" نگاهی گذرا به ریشه ی بحران کنونی ایران و عراق و فلسطین و منطقه"

بخش اول

پیرامون شرایط بحرانی و خطری کنونی که در ایران وجود دارد ومذاکرات صلح فلسطین با خطر مواجه شده استو عراق همچنان نا امن و آشوب زده است و بی ثباتی در خاور میانه وجود دارد . به خصوص با واکنش های هیستریکی که پس از انتخابات پارلمان عراق از سوی حاکمان تهران و رسانه های تبلیغاتی وابسته به آن در داخل ایران و عراق شروع شده و اوج گرفته است و چپ و راست مهره های نفوذی های حاکمان تهران درون دولت نوری المالکی دست نشانده وارد صحنه می شوند و موضع گیری های انتقادی با مخالفت علنی کردن مقابل نتایج انتخابات اخیر پارلمان عراق می کنند که از سوی کمسیارای عالی انتخابات عراق اعلام شده است که چرا نوری المالکی بازنده و رقیب وی ایاد العلاوی برنده شده است ؟ البته که این شیوه ی جنگ روانی تبلیغاتی بر پا شده محور نتایج انتخابات پارلمان عراق موضوعی بکر و مبهم وناشناخته شده ای نمی باشد . زیرا که ریشه یا تاریخچه ی 31 ساله دارد که مرتبط به قبضه کردن قدرت و انحصاری کردن آن دارد از سوی خمینی و جانشین و پیروان و شرکای پاسداران شان آغاز و پیگیری شده است که مکمل تلاش برای انباشت سرمایه و ثروت و حفظ آن می باشد که قدرت طلبان وجنگ افروزان ودین فروشان حاکم برایران برای ادامه ی آن ازهر دست آویز و شیوه و بهانه ی سرکوب و سانسور و خفقان داخلی و صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز استفاده کرده اند.

بهر صورت برای بررسی شرایط موجود نیاز به بررسی کوتاه و گذرای پروسه ی تاریخی 31 سال گذشته دارد تا که بهتر مشخص شود علت و معلول شرایط کنونی چیست یا چگونه شروع شد؟ البته لذا کسانی که اوایل انقلاب سال 57 به بعد را بیاد دارند فراموش نکرده اند که چگونه خمینی شیاد پس از ورودش به ایران و سقوط شاه برای خیز بر داشتن قدرت در شرایطی که هنوز احساسات انقلابی و مذهبی مردم ایران غلیان داشت و تازه از بند دیکتاتوری شاه رها شده و از همه جا بی خبر بودند تصور نداشتند که ممکن است که چطوری برنامه ریزی شده تا به جای برگزاری انتخابات آزاد و بر گزیده شدن نمایندگان منتخب مردم و تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی و تعیین نوع حکومت تا با نظر سنجی آزاد مردم ایران باشد اما بدلایل خاص زد و بندهای پشت پرده که در زیر درخت سیب در پاریس با از ما بهتران گذاشته وهر گز هم بیان و فاش نشد. خمینی شیاد ترجیح داد تا که خیلی سریع یعنی از فاصله 22 بهمن سال 57 سقوط سیستم گذشته تا 12 فروردین سال 58 بفاصله 20 روز اقدام به مطرح کردن نوع جمهوری اسلامی با پسوند نه یک کلمه کم ونه زیاد کند و برای تثبیت نظر خود این نوع حکومت تحمیلی را به رفراندوم گذاشت که امروز سی و یکمین سال سپری شدنش می باشد. آنهم شیادانه و فرصت طلبانه در سطح روستاها با مشخص کردن رنگ سرخ مبین یزیدی برای مخالف و نه گفتن و رنگ سبز امام حسین برای موافق و آری گفتن به این رفراندوم یا همه پرسی بود. البته آن موقع رنگ سبز همچون شرایط کنونی نه رنگ چمنی و نه لجنی و نه آرم بازو بند نازیسم هیتلری و نه سبز فتنه گران آمر یکائی و ... نشده بود. آری اینگونه خمینی شیاد توانست نظر یا طرح و توطئه ی خودش را به مردم ایران تحمیل کند. سپس وی مدعی شد که مخالفان کمتر از 2% بودند و برای سالیان سال این در صد آمار را چماق نمود و بر سر مخالفین و منتقدین و دگر اندیشان فرود آورد. اگر جانشین خمینی شیاد رهبر لوطی جماران ولی فقیه خامنه ای ذره ای صداقت دارد و ریگی برکفش ندارد اکنون نظر سنجی آزاد بر گزار کند تا مشخص شود که نظر مردم ایران نسبت به حکومت و حاکمان چگونه و چند در صد می باشد؟

بگذریم پس از اینکه خمینی شیاد نوع حکومت را تعیین نمود .در دنباله مجمع خبر گان را تشکیل داد تا قانون اساسی را تصویب نمایند تا که نقش قدرت کلیدی و اختیار به ولی فقیه به جای اراده ی مردم ایران در آن گنجانیده شود . سپس باز هم در یک همه پرسی نه به تعداد نفرات شرکت کننده ی در رفراندوم نوع تعیین حکومت جمهوری به رأی گذاشته شد . البته بدلیل اشکالات اساسی که در این قانون اساسی وجود داشت سازمان های سیاسی و انقلابی از جمله مجاهدین و شخصیت های مستقل دیگر به آن رأی ندادند . نکته مهم این بود که زنده یاد آیت الله طالقانی که در مجمع خبرگان بود یکی از مخالفان سر سخت و جدی تصویب اصل ولایت فقیه بود وتا زمانی که زنده بود اجازه ی تصویب به این اصل ولایت فقیه را نداد. زیرا باور داشت که حکومت مذهبی یکی از بد ترین نوع حکومت ها می باشد و چه روشن بین و آینده نگر بود وچه درست پیش بینی کرده بود . البته ایشان بدلیل همین مخالفتی که با تصویب اصل ولایت فقیه و حکومت مذهبی در مجمع خبرگان داشت پس از فشارهائی که برروی وی و اعضای خانواده اش وارد شد و نا رسائی ها و محدودیت های پزشکی که زمان نارسائی قلبی ایشان اعمال شده در 19 شهریور ماه سال 58 رخت از این جهان بر بست.

همینطور بیاد دارم که در مرداد ماه سال 58 یکی از دانش آموزانم که عضو کمیته بود بمن تلفن زد و با اصطلاح خاص خودش گفت آقا به ستاد حزب روده (حزب توده ) بچه های کمیته حمله ور شدند . سپس مشخص شد که این تهاجم سراسری بود . پس از این تهاجم سراسری به ستادهای حزب توده که فکر کنم که در 14 مرداد سال 58 بود که گفته شد نشستی میان سید حسین بهشتی با کیانوری دبیر کل حزب توده انجام شد و توده ای ها برای اینکه بتوانند فعالیت آزادانه ی سیاسی داشته باشند و روزنامه ی مردم ارگان تبلیغاتی حزب توده را منتشر کنند کیانوری قول همکاری مشترک علیه ی مخالفان را به بهشتی داده بود . از این تاریخ به بعد بود که حزب توده برای خوش خدمتی از طریق غنی بلوریان اولین انشعاب در حزب دمکرات کردستان را شروع نمود . سپس همین شیوه را از طریق فرخ نگهدار در سازمان چریک های فدائی ها دنبال کرد که موجب انشعات زنجیره ای بعدی در این سازمان شد . ا لبته در ادامه همدوش بهشتی و حزب اللهی های چماقدار دست به شایعه سازی انشعاب درون سازمان مجاهدین زدند که گفته می شد موسی خیابانی پیکاری و مهدی ابریشمچی خط امامی شده و از مسعود رجوی جدا شدند. اما خیلی زود تق این دروغ سازی در آمد.

بهر حال در ادامه نوبت به بر گزاری انتخابات مجلس شورای ملی در سال 58 رسید . البته هنوز در این مجلس عنوان ملی با پسوند اسلامی عوض نشده بود . با همه محدودیت ها و تقلبات گسترده ای که نسبت به نامزدان نمایندگی مجلس شورای ملی در مورد دگر اندیشان در این دوره تحمیل شد طوریکه اجازه داده نشد حتی یک نماینده از سازمان های انقلابی همچون فدائی ها و مجاهدین که زمان شاه مبارز ه می کردند وارد مجلس شوند . در صورتیکه طبق سهمیه بندی های آماری که نشریه مجاهد آن دوره نوشت برحسب آرای نزدیک یک میلیون حامیان وهواداران مجاهدین شرکت کننده در این انتخابات سهمیه ی مجاهدین در اولین دوره مجلس شورای ملی 35 نماینده می شد . بدتر اینکه حتی چند نماینده ی مجاهدین هم که بدوره ی دوم انتخابات رفته بودند به اینان هم اجازه ی ورود به مجلس داده نشد .

پس از آن بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری شروع شد . جلال االدین فارسی نامزد ریاست جمهوری از سوی حزب جمهوری اسلامی چماقداران بود که بدلیل ایرانی نبودنش صلاحیت وی تأئید نشد . سپس حسن حبیبی نامزد ریاست جمهوری جایگزین وی شد که از سوی حامیان حزب چماقداران جمهوری اسلامی و حزب توده بطور مشترک حدود 660 هزار رأی آورد وتق ادعای 98% حمایت مردم از رژیم جمهوری اسلامی خمینی شیاد در آمد . در مقابل چون یکی از نامزدان جدی که از شانس بالائی بر خوردار بود .مسعود رجوی بود زیرا که از حمایت و پشتیبانی سایر احزاب و سازمان ها و انجمن و تشکیلات انقلابی و سیاسی و شخصیت های مستقل بر خور دارد بود . ولی برای مانع از حضورش یا در حقیقت حذف کردنش خمینی شیاد مدعی شد یا فتوا صادر کرد کسی که به قانون اساسی رأی نداده است حق نامزد ریاست جمهور شدن را ندارد و وی از صحنه ی رقابت حذف شد. البته مسعود رجوی هم در پاسخ منتقدان مخالفین نظام که چرا تو که قانون اساسی نظام را قبول نداری نا مزد ریاست جمهوری اش شد ای؟ جواب داد که در قانون اساسی اصول و ماده هائی وجود دارد که بستگی دارد چه کسی رئیس جمهور شود تا بتواند از قانون اساسی استفاده کند چونکه در این قانون اساسی راه هم برای ارتجاع و هم مخالف ارتجاع باز گذاشته شده است . البته آن زمان هنوز ماهیت و نقش و قدرت ولی فقیه مشخص و برجسته نشده بود و به ویژه اینکه ولی فقیه مطلقه نشده بود. بالاخره ابوالحسن بنی صدر با 11 میلیون رأی اولین رئیس جمهور شد.

هوشنگ – بهداد

12 فروردین ماه سال 1389