گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 4 اردیبهشت ماه سال 1389

نقدوبررسی: (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " خاكستري مايل به قرمز جيغ! "

چرا در کنار نقل قول موسوی در اردیبهشت سال گذشته دانشگاه زنجان از روشنگری دو سال پیش اردیبهشت عبلس پالیز دار در دانشگاه همدان نقل قول نشده است؟

اکنون پس از یک سال که اعتراف شده چگونه مأمور جاسوس بسیجی زیر پوشش دانشجو و بعنوان دستگاه شنود به دانشگاه زنجان اعزام شده بود که لو داده شده چرا مأموران جارچی اعزام می شوند؟ زیرا که برای نیاز رله و تکرار اطلاعات کسب شده در مواقع ضروری است که از این شیوه ی جاسوسی و جمع آوری اطلاعات با تحریف گری چاشنی اتهامات پرونده سازی مورد استفاده واقع می شود . بطورمثال اکنون از این ترفند علیه رقیب مغلوب موسوی بکار گرفته شده است . یعنی فاش ساختن سبک و شیوه ی ستون یادداشت های روز دروغ نامه ی کیهان است که دنبال می شود . درحقیقت شیوه ی بازجوئی جاسوسی است که مشابه و مکمل تحلیل و تفسیر و نق وبررسی یادداشت های روز شده است. بنابراین بی جهت نیست که قلم بر دست یادداشت روز نویس با رها کردن نقد به دنبال نسیه رسیده است . یعنی اینکه بدون ارزیابی شرایط روز تا که تحلیل شود وضعیت معیشتی مردم چگونه است و چرا؟ یا اینکه درون دولت نا مشروع چه می گذرد؟ داستان اختلاس میلیارد دلا تومان پرونده محمد رضارحیمی معاون اول رئیس جمهور چیست؟ موضوع انتقاد یک وکیل الدوله بازار مکاره ی مجلس هشتم بنام خباز از دولت که اعتراف کرده د رون دولت نا مشروع دهم فاجعه رخ داده است و پرسش کرده است که دولت با وجود داشتن در آمد 370 میلیا رد دلار نفت ولی چرا یک چهارم وظایف خودش را انجام نداده است؟ البته از اینگونه موارد و مسائل و سئوال های بی پاسخ مانده بس فراوان است . بهرصورت قلم بر دست یادداشت روز نویس تصمیم گرفته است تا که اصل را رها و سفت و سخت بدنبال فرع برود تا بتواند با قبرستان کهنه شکافتن نقل از حضور میر حسین موسوی در دردانشگاه زنجان درار دیبهشت سال گذشته کند و از مچ گیری یک بسیجی مأمور حاضر در جلسه ازفرق پوشش قرمز و مشکی و وارونه و دروغ نقل و قول کردن ها به گوید تا که نتیجه گیری کند چرا اکنون موسوی با نیروهای ملی و مذهبی دیدار علنی با اینان داشته که سال گذشته آن را انکار می کرد.مسخره تر اینکه قلم بر دست همکار وهم لهجه ی سربازجو حسین شریعتمداری بدون اشاره به روشنگری عباس پالیز دار پیرامون 44 مفسدان اقتصادی و دزدان دانه درشت در اردیبهشت 2 سال پیش در دانشگاه همدان داشت امادر ادامه ی تناقض گوئی خوداز یک سو ادعا کرده است که این جریان دو روی خاکستری سوخته و بی مصرف شده است و ارزش پرداختن به آن ندارد و از سوی دیگر با سیاست دست پس کردن و با پا پیش کشیدن پیرامون این دیدار اینگونه باتحلیل و تفسیر مدل خودش نقل قول نموده است :

"پريروز، قريب يك سال پس از آن ماجرا، ابتدا پايگاه اينترنتي جرس (وابسته به مهاجراني در لندن) و سپس پايگاه كلمه، خبر ملاقات «جمعي از فعالان ملي-مذهبي» با موسوي را منتشر كردند. در اين ملاقات، از جمله سحابي، پيمان، بسته نگار و رفيعي (اعضاي گروهك هاي ملي-مذهبي، نهضت آزادي و جنبش مسلمانان مبارز) حضور داشته اند. اين ملاقات اگرچه به خودي خود واجد كمترين ارزش است اما در نوع خود يك «خبر» و «دلالت» است، حاكي از اينكه تاريخ مصرف سياسي موسوي به عنوان يك مهره «خاكستري» و «دو رو» كه قرار بود نقطه تلاقي بازيگران فتنه باشد، به سر آمده است. مهره خاكستري فتنه پنج شنبه گذشته بار ديگر بر دروغ و نفاق خود شهادت داد و نيز بر مرگ سياسي خويش. موسوي پريروز فاتحه خوان خويش شد"

قلم بر دست در ادامه ی حربه ی چماق آخته و پرداخته ی خود مانور داده است و ضمن یقه گیری ازمخالفین باروش دوغ و دوشاب قاطی کردن مچ گیری از موسوی کرده است که چراوی زیر چتردفاع و حمایت از رهبر لوطی جماران وارده صحنه ی مبارزات انتخاباتی شد. ولی در ادامه راه تغییرجهت داد . یعنی اینکه مدعی است که چرا در شرایطی که معترضان ناراضی و خشمگین ایرانی پس از اینکه آرای اجباری شان به نفع پاسدار گماشته احمدی نژاد با کودتائی پاسداران در 22 خرداد 88 مصادره شد فریاداعتراضی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند و هزینه ی بس سنگینی هم به خاطرش داده اند . حاکمان کودتاگر توقع داشته و دارند که چرا موسوی علیه ی مردم و بدفاع عمود خیمه شکسته شده لوطی جماران اقدام نکرده است. ولی در عوض بسوی ائتلاف با آمریکا و عوامل آن در داخل کشور رفته است تا که در تظاهرات های ضد حکومتی ضد حکومتی شده حضور داشته باشد که فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سرداده می شد ؟ بهر حال همکار وهم لهجه ی سرباز جو حسین شریعتمداری با تهدید وتوهین و متهم کردن موسوی بالاخره نماینده ی مردم ایران شده و سئوالات رهبر لوطی جماران و پاسداران کودتا گر را اینگونه از قول مردم نقل قول و ردیف و بیان کرده است:

"الان مردم مانده اند و آقايي كه تا گردن سر به زير برف برده است. مردم مانده اند و تالي تلو بني صدر و رجوي و ابراهيم يزدي و مهدي هاشمي. مردم مانده اند و كسي كه از معصوم عليه السلام نقل مي كرد «مومن ممكن است دزدي يا زنا كند اما محال است دروغ بگويد». مردم مانده اند و يك كودتاچي ناكام كه يك سال پيش مكرر در مكرر مي گفت «ولايت فقيه همواره كشور را از كودتاها نجات داده و اين قطعاً عقيده سياسي بنده است. ما بدون ولايت در 30 سال گذشته در برابر تهديدات آسيب پذير بوديم و هر لحظه ممكن بود كشور به گذشته برگردد. من با قبول اين اصل وارد انتخابات شده ام» (دانشگاه فردوسي مشهد، 3 ارديبهشت 88)، «سخن گفتن از اطاعت از ولي فقيه ساده است اما اصل، اجراي آن و انطباق رفتار و اعمال با نظر ولي فقيه است» (دانشگاه بابلسر، 14 ارديبهشت 88)، «همواره از ولايت فقيه دفاع كرده و خواهم كرد. هم اكنون نيز بهترين رابطه را با رهبرمعظم انقلاب دارم» ( ديدار با مجمع روحانيون، 18 ارديبهشت 88) و «مقام معظم رهبري فردي است كه پاسدار ارزش هاي اصيل انقلاب ماست». (ديدار با نخبگان و جوانان متخصص، 10 ارديبهشت 88).. بعد از 20 سال سكوت و سايه نشيني و حفظ پرستيژ «نخست وزير دوران دفاع مقدس و امام خميني» آمده بود تا آراي سبز و قرمز! و خاكستري را يكجا جمع كند. آمده بود تا پروژه فريبكارانه «سلام بر 3 سيد فاطمي-خميني و خامنه اي، خاتمي» را پس از 12 سال بازتوليد كند. اما كسي كه دست ائتلاف با رسواشدگان لانه جاسوسي آمريكا و دشمنان خوني خط امام داده بود، در حلقه مكر خود گرفتار آمد و هرچه بيشتر دست و پا زد، بيشتر در باتلاق فرو رفت و جاي جبران باقي نگذاشت. او به بسترسازي براي آشوب و حرمت شكني و جنايت تن داد. ننگ شعار به نفع رژيم صهيونيستي در روز قدس و به نفع آمريكا در 13 آبان را به جان خريد و دم نزد. او مدام در حال زير و رو شدن عقيدتي بود تا آنجا كه رذيلت ها در او جاي فضيلت نشست و ضد ارزش، ارزش شد. «فذلك ميت الاحيا. مرده اي ميان زندگان». بلافاصله پس از ماجراي رسوايي كه گروهك هاي محارب در عاشوراي حسين(ع) آفريدند، آقاي خاكستري، حرمت شكنان را «مردان خداجو» ناميد. حماسه 9 دي (3 روز بعد) و ضرب شستي كه ملت ايران به دشمن شماره يك خود (آمريكا) زد، به يقين شاهكاري بود كه جز به واسطه مكر و خيانت هاي «آقاي خاكستري متمايل به قرمز جيغ» تدارك نمي شد"

بالاخره قلم بردست همکار بازجویان و مدافع و پادوی پاسداران کود تاگر و پشتیبان رهبر لوطی جمارانکه بعنوان چتر پوششی بر گزیده شده تا که تهاجم به رقیب مغلوب کند و تهدیدشان به طرح کمینگاه رقبا برای سربه نیست کردن شان اشاره کرده است. درادامه به سراغ حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منحل شده رفته است و پس از خاکستری های سابق خواندن اینان از فاش شد گان امروز اینان گفته و این چنین اینان را به آلت دست آمریکا وانگلیس و اسرائیل متهم نموده است:

امروز اين منطقه، منطقه «مرصاد» و «كمينگاه منافقين» است. آري نفاق هر از چندگاه بازتوليد مي شود اما تاريخ مصرف بسياري از خاكستري هاي يك سال پيش به سر آمده است. شبيه اين مضمون را خاتمي بارها در ملاقات هاي اخيرش باز گفته است. برخي نخبگان، خطاهاي بزرگي -نزديك به خيانت- مرتكب شدند. مسئوليت اين جرم هاي بزرگ بر شانه آنان سنگيني مي كند اما لااقل براي سبك شدن جرايم خود بايد دروغ را به سر آورند و لااقل يك بار با صداقت و صراحت به مردم بگويند كه از كرده پشيمانند. كدام رسوايي از اين بالاتر كه سران جذب سازمان سيا شده در گروهك فدائيان خلق، از خارج كشور بيانيه صادر كنند به جانبداري از حزب مشاركت و سازمان مجاهدين (انقلاب) و فلان عضو مركزيت گروهك منافقين از موسوي بخواهد براي اثبات بيشتر صداقت و رفاقت، علناً از حضور بهائيان، سلطنت طلبان و ماركسيست هاي چپ در جنبش سبز سخن بگويد؟ آيا اينها همان مصداق اظهارات سخنگوي سازمان مجاهدين (انقلاب) در دانشكده فني دانشگاه تهران (24 آبان 88) نيست مبني بر اينكه «در عرصه سياست امر قدسي نداريم». امر قدسي نداريم يعني اينكه مي شود ژست انقلابي و مردمي دو آتشه گرفت و سپس با تلون مزاجي دست در دست آمريكا و انگليس، گروهك هاي تروريست، و مفسدين اقتصادي و فرهنگي و سياسي گذاشت. «در سياست امر قدسي نداريم» يعني سياست از آرمان و فضيلت و اخلاق و ديانت جداست و دروغ تنها امر قدسي است، يعني كه قيصريه اي را به خاطر دستمالي مي توان به آتش كشيد، يعني زنده باد ماكياولي و شهريارش! يعني زنده باد دغل و دروغ و تلون. اما چند بار مي توان رنگ خاكستري به خود زد و شريك دزد و رفيق قافله شد؟! چقدر مي توان دروغ گفت و دشمن خدا شد و باز از حلقه رسوايي و ننگ جست؟

درخاتمه اینکه در شرایطی که رژیم کودتا گران نا مشروع با مشکل و بحران شکست نخست و زیر دست نشانده نوری مالکی در عراق مواجه هستند آنگونه که مجبورند تا روزانه دست به جنایات تروریستی و انفجاری در عراق بزنند و جان بی گناهان بیشتر مردم عراقی را بگیرند تا که همچنان نوری مالکی نخست وزیر باقی بماند و عراق از حیات خلوت بودن بیت جماران و پاسداران خارج نشود . از سوی دیگر شکاف در رأس نظام اصلاح و مهار ناپذیر هر روز عمیق تر می شود و رشد تورم و گرانی و فقر و بیکاری تسمه از گرده مردم به خصوص تهی دستان کشیده است . به ویژه اینکه جامعه همچنان در حالت انفجاری بسرمی برد که منتظر فرصت برای اقدام و حرکت اعتراضی بزرگ می باشد که برای کنترل کردن این فضای انفجاری فقط با ضرب وشتم سرکوب معترضان و مخالفان و ایجادارعاب و خفقان و افزایش اعدام ودار زدن ها و سانسور و تعطیلی مطبوعات و انحلال احزاب رقیب مغلوب روی آورد شده است که هدف این است تا که تلاش شود تا با موانع ایجاد کردن خیزش عمومی به تأخیر انداخته شود . همینطور بحران هسته ای و وحشت از تحریم اقتصادی یا تهاجم نظامی به تأسیسات هسته ای پاسدار ان سراسیمه و وحشت زده کرده است طوریکه از روی ترس دست به مانور دریائی و خاکی در سواحل آب های جنوب کشور زده اند. اما از طرف دیگر به جای پاسخگوئی به مطالبات مردم و نگرانی از روز جهانی کارگر که در پیش است سیاست پرونده سازی باتا کتیک تهدید نمودن رقیب مغلوب به خصوص موسوی دنبال شده است . اکنون سئوال است آیا دیگر ابهامی در نامشروع و ضد مردمی بودن رژیم کودتائی پاسداران حاکم باقی مانده است؟ آیا هنوز شکی پیرامون مبارزه ی جدی و پیگیر برای تغییرات دمکراتیک در ایران وجود دارد؟

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/890204/2.htm#other200

گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 4 اردیبهشت ماه سال 1389