روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 7 آبان ماه سال 1390
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " از اعترافات كلينتون تا ابداعات رسانه ملي "
چرا سرمقاله نویس توضیح نداده یا نگفته است که اگر در ایران آزادی گفتار وبیان وقلم بود .چه نیازی به ترک اجباری وطن ایرانی ها و رادیو فردا و بی بی سی بود؟ مهمتر اینکه چرا در داخل کشور بدون سانسور وبازداشت و شکنجه مقامات رژیم فاشیستی مذهبی همچون گفتگوی هیلاری کلینتون که با این دو رسانه ی فارسی زبان داشت مورد گفتگو و سئوال و پرسش واقع نمی شوند؟
سرمقاله نویس هم همسو با پاسدار سربازجو شریعتمداری شده و سیاست علیه ی وزیر امور خارجه ی آمریکا را پیگیری کرده است و خود راا نماینده ملت نموده و به رخ مقامات آمریکایی کشیده است که شما هنوز هیچگونه شناخت درستی نسبت به این ملت ایران ندارید. البته منظور از ملت ایران امثال همان پاسداران و اطلاعاتچی های داخلی وحامیان شان در برون مرز است که با رهنمود مجریان بی بی سی و بر نامه ی " نوبت شما" که شماره تلفن برای تماس داده می شود و به مخاطبان خود تأکید می کنند که شما فقط پیام و شماره دهید تا سپس با شما تماس گرفته شود .نه اینکه کسی بطور مستقیم زنگ بزند که ناشناس باشد و نکند سئوالاتی مطرح کند تا حرفی بزند که خارج از کنترل باشد . زیرا که این روش مغایر روش شماره تلفن دادن و یک ورچین نمودن و برروی آنتن بردن می باشد. در غیر اینصورت ترفند سیاست دوبله ی آخور وتوبره خوری با پوشش ملت و خط آزاد نامیدن لوث و افشا می گردد. بهرحال سرمقاله نویس مدعی شده که عدم شناخت مقامات آمریکا از شیوه ی عملکرد رژیم ضد بشری غیر متعارف قرون وسطایی تبدیل به ادامه ی دو معضل 32 ساله برای شان شده است. برای اینکه اثبات این عدم این شناخت برجست شود به گفتگوی هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا با شبکه بی بی سی دولت فخیمه ی انگلیس اینگونه اشاره شده است:
"مسئولان آمريكائي هر وقت درباره جمهوري اسلامي ايران صحبت ميكنند به روشني نشان ميدهند كه ايران را نميشناسند. ناتواني در شناخت مردم ايران از يكطرف و عدم درك ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي از طرف ديگر، دو معضل بزرگ براي مسئولان دولتي آمريكا هستند كه بعد از گذشت 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، همچنان پا برجاست. اظهارات خانم هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا در گفتگو با بيبي سي كه شب پنجشنبه گذشته از تلويزيون فارسي بيبي سي پخش شد، نمونه روشني از عدم آشنائي مسئولان دولتي آمريكا با ملت ايران و ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي است. وزير امور خارجه آمريكا در اين گفتگو كه نوعي پاسخ دادن به پرسشهاي گردآوري شده يا طراحي شده توسط بيبي سي بود، درباره رابطه آمريكا با ايران گفت: "آقاي اوباما تمايل خود را براي گفتگو با رهبران ايران اعلام كرد اما ساختار ايران، گيج كننده است و معلوم نيست چه كسي تصميم ميگيرد".
جالب است که سر مقاله نویس گفته که آمریکا به چیزی کمتر از رهبر جهان بودن قانع نیست. البته فراموش کرده است که این رهبری آمریکا معادل رهبری ا م القرای جهان اسلام بودن ولی وقیح منفور و نا مشروع است که ادعای تغییر واصلاح جهان ومدیریت آن را در اختیارات داشتن را دارد. چون پیش در آمد تلاش حکومت جهانی مهدویت می باشد . طوریکه اکنون محور اینگونه ادعاها به خصوص هوس مذاکره با شیطان بزرگ زدن تبدیل به توپوزی زدن وهیچکاره نشان دادن رئیس جمهور پاسدار گماشته احمدی نژاد شده است . چونکه تأکید شده در مورد مذاکره با آمریکا رئیس جمهور قدرتی ندارد . در عوض با آویزان شدن به قانون اساسی بی اعتبار وارزش شده برای تثبیت همکاره بودن ولی وقیح منفور و نا مشروع تلاش کرده و گفته حق مذاکره کردن با آمریکا فقط حق خمینی شیاد و جانشین وی است . همچنین در دنباله کوشش کرده است تا که طرح فاش شده ترور سفیر عربستان در واشنگتن را اینگونه بی اعتبار نماید
"اين سخن، هنگامي كه از وزير خارجه كشوري مثل آمريكا، كه خود را ابرقدرت ميداند و به چيزي كمتر از رهبري جهان قانع نيست، شنيده ميشود، رسوائي بزرگي است. كشوري با آنهمه امكانات اطلاعاتي و مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي چگونه نميتواند با مطالعه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه برسد كه سياستهاي كلان كشور توسط چه كسي تعيين ميشود؟ و چگونه نميتواند اين نكته را درك كند كه مذاكره و برقراري رابطه با آمريكا از مصاديق سياستهاي كلان است؟ علاوه بر اين، كشوري كه مسئولان آن ادعا ميكنند با ماهوارههاي جاسوسي خود، بر سرتاسر جهان تسلط اطلاعاتي دارند و هيچ مطلبي از چشم دستگاههاي اطلاعاتي آنها مخفي نيست، چگونه از اين واقعيت روشن غافل ماندهاند كه رهبر انقلاب اسلامي ايران بارها گفتهاند و در ماههاي اخير نيز تكرار كردهاند كه تا دولتمردان آمريكائي دست از خوي استكباري برندارند نبايد انتظاري براي مذاكره و رابطه با ايران داشته باشند. پيش شرطهاي جمهوري اسلامي ايران براي مذاكره و رابطه با آمريكا نيز از سالها قبل اعلام شده و بر كسي پوشيده نيست. با توجه به اين واقعيتهاي روشن، در مورد اين جمله خانم كلينتون كه گفته است: "ساختار حكومت ايران گيج كننده است و معلوم نيست چه كسي تصميم ميگيرد" فقط ميتوان گفت وي كه مقام ارشد سياست خارجي آمريكاست يا از اطلاعات كافي در مورد ايران محروم است و يا فاقد قدرت تحليل مسائل است. هر كدام از اين دو احتمال درست باشد، براي كشور پرمدعائي مثل آمريكا يك رسوائي بزرگ است. رسوائي ديگري كه خانم كلينتون در گفتگوي تلويزيوني با بيبي سي به بار آورده اينست كه در مورد ابهامات زيادي كه در اتهام آمريكا به ايران در مورد طرح ساختگي ترور سفير عربستان وجود دارد گفته است: "ما پاسخ همه ابهامات و سؤالها را نميتوانيم پيدا كنيم، اما روند كاري نيروي قدس سپاه در گذشته طوري بوده كه ميتواند اين چنين اقداماتي را انجام داده باشد"! مضحكتر از اين امكان ندارد كسي درباره چنين موضوع مهمي اظهارنظر كند. اگر اين سخن را يك شهروند ساده آمريكائي به زبان ميآورد، حرجي بر او نبود، ولي اتفاقاً هم شهروندان آمريكائي و هم سياسيوني مثل هنري كيسينجر و حتي روزنامههاي معروف آمريكا از همان روز اول اين اتهامات را بياساس دانستند و مسئولان آمريكائي را به خاطر چنين تبليغات ناشيانهاي به باد سرزنش و استهزاء گرفتند. وقتي وزير امور خارجه آمريكا با صراحت اعتراف ميكند كه مسئولان آمريكائي و دستگاههاي عريض و طويل اطلاعاتي آمريكا نميتوانند پاسخ همه ابهامات و سؤالها را پيدا كنند، چگونه چنين اتهامي را در سطح جهاني مطرح مينمايند و براي جا انداختن آن، آنهمه دست و پا ميزنند؟ مضحكتر اينكه خانم كلينتون ميگويد: "روند كاري نيروي قدس سپاه در گذشته طوري بوده كه ميتواند چنين اقداماتي را انجام دهد" اين جمله، روشنترين اعتراف به اين واقعيت است كه دولت آمريكا هيچ دليل و سند و مدركي براي اثبات اتهام به ايران ندارد و اين اتهام كاملاً جعلي و با انگيزههاي سياسي است."
بهرحال سرمقاله نویس بدون اینکه به فضای خفقان آور و نهادینه شدن سانسور در داخل کشور اشاره ای کند و بگوید که چگونه از سوی وزارت فرهنگ تفتیش عقاید و سانسور ارشاد رعایت خط قرمز و عدم عبور از آن ترسیم شده است و با همکاری سایر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی و نظامی وشبه نظامی دیگر تبدیل به چماق بر فرق معترضان و منتقدان و ساتور تیز سانسور علیه مطبوعات شده است؟ آنچنان که اینان حتی جرأت ندارند در کشور ی که مفتخر به قصاب مطبوعات و زندانی کردن روز نامه نگار و وبلاگ نویسان شده است . د ست از پا خطا کرد و سئوالی یا سخنی خارج از محدوده گفت و بازتاب داد . بطور مثال اینان نمی توانند سئوال کنندبرای چه اصرار 7 سال اضافی جنگ ایران و عراق شد تا منتهی به سرکشی جام زهر ناشی از شکست شود؟ یا چرا برای منحرف کردن اذهان عمومی وخاموش کردن صدای اعتراضی خانواده های داغدار و کشته شدگان جنگ خمینی شیاد فرمان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 در سراسر زندان های کشور را صادر نمود؟ یاا ینکه برای چه رهبران مسیحی ربوده ومثله شدند؟ یا چرا قتل های زنجیره ای برای چه طراحی و اجرا شد؟ چرا با همین آمریکای مورد مخاطب در اشغال نظامی افغانستان وعراق همکاری شد تا جایی که رفسنجانی در خطبه نماز جمعه ی تهران نا چار به اعتراف شد؟ یاا ینکه سئوال شود برای چه با بودن آلتر ناتیو های ارزان وبی ضرر تولید انرژی بدنبال طرح هسته ای رفته شد که ضمن اینکه این پروژه بسیار پر هزینه است بلکه احتمال بروز خطر جنگ خانمانسوز دیگری وجود دارد ؟ بد تر اینکه تأکید بر ادامه آن در راستای اهداف نظامی موجب تحریم اقتصادی وتنش با غرب شده است که تورم و گرانی وفقر وبیکاری را هم به مردم ایران تحمیل نموده است؟ یا اینکه سئوال شود مگر ادعا نمی شود که رژیم پایگاه اجتماعی د ارد .برای چه از سیاست صدور تروریسم وبحران و ارتجاع به برون مرز حمایت می شود تا جای پایی برای مداخله گری در امور داخلی عراق ولبنان وفلسطین و سوریه و بحرین وعربستان ویمن وافغانستان به وجود آید که همراه با صرف هزینه های بسیار سنگین است تا که دیوار حاشیه ی امنیتی برای دفاع از پروژه ی هسته ای به وجود آید تا بر اساس تز پاسداران کودتا گر به جای توی خانه با دشمن جنگیدن در برون مرز با دشمن جنگ شود؟ بعلاوه سئوال شود که یک حکومت مردمی که نیاز به کودتا برای حذف رقیب ندارد . بد تر اینکه چرادر ادامه کودتا دست به کشتار وسرکوب معترضان نا راضی زده شد و تعداد کثیری هم بازداشت وشکنجه و محکوم به زندان واعدام شدند. عجیب تر اینکه حتی رهبران رقیب هم در حصر خانگی نگهداشته شده اند و متهم به همکاری با همان دشمن بیگانه ای شده اند که در بیش از 3 دهه گذشته در پشت پرده مسئولان و لابی های این رژیم ضد بشری و کودتاگر مشغول زد وبند با این دشمن بوده اند . چون هدف جنگ قدرت و ثروت وحذف رقیب و انحصاری کردنش بهر بهایی و بهانه ای می باشد؟ بلی اگر خبر نگار زبان و قلمش در ایران آزاد بود می بایست که خبرنگار سئوال می کرد که رژیم مدعی مردمی بودن برای چه در قرن 21 نیاز به تشکیل خلافت موروثی استبداد دینی با حذف جمهوریت و پست ریاست جمهوری دارد؟ ولی سرمقاله نویس بدون توجه به سئوالات مطرح شده که نمونه یا مشتی از خروارهاست مدعی شده است که اگر چنانچه جای مجری بی بی سی دولت فخیمه ی انگلیس بود اینگونه از وزیر امور خارجه ی آمریکا سئوال می کرد :
"اگر خبرنگار تلويزيون بيبي سي از خود اختياري داشت، از خانم كلينتون ميپرسيد شما به عنوان وزير خارجه آمريكا با توجه به جنايات آمريكا در ويتنام، اشغال افغانستان، اشغال عراق، آنهمه جنايت در آمريكاي لاتين و جاي جاي جهان چگونه به خود اجازه ميدهيد اتهام ترور را به نيروي سپاه قدس نسبت بدهيد و دولت متبوع خود را ضد تروريسم جا بزنيد؟ نيروي سپاه قدس اگر عملكردي در پرونده خود داشته باشد، مقابله با تروريسم است ولي آمريكا در رأس تروريسم دولتي قرار دارد و هر جا نيز تروريسم دولتي وجود داشته باشد از آن حمايت ميكند كه نمونهاي از آن، حمايت دولت آمريكا از جنايات رژيم صهيونيستي عليه ملت مظلوم فلسطين است. در گفتگوي خانم هيلاري كلينتون با بيبي سي، نكات زياد ديگري وجود دارند كه همگي رسواگر شخص وي و دولت آمريكا هستند و بايد گفت دست اندركاران بيبي سي نيز اگر ميدانستند اين خانم بيتجربه اينگونه به جدول ميزند و با اعترافات خود آبروي آمريكا و بنگاه سخن پراكني انگليس را يكجا ميبرد هرگز ترتيب چنين گفتگوئي را باوي نميدادند. يكي از اين نكات اينست كه وزير خارجه آمريكا در پاسخ به اين سؤال كه شما مثل ليبي كه از مخالفان دولت آن كشور حمايت كرديد چرا از جنبش سبز ايران حمايت نكرديد، گفت: "درخواستي از سوي رهبران اين جنبش براي اعلام حمايت آمريكا از اين جنبش دريافت نشد".
جالب تر اینکه سرمقاله نویس بدون نام بردن از اکبر گنجی و امیر ارجمند که پس از گفتگوی هیلاری کلینتون با بی بی سی اینان هم باا ین شبکه گفتگویی داشتند وبه شکلی حرف و نگرانی مشابه سران رژیم ضد بشری را بازتاب دادند که موجب شده اینگونه مورد توجه سرمقاله نویس واقع شده شود:
اين بخش از اعترافات وزير امورخارجه آمريكا، حاوي نكته مهمي است كه ميتوان از آن براي طمع آمريكا جهت دخالت در امور داخلي ايران استفاده تبليغاتي خوبي كرد و در همان حال، مسئولان آمريكائي را به خاطر اينكه آنها در ايران شنوندهاي ندارند و كسي به آنها اعتنائي نميكند تحقير نمود. به ويژه آنكه همان شب يكي از افراد منتسب به جنبش سبز در پاسخ به وزير خارجه آمريكا، به تلويزيون بيبي سي گفت آنچه در ايران ميگذرد اختلافات داخلي است و ملت ما نيازي به دولتهاي ديگر ندارد. رسانه ملي ما ميتواند و بايد از چنين فرصتي براي خنثي كردن تبليغات آمريكا و نزديك ساختن نقطه نظرها به همديگر و نشان دادن اين واقعيت كه مردم ايران به نظام جمهوري اسلامي علاقمند هستند و قدرتهاي خارجي به ويژه آمريكا هيچ مخاطبي در ميان اين مردم ندارند حداكثر بهرهبرداري را بعمل آورد"
در خاتمه اینکه چرا سرمقاله نویس توضیح نداده یا نگفته است که اگر در ایران آزادی گفتار وبیان وقلم بود .چه نیازی به ترک اجباری وطن ایرانی ها و رادیو فردا و بی بی سی بود؟ مهمتر اینکه چرا در داخل کشور بدون سانسور وبازداشت و شکنجه مقامات رژیم فاشیستی مذهبی همچون گفتگوی هیلاری کلینتون که با این دو رسانه ی فارسی زبان داشت مورد گفتگو و سئوال و پرسش واقع نمی شوند؟ در صورتی که این دو رسانه متعلق به دو کشور استعماری است که سابقه با همکاری دربار شاه سابق ایران و آخوندهای درباری در طرح توطئه یکودتای ننگین 28 مرداد سال 32 دارند که علیه ی دولت دمکراتیک زنده یاد دکتر مصدق تدارک دیده شد که منتهی به قدرت گیری آخوند ها وشرایط کنونی ایران شده است . یا اینکه حد اقل چرا گفته شود موسوی وکروبی دو مقام و مسئول سابق همین رژیم فاشیستی مذهبی برای در حصر خانگی هستند؟ بد تر اینکه چرا اعتراف نمی شود که رژیم ضد بشری آنگونه ایزوله ونا مشروع وبی اعتبار شده است که برای مشروعیت به خود دادن مجبور است که فاکت از فعالیت مهره هایش در رسانه های فارسی زبانی آورد که خودش مدعی است دشمن بیگانه هستند؟
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900807/13900807_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html.
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 7 آبان ماه سال 1390
از اعترافات كلينتون تا ابداعات رسانه ملي