گفت و شنود دروغ نامهه ی کیهان 22 خرداد - 89
هيچي (گفت و شنود)
گفته میشه یکی به دوستش گفته بود روزی
فلان جعبه را به خانه ام بیاور همین امروزی
دوستش گفته بود چقدر می خواهی بدهی مزد؟
یارو متقاضی گفته بود هیچی هست ترا دستمزد
دوست که فکر کرده بود هیچی هست مقداری پول
خوداز برای حمل جعبه ی سنگین نموده بود مسئول
جعبه تحویل داد گفت حالاهیچی را که گفتی بده بمن
درجواب دوست گفت حال برو اون فرش را تو بالا بزن
یارو پر سیدمگر در زیر آن فرش خانه ی تو چیست؟
گفته شد هیچی که جز تو کسی صاحبش نیست
گفت: كروبي و موسوي اطلاعيه مشتركي داده و اعلام كرده اند كه چون وزارت كشور به آنها براي 22 خرداد مجوز راهپيمايي نداده است، در آن روز راهپيمايي ندارند!
گفتم: مگر براي آشوب هاي قبلي مجوز گرفته بودند كه براي 22 خرداد دنبال مجوز رفته اند؟
گفت: مي دانستند كه هيچكس نمي آيد، ندادن مجوز را بهانه كرده اند كه بيشتر از اين آبروريزي نشود و كسي نداند كه ديگر هواداري براي آنها باقي نمانده است.
گفتم: اين را كه همه مي دانند، مگر طي چند ماه گذشته با آنهمه رجز كه خوانده بودند كسي به خيابان آمده بود كه اين دفعه بيايد.
گفت: چه عرض كنم؟!
گفتم: يارو به يكي از دوستانش گفت؛ فلان جعبه را به خانه من بياور. دوستش پرسيد چقدر مزد مي دهي؟ يارو گفت؛ هيچي! و رفيقش به خيال آن كه هيچي هم يك مبلغي است جعبه سنگين را حمل كرد و بعد گفت؛ حالا همان هيچي را بده. يارو گفت؛ آن فرش را كنار بزن و بعد پرسيد، زير فرش چيست؟ طرف جواب داد؛ هيچي! يارو گفت؛ همان را بردار و برو!
گفت: سربازجو وارد صحنه شده با نیمسوز
مدعی شده در تهدید کردن وی شده پیروز
گفتم : هدف داستان نمیسوز و پیروزی چیست؟
منظوراز این عمل چیست؟ طرف مغلوب کیست؟
گفت : چون در یک بیانیه مشترک همنشینی
موسوی و کروبی باهم کرده اند عقب نشینی
گفته اند چون مجوز داده نشد برای راهپیمائی
برای حفظ جان و مال مردم نداریم گردهمائی
لغو نموده اند حضور تظاهرات در 22 خرداد
تا نتوانند سرکوب کنند گزمکان احمدی نژاد
اما سرباز جو شکنجه گرداده است تحلیل
چون حامی نداشتندکردندادعائی این قبیل
پس عدم مجوز برای آشوب را کرده اند بهانه
گویا مجوز تظاهرات داشتند قبلاً این 2 دردانه
گفتم: بربام خانه هاشب گذشته مرگ بردیکتاتوربودفریاد
هم در تهران هم دریاسوج و شیراز و اصفهان زده شد داد
لابد این فر یادهاهم هست شبیه آت ادعای ژنرال ازهاری
گفت نواراست که تکرار شده از سوی بیمار مبتلا به هاری
گفت: چه عرض جز اینکه در برابر این ادعا
اینهم با رفتار دو دوست باهم شده همصدا
گفته میشه یکی به دوستش گفته بود روزی
فلان جعبه را به خانه ام بیاور همین امروزی
دوستش گفته بود چقدر می خواهی بدهی مزد؟
یارو متقاضی گفته بود هیچی هست ترا دستمزد
دوست که فکر کرده بود هیچی هست مقداری پول
خوداز برای حمل جعبه ی سنگین نموده بود مسئول
جعبه تحویل داد گفت حالاهیچی را که گفتی بده بمن
درجواب دوست گفت حال برو اون فرش را تو بالا بزن
یارو پر سیدمگر در زیر آن فرش خانه ی تو چیست؟
گفته شد هیچی که جز تو کسی صاحبش نیست