دروغ نامه ی کیهان دوشنبه 17 خرداد ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " ماليخولياي استدلالي! "
"نام مردم هم همچون مذهب و اسلام وجنگ ، تبدیل به چماق و ابزار تبلیغاتی علیه ی رقیب مغلوب و مردم ناراضی و معترض شده است "
همانگونه که یک معتاد مزمن نه از مصرف نمودن مواد مخدر بطور روزانه خسته نمی شود ، بلکه گذشته از مصرف مواد مخدر و نشئه شدن لذت می برد چونکه مصرف موادمخدرجزو ضروری ترین نیازش می باشد آنگونه که حتی در رأس همه نیاز و احتیاجاتش می باشد . بنابراین درست شبیه اعتیاد به سناریو نویسی و وارونه گوئی و تحریف گری و تهدید و اتهام زدن و صورت مسئله پاک نمودن قلم بر دستان همکار وهم لهجه با سر بازجو حسین شریعتمداری که در ستون یادداشت روز دروغ نامه ی کیهان قلم زنی می کنند که اینگونه سناریوسازی کرددن همان نقشمصرف مواد مخدر برای معتاد مزمن را دارد .
البته گذشته از دروغ ووارونه گوئی و عوامفریبی کردن مصادره و انحصاری کردن برخی ازمقولات است . زیرا که ناشی ازهمکاره ی رهبر لوطی جماران است که در رأس قدرت قرارگرفته و ضمن بر خورداری از قدرت و اختیارات نامحدودیی که دارد و به هیچ مرجعی هم پاسخگو نمی باشد.این مقولات کار بردی در یادداشت روز هم شامل اسلام ودین وملت و مردم می شود . و همانگونه که رهبر ولی فقیه یا لوطی جماران ضمن مانور دادن با این مقولات خود رانه صاحب مملکت و ذخایر و غنائم و منابع کشور که ارباب مالک ملت می داند و نقشی جز رعیت برای ملت قائل نیست. برای همین قلم بر دستان در خدمت لوطی جماران و پاسداران کودتا گر نیز به تبعیت از لوطی جماران با مردم این چنین بر خورد و رفتار ابزاری می کنند. البته کار برد نام مردم یا ملت نه در راستای مطالبات و نیاز های شان یا نه حتی در بستر رعایت کردن یا احترام گذاشتن به نظر و عقاید و باور شان نیست ، بلکه فقط بعنوان اهرم چماق علیه ی رقیب مغلوب با منتقدان و مخالفان است . آنگونه که حتی علیه خود مردم استفاده می شود . بطور مثال وقایعی که پس از کودتای تقلباتی پاسداران در 22 خرداد 88 رخ داد و شاهد بودیم که چگونه مردم ناراضی و خشمگین بر توی خیابان ها سرازیر شدند و فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند یا اینکه در تظاهرات های گوناگون ضد حکومتی مردم حضورداشتند و آن را تبدیل به تظاهرات ضد حکومتی کردند و با پژواک مرگ بر دیکتاتورگفتن بطور مستقیم رهبر لوطی جماران وپاسدارگماشته احمدی نژاد راموردخطاب خود شان قرار می دادند. همینطور هرزمان که فرصت و یا روزنه ای برای شان به و جود آید به خصوص در محیط دانشگاهی دانشجویالن آزاده بلافاصله همین فریاد مرگ بر دیکتاتور را در محیط دانشجوئی طنین اندازمی کنند. ولی اکنون قلم بر دست هم لهجه سربازجو حسین شریعتمداری با کمال پرروئی و دریدگی از اعتراضات ادامه دار مردم ناراضی و خشمگین را که از آن با عنوان فتنه یاد کرده است . بعلاوه اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس از نام ملت ویا مردم منتقد و مخالف پاسداران کودتاگر و رهبر لوطی جماران حامی شان، با مصادره کردن نام ملت و برکات جانبی فتنه ی 88 چنین تحلیل داده است :
" فتنه 88 بركت زياد داشته است از جمله آن كه در آن روزهاي اول، اين سوال در ذهن بسياري وجود داشت-و در مواردي هنوز هم وجود دارد- كه چرا سران فتنه دستگير نمي شوند؟ بويژه پس از حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن اين پرسش به طور جدي تري مطرح شد كه تا كي بايد منتظر ماند تا خيانتكاراني كه ديگر شبهه اي در ماهيت و غايت قول و فعل آنها باقي نمانده، مجازات شوند. امروز اما به نظر مي رسد اين پرسش پاسخي واضح دارد. به راستي كدام مجازات مي توانست چنين پرده از نقاب منافقين جديد بركشد و آنچه در نهانخانه دل آنها مي گذرد را براي مردم - مردمي كه برخي از آنها به حساب سابقه اين افراد بنا را بر نيك انديشي درباره آنها گذاشته بودند- آشكار كند؟ زماني انتظار بود كه دستگاه قضايي براي اين افراد كيفرخواست بنويسد، امروز اين مردم هستند كه براي آنها كيفرخواست مي نويسند. همان كه يك نمونه اش را در واقعه روز جمعه و حضور ميليوني مردم در اعلام پيروي از حضرت امام(ره) و رهبرمعظم انقلاب و محكوميت فتنه گران شاهد بوديم. ماجراي استحاله و دگرگوني كسي مانند ميرحسين موسوي از ديدار با نهضت آزادي، فمينيست ها و تجزيه طلبان بروز كرد، با شعار عليه فلسطين در روز قدس، شعار به نفع آمريكا در 13 آبان و جسارت به امام در 16آذر ادامه يافت، با هتك حرمت حضرت سيدالشهدا و خداجو خواندن هتاكان به اوج رسيد و اكنون با حمايت از تروريست ها و دست نهادن در دست آمريكا و اسرائيل در حال اتمام است. اگر مردم و مسئولان مومن شكيبايي نمي ورزيدند و صبر پيشه نمي كردند، به راستي معلوم نبود مدعيان در زماني كوتاه چنين بي محابا آبروي خود را نزد مردم بريزند و كار به جايي برسد كه سر و صداي ضدانقلاب را هم براي خود فرصتي بدانند و بگويند كه نبايد از آن گذشت. آيا مجازاتي از اين بزرگتر وجود دارد؟ آيا حال و روز بدتري از هم پياله شدن با دشمنان خدا و افتخار كردن به آن هم مي توان يافت؟ جالب است كه جماعت فتنه جو اين را كه هنوز باقي مانده و نفس مي كشند، به نشانه زنده بودن جنبش تفسير مي كنند و هيچ نمي پرسند كه بر سر آن سرمايه اي كه در سبد خود انباشته بودند چه آمده است. "گذشته از اين، فتنه 88 محصولات و بركات جانبي هم كم نداشته است. يكي از دلايلي كه فردي مانند خاتمي كنار گذاشته شد و ميرحسين موسوي را به جاي او كانديدا كردند همين بود كه خاتمي ظرفيت لازم براي مقابله براندازانه و ستيزه جويانه با نظام را نداشت. چرا كه طراحان اين نوع از عمليات براندازي همواره عقيده داشته اند تنها كسي را مي توان وارد اين بازي كرد و درون بازي نگهداشت كه سخت متوهم و ثانياً لجوج باشد. در غير اين صورت با گزينه حاضر در صحنه نمي توان پروژه كودتاي مخملي را كليد زد چه رسد به اينكه به فرجام هم برسد"
بهر حال در ادامه ی عدم صداقت و وارونه گوئی قلم بر دست یادداشت روز نویس با مانور تبلیغاتی و چماق گونه وی عجیب برجسته شده است . چونکه با نام مردم بردن البته بدون توجه به این و اقعیت که ناراضیان شرکت کننده در تظاهرات های ضد حکومتی سال 88 آنگونه گسترده و انبوه بود که فقط هزاران نفر بازداشت و شکنجه شدند . طوریکه بصورت فله ای 100 نفره در بیداد گاه نمایشی توابان و اعتراف کنند گان محاکمه شدند و از سوی سر دژخیم صلواتی به احکام سنگین و اعدام محکوم شدند. همینطور اکنون از سوی این مدعی هم لهجه با سربازجو حسین شریعتمداری که به سبک وی آمارداده واز تظاهرات های چند صد نفره ی سال گذشته یاد کرده است تا آنکه آن سوی معادله ای را فاش کرده باشد که گرد آوری 200 هزار نفر ساندیس خوران مراسم سال گرد خمینی شیاد را میلیون ها نفر قلمداد کند که در ابتدای یادداشت روز خوداین رقم رله و تکرار نموده است . بهر حال قلم بر دست یادداشت روز نویس تلاش کرده تا حقایق کتمان کرده ولی نمایان شده اش را پوشش عادی دهد. همچنین میزان نقش سرکوب و خفقان راکمرنگ جلوه دهد. بنابراین با سوء استفاده از نام مردم و تعویض اهداف شان زور زده تا اینگونه ضریب دروغگوئی ثابت شده اش را بطور وارونه و عرضه کند:
"اگر مردم به راستي به حقيقتي برسند و به آن گرايش پيدا كنند، اولا از سركوب نمي ترسند و ثانياً اساساً هيچ حكومتي توانايي سركوب اكثريت مردم خود را ندارد. پس مسئله ترس از سركوب نيست، مسئله اين است كه آيا واقعاً سرمايه اجتماعي ته سبد آقايان باقي مانده است؟ كساني كه تحولات سياسي داخل ايران را پي گيري كرده اند خوب مي دانند كه در سال گذشته جريان فتنه دائماً تاكيد مي كرد هرگونه تجمع مردمي در مناسبت هاي ملي و مذهبي را فرصتي براي حضور خود مي داند. مشخصاً در روزهاي 13 آبان و روز قدس اين اتفاق رخ داد و جماعتي كه تعداد آنها از چند صد نفر فراتر نمي رفت كف خيابان هاي تهران چهره حقيقي خود را نشان دادند. اندكي بعد، يا به طور دقيق تر از 16 آذر به اين سو اين استراتژي يك باره كنار گذاشته شد و فتنه گران اعلام كردند براي تجمعات خود به دنبال مجوز خواهند رفت.سوال اين است: اگر واقعا جريان فتنه همچنان توان بسيج داشت، آيا باز هم به فكر درخواست مجوز - كه مي دانند داده نخواهد شد و نبايد هم بشود - مي افتاد؟ "
لابد باز هم سرمقاله نویس تصویر مار کش و مارقالب کن می خواهد بگوید که وضعیت طبقه ی محروم و تهی دست خوب است و نیازنیست تاگفته شود چند در صد جمعیت کشور را اینان تشکیل می دهند و یا اینکه خبر ندارد زمانی که پاسدار گماشته احمدی نژاد به خرمشهر سفر کرد تا به مناسبت سال گرد آزادی این شهر سخنرانی کند چگونه جوانان این شهر چپ و راست سخنان این پاسدار گماشته احمدی نژاد را با فریاد بیکاری ، بیکاری قطع می کردند. پس این مدعی مدافع دولت نا مشروع دهم و رئیس جمهور تحمیلی نا مشروع تر از دولت و پاسداران کودتا گرا وانمود کرده چون اطلاع از این خبرنداشته پس قادر نیست تاکه به این و اقعیت اشاره کند .ولی از روی گردانی طبقه ی محروم از رقیب مغلوب اطلاع دارد که پیرامونش اینگونه تحلیل داده است:
" واقعيتي كه فتنه گران دائما از آن مي گريزند اين است كه جريان فتنه هرگز نتوانست با طبقات محروم پيوند بگيرد و طبقه متوسط را هم به دو دليل از دست داد. دليل اول آن است كه طبقه متوسط همانطور كه روزي كه تصور مي كرد رأيش را نخوانده اند به تحرك افتاد، روزي هم كه فهميد موسوي و دوستانش درباره تقلب دروغ گفته اند در جدا شدن از آنها ترديد نكرد. اساس ويژگي طبقه متوسط اين است كه بر مبناي محصولات آگاهي خود تصميم مي گيرد. آقاي موسوي و ياران پس پرده اش بهتر است بالاخره يك بار هم شده اين سوال را از خود بپرسند: آيا طبقه متوسط در تهران همچنان به تقلب باور دارد؟ (يا مي توانند به دوستان آن طرف آبشان بگويند نتيجه نظرسنجي هايي را كه دائما به طور مخفيانه در تهران مي كنند در اختيار آنها قرار بدهند.) علت دوم هم اين است كه بخشي از طبقه متوسط رو به بالا در تهران كه تا مقطعي پاي كار فتنه بود دريافت كه تحركات خياباني نه فقط بي نتيجه است بلكه منافع اقتصادي اش را هم كه همواره در گرو آرامش و ثبات است به خطر مي اندازد. به اين ترتيب بود كه خيزش طبقه متوسط تبديل به افسانه شد و آنها كه ماندند فقط كينه توزان از امام و انقلاب بودند كه هيچ وقت اهميتي نداشته اند اكنون هم ندارند"
بالاخره قلم بر دست در پایان یادداشت روز خود اعتراف کرده است که شییوه ی بر خورد با سید حسن خمینی یک طرح تهدیدآمیز طراحی و بر نامه ریزی شده از قبل بوده است زیرا که اکنون بدلیل وحشتی که از حضور تجمع اعتراضی 22 خرداد وجود دارد رهبران رقیب مغلوب را همچون سید حسن خمینی زیرچتر نام مردم این چنین تهدید به انتقام گرفتن از اینان کرده است:
"دقيقا به همين دلايل است كه تجمعات مردمي - مانند آنچه روز جمعه ديديم - نه فقط ديگر براي فتنه گران يك فرصت نيست بلكه بدل به تهديدي خوفناك شده است. از اين به بعد فتنه گران بايد از هر تجمعي كه در آن تعداد زيادي از مردم گرد آمده باشند بترسند چرا كه محتملا مهم ترين هدف آنها انتقام گرفتن از كساني است كه از جسارت به هيچ يك از ارزش هاي اين مردم فروگذار نكردند. آقاي موسوي خوب است يك بار به نمازجمعه بيايد.يا نه، يك بار شب هنگام اتفاقي براي نماز به مسجدي در تهران برود. خواهد ديد كه مردم متدين چگونه مي انديشند. نمازگزاران مساجد تهران را كه ديگر سازماندهي نكرده اند!"
در خاتمه اینکه چگونه است که این مردم ایران هیچگونه مطالباتی ندارند آنگونه که در یک سال گذشته در این اینگونه یادداشت های روزحتی یک بارهم به نیاز و مطالبات شان اشاره نشده است؟ بعلاوه اینگونه سوء استفاده ابزاری از نام مردم یا ملت علیه ی خودشان کردن درست مشابه شیوه ی گروگان گیری و جاسوس سازی قربانیان اعضای خانواده ها علیه ی هم دیگر است که در بستر اهداف کثیف ضد انسانی دنبال می شود که ابتدا در ون سیاه چال ها پس از شکنجه های و حشتناک نسبت به قربانیان اسیر و در بند زندانیان سیاسی بکاربرده شد . سپس در دنباله به صنعت تواب سازی و مصاحبه یااعتراف گیری های اجباری تلویزیونی کشانیده شد . اکنون نیز چند ماهی است که به شیوه ی ضد انسانی عضو گیری اجباری وادار به جاسوسی از درون اعضای خانواده هائی می شوند که بر خی از اعضای خانواده های شان در کمپ اشراف در عراق حضور دارند. بلی این ترفند از سوی حاکمان ضد بشر متزلزل شده در مورد سازمان قربانی خشونت و تروریسم کودتا گران نا مشروع حاکم برایران پیگیری می شود . زیرا که دستگاه وزارت بد نام اطلاعات و سازمان اطلاعات پاسداران با همکاری پاسدار دیپلماتیک محمد حسن کاظمی قمی که سفیر رژیم ضد بشری در عراق است. شریک جرم این توطئه ی ضدانسانی است با همکاری دولت دست نشانده ی نوری مالکی مغلوب در انتخابات پارلمان عراق علیه ی ساکنین کمپ اشرف به پیش برده می شود . یعنی اینکه ادعای مردمی کردن رژیم نامشروع و کودتائی و نماینده و وکیل مدافع ملت بودن نوعی چماق ساختن علیه ی ملت است . ازطرف دیگر توجیه گر توطئه ها و اعمال ضد بشری با سرکوب و خفقان و سانسور و ار عاب و وحشت و تقلب و کودتا ی 22 خرداد 88 است که ادامه ی آن ضرب و شتم و باز داشت همراه با شکنجه و قتل و تجاوز و صدور احکام اعدام و زندان معترضان و متهمان قربانی در یک سال گذشته درداخل کشورو برون مرز بوده است .