دروغ نامه ی کیهان شنبه 30 مهر ماه سال 90
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان بازي دوگانه غرب در ليبي !

"جنایتی که سپاه قدس و سفارت رژیم ضد بشری قرون وسطایی در عراق در مورد مردم عراق مر تکب شدند . بعلاوه دو مورد جنایت جنگی که حاکمان ایران با نوری مالکی مزدور و عوامل نفوذی در ارتش و نیروی انتظامی عراق همراه با سپاه قدس در تهاجم نظامی جنگی 6 و7 مرداد 88 و 19 فروردین 90 نسبت به مجاهدین اشرف در بغداد مرتکب شدند که منجر به جان باختن ده ها تن با مجروح شدن صد ها نفر از مجاهدین اشرف شد که دو پرونده ی جنایت جنگی علیه ی محرز علیه ی بشریت است که دادگاه گشوده شده ای در دادگاه اسپانیا در این مورد وجود دارد . ولی اکنون روضه بالا و بلند علیه قذافی پس از سقوط از قدرت و کشته شدنش خوانده شده است"

قلم زنی همراه با وارونه گویی تاریخچه ای برابر عمر رژیم ضد بشری قرون وسطایی عوامفریب دین فروش دارد . بنا براین اکنون فراموش کردن اینکه چگونه کفن خمینی شیاد با از تابوت بیرون کشیدهو پاره شد. یا لگد زدن بر گورش از سوی پیروانش که ادامه دارد . طوریکه تصویرش در کنار تصویر جانشین که از سوی تظاهر کنند ضد حکومتی پایین و پاره و به آتش کشیده شدکه پس از کودتای 22 خرداد 88 رخ داد .حتی این صحنه از سازمان ریش و پشم هم پخش شد که مورد اعتراض واقع شد که چرا این صحنه پخش گردید . همچنین مگر فراموش شده که در دستشویی های سالن غذا خوری های بیرون شهری همراه با دیوار توآلت عمومی مساجد و در و دیوار ها درون شهر ها و بر روی اسکناس های چه نوع شعار هایی علیه خمینی شیاد و جانشین وی و سایر رهبران رژیم ضد بشری قرون وسطایی نوشته شده که همچنان با ابتکارات جالب ادامه دارد؟ یا اینکه مگر از یاد رفته است که چگونه در کنفرانس برلین از سوی اکبر گنجی خمینی شیاد به موزه فرستاده شد ؟ یا توزیع شیرینی توی خیابان ها وحتی درون زندان ها ناشی از خوشحالی انفجار دفتر حزب چماقداران جمهوری اسلامی انجام شد .اکنون قذافی ساقط وکشته شد و به تاریخ پیوست و مرگ وی تبدیل به خبر روز جهانی شده است که پیرامون این خبرهمراه با گزارشات با نظرگاه گوناگون تهیه و تنظیم و بصورت گفتاری و نوشتاری و تصویری تو تحلیلی و تفسیری پخش شده است. از جمله از سوی رسانه های خبری ومطبوعاتی رژیم ضد بشری قرون وسطائی ایران و قلم بر دستان مطبوعاتی اش می باشد که از موضع تغییر ماهیت فرصت طلبانه دادن از منظر گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو به بررسی و باز تاب دادن این خبر پرداخته اند . البته با سانسور کردن این واقعیت که چه رابطه ای میان حاکمان ایران با دکتاتور سرهنگ قذافی وجود داشت؟ طوریکه در جنگ خانمان سوز ایران و عراق نه از حاکمان ضد بشری و جنگ افروز ایران حمایت کرد ، بلکه سلاح از جمله موشک های دور برد به حاکمان جنگ افروز ایران تحویل داد تا علیه کشور وملت عراق استفاده شود. همینطور قذافی در زمان جنگ و پس از آن به ایران سفر کرد و با رهبر و سایرن مسئولان رژیم فاشیستی مذهبی دیدار و ملاقات داشت . ولی بدلیل عقب نشینی از اهداف هسته ای وتحویل دادن تأسیسات آن به غرب تا نابود گردد. این اقدام قذافی مورد انتقاد شدید حاکم ایران واقع شد و از آن پس رابطه حسنه ی این دو کشور به سردی گرایید. ولی قطع نشد. برای اینکه حاکمان ایران بشدت مخالف تهاجم نظامی ناتو به لیبی بودند. آنگونه تا قبل از کشته شدن قذافی پیام وی از مخفیگاهش از شبکه ی تلویزیونی ماهواره ای سوریه پخش می شد که جزو هم پیمانان حاکمان ایران است که اگر مرتکب جنایت ضد بشری بیشتر از قذافی نشده باشد کمتر هم مرتکب نشده است . ولی قلم بر دست غیر ایرانی یادداشت روز نویس بدون توجه به نکات ذکر شده در مورد قذافی کشته شده و به ویژه ولی وقیح منفور ونا مشروع که اگر بیشتر از قدرت و اختیار قذافی حذف ومحو شده ، قدرت و اختیار و ادعای وی بیشتر نباشد کمتر هم نیست. با دفاع از اسلام گرایان در سودان و لیبی و سرمایه گذاری کردن و چشم دوختن بعنوان جای پا برروی آن با متهم به مأمور اطلاعا تی کردن محمود جبرییل این چنین در مورد عملکرد قذافی در زمان در قدرت بودن و پس از آن ونقش غرب در لیبی این چنین تحلیل ولی وقیح گونه داده است :

"معمر قذافي دو روز پيش آخرين روز زندگي 69 ساله اش را در حالي سپري كرد كه ديگر از آن جلال و جبروت سلطاني كه براي آن زحمات زيادي كشيده بود، خبري نبود. او در حاليكه تا آخر به مردم كشورش به چشم بردگان مي نگريست، براي كسب محبوبيت در ميان جنايتكاران اروپايي، پول هاي زيادي خرج كرد. تصاوير او با روساي جمهور و نخست وزيران فرانسه، ايتاليا و اسپانيا كه از محبوبيت ويژه قذافي نزد آنان حكايت مي كرد، محصول ميلياردها دلاري بود كه او به سران اروپا داد. يك بار پس از سال 1365 كه طرابلس به دليل حادثه لاكربي بمباران شد، معمر از طريق سيف الاسلام- فرزندي كه براي جانشيني پدر آماده مي شد- وجوه زيادي به سران كشورهاي غربي عضو دائم شوراي امنيت داد تا آنان ماجراي كشته شدن 189 نفر در پرواز پان امريكن بر فراز منطقه اي در اسكاتلند را ناديده بگيرند و غرب با كمال وقاحت و در قبال پيوستن قذافي به اردوگاه جنايتكاران پيشنهاد قذافي را پذيرفت. از آن تاريخ تا دو روز پيش كه قذافي كشته شد، او دوشادوش ساركوزي، برلوسكوني، كامرون، زاپاترو و نتانياهو دستش به خون مظلومان در ليبي، مصر، فلسطين و... آلوده بود. اما البته قذافي و هم پيمانان غربي اش ترجيح مي دادند، او مخالف غرب ديده شود تا رويكرد چندش آور و در نهايت سقوط او، سقوط يكي از رژيم هاي وابسته غرب به حساب نيايد. با اين وجود مسلما مردم اروپا فراموش نكرده اند كه همين سال گذشته برلوسكني در جلوي دوربين هاي تلويزيوني بر دست هاي قذافي بوسه زد و گفته قذافي را فراموش نكرده اند كه گفت هزينه انتخاباتي ساركوزي را او پرداخته است. معمر قذافي در طول دوره 42 ساله ديكتاتوري خود به گونه اي حكومت كرد كه با همه چيز در ليبي، «قذافي» ديده شود. او در سال 1356- هشت سال پس از روي كار آمدن- پست نخست وزيري را منحل كرد و دولت با يك عضو ارشد كه «اخ القائد» خوانده مي شد اداره مي گرديد. قذافي قانون اساسي و پرچم رسمي را كنار گذاشت و نوشته خود كه هيچ شباهتي به قوانين نداشت را بعنوان «قانون ليبي» به مردم تحميل كرد كه همان كتاب سبز او بود. قذافي مدعي بود كه رژيمش تلفيقي از سوسياليزم و اسلام است و حال آنكه او همواره با بدنام ترين رژيم هاي كاپيتال و كاتوليك اروپا-نظير ساركوزي و برلوسكوني- هماهنگ بود و اين با ادعاي سوسياليزم منافات داشت و با تعطيل كردن محاكم شرعي و مانع شدن از اجراي شريعت و سركوب شديد اسلام گراها نشان داد كه به هيچ وجه سر سازگاري با اسلام و اسلام گرايي هم ندارد. ليبي تنها كشور عرب بود كه طي 42 سال اجازه فعاليت به «اخوان المسلمين» - و هيچ جريان اسلام گرا- را نداد.قذافي به دليل اينكه داعيه رهبري جهان عرب را داشت و براي آن تلاش فراوان مي كرد نمي توانست با صدام حسين به دليل اينكه روي ديگر سكه خود او بود، كنار بيايد و لذا، در جنگي كه عليه ايران به راه افتاد، با صدام حسين همراه نشد. علاوه بر آن، او همواره دوست داشت «صداي متفاوت» عرب باشد و از اين رو در مواقعي سازي كوك مي كرد كه در نقطه مقابل پادشاه سعودي تلقي شود و اين بخشي از تلاش او براي رهبري عرب به حساب مي آمد اما اين به هيچ وجه به معناي صداقت او در مبارزه نبود. معمر قذافي در ماجراي جنگ جنوب عليه حكومت مركزي سودان كه با حمايت شديد صهيونيست ها، آمريكايي ها و اروپايي ها و محوريت مزدوران مسيحي تحت رهبري جان كارانگ نزديك به 30 سال به درازا كشيد، عليه خارطوم و حامي ارتش جنوب و تأمين كننده سلاح آنان بود و در نهايت هم تا تجزيه جنوب از شمال در كنار «تجزيه طلبان مورد حمايت غرب»، قرار داشت كما اينكه معمر قذافي در جريان درگيري هاي چاد و سودان بر سر منطقه دارفور در كنار رژيم وابسته به اسرائيل و آمريكاي چاد -حسن هابره- و عليه دولت اسلام گراي سودان بود. قذافي در جريان انقلاب سال گذشته مصر، مخالفان مبارك را «مزدوران» خطاب مي كرد و با صراحت مي گفت با تمام قوا در كنار حسني مبارك خواهم بود كما اينكه او براي حفظ رژيم بن علي همه تلاش خود را بكار بست. قذافي در حالي كه در دهه هاي 1370 و 1380 وانمود مي كرد با رژيم حاكم بر يمن مخالف است، در جريان انقلاب مردم يمن با علي عبدالله صالح همداستان شدقذافي 42 سال حكومت خود را در حالي سپري كرد كه اسلام گراها هيچ نقشي در حكومت او نداشتند و اين در حالي بود كه اسلام گرايي در ليبي ريشه اي عميق داشت. يكي ديگر از موارد «محمود جبريل» است. وي كه پس از سالها مسئوليت ديپلماتيك در كشورهاي مصر، عربستان، امارات، كويت، بحرين، مغرب، تونس و تركيه، چهار سال پيش توسط قذافي به رياست «سياست هاي بازسازي و خصوصي سازي براي توسعه اقتصادي» گمارده شد، برابر اسناد، حداقل از 10 سال قبل با مقامات و مراكز اطلاعاتي و سياسي آمريكا در ارتباط بوده و بصورت رابط قذافي و آمريكايي ها عمل مي كرده است. اينك نيروهايي نظير شلقم، كوسه و جبريل پس از سقوط قذافي با اين ادعا كه غرب در سقوط قذافي در كنار مردم قرار داشت، جاده صاف كن سلطه مجدد غرب بر ليبي شده و مي گويند در قراردادها براي ساخت زيربناهاي ويران شده ليبي، شركت هاي غربي بايد در اولويت قرار بگيرند و اين در حالي است كه اين زيربناها توسط خود غرب ويران شده است.اما به ميزاني كه واقعيت صحنه ليبي با آنچه در خيال غرب مي گذرد، فاصله زيادي دارد، نتيجه كار هم با آنچه غرب به آن دل بسته است، فاصله زيادي دارد. قذافي بيش از هر شخصيت وابسته به غرب به اسلام گراها سخت گرفت و بيش از هر رهبر حلقه به گوش عرب، منافع ملتش را قرباني رضايت غرب كرد. ماجراي عقب نشيني سريع رژيم قذافي از ساخت نيروگاه هاي هسته اي كه ملت ليبي به آن نياز مبرم دارد و بار زدن همه تجهيزات هسته اي كشورش و ارسال به آمريكا، پرداخت غرامت به خانواده كشته شدگان غرب در هر حادثه اي كه كشته شده باشند و همكاري با غرب در چسباندن واژه تروريزم به جهان اسلام، بخشي از ماهيت وابسته معمر قذافي بود. اين البته چندان عجيب نيست چرا كه قذافي اساسا يك عنصر اصيل نبود، سيطره خاندان قذافي بر اقتصاد، سياست و سيستم امنيتي ليبي و شخصي شدن منابع مردم اين كشور نشانه روشني از حقارت اين فرد بود. چنين حقارتي طبعا براي غرب مطلوب بود و از اين رو رهبران اروپا بارها پس از دوشيدن ليبي از طريق معمر بر دست هاي او بوسه زدند و او را در ادامه راه حمايت كردند. غرب اينك در كمين ليبي نشسته است. عدم وجود نيروهاي فائقه در ليبي و همگرا نبودن مخالفان قذافي، قطعنامه سازمان ملل كه بطور ضمني ليبي را در ذيل بند 7 منشور سازمان ملل قرار داده و تهاجم ناتو به آن را موجه جلوه داده است، وابستگي چهره هايي نظير محمود جبريل كه از مارس- اسفند 89- داعيه نخست وزيري دولت انتقالي دارد، غرب را در اين راه وسوسه كرده است. اما وقتي خبرها را مرور مي كنيم، نشانه هايي روشن از مقاومت اسلامي در برابر استيلاي مجدد غرب بر ليبي مشاهده مي نماييم. غرب البته سعي مي كند اين مقاومت را به گروه هايي خاص- نظير مقاتله الاسلامي وابسته به وهابي هاي سعودي- نسبت داده و از اين طريق اسلام گراهاي اصيل شامل نيروهاي فاقد سازمان اخوان المسلمين ليبي و جريان شريعت گراي سنوسي و سران اسلام گراي قبايل ليبي را منفعل و از صحنه خارج كند «عمر المختار» مانند نام سيدحسن نصراله بيش از هر نام ديگر در جهان عرب بيانگر روحيه ضداشغالگري است. هنوز پس از 80 سال صداي «شير صحرا» در بنغازي، طرابلس، سرت، مصراته، بن جواد و ... خطاب به غرب به گوش مي رسد: «اينجا خانه ماست نه خانه شما و اين كوهها تنها صداي ما را مي شناسند و اگر دقت كنيد، مي شنويد كه مي گويند يا زود برويد و يا در انتظار انفجار ليبي عليه خود بمانيد"

در خاتمه اینکه مشخص است که اینگونه قلم بر دستان نه اراده ونه استقلال عمل دارند . نه بیش از این مجاز هستند یا مأموریت دارند به جز آنچه به اینان دیکته شده قلم فرسایی کنند . برای همین قلم بر دست غیر ایرانی حق ندارد نه اینکه سخنی پیرامون دیکتاتورهای حاکم ضد بشری حاکم برایران سخنی بگوید. نه اشاره ای به پرونده ی جنایت جنگی اصرار بر 7 سال جنگ ایران و عراق کند که منتهی به کشته و مجروح شدن میلیون ها ایرانی و عراقی شد که همراه با خسارات کلان اقتصادی ومادی برای هر دو کشور بود که یک سند انکار نا پذیر جنایت جنگی علیه ی بشریت می باشد که روزی که سیاست خائنانه ی مماشات گری غرب با حاکمان ایران پایان پذیرد. می بایست در این مورد داد گاه های بین المللی گشوده و مجرمان محاکمه ومجازات شوند . همانگونه که مسببان اجرای قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 نیز که سندد یگری از جنایت علیه ی بشریت می باشد .باید این پرونده هم در دادگاه صالحه بین المللی گشوده شود تا مجرمان این جنایت تاریخی علیه ی بشریت محاکمه و مجازات شوند . همچنین جنایات ضد بشری که پس از کودتای 22 خرداد 88 اتفاق افتاد که در مورد معترضان ناراضی رخ دادکه همچنان ادامه دارد . مهمتر اینکه جنایتی که سپاه قدس و سفارت رژیم ضد بشری قرون وسطایی در عراق در مورد مردم عراق مر تکب شدند . بعلاوه دو مورد جنایت جنگی که حاکمان ایران با نوری مالکی مزدور و عوامل نفوذی در ارتش و نیروی انتظامی عراق همراه با سپاه قدس در تهاجم نظامی جنگی 6 و7 مرداد 88 و 19 فروردین 90 نسبت به مجاهدین اشرف در بغداد مرتکب شدند که منجر به جان باختن ده ها تن با مجروح شدن صد ها نفر از مجاهدین اشرف شد که دو پرونده ی جنایت جنگی علیه ی محرز علیه ی بشریت است که دادگاه گشوده شده ای در دادگاه اسپانیا در این مورد وجود دارد . ولی اکنون روضه بالا و بلند علیه قذافی پس از سقوط از قدرت و کشته شدنش خوانده شده است.

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900730/2.htm#other201

دروغ نامه ی کیهان شنبه 30 مهر ماه سال 90
بازي دوگانه غرب در ليبي ! (يادداشت روز)