دروغ نامه کیهان 5 اردیبهشت ماه سال 1389

نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " بحران توانايي "

" نشان توانائی قدرت نه قایق های تند رو ونه وارونه گوئی و پنهانکاری و لغز خوانی کردن معکوس می باشد، بلکه بر طرف معضلات اقتصادی و... مشکلات احتیاجات مردم است؟"

داستان مبارزه کردن با آمریکا که تبدیل به ویروس اپیدمی وا گیر دار مزمن غیر قابل داوائی شده است که ورد زبان رهبر لوطی جماران و سایر رهبران نهادهای حکومتی و مسئولانش شده است که به وضوح جایگزین همه مسائل مهم مملکتی و اقتصادی و اجتماعی و حتی نیاز و مطالبات مردم شده است . آنگونه که تداعی کننده ی آن زمان است که هرروز تعدادی از پاسداران مأمور و محافظ همکاره ی کنونی آن زمان در بیت خمینی جزو ترجیح بند گویان الله اکبر، خمینی رهبر گویان بودند که بطور طنز گفته می شد روزی از اینان سئوال شده بود شما مگر کار دیگری ندارید به جزالله اکبر و خمینی رهبر گفتن ؟ ادامه سئوال پرسیده شده بود صبحانه چه می خورید؟ گفته بودند می گوئیم الله اکبر. نا هار چه می خورید ؟گفته بودند می گوئیم الله اکبر. شام چه می خورید که باز جوابداده بودند الله اکبر؟ بالاخره پرسش شده بود چگونه زنده اید و حاصل یا مشتق این عمل تان چیست یا چه پس می دهید که گفته بودند خمینی رهبر ؟

اکنون مشخص نیست پس از اشغال نظامی افغانستان چگونه رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران خظاب به بوش گفت و اعتراف کرد اگر چنانچه ما در اشغال نظامی افغانستان همکاری نکرده بودیم هنوز طالبان در افغانستان بر سر قدرت بود ؟ یا اینکه مشابه ی همین همکاری با اشغال نظامی عراق شد . سپس همکاری ها و زد و بندها ادامه داشته است از جمله دیدار هائی که پیرامون امنیت عراق میان سفیر آمریکا در عراق با سفیر پاسدار دیپلمات تروریست محمد حسن کاظمی قمی بر گزار می شد. اکنون بطور دربست فراموش شده است ؟

مهمتر اینکه چگونه است که از آمریکا گرفته تا اروپا و آسیا و آفریقا و اقیانوسیه خاورمیانه و منطقه ی خلیج فارس همه کشورها در بحران بسر می برند به جز رژیم نا مشروع بحران زی و بحران ساز و جنگ طلب که فقط با سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز توانسته است به بقای ننگین خودش ادامه دهد ؟ جالب تر اینکه اکنون قلم بر دست یادداشت روزز نویس از مهمترین بحران آمریکا در برابر رژیم کودتا گران پاسدار از بحران توانائی آمریکا و نقطه قوت حاکمان تهران سخن گفته است. البته بدون در نظر گرفتن فعالیت های مستمر لابی های جاده صاف و هموار کن برای مذاکرات ادامه دار پشت پرده که جریان داشته است. آنگونه که این دیدار و گفتگوهای پنهانی هسته ای موجب اعتراضی روس ها شده و این گفتگوهای پشت پرده با آمریکا را فاش نموده است که صد البته زیر چتر ضد آمریکائی و مبارزه با دشمن بزرگ دنبال می شود که ادامه ی سیاست اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان سال 58 می باشد که خمینی شیاد این اقدام را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید و گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند که اکنون هم سرباز جو حسین شریعتمداری در ستون گفت و شنود رله و تکرارش کرده و هم اینکه همکار دست پرورده اش اکنون در یادداشت روز به سبکی دیگر از موضع کذب قدرت نمائی بیان و تکرارش کرده است.

بهر حال چرا مسئولی یافت نمی شود تا دلیل ضریب حساسیت پیگیری پروژه ی هسته ای و صرف هزینه ی بسیار هنگفت پروژه ی هسته ای را جوابگوی باشد و توضیح دهد که چرا می بایست برای دفاع از این پروژه ی می بایست نه تحریم اقتصادی را به مردم محروم ایران تحمیل کرد که 80% جمعیت کشور در اثر همین تحریم های قبلی هسته ای بر زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند ، بلکه کشور را تا آستانه ی پرتگاه جنگ خانمان بر انداز دیگر سوق داده است . مهمتر اینکه چرا باید سرنوشت یک کشور و 80 میلیون جمعیت آن با چوب تاراج زدن ذخایر و منابع طبیعی آن به بازی و گروگان گرفته شود تا اینکه حاکمان نامشروع قرون وسطائی صاحب بمب اتم شوند و آن را پپشتوانه ی تهدید و تضمین بقای ننگین خود کنند؟ چرا اینگونه حساسیت ها برای بر طرف کردن موانع اقتصادی و کشاورزی وخدماتی و بهداشتی وامنیتی و عدم اشتغال و فقر و بیکاری و نا هنجاری های اجتماعی از جمله تن فروشی و اعتیاد و شکاف عمیق طبقاتی و سانسور و خفقان و سرکوب و...وجود ندارد؟ عجیب است که تق سیاست خائنانه ی مماشات گری و لاس زدن های پشت پرده برون فکنده و علنی شده است که قلم بر دست هم لهجه سر بازجو حسین شریعتمداری سیاست وقت کشی کردن حاکمان تهران را به مقامات آمریکائی نسبت داده است و نتیجه گیری کرده است که آمریکائی ها هسته ای شدن رژیم کودتا گران پاسداران را پذیرفته ولی این پا و اون پا می کنند تا با سیاست وقت کشی کردن بطور آبرو مندانه آن را بیان نمایند . از سوی دیگر برای اینکه سرن رقیب مغلوب را به آمریکا وصل کند گفته است که علت تأخیر مقامات آمریکائی از برسمیت شناخته شدن رژیم قرون وسطائی نامشروع هسته ای چشم دوختن به اپوزیسیون داخلی و اتفاق برخی حرکات اعترضی است تا که مانع از این به رسمیت شناختن باشد که تشریح و تحلیل آن چنین است :

"سوال اصلي كه گيتس مي پرسد اين است كه آمريكا در مقابل ايراني كه در «وضعيت آستانه اي قرار گرفته باشد» چه گزينه هايي دارد؟ پيش فرض اين سوال اين است كه گزينه حمله نظامي منتفي است چون 1-آمريكا توانايي اطلاعاتي كافي براي اجراي آن را ندارد 2- اين گزينه برنامه ايران را متوقف نمي كند و در بهترين حالت آن را اندكي عقب مي اندازد 3- اين گزينه سراسر خاورميانه را به آتش مي كشد و مي تواند دومينووار كل دولت هاي دست نشانده آمريكا در منطقه را به دست مردم به خشم آمده شان ساقط كند 4- توانايي پاسخ دهي متعارف و غير متعارف ايران غيرقابل محاسبه است و 5- گزينه حمله نظامي اهداف برنامه هسته اي ايران را در جهات خلاف ميل آمريكا تغيير خواهد داد.با توجه به صفر شدن سبد گزينه هاي فعلي، آيا نمي خواهند يك سبد جديد تدارك كنند؟. آمريكايي ها مدت هاست مي دانند كه تحت اين شرايط فقط يك گزينه دارند و آن هم اين است كه ايران هسته اي را بپذيرند و فقط تلاش كنند تا اين پذيرش با «حفظ آبرو» همراه باشد. اين گزينه هرگز رسماً اعلام نشده اما واقعيت هايي مانند دادن حق السكوت پي در پي به متحدان ناراضي، حركت سريع به سمت ايجاد بازدارندگي استراتژيك در مقابل ايران و مهم تر از همه اينها روي ميز گذاشتن گزينه اي مانند پيشنهاد وين كه در آن غني سازي ايران مفروض گرفته شده و بر مكانيسم تازه متولد شده اي به نام «مبادله» تأكيد مي شود، نشان مي دهد كه آمريكايي ها عملاً در حال حركت به سمت پذيرش ايران هسته اي هستند.. آمريكايي ها حرف زياد مي زنند اما در عمل فهميدن اين كه به كدام راه مي روند حقيقتاً دشوار نيست. مسئله فقط اين است كه گزينه «معامله آبرومندانه» رسماً كي روي ميز قرار خواهد گرفت؟ ممكن است آمريكا همچنان بخواهد وقت تلف كند به اين اميد كه در اين ميانه گزينه هاي جديدي مثلاً از داخل ايران متولد شود. بعضي آمريكايي ها همين حالا هم مي گويند كه تحريم اگر فقط يك خاصيت داشته باشد اين است كه براي اپوزيسيون داخل ايران زمان بخرد! اگر اينطور باشد- كه نشانه هايي در تاييد آن هست- بايد گفت آمريكايي ها همچنان توان «گزينه سوزي» ايران را دست كم گرفته اند. آمريكا بالاخره مجبور خواهد بود ايران هسته اي را بپذيرد، نكته اين است كه هرچه اين كار ديرتر انجام شود در شرايط بدتري- براي آمريكا- انجام خواهد شد"

درخاتمه اینکه گرچه همین اعتراف قلم زن یادداشت روز نویس ثابت می کند که اصرار بر عدم عقب نشینی از اهداف پروژه ی هسته ای کردن فقط بدلیل اهداف نهفته نظامی می باشد. اگر نه مگر امکانات تسلیحات نظامی رژیم کودتائی پاسداری در برابر تهاجم نظامی آمریکا و اسرائیل با تسلیحات فوق مدرنی که در اختیار خود دارند چیست که وی ادعای بحران ضعف و نا توانی آمریکا و نقاط قوت رژیم کودتا گر پاسداری را کرده است؟ مگر به آب انداختن چند تا قایق یا شناور تند رو که تیر بار یا دوشکا بر روی آن نصب شده و پشتک ووارو زدن چند پاسدار و خودشان را به پشت بر توی آب انداختن نشانه ای از قدرت تدافعی نظامی می باشد؟ این ادعا که به طنز و شوخی بیشترشباهت دارد و است تا اینکه یک در صد جنبه و اقعی داشته ونشان از قدرت نزدیک باشد که ادعایش می شود . بعلاوه معلوم نیست که اگر چنانچه طبق ادعائی که می شود اهداف پروژه ی هسته ای صلح آمیز می باشد. برای چه در شرایطی که کشور مسلمان پاکستان دارای بمب های اتمی می باشد؟کدام این دوکشور مسلمانراست می گویند؟ این مسخره بازی عوامفریبی و رد گم کردن برای چیست که تازگی از بیت رهبری گرفته تا خطبه های نماز جماعات و ادعای کمدی پاسدار گماشته احمدی نژاد همه فتوای عوامفریبانه و دین فروشانه چانی کرده اند که مکتب اسلام به ما اجازه نمی دهد تا که دارای سلاح کشتار جمعی باشیم ؟ البته بدون اینکه گفته شود پس کاربرد موشک های دور برد چیست ؟ مگر این موشک ها چه با خودمی توانند حمل می کنند و حامل چه نوع مواد انفجاری می باشند و قرار است چگونه عملیات یا اقدامی انجام دهند که نظامی و مخرب و کشنده نباشندو قدرت تخریبی نداشته باشد تازه اگر حامل بمب های شیمیائی و یا کلاهک هسته ای نباشند؟

هوشنگ - بهداد

http://www.kayhannews.ir/890205/2.htm#other200

دروغ نامه کیهان 5 اردیبهشت ماه سال 1389