گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 23 فرودین – 89

نويسنده (گفت و شنود)

گفتم : این کودتا و این ادعا شده مثل آن نویسنده

همچون پاسدار سربازجو ،بی ترمز بود و بی دنده

اراجیف و جوک و هذیان می نوشت برای خنده

البته برای پدرش نامه می نوشت زیبا و زیبنده

گفت: بعد از فروپاشي و سقوط پي درپي دولت هاي رنگي مقامات آمريكايي بد جوري به تته پته افتاده اند.
گفتم: حيوونكي ها هر روز با يك بدبختي جديد روبرو مي شوند و گروه ها و جريانات وطن فروش وابسته به خود را در نقاط مختلف دنيا از دست مي دهند.
گفت: از اظهارات سران و عوامل فتنه 88 معلوم مي شود كه آنها نيز خودشان را در بدبختي هاي آمريكا و متحدانش سهيم مي دانند.
گفتم: وقتي زلفشان را به زلف سازمان هاي جاسوسي آمريكا و اسرائيل و انگليس گره مي زنند، بايد هم از بدبختي ها و ناكامي هاي آنها احساس حقارت كنند.
گفت: برخي از عوامل اصلي فتنه با وجود اسناد غيرقابل انكار از وابستگي خود به بيگانگان ادعا مي كنند كه به آنها وابسته نبوده و هيچ كمكي از آنان دريافت نكرده اند.
گفتم: شخصي از دوستش پرسيد؛ برادرت در فلان شهر چگونه امرار معاش مي كند؟ جواب داد؛ از راه نويسندگي پول درمي آورد. دوستش گفت؛ ولي او كه آدم كم سوادي بود، حالا چي مي نويسد؟ و يارو گفت؛ اول هر ماه به پدرم نامه مي نويسد كه برايش پول بفرستد!

گفت : پس از سقوط و فروپاشی پی در پی دولت های رنگی

مقامات آمریکائی بدجوری به پتته افتاده از خوردن این اردنگی

گفتم : چرا رحیم مشائی چسبیده به آق هوشی جاسوس و دلال؟

از آمریکا دعوتش می کندبه ایران با استخاره و مشورت کردن حلال

چرا به هتل شمال می بردش تا که ازش پیام گیرد با وی کند حال

بد تر اینکه چرا در این مورد سکوت پیشه کرده است رهبر دجال؟

یا چرا شهروند آمریکائی حمید مو نالا شده مشاور رئیس جمهور

تا که پشت پرده برای ارسال پیام دادن به آمریکا ، زده شود زور

گفت : حیونکی سران فتنه وطن فروش در سال هشتاد و هشت

با سهیم شدن دربد بختی آمریکا رسوا شدند ز بام فتادشان طشت

چون وقتی زلف شان گره زدند به زلف سازمان های جاسوسی

برای آمریکا و انگلیس و اسرائیل خود لوس کردند با چاپلوسی

معلوم است اکه حساس حقارت می کنند نه اینکه کنند انکار

چون اسناد غیر قابل انکار ساخته شده علیه شان با پشتکار

طوریکه دیگه نمی توانند حاشا کنند، کمک نگرفته سران رقیب

چون باسند وابستگی شان به بیگانگان نمی توانند کنند تکذیب

گفتم : چگونه است که همه سوگلی و یاران خمینی شیاد؟

همه جاسوس و وطن فروش شدند جز پاسدار احمدی نژاد

گفت : چون وی هست پیرو واقعی خط امام

پیش می برد دفاع مکتبی از اسلام و نظام

متحجر است و خرافاتی و انگلیسی و عوامفریب

سابقه دار در ترور و خالی بندی با بریدن جیب

شده است آلت دست سپاه پاسدارن ِ کودتاگر

جل بر گرده، هموار کرده جاده تا ارگان سرکوبگر

اشغال نماید قدرت بامنابع و ذخایر این چپاولگر

با حمایت رهبر کنند هر جنایت پاسداران غارتگر

امامو دماغ بودو مزاحم رقیب دوم خردادی مغلوب

بایدهم متهم به جاسوسی می شد ،هم سرکوب

گفتم : این کودتا و این ادعا شده مثل آن نویسنده

همچون پاسدار سربازجو ،بی ترمز بود و بی دنده

اراجیف و جوک و هذیان می نوشت برای خنده

البته برای پدرش نامه می نوشت زیبا و زیبنده

روزی کسی از اخوی اش پرسید چگونه برادرت؟

امرار معاش می کند ، گفت به جان تو وهم پدرت

از راه نویسندگی وی در غربت در می آورد پول

گفت بابا اون که شوت و پرت هست هم منگول

چون وی که بی سواد است، حال چه می نویسد؟

گفت اول هر ماه برای پول به پدرم نامه می نویسد