دروغ نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دو شنبه 7 تیرماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " فاجعه هفتم تير و شرايط روز "
"روزی مهدی بازرگان گفته بود اانقلاب فرزندان خورد را می خورد . حال نیست که شاهد باشد چگونه ضد انقلابی
های متحجر و خرافاتی حاکم مشغول دریدن و پاره کردن همدیگر می باشند؟ "

سرمقاله نویس پیرامون 7 تیر آنگونه که خود قلم فرسائی کرده است و از مرز بندی انقلاب و ضد انقلاب سخن گفته است تا که بدون آنکه بطور مستقیم نام ببرد ، توانسته باشد از رفسنجانی دفاع کرده باشد که چگونه از سوی ضد انقللاب متحجر قدرت گرفته این روز ها مورد تهاجم واقع می شود؟ همینطور چون سر مقاله نویس خودش طلبه است. پس معلوم است که چرا بی توجه به این واقعیت که در زمان شاه کدام نیرو مبارزه می کرد و زمانیکه مردم وارد صحنه ی مبارزه شدند چه اهداف ومطالباتی را دنبال می کردند و پس از سرنگونی شاه چه اتفاق افتاد و شرایط چگونه شد؟ بعلاوه بدون آنکه بگوید که چرا پس از انقلاب توطئه ی حذف نیروهای انقلابی از صحنه شروع شد؟ یا اینکه بگوید که تا 30 خرداد سال 60 چه اتفاق افتاد؟ زیرا که پس از تظاهرات صلح آمیز 500 هزار نفره در تهران چه تعداد در چنین روزی به خاک وخونن کشانیده شدند؟ ضمن اینکه مگرخمینی شیاد نگفته بود که قطب زاده و بنی صدر و ابراهیم یزدی را بیش از 20سال است که می شناسد؟ چرا سرنوشت قطب زاده آنگونه شد و بنی صدر هم عدم صلاحیت وی در مجلس ا نتصابی تصویب شد. ولی اکنون سرمقاله نویس ادعا کرده است که وی عنصر ناشناس و نفوذی بود. بهر حال نگفته است که پس از 30 خرداد سال 60 در سیاه چال زندان اوین چه گذشت و شبانه چه تعداد پس از شکنجه تیرباران می شدند ؟ آنگاه وی به انفجار دفتر حزب چماقداران جمهئوری اسلامی
در هفتم تیر می پرداخت ونتیجه گیری می کرد .
از سوی دیگر مگر اینگونه که سر مقاله نویس پیرامون انقلاب بهمن 57 ادعا کرده است که گویا همه جمعیت کره ی زمین بی باور به دین هستند به جز مردم ایران که چون انقلاب کردند تبدیل به انقلاب دینی آخوندی در ایران شد. ولی پس از 31 سال با تجربه ی بسی سنگینی که در دسترس می باشد اما این مدعی از انقلاب بر پایه پی ریزی حکومت دینی یاد کرده است . در صورتیکه اولین فریاد شعار مردم استقلال و ادامه ی آن آزادی بود. سپس جمهوری اسلامی هم پیوند زده شد تا که جهت و محتوای انقلاب کنترل و منحرف شود . برای اینکه ملت ایران اکثریت شان مسلمان بود ند و سیستم وراثتی استبدادی شاهی را نمی خواستند . از سوی دیگر و هیچگونه شناخت و تجربه ای هم از حکومت جمهوری به ویژه جمهوری اسلامی نداشتند وتوی باغ نبودند که توطئه ای که در پشت پرده و زیر درخت سیب در پاریس و بدور چشم ملت تدارک دیده شده است چیست که قرار است با پسوند جمهوری اسلامی باشد که چاشنی شعارهای استقلال و آزادی مردم معترض توی خیابان ها شد . چونکه مردم ساده اندیش و خوش باور ایران چه می دانستند که این نوع جمهوری از همان قماش است که یک سال زود تر در سال 56 در پاکستان با کودتا و با دار زدن ذوالفقار علی بوتو از سوی ژنرال ضیاء الحق اعلام شد . ولی چون در ایران امکان کودتای نظامی وجود نداشت . بنابراین این توطئه از طریق عبا و عمامه و آخوند خمینی شیاد دنبال و اجرا شد. اما اکنون در صورتیکه در هیچ جای جهان حکومت فاشیستی دینی شبیه ایران حاکم نیست و وجود ندارد. ولی سر مقاله نویس رژیم ضد بشری کودتائی فاشیستی دینی را که مورد نفرت مردم ایران می باشد انقلابی ودینی
نامیده است و مخالفا ن از آغازش را هم کاسه کرده وبه ضد انقلاب متهم نموده است .
البته سئوال است که چرا ابتدا تعریف نشده که نقلاب چیست و چه اهدافی را دنبال می کنند؟ آیا مردم ایران که انقلاب کردند به اهداف خود رسیده اند یا نه اینکه شرایط خیلی بد تر از قبل برای شان شده است؟ البته که چنین شده است . بنابراین بطور خیلی ساده انقلاب و ضد امقلاب را نیز بر همین اساس مستند اهداف و آرمان مردم قبل از انقلاب و واقعیت پس از آن، می توان تعریف و ارزیابی کرد . نه آنگونه که سر مقاله نویس بطور وارونه بیان وادعایش را کرده است. آخر کجا می توان خمینی شیاد و عوامفریب و ادا و اطوار های جانشین وی آخوند قدرت طلب معتاد وجنایتکاری همچون لوطی جماران را می توان انقلابی و انسانی دانست؟ یا دروغ گو ئی و خالی بندی های کمدی و خالی بندی و هذ یان گوئی های پاسدار گماشته احمدی نژاد که می خواهد در شعار حرف دنیا را تغییر دهد واصلاحش کند و مدیریت آن را داشته باشد . در چارچوب اهداف انقلابی و مردمی می گنجد و مطابقت دارد؟ یا اینکه این چه نوع انقلاب دینی است که برای اانحصاری کردن قدرت و هر چه ببیشتر ثروت نیاز به ابزاری کردن دین و طراحی کودتا و حذف آنانی دارد که نه زمان چندان دور جزو مهر ه های کلیدی در قدرت همین رژیم ضد بشری بوده اند که اکنون نه کنار گذاشته شده اند ، بلکه مورد بد ترین توهین واتهامات بس سنگین واقع شده اند
و همچون رفسنجانی که هنوز بطور کامل خلع مقام و جایگاه نشده است هرروز علیه اش توطئه می شود

:بهر حال چرا فراموش شده است تا که تذکر داه شود که خمینی شیاد آن زمان که در پاریس در زیر درخت سیب بود چه گفت و قول داد و زمانیکه به ایران آمد در بهشت زهرا چه گفت و پس از آن که قدرت را قبضه کرد چه کرد؟ چرا واقعیت به مردم ایران بهه خصوص نسل جوان گفته نمی شود که حتی یک مورد در 31 سال گذشته یافت نمی شود که آخوندهای حکومتی و شرکای شان با دولت مردان حتی یک مورد وجود داشته باشد که قولی که به مردم ایران دادند وارونه ی آن را اقدام و عمل نکرده باشند؟ مشخص است که مبارزه را سازمان های انقلابی و گروه های فعال سیاسی دیگر در زمان شاه کردند ولی مرده خوران فرصت طلب قدرت را ملاخور کردند . آیا نسل دانشجو ویا جوانانی که در روند انقلاب در صحنه فعال بودند قبل از اینکه نام خمینی شیاد را رسانه های خبری همچون بی بی سی آنتنی کنند، شنیده بودند یا می شناختند ؟ البته در مورد سایرین همچون خامنه ای لوطی جماران طلبه معتاد گمنام که جای خود دارد که کسی اینان را نمی شناخت که اکنون ماورای قدرت شاه و ساواک را در اختیار دارد . مهمتر اینکه اکنون سر مقاله نویس نیروهای انقلابی را مترادف آخوندهای متحجر ضد خمینی شیاد دانسته است . در صورتیکه آخوند های متحجر که اکنون با پاسداران کودتا کرده و قدرت را قبضه و انحصاری خود نموده اند آنگونه که سرمقاله نویس در مورد اینان و اقدام شان و تقسیم بندی گروه های انقلابی و ضد انقلابی آخوند ها و
حامیان شان این چنین تحلیل با اخطار داده است

"انقلاب اسلامي، از صبح پيروزي با دشمني گروه‌هائي مواجه شد كه وجه مشترك آنها ضديت با روحانيت بود. منافقين، كمونيست‌ها و غرب زده ها، درعين حال كه با همديگر اختلافات عميق داشتند، با روحانيت نيز در تضاد بودند و اين تضاد وجه مشترك همه‌ي آنها بود. ساير گروه‌ها و گروهك‌هائي كه با انقلاب مشكل داشتند، يا زير مجموعه همين گروه‌ها بودند و يا قابل اعتنا نبودند ولي در عين حال آنها هم در حد و اندازه خودشان با روحانيت در تضاد بودند. روحانيت هم در يك تقسيم بندي كلي، به دو دسته تقسيم مي‌شد. يك دسته انقلابي و دسته ديگر متحجر. روحانيون متحجر هر چند زيرمجموعه هيچيك از گروه‌هاي ياد شده نبودند ولي آنها هم نه تنها خواستار حذف روحانيت انقلابي از حاكميت بودند، بلكه حتي با اصل موجوديت چنين تفكري مخالف بودند. بدين ترتيب، علاوه بر گروه‌هاي ضدانقلاب، حتي خود روحانيت نيز در درون خود دشمن داشت و اين واقعيت تلخي بود كه از شروع نهضت امام خميني نمايان شد و تا امروز همچنان مزاحم انقلاب است. امام خميني، از اين مزاحمان با تعبير "مقدسين روحاني نما" و از روحانيون انقلابي با عنوان "روحانيون اصيل" ياد مي‌كنند و با جملاتي كه عمق فاجعه پديد آمده از ناحيه اين مزاحمان دروني را ترسيم مي‌كنند اينگونه به آن مي‌پردازند:"در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مينمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس مآبي و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دوروئي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميسوخت و مي‌دريد. در آن زمان روزي نبود كه حادثه‌اي نباشد. ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت‌ها متوسل مي‌شدند حتي نسبت تارك الصلواه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را برعهده داشتند مي‌دادنداردوگاه ضد روحانيت، تا توانست منسجم عمل كرد و با دردست گرفتن قوه مجريه، كه در رأس آن دكتر ابوالحسن بني صدر قرار گرفت، خود را آماده تسخير خاكريزهاي بعدي نمود. ترور شخصيت، حربه كارآمدي بود كه گروه‌هاي ضد انقلاب آنرا از كمونيست‌هاي دوران لنين و استالين ياد گرفته بودند و تا توانستند ياران امام و بازوان پرتوان انقلاب را زير ضربات سنگين تهمت گرفتند. تهاجم بقدري شديد بود كه امام خميني ناچار شد به ميدان بيايد و اهداف شوم مهاجمان از ترور شخصيت و ترور شخص را يكجا افشا نمايد: ولي جرياني كه امام خميني به آن اشاره مي‌كنند و تأكيد مي‌نمايند كه "اين جريان هست همراه با اين انقلاب و همزاد با اين انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود" به خيانت خود ادامه داد و ضربات سختي به روحانيت وارد كرد و اكنون نيز با ترور شخصيت، ايجاد تفرقه ميان روحانيون و برخوردهاي اهانت آميز با عالي‌ترين سطوح روحانيت، به همان كار
درحال صف بندي هستند، وحدت كلمه اقشار مردم به ويژه روحانيت امري ضروري استادامه مي‌دهد درمرحله بسيار حساس كنوني
كه دشمنان اسلام و انقلاب براي انتقام گرفتن از ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي
.
در خاتمه اینکه روزی مهندس بازر گان گفته بود که انقلاب فرزندان خود را می خورد یا می بلعد . اکنون وی نیست تاکه به بیند یا شاهد باشد چگونه ضد انقلاب متحجر خرافاتی پس از 31 سال که دین ابزار قدرت و ثروت و سرکوب و سانسور و خفقان و حذف دیگران بوده است ؛ اینان دست به کودتاعلیه ی رقیب مغلوب زده اند وحذف شان کرده اند. همچنین چگونه شرکای دیروز رقبای غالب و مغلوب و دشمنان امروز شده و به جان هم افتاده و مشغول دریدن و پاره کردن همدیگر می باشند . زیرا که آنگونه رژیم ضد بشری فاش و منفور و نا مشروع شده است که جنگ ونزاع قدرت جناحی و باندی میان شان اوج گرفته و مهار نا پذیر شده است . طوریکه مهره هائی همچون رفسنجانی که زمانی حرف اول را در همه سطوح می زد . اکنون بدلیل ضریب آلودگی به فساد خانوادگی حتی قادر نیست از خود در برابر تهاجم آنانی از خود دفاع کند که زمانی نوچه ی . وی بودند و اکنون از وی خیلی بیشتر فاسد نباشند کمتر هم نیستند که دیگر به بازی گرفتنش را بر نمی تابند. البته آنچه مهم است که پیمانه ی عمر حاکمان دین فروش و عوامفریب و غارتگر وجنگ افروز پر شده است . زیرا که از 22 خرداد سال 88 از سوی ملت نامشروع بودن شان در فریاد های مرگ بر دیکتاتور آشکار و علنی شده است . از طرف دیگر اختلاف و تضاد و جنگ قدرت میان خودشان هم همچون گرگ های هار حلقه بدور هم زده شده است که از ترس دریدن همدیگر بر توی چشمان هم براق شده و زل زده اند و منتظر ند تا یکی از میان شان پلک چشمانش سنگینی کند و خواب آلود شود تا جمعی بسویش حمله کنند و تیکه پاره اش نمایند. بنابراین پیشنهاد اتحاد و وحدت دادن سر مقاله نویس نه
مشکل گشا نیست، بلکه مطرح کردنش بیشتر مشکل آفرین می شود.

هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890407/13890407_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html

دروغ نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دو شنبهه 7 تیرماه سال 1389
فاجعه هفتم تير و شرايط روز