دروغ نامه ی کیهان پنجشنبه 26 فروردین ماه سال 1389

نقد و بررسی : ( یادداشت روز ) دروغ نامه ی کیها ن " معناي نوين بصيرت "
"اگر دو اسب برای سالیان طولانی در یک اسطبل بسته شوند هم خون نمی شوند ولی هم خو می گردند"

قلم بر دستان پاسدار و بسیج یادداشت روز نویس شده آنهم به سبک تعلیم و آموزش دیده ی سبک وارونه گوئی که از سربازجو حسین شریعتمداری آموخته اند که خود وی نیز حرفه و تخصص اصلی اش از طریق بولتن خبری نویسی در واحد حفاظت و اطلاعات پاسداران کسب شده و کار برد عملی شیوه ی بازجوئی در زندان ها هم همراه با شکنجه گری برای تواب سازی به آن افزوده شده است که با سناریو وپرونده سازی و تهیه و تنظیم کیفر خواست برای قربانیان دگر اندیش و منتقد ومخالف آن را ارتقاء داده است . بالاخره مجموعه ی این تجربیات و تخصص ها را با برخی از توابان همراهش از زندان با خود به دخمه ی دروغ نامه ی کیهان منتقل وترکیب و تلفیق نموده است . بنابراین اگر محتوای یادداشت های روز قلم زنان همکار این دروغ نامه هم لهجه با روش نگارش و گفتمانی سر بازجو حسین شریعتمداری می باشد بهمین همکاری نزدیک و کسب آموزش ازنزدیکاز سوی وی می باشد . زیرا که گفت می شود اگر دو اسب برای سالیان طولانی در یک اسطبل بسته شوند هم خون نمی شوند اما هم خو می گردند. اکنون بدون آنکه معنی فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه بیان شود که چیست و علت ریشه ی این فریاد مرگ بر دیکتاتور کجاست و از سوی چه کسانی سر داده می شود و تعداد شان چه میزان است ویا با چه واکنش تهاجمی و مجازات سنگینی فریاد زنندگان مواجه شدند؟ برای چه مدت این فریاد ها ادامه یافت؟ اگر چنانچه فریاد زنندگان با تهاجم وحشیانه ار گان های سرکوبگر مورد ضرب و شتم واقع نمی شدند . همچنین اگر بیر حمانه با روش ضد انسانی سرکوب نمی شدند . دامنه ی این تظاهرات اعتراضی و فریاد مرگ بر دیکتاتور به کجا کشیده می شد؟ حتی اگر هم اکنون نیز اجازه حضور مسالمت آمیز به نا راضیان داده شود تا همان فریاد مرگ بر دیکتاتور را سر بدهند آیا همه خیابان های سراسر شهر های ایران مملو از این معترضان نخواهد شد؟ تا آنگاه مشخص شود که چگونه قلم بر دست یاددشت روز هم لهجه سر بازجو حسین شریعتمداری با انکار کردن عمق مخالفت و نارضایتی عمومی این چنین به فتنه سال 88 و رقیب مغلوب و وصل کردن شان به دشمن برون مرز اشاره و اینان را شکست خورده معرفی کرده است :

فتنه 88 خيلي زود از آنچه مديران بيروني آن تصور مي كردند از پاي درآمد. كساني كه اين فتنه را طراحي كرده و به آن اميدها بسته بودند، از سرعت خيره كننده مرگ آن هنوز شوكه هستند. دشمن محصول 20 سال برنامه ريزي و هماهنگي داخلي و خارجي خود را با همه نيروهاي تحت فرمان خويش به ميدان آورد. هرچه در آستين داشت بي محابا خرج كرد، از نفس افتاد و در حالي كه كساني آن طرف دنيا تازه داشتند اميدوار مي شدند، ناگهان مرد.ظرف چند ماه كاملا روشن شد كه برنامه ريزان فتنه ناشي تر، و مجريان آن كوچك تر از آن بودند كه بتوانند اين پروژه را تا وارد آمدن يك ضربه موثر به نظام ادامه دهند. گرچه هنوز يك تاريخ مدون از فتنه 88 وجود ندارد - و بايد براي ايجاد آن همت كرد - اما اگر روايتي بسيار خلاصه بخواهيم كه بتوان از آن نتيجه گرفت داستان از اين قرار بود. با دروغي به نام تقلب بخشي از نارضايتي ها در تهران سياسي شد:

اگر کودتای تقلبات گسترده در کار نبود برای چه پاسدار انگلیسی علی لاریجانی به خاطر پیروزی میر حسین موسوی به وی تلفنی تبریگ گفت؟ چرا پس از کودتای 22 خرداد در 25 خرداد میزان معترضین رأی من کو که وارد خیابان های تهران شدند اصلاً قابل مقایسه با حامیان یا آرای ساخته ی 24 میلیون پاسدار احمدی نژاد نبود که ادعا می شد نزدیک دو برابر نسبت به آرای موسوی است ؟ حال بماندکه در همان شبیخون جنایت آمیز به خوابگاه کوی دانشگاه تهران زده شد و تعدادی دانشجو شهید وتعدادی مجروح شدند . از طرف دیگر ادامه ی تظاهرات های ضد حکومتی با همه خطرات حاشیه ای که وجود داشت گسترده و رادیکال تر می شد .طوریکه حضور نماز گزاران معترض 23 تیر 88 در تهران که رفسنجانی مکار امام جمعه موقت آن بود حضور جمعیت از زمان زنده یاد آیت الله طالقانی سابقه نداشت . زیرا که مخالفان و منتقدان از هر روزنه و شکافی تلاش می کردند با حضور خود صدای اعتراضی شان را بلندکنند و نشان دهند . مهمتر اینکه در تظاهرات نمایشی حکومتی 9 دی ساندویج خوران و 22 بهمن ساندیس خوران یکی از قلم زنان حامی پاسدار گماشته احمدی نژاد در یکی از سایت های خبری اینترنتی انتقاد کرد که حتی در این دو نمایش تظاهرات حکومتی یک پوستر از پاسدار احمدی نژاد در دستان ساندیس و ساندویج خوران نبود . یعنی اینکه نا خواسته این منتقد اعتراف کرد که آرای ساختگی 24 میلیون برای پاسدار گماشته احمدی دروغ بوده است . ولی مگر امثال قلم بر دستان یادداشت روز نویس آنقدر شهامت و صداقت دارند تا که به جای وارونه گوئی و کتمان کردن حقایق و بدون متهم کردن رقیب مغلوب وحواله دشمن برون مرزی دادن واقعیت را بیان کنند.

آری ، اگر پیروان خمینی شیاد همچنان ادعا دارند اگر نه از98% ولی از پایگاه مردمی 85% بر خور دار می باشند که در 22 خرداد به رهبر لوطی جماران و نظام کودتائی رأی دادند . بنا براین چه وحشتی از اقلیت نا چیز مخالف بقول خودشان دارند آنگونه که در 10 ماه گذشته همه ی هم وغم تولید کنندگان خبر سازان در وغ ساز رسانه ای با منابر مساجد و تربیون های نهادها و ائمه جماعات تبدیل به لغز خوانی و انگ و برچست و اتهام زدن و توهین و تهدید نمودن به این مخالفین نا چیز شده است که اکنون قلم بر دست وارونه گوی نیز وحشت خود که در اصل وحشت و نگرانی کودتا گران نا مشروع می باشد را با اتهام حضور ضد انقلاب ترسیم کرده و به نمایش گذاشته است و این چنین آشکار اعتراف کرده که این ضد انقلاب توانائی کنترل روز قدس و 13 آبان و 16 آذر را داشته و بسوی تظاهرات ضد حکومتی هدایت کنند :


" بموازات كاسته شدن حمايت مردمي از سران فتنه دو اتفاق رخ داد. نخست آن كه به تدريج ضد انقلاب كينه جو كه به لطف زمينه سازي و پرده دري سران فتنه جاني يافته بود به ميدان آمد به اين خيال كه بتواند اندكي از مفت خوري هاي 30 ساله خود از كيسه دشمنان ملت ايران را جبران كند. در شرايط فقدان بدنه اجتماعي، سران فتنه مانده بودند كه با اين جماعت جديد چه بايد بكنند. آنچه نهايتا اتفاق افتاد اين بود كه تصميم گرفتند با ضد انقلاب همراه شوند و به اين اميد ببندند كه از دست جوجه تروريست ها كاري برآيد.گره زدن زلف خود به ضد انقلاب بود كه فجايع روز قدس تا عاشورا را آفريد. در روز قدس به نفع اسرائيل شعار دادند، در روز 13 آبان به نفع آمريكا و در 16 آذر به نفع هر دو. با اهانت به تصوير امام، دوباره سران فتنه در معرض يك آزمون قرار گرفتند: در روز عاشورا اما قصه به اوج رسيد. جسارت به انقلاب و امام كافي نبود، حرمت عزاي سيدالشهدا را هم نگاه نداشتند باز با اين اميد كه اين باريكه آب متعفن نخشكد. اينجا جايي بود كه بايد خرج ها سوا مي شد و كسي باور نداشت كه نزد سران فتنه همچنان تواني براي توجيه باقي مانده باشد. ميرحسين موسوي با بيانيه پس از روز عاشوراي خود نشان داد كه عمق كينه او نسبت به اسلام و انقلاب دست كم گرفته شده است. او جسارت كنندگان به سيدالشهدا را «مردان خداجو» خواند و گفت: آنها هيچ كاري كه نيازي به محكوم كردن آن باشد نكرده اند"

معرکه گیر قلم بردست همچون اسب عصاری بر دور خود چرخیده و همان اراجیف و اتهامات تکراری ده ماهه گذشته را تکرار و رله و نشخوار کرده است . زیرا که غیر از این نه از منطق اصولی تحلیل گری رابطه ی علت و معلولی بر خور دار است. نه صداقت و شهامت بیان واقعیات را دارد . نه اساساً مستقل است که قدرت تصمیم گیری و بیان نظر داشته باشد تا که نقش طوطی دست آموز یا کفتر پر قیچی را بازی نکند. بنابراین بهمین دلیل است که بدون نام بردن از مردم و مطالبات شان می بایست درا دامه ی جنگ قدرت و ثروت و سیاست حذف رقیب مغلوب بهر بهانه و دستآویزی برای توهین نمودن یا قاطی کردن دوغ و دوشاب آویزان شود که سر باز جو حسین شریعتمداری دیکته و تزریق کرده است که آکنون آن را چنین از موضع بازجوئی و اتهام زنی و پرونده سازی برای سران رقیب مغلوب از جمله موسوی طوطی وار بیان نموده است :


آمريكايي ها صريحاً گفتند كه ميرحسين موسوي ذخيره استراتژيك آنها در ايران است و اسرائيلي ها هم او را به عنوان كسي كه مي تواند در ايران انقلاب راه بيندازد ستودند. اين همزمان بود با آغاز نوعي موج بازگشت در ميان خواصي كه خيلي زود گول خوردند و خيلي زود پشيمان شدند. حمايت صريح غرب از سران فتنه و بعد عدم مرزبندي آنها با اين حمايت ها و بلكه نوعي ابراز رضايت آنها از «زحمتي كه آمريكايي ها مي كشند» بحران بعدي را بوجود آورد كه مي توان آن را بحران تكيه گاه خواند. اين سؤال بوجود آمد كه تكيه گاه فتنه گران كجاست؟ مردم؟ مردمي باقي نمانده استروز 22بهمن همه چيز تمام شد و آقايان خود گفتند: «نقطه سر خط»! ولي حواسشان نبود كه بنا نيست سطر ديگري نوشته شود. همه آنچه باقي مانده بود اين بود كه آيا شجاعت پذيرش خطا و جبران شكست را دارند يا نه؛ و تازه اگر مي داشتند، اين سوال پيش مي آمد كه آيا رواست مسئولان كساني را كه از نسبت دادن هيچ دروغ و تهمتي به نظام و تدارك هيچ توطئه اي عليه آن مضايقه نداشته اند به صرف يك كوتاه آمدن ساده ببخشايند چنان كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است؟! از 22 بهمن نوعي سكوت و انزواي اجتماعي و همزمان فحش و فحش كاري پنهان بر اندروني جريان فتنه مستولي شد. همه دنبال مقصر مي گشتند بي خبر از آنكه راه ساده اين است كه تقصير را ميان همه ساكنان خيمه فتنه تقسيم كنند؛ به همه به اندازه كافي مي رسيد!از دل آن مجادلات پرحرارت، اكنون اين نتيجه بيرون آمده است كه بايد فتنه را از وضعيت اجتماعي-امنيتي خارج كرد و به محيط سياسي برد به اين اميد كه دوباره اختلاف هاي سياسي چنان حاد شود كه بتوان بهانه هاي جديدي براي به خيابان كشاندن تتمه اوباش فراهم كرد. دقيقاً اينجاست كه اربابان خارجي فتنه روي پنجه به صورت هم كشيدن اصولگرايان-ولو بر سر موضوعات كاري و كارشناسي واقعاً مناقشه برانگيز باشد- حساب فراوان كرده اند.. اميد دشمن اين است كه اصولگرايان احساس فراغت كنند و به هم مشغول شوند. آن وقت است كه حاشيه امنيت كافي براي بازتعريف پروژه هاي فتنه و توانمند كردن آن از بيرون بوجود خواهد آمد.. موضوع اين است كه در برخورد با يكديگر حد نگه دارند و مرز دوست و دشمن و متن و حاشيه را زود و با عجله جابجا نكنند. در سال 88 معناي بصيرت آن بود كه در مقابل جريان كينه توز فتنه در زمان درست، تصميم درست گرفته شود. كساني از اين كار درماندند و فرصت جبران هم ديگر دست نداد. در سال 89 جابجا نشدن دوست و دشمن هسته مركزي مفهوم بصيرت است؛ تا سال 90 پشيمان نداشته باشيم!"

بهر صورت تجربه ی 10 ماه گذشته ثابت کرد که توهم رهبران مغلوب دوم خردادی ها که تصور سیل به جای باران نداشتند. زیرا که به این دلیل وارد صحنه ی رقابت بازی نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصابات – تقلبات 22 خرداد شدند که خوش باورانه انتظار داشتند از فضای نا رضایتی عمومی اینان می توانند حماسه ی دوم خرداد سال 76 دیگری به وجود آورند و رقیب را پس بزنند و خود بقدرت برسند. غافل از آنکه فکر نمی کردند آنانکه طراح کودتای با چراغ خاموش و حرکت سیاست چند لایه ی پیچیده در سوم تیر سال 84 رفسنجانی را حذف کرده بودند .هر گز نه اینکه اجازه نخواهند رقیب مغلوب دوم خردادی ها دو باره بقدرت باز گردند ، بلکه صرفاً ببازی گرفتن شان بعنوان سیاهی لشکر و مشروعیت تراشی بود تا که رهبر ولی فقیه قادر باشد خطاب به غرب مدعی شود رژیم نا مشروع ضد مردمی از پشتوانه ی 85% مردم ایران بر خور دار می باشد . یعنی اینکه رقیب مغلوب قربانی خوش خیالی تجربه ی تکرار شدن دوم خرداد سال 76 خود شد . سپس اشتباه بزرگتری که رهبران رقیب مغلوب کردند این بود که فکر می کردند با آویزان به قانون اساسی شدن و باتکای سیاست نخ نما و سوخته شده ی فشار از پائین برای چانه زنی از بالا می توانند چشم به سهم خواهی بدوزند. پس با این امید اتخاذ سیاست محافظه کارانه را پیشه کردند و مانع از اقدامات رادیکال شدند . در صورتی مردم ناراضی آمادگی اش را داشتند . بهر حال اتخاذ این سیاست فرصت به رقیب کودتاگر غالب و ار گان های سرکوبگرش داد تا دست به جنایات مستمر ضد انسانی بزنند و با ضرب و شتم و قلع و قمع و قتل و جنایت و موج موج باز داشت کردن و با شکنجه اعتراف گرفتن و حضور صد نفره گله ای ندامت کنندگان در نمایش بیداد گاه تلویزیونی که به سر دژخیمی صلواتی بود احکام سنگین محکومیت زندان و اعدام صادر شد و فضای انفجاری جامع را کنترل و بمرور بر عمق اختناق و سرکوب و سانسور و سرکوب و بازداشت و زندانی کردن بی افزوده شد . طوریکه در ادامه با اتهامات سیستماتیک نثار رهبران مغلوب شدکه همراه تهدید کردن شان بود که حاصل این سیاست ایجاد فاصله و جدائی میان اینان و منتقدان و مخالفان وناراضیان شد. و اقدامات سران رقیب منوط به دیدار زندانیان آزادشده شد که برخی هم بریده و ابراز ندامت و پشیمانی کرده بودند که برای شان پرونده ی محکومیت با تعهدعدم فعالیت سیاسی تشکیل شده است.

در خاتمه اینکه اکنون که کودتا گران غالب احساس وحشت از رشد اختلافات درون باند های مافیائی حاکم به وحشت افتاده اند. به خصوص اینکه بحران هسته ای هم حاد شده است و شکست پاپت نوری مالکی در عراق هم مزید بر علت شده و رژیم کودتا گران پاسدار نامشروع را بیش از گذشته ضربه پذیر کرده است . بنابراین آنگونه که قلم بر دست یادداشت روز نویس لو داده تلاش شده است تا برای اینکه سر وته این شکاف درون باند های مافیائی غالب بعنوان اصول گرایان بهم آورده شود پس دوباره روی به اتهام زنی به رقیب مغلوب آورده است و گفته که آمریکا از کا نال اینان به باز شدن روزنه و شکاف میان باند های مافیائی غالب مدعی اصول گرا چشم دوخته است تا در بستر رشد آن برای رقیب مغلوب فضای مانور تبلیغاتی و فعالیت حرکت سیاسی باز شود و فتنه جدید ساز کند . یعنی افزوده که چون جبهه شکست خورده ی اعتراضات خیابانی رقیب مغلوب به فعالیت و مبارزه ی سیاسی کشانیده شده است . برای همین است که چپ و راست پا سداران و عمله های تبلیغاتی و رسانه ای کودتا گران و شرکای دزد دولت نا مشروع تأکید می کنند و اخطار می دهند که اعضای رقیب مغلوب چون پرونده ی محکومیت دارند لذا حق نا مزد نمایندگی برای انتخابات شورا های شهر و روستا ها و هر نوع انتخابات دیگر شدن را ندارند. بنابراین آنانکه که خواهان تغییرات دمکراتیک در ایران هستند . اکنون خوب می دانند که طبق تجربه ی 31 ساله به ویژه 10 ماه گذشته که بعینه ثابت کرد که با وجود رهبر ولی فقیه همکاره و قانون اساسی بی ارزش و اعتبار شده هیچگونه چشم انداز اصلاح و بهبودی نه به نفع مردم ایران و نه تغییر و تحول مثبت در کشور وجود ندارد ، بلکه هرچه زمان به جلو می رود وضعیت بدتر از آنچه هست خواهد شد که وظیفه دارند هرگونه بازی پشت میز عیان شده و پنهان را بر هم زنند و اجازه ندهند مردم معترض قربانی این رقابت جنگ قدرت شوند.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/890126/2.htm#other201

دروغ نامه ی کیهان پنجشنبه 26 فروردین ماه سال 1389