پيام خانم ميتران براي كنفرانس اشرف در ژنو

آقاي ميشل ژولي در اجلاس 21 سپتامبر در اجلاسي در سازما ن ملل ژنو پيام زير را از طرف خانم ميتران خواند .پیش از سپردن رشته کلام به سخنرانان، مایلم متنی را که خانم دانیل میتران چند روز پیش در بیمارستان تهیه کرده برای حضار بخوانم. او از بابت عدم حضور خود و اینکه نمی تواند در جمع امروز ما شرکت داشته باشد، پوزش می خواهد. عنوان متن نوشته او «حصارهای اشرف» است:«در دوران اشغال فرانسه از سوی نازی ها، ما هزاران جوان سرکوب شده، اسیر و خاموش بودیم که رؤیایمان ساختن آینده ای بود در یک اروپای بدون مرز که درآن هر کس حسب فرهنگ و زبان خود و درعین وفاداری و دلبستگی به سرزمین زادگاه خود جایگاه حقه خویش را بیابد.البته ما درون یک کمپ محبوس نبودیم، اما مانند برادران و خواهرانمان در اشرف می بایست روزها را با این دلهره که هر روز می تواند آخرین روزمان باشد آغاز کنیم. ما را در آن زمان تروریست می نامیدند. درهمین دوران بود که من درک کردم که محبوس کننده ترین و سخت وسیاه ترین حصار ها، دیوارهای بتونی، سنگی یا آهنین زندان ها نیست بلکه حصارهائی است که یک دیکتاتوری ما را به حمل آن درخودمان مجبور می کند، حصارهای تحقیر، وادادگی و فرسودگی، حصارهائی تحمیلی تا آنجا که همه چیزمان و حتی هویتمان را نفی کنیم.برای اشرف همه گونه حصار های تازه مجازی یا نامرئی اختراع کرده اند. ابتدا حصار فراموشی سپس حصار دروغ، بعد سکوت و بعد حصار ممنوعیت غذائی و بهداشتی. و نهایتا حصارهای صوتی و دیوار شنود و اخلال الکترونیک.پیشرفت های تکنولوژیک همواره قوه تخیل دژخیمان را تحریک کرده است. در آن سوی این دیوارهای نامرئی، مرگ به طور دائم پیرامون کمپ درحرکت است و گاه با خشونتی باورنکردنی به درون کمپ حمله ور می شود. شکار انسان آغاز می گردد که درآن هر جنایتی مجازاست : کشتن و زجرکش کردن، رها کردن مجروحان و ربودن گروگان های بی گناه و بی دفاع.هنگامی که آرامش باز می گردد، بازماندگان بر از دست رفتگان خود می گریند و به خاکشان می سپارند.چنین است که تصور می کنند می توانند به مقاومت یک خلق پایان دهند. اما در اشرف، امید به فوریت باز می گردد زیرا به رغم دیوارها و حصارها، تک تک آنان می دانند که هزاران تن از برادران و خواهران پناهنده شان در چهار گوشه جهان دراین امید سهیم هستند و شما، مریم رجوی عزیز، اینجا آن امید را نمایندگی می کنید.پس انرژی همراه با عشق به زندگی و رؤیای جهانی عادلانه که درآن صلح و امنیت برای تک تک افراد تضمین شده باشد، باز می گردد و آیا مضمون اصلی گردهمائی امروز ما چیزی جز اینست؟ دریک کمپ مسأله زنده ماندن به خاطر خود مطرح نیست، بلکه برای دیگران زیستن است. این مشابه زیستن روزمره مادران به خاطر فرزندانشان است. ما همه این الگوی زیبا را که شقایق کوچولو در نامه اش به خانم پیلای تصویر کرده می شناسیم.و اینست وجه تمایز دژخیم از قربانی، و زندانبان از زندانی : این آینده را تدارک می بیند درحالی که آن تلاش می کند حال را نابود کند. تدارک آینده، دوستان عزیز و نازنین اشرفی من، به بهای فداکاری شما به دست می آید، اما تنها این نیست : همه باید الگوئی را که شما برای تمام ستمدیدگان ترسیم می کنید و پیام امیدی که با خونتان خطاب به بشریت می نویسید همواره مد نظر داشته باشند.متشکرم.»