روزی نامه ی جمهوری اسلامی 4 شنبه 13 مهر ماه 1390
نقد و بررسی : سر مقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " قربانيان نظام سلطه"
"چرا گفته نمی شود که اوضاع تهی دستان و محرومان در ایران چگونه است؟ آیا به اینان اجازه داده می شود که تظاهرات بر گزار کنند تا مطالبات شان را بیان نمایند که مورد ضرب و شتم و بازداشت و شکنجه واقع نشوند وانواع و اقسام به اینان زده نشود؟ "
یک اصطلاحی آخوند های حوزوی دارند به نام واعظ غیر معتظ . یعنی اینکه آنچه بر سر منبر برای دیگران موعظه می کنند وپند می دهند.اما به آنچه این مدعیان می گویند خودشان باور ندارند و عمل نمی کنند .بنابراین چون 33 که رژیم حکومت آخوندی شده است . پس همین شیوه اساس کار وقول ها و عملکرد حاکمان واقع شده است . بطور نمونه قلم بر دست در شرایطی دلسوز محرومان و طبقات فرو دست در آمریکا شده است که گفته اینان به ستوه آمده و دست به تظاهرات در خیابان وال استریت زده اند . ولی نمی گوید که اوضاع تهی دستان و محرومان در ایران چگونه است؟ آیا به اینان اجازه داده می شود که تظاهرات بر گزار کنند تا مطالبات شان را بیان نمایند که مورد ضرب و شتم و بازداشت و شکنجه واقع نشوند وانواع و اقسام به اینان زده نشود؟ در عوض پیرامون تظاهرات اخیر در آمریکا و به دلایل آن این چنین تحلیل داده و شرایط آمریکا و رقابت میان دو حزب اصلی را ترسیم کرده است:
"تظاهرات اعتراض آميزي كه اين روزها در خيابان "وال استريت" مركز ثقل فعاليتهاي تجاري - اقتصادي آمريكا صورت ميگيرد، ابعاد وخامت شرايط اقتصادي آمريكا را به تصوير ميكشد كه فشار بر گرده محرومان و طبقات فرو دست در جامعه آمريكا، آنها را به ستوه آورده است. مشابه اين اعتراضات در ساير شهرهاي آمريكا نيز به تناوب تكرار ميشود و پراكندگي موج نارضايتيهاي اجتماعي در سراسر آمريكا هم به نحوي در اين قبيل نارضايتيها موقعيتهاي تقريباً يكساني دارند ولي اعتراض و فرياد را تقريباً بيهوده و بياثر ميدانند. اين بدان معني است كه ابعاد رنج و سختي براي طبقات محروم، فقط با ارزيابي دامنه اعتراضات خياباني، قابل تشخيص نيست. اوضاع اقتصادي امروز آمريكا در پرتو بحران فراگير، طبقات محروم را به درجهاي از درماندگي رسانيده كه مطابق آمارهاي رسمي، حدود 45 ميليون نفر از مردم اين كشور به كمك سوبسيدها و خدمات محدود مالي، زندگي را پشت سر ميگذارند و هنوز هم از پائينترين سطح زندگي برخوردارند. استراتژي جمهوريخواهان در اين زمينه، تحميل شرايط مطلوب سرمايهداران بزرگ به كنگره در قالب طرحهاي حمايتي از بانكها و صنايع و كلان سرمايهداران است كه عملاً بقاياي رمق اقتصادي آمريكا را به نفع طبقات برخوردار، مصادره ميكند و مشخصاً طبقات فرودست و محروم را در محاق آثار و تبعات شرايط اقتصادي رقت بار كنوني، به حال خود رها مينمايد. دقيقاً به همين دليل است كه نه تنها اوباما، كه حتي دمكراتها هم اميد چنداني به پيروزي در دور آينده انتخابات رياست جمهوري ندارند و اقبال عمومي را به نحو روزافزوني از دست دادهاند. اين نكته به ويژه در مناظرات مقدماتي انتخاباتي رياست جمهوري در كمپ جمهوريخواهان، به خوبي انعكاس داشته و آنها در هر فرصتي، توانمندي اوباما و طيف دمكراتها را به كلي به زير سئوال بردهاند"
. سرمقاله نویس مشکل بحران اقتصادی کنونی اوباما رئی جمهور آمریکا را ناشی ازا رث رسیدن جمهوری خواهان جنگ افروز است که گرایش به طرحهاي حمايتي از بانك ها و صنايعس و كلان سرمايهداران است و پیآمدهی جنگ افروزی جمهوری خواهان گریبانگیر حرب دمکرات و اوباما شده است . در صورتی که خمینی شیاد جنگ 8 ساله ی خانمان سوز ایران و عراق با وجود اینکه هزار دلار خسارت اقتصادی ومالی برای ایران دربر داشت نعمت الهی نامید . ولی همانگونه که در ابتدای نوشتار اشاره شد. سر مقاله کار به مسایل و مشکلات داخلی ندارد . زیرا که از روش بررسی علت یابی به پدیده ها ومقوله ها بر خورد نمی کند با ترفند پاک کردن صورت مسأله و قیچی و سانسور کردن علت یابی بد نبال معلول رفته باشد تا که بهانه برای توجیه گری وجود داشته باشد . به خصوص در مورد شیطان بزرگ آمریکا باشد که تضاد ومبارزه کردن با آن تاریخچه بیش از 3 دهه دارد . یهمین ارجحیت برای سرمقاله نویس آنگونه است که باید طوری باشد که هم طلبکارانه باشد هم اینکه وانمود شود که وقتی وضعیت غول اقتصادی جهان چنین داغان ودر هم ریخته و آشفته می باشد . پس می تواند پارامتر یا بهانه ای قانع کننده برای توجیه کردن وضعیت نا بسامان اقتصادی ایران به خصوص اختلاس 3000 میلیارد تومان بانکی زیاد مهم نیست . چون اوضاع اقتصادی سرمایه داری آمریکا خیلی بیش از ایران دستخوش تغییر وتحولات داخلی شده است . چون رسم ورسوم از یک حزب دل کندن و به سوی حزب رقیب رفتن اکنون جایش را طبقات محروم وتهی دست گرفته که هر دو حزب را به چالش طلبیده است. زیرا که دو جنگ افغانستان وعراق موجب 5 تریلیون هزینه و بدهی برروی دست آمریکا بگذارد که چاشنی تورم اقتصادی و بحرانی مالی که سقف بدهی آمریکا را به 15 ترلیون ارتقء داده است که در نهایت اینگونه موجب شکست استراتژیکی و قربانی کردن قشر محروم وتهی دستان آمریکا و سایر کشورهای طلبکار از کشوری شده است که خودش را الگوی جهانی می داند که تهدید می کرد که دیگران باید از این الگو تبعیت کنند :
از عجايب اين دوره از انتخابات رياست جمهوري اينست كه اوضاع كنوني و بحران اقتصادي اخير از عواقب سياستهاي جنگ افروزانه در جناح جمهوريخواه بوده ولي پيامدهاي آن به نام دمكراتها ثبت و ضبط شده و جمهوريخواهان به طور يكصدا در طيف معترضين و طلبكاران سياسي قرار گرفتهاند. با وجود اين دلايل روشني وجود دارد كه نشان ميدهد بحران كنوني، فقط به حاكميت يك طيف خاص سياسي مربوط نيست بلكه اين جهان بيني آمريكا و روند اقتصادي اين كشور است كه به بن بست رسيده و روزهاي افول را آغاز كرده است. مباني اقتصادي نظام سرمايهداري به بن بست رسيده و آنچه انعكاس يافته، نه فقط شكست يك جناح بلكه ناكامي مطلق استراتژي نظام سرمايهدار آمريكا است كه طبقات محروم، قربانيان اصلي آن محسوب ميگردند . شكست اين استراتژي درحالي كه آمريكا راهكارهاي خود را "الگوي جهاني" معرفي ميكرد و اصرار داشت كه ديگران هم بايد از اين الگو تبعيت كنند، يك شوك عظيم جهاني عليه سلطه جهنمي آمريكا محسوب ميشود كه پيامدهاي آن دقيقاً به متحدان نزديك آمريكا، بيشتر از ديگران لطمه وارد كرده است. نبايد از نظر دور داشت كه بخش اعظم بحران اقتصادي آمريكا از آثار و تبعات دو جنگ فاجعه بار در عراق و افغانستان محسوب ميگردد كه تأثيرات مستقيم آن 5 تريليون دلار بوده و نهايتاً آمريكا را به يك دولت ورشكسته و مقروض تبديل نمود كه قادر نيست ديون خود را به بيشتر از 15 تريليون دلار برساند. در چنين شرايطي ساير قدرتهاي اقتصادي جهان از جمله چين، اتحاديه اروپا و روسيه به واشنگتن هشدار دادهاند كه موظف به حفظ ارزش دلار در سطح جهاني است تا ارزش ديون خارجي آمريكا را تضمين كند. واكنشها و اقدامات پيشگيرانه در اين زمينه هرچه باشد، در يك نكته كمتر ميتوان ترديد كرد و آن اينكه اگر تا ديروز ساير ملتها در شمار قربانيان نظام سلطه جهنمي آمريكا در سطح جهان بودهاند، اكنون مردم آمريكا به ويژه طبقات محروم و فرودست نيز در زمره قربانيان اين مجموعه قرار دارند كه سياستهاي غلط دولتمردان واشنگتن آنها را به كام نابودي ميكشاند.
در خاتمه اینکه وقتی تحلیل داده شده است که بحران اقتصادی و مالی و پولی و رشد بدهی های 15 تریلیونی خارجی آمریکا ناشی از سیاست جنگ افروزی حزب جمهوری خواه در افغانستان وعراق می باشد که پیآمد آن به حزب دمکرات به ارث رسیده است . طوریکه در دو ساله گذشته حزب دمکرات و رئیس جمهور اوباما تلاش کرده اند بحران اقتصادی ومالی ورشد بدهی های خارجی را پنهان نگهدارند .ولی بحران ا قتصادی وتورم و بیکاری در آمریکا چنان بوده است که موجب گسترش فقر و فاصله ی طبقاتی نارضایتی قشر محروم وتهی دستان در آمریکا شده است . آنچنانکه تهی دستان و نا راضیان در خیابان وال استریت دست به تظاهرات زدند. سئوال است وقتی سیاست جنگی می تواند که اینگونه مخرب وتهدید گر باشد که قادر است برزیر بنای اقتصادی و مالی وبانکی در کشور ثروت و قدرتمندین کشور جهان تأثیر گذارباشد . برای چه جانشین خمینی شیاد و پیروانش همچنان سیاست جنگ خانمان سوز ایران وعراق با ادعای وارونه ی نعمت الهی بودن جنگ را ادامه می دهند؟ آنگونه که پاسداران کودتا گر برای اینکه قدرت بگیرند وسیاست جنگ ا فروزانه ی خود در دفاع از پروژه ی هسته ای را به پیش ببرند دست به کودتای تقلباتی زدند و همچنان تلاش وتوطئه برای حذف شرکای سهیم در قدرت می کنند تا اینکه بصورت انحصاری قدرت را در اختیار خود داشته و سیاست جنگی شان را به پیش ببرند . زیرا که هر گز خواهان رها کردن قدرت و باز گشت به سوی پادگان های خود نمی باشند.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900713/13900713_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی جمهوری اسلامی 4 شنبه 13 مهر ماه 1390
قربانيان نظام سلطه