و شتم و شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری و صدور حکم اعدام برای منتقدان و دگر اندیشان و مخالفان و نا راضیان و مطبوعات اهل قلم صادر شود . حتی از سر نا چاری و در ماندگی بدلیل وحشت و نگرانی از انفجار اجتماعی که وجود دارد برای کنترل این شرایط حاکمان جنایتکار و ضد بشر رژیم نیرومند مجبور است که به نو جوان 16 ساله ی غیر سیاسی که دست پرورده ی خودش می باشد بنام بهنود شجاعی رحم نکند و وی را در جلوی چشمان وکیل مدافعش بر دار کشاند ؟

حال بماند که مدعی قلم زن اعتراف نموده رهبران رقیب مغلوب دوم خردادی ها هم از سوی پاسداران کودتا گر نیز تحمل نمی شود.

همینطور چگونه است که وی ادعا کرده است در صورت جنگ و رادیکال تر شدن فضای فریاد معترضان اعتراضی اوضاع می تواند به نفع مدعیان اصلاح طلبان به چرخد که این قلم زن مچ گیر نقدش شبیه و مترادف پاسدار حسین شریعتمداری خبر نگارو روزنامه نگار است و بهمان سبک نکته سنجی می کند. چرا نمی گوید اگر راست می گوید که مجاهدین هیچگونه نقشی در فضای کنونی داخل ایران ندارند و مسعود رجوی هم هیچگونه رابطه و شاختی در داخل ایران ندارد ؟

اولاً برای چه خامنه ای با فراموش کردن ایرج شکری و امثالهم از نخست و زیر عراق خواست تا که تهاجم وحشینه به مجاهدین اشرف کند؟

دوما ً : چرا اینرژیم نیروند به جای صدور حکم اعدام برای جوان بازداشتی که بر خی از اعضای خانواده اش در اشرف می باشد هیچگونه حکم اعدامی برای اعضای رده بالای رقیب دوم خردادی های باز داشت شده و اعتراف کرده صادر نکرده است ک بنا بر ادعای قلم زن در صورت هرگونه جنگ و تغییر و تحولی د ر داخل ایران شانس قدرت گرفتن برای دوم خردادی های مغلوب بیش از دیگران می باشد؟

بهر حال این خبرنگار مدعی دمکراسی خواهی پس از روضه خوانی های مبسوط علیه ی مجاهدین اشرف وتأکید بر اخراج به جای ماند شان در عراق نموده است . همچنین با چپ و راست مسعود رجوی را متهم کرده و بر زیر سئوال بردهاست . البته بدون آنکه کوکترین اشاره ای کند که این مدعی طلبکاراز زمانی که از شورا بیرون زده خودش کجا ایستاده و چه می کند؟ منظور این است که به جزیقه و پاچه گیری کردن از مجاهدین اشرف و مسعود و مریم رجوی و شورای ملی مقاومت چگونه در مقابل با رژیم کودتائی پاسداری مبارزه کرده و می کند که اینگونه در پایان سفارش نامه تنظیمی خود خطاب به بر خی از اعضای شورا به خصوص پهلوان اسکندر فیلابی بعنوان خبر نگارطلبکار سخنگوی دمکراسی تمرینی و وکیل مدافع افکار عمومی در خواست کرده است تا که به ممیز گری و بازجوئی اینترنتی این مدعی سنگر گرفته پشت کا مپیوتر پاسخ داده شود که پرسش گری اش با ردیف کردن مخاطبین خود به ترتیب حروف الفبا ء با باز کردن پرا نتز برای اسکندر فیلابی این چنین پرسش کرده است:

"من در به ترتیب حروف الفبا اسم آقایانی و خانمهایی را که فکر می کنم می توانند پاسخ سوالات یاد شده را بدهند ذکر می کنم و امیدوارم که لااقل آنها شانه از بار مسئولیت در برابر افکار عمومی خالی نکنند و لااقل یکی از آنها جوابی به این سوالات بدهد(اگر جواب دهندگان متعدد باشند که به نفع شورا در افکار عمومی است). آقایان: 1- پرویز خزایی، 2-رضا روحانی، 3- مهدی سامع، 4- دکتر کریم قصیم، 5- زینت میرهاشمی 6-دکتر منوچهر هزارخانی. به این اسامی اسم پهلوان مسلم اسکندر فیلابی راهم اضافه می کنم. اگر چه ایشان کمتر اهل نوشتن و به ویژه تحلیل نوشتن است اما مصاحبه هایی تلویزیونی داشته است. ایشان چندی پیش در واکنش به انتقاد هایی که از اعتصاب غذای اشرفیان شده بود ( منهم جزو انتقاد کنندگان بودم)، در مطلبی که در سایت موسوم به همبستگی ملی و سایت های زنجیره یی متصل به مجاهدین، درج شد با تایید و ستایش اعتصاب غذا در اشرف، تفسیرها در مورد اعتصاب غذا را رذالت نامیده بود(4). به همین خاطر از ایشان هم می خواهم ضمن بیانظر خودش در مورد این نوشته و این که اگر رذالتی در آن می بیند آن را برای افکار عمومی روشن کند، به مساله تعین تکلیف نهایی هم بپردازد و پاسخ بدهد. این سوال را من بیشتر از باب تمرین دموکراسی مطرح کردم چون در دموکراسی خبرنگاران نماینده افکار عمومی در ارتباط با مقامات و مسئولان در هر سه قوه کشورهستند و رابط بین قدرت سیاسی و بین مردم هم بشمار می روند. کارنامه اهل سیاست و اصحاب قدرت را برای مردم بررسی و نقطه ضعف و قدرت آن را می نمایانند و نیز نظرات و نارضائیهایی هایی مطرح در جامعه را با طرح سوالهایی از مسئولان و گرفتن پاسخ از آنها توانایی و نیز صداقت یا برعکس حقه بازی و دو رویی و دروغگویی آنها را به دواری مردم می گذارند و این روند که همیشه برقرار است، به پیشرفت امور در حل مسائل مردم کمک می کند و مردم با شناختی که از این طریق از اهل سیاست بدست می آورند، در زمان انتخابات، رای خود را به کسی بدهند که آن را صالح تر و نماینده خواشتهای خود می دانند."

در خاتمه اینکه تا آنجا ئیکه من گاهی گداری قلم و نوشته های این مدعی ایرج شکری را دنبال می کنم . به خصوص روش به حساب نقدی که نسبت به شیوه ی پیگیری مبارزه ای که علیه ی مجاهدین بر گزیده است . آنجا که در نوشته هایش بطور مستقیم مخاطب مجاهدین هستند . بعینه می توان دید که ضریب حس نوعی انتقام کشی فردی و کینه ورزی اش بوضوح موج می زند که یک اصل نهادینه شده برای وی در محتوای نوشته هایش نسبت به مجاهدین اشرف است . به ویژه که این حس در مورد مسعود و مریم رجوی خیلی غلیظ تر است. زیرا که همچون عقاب گرسنه ی پرسه زنی که در انتظار شکار کبوتر است . اینهم منتظر چنین فرصتی می باشد تا شرا یطی تهاجم به مجاهدین همچون حمله وحشیانه به اشرف پیش آید که منجر به شهید شدن 11 مجاهد و به گرو گان گرفتن 36 مجاهد شد . سپس دست زدن به اعتصاب غذای 72 روزه را بهمراه داشت تا که شرایط آزاد کردن شان فراهم شد . یا بیانیه ی سالانه ای که اکنون از سوی شورای ملی مقاومت منتشر شده است . تبدیل به فرصت های مناسبی برای وی شده است تا همچون ممیز گر حرفه ای و مأمور و ظیفه شناس وارد میدان شود و سطر به سطرش را تحلیل و تفسیر کند . آنگاه از موضع حاکم شرع کیفر خواست انتقادی برای متهم کردن مسعود و مریم رجوی و مجاهدین اشرف یا اعضای شورای ملی مقاومت صادر نماید و با مطرح کردن اهدافش نسخه ی پرسش های فراوان مطرح نموده است که در آن هیچگونه رد جدی و پیگیری ازبرجسته شدن دشمنی یا مبارزه ی دامنه دارش با رژیم کودتائی و پاسداری دیده نمی شود . یعنی بر داشت من این است که وی نه همچون لوطی جماران ولی فقیه و المالکی نخست وزیر دست نشانده ی عراق علاقه ای ندارد که مجاهدین در اشرف بمانند ، بلکه نا راضی است که چرا اساساً مجاهدین اصرار به ماندن در اشرف دارند. یا اینکه چرا بیش از 30 سال است که با رژیم ضد بشری کودتائی و پاسداری حاکم بر مبارزه کرده و دست بر دار هم نیستند. زیرا اگر با رژیم مرز داشت. رسم اصولی انتقاد کردن منطقی و بیطرفانه این بود که با اقدام و عمل مبارزه مادی بهتر از مجا هدین و شورای ملی مقاومت در روی صحنه ی نبرد با جنایتکاران حاکم بر ایران که خود انجام می دهد. آنگاه با مطرح کردن فاکت و نمود شیوه مبارزه کردنش به منتقدان خود ثابت می کرد که مبارزه کردن اینان اشتباه است و انتقادش نه اصولی و وارد است، بلکه فردی و انتقامی کینه ورزانه نمی می باشد. افسوس که اینگونه نیست و نوشته هایش خواسته و نا خواسته نوعی هم پیمانی نانوشته با قلم زنان سایت های مزدوران وابسته به و زارت بد نام اطلاعات رژیم پاسداری - کودتائی - فاشیستی – مذهبی علیه ی مجاهدین و مسعود و مریم رجوی دارد. و خوب هم می داند که چه زمان می بایست واردصحنه قلمفرسائی کردن علیه ی مجاهدین شود.

هوشنگ – بهداد

28 مهر ماه سال 1388