" سخنرانی 20 سال پیش ولی فقیه پبرامون صلح امام حسن با معاویه و وجه تشابه ی آن با مقام وشخصیت های کنونی رژیم ضد بشری"
بازتاب دادن سخنرانی جهت دار رهبرولی وقیح در 20 سال پیش مشخص است که دارای سمت و سوی اهداف مشخصی می باشد . به خصوص اینکه اکنون مورخ 4 شهر یور از سوی خبر گزاری دروغ پرداز پاسداران فارس بازتاب داده شد که تکرار آن می تواند دلایل خاصی در بر داشته باشد . زیرا از یک سو گفته می شود که رفسنجانی مکار بساز وبفروش رنج نامه ی پاسدار مشاور مخصوصش حمزه کرمی که پس از وقایع 22 خرداد 88 در بازداشت و زیر شکنجه است را در حضور رهبر ولی وقیح تا آخر 5 صحفه ی این رنج نامه که از درون سیاه چال است را خوانده و خطاب به ولی وقیح سئوال کرده است که آیا باز می گوئی شکنجه نمی شود؟! از طرف یگر به نظر می رسد که پس از اینکه چماقداران دانشجوی بسیجی که با رهبر لوطی جماران ولی وقیح دیدار داشتند . سپس از سوی پاسدار گماشته احمدی نژاد اینان دعوت نشدند تا که در دیدار ی که وی با برخی از دانشجویان داشت حضور داشته باشتند و شاهد باشند که چگونه پاسدار گماشته احمدی نژاد بر داشتن مأموریت بر نامه دخالت گری برای تغییر جهان تأکید نمود و از عدم پایان نا پذیری فتنه و ادامه اش در آینده خبر داد. همچون اصرار بر ادامه ی مبارزه با مفسدان اقتصادی و غارتگران نمود که معلوم است مخاطب وی کیست؟ با این حساب عمق اختلافات و تضاد های میان لوطی رهبری ولی وقیح و پاسدار گماشته احمدی نژاد عنترش بیش از گذشته بر جسته شده است . برای همین است که اکنون خبر گزاری دروغ پرداز پاسداران فارس برای اینکه گوش پاسدار احمدی نژاد را کشیده و حالش را گرفته و تحقیر و کوچکش نموده و به ریشخند ش گرفته باشد . همینطور نشان داده باشد که چگونه این پاسدار کوتوله ی عقده ای و کینه ای ولجوج و خود رأی با اقدامات لجوجانه ای که می کند در آینده می تواند به قاتل خطرناکی تبدیل شود . بنابراین بازتاب دادن سخنرانی رهبر لوطی جماران ولی وقیح در سال 69 یعنی یک سال پس از مرگ خمینی شیاد که وی جانشین اش شد و علی خامنه ای آخوند منبری دو زاری تبدیل به آیت الله یکشبه شد و این سخنرانی پیرامون فلسفه ی صلح امام حسن در آن زمان می باشد که تکرارش می تواند پاسخ دندان شکن تمسخر آمیز با شیوه بدر گفتن تا دیوار بشنود به پاسدار گماشته احمدی نژاد باشد . زیرا که در بخشی از این سخنرانی به فردی به نام " يوسفبن عمر ثقفى " اشاره شده است که عجیب خصوصیات وی مشابه و مشترک کنونی با پاسدار گماشته احمدی نژاد می باشد. همچنین ناگفته نماند که در شرایط کنونی که جنگ قدرت جناح ها بشدت ادامه دارد و با ندهای مافیائی کودتا گر غالب پس از اینکه رقیب مغلوب دوم خردادی ها را از صحنه ی قدرت و حتی فعالیت سیاسی حذف و جاروب نموده اند؛ اینان تلاش مستمر همه جانبه برای حذف رفسنجانی مکار بساز و بفروش می کنند . طوریکه وی برای حفظ موقعیت خود ضمن چپ و راست لبیک به رهبر ولی وقیح گفتن ولی هنوز بطور کامل در مقابل کودتا گران پاسدار و پاسدار گماشته احمدی نژاد تسلیم نشده است . بهمین دلیل در گیر حذف توطئه و فشار های مضاعف دولت نامشروع و پاسداران کودتا گر می باشد . لذا هدف از رله کردن این سخنرانی رهبر ولی وقیح بی مناسبت به هدف یک تیر و چند نشان زدن نمی باشد . به خصوص اینکه مسئله ی موافق پیشنهاد گفتگو با اوباما و مخالف آن هم مطرح است که این تناقض دیدگاه و نگرش میان لوطی ولی وقیح جماران و عنترش پاسدار گماشته احمدی نژاد ادامه دارد . بهر حال تکرار داستان صلح امام حسن با معاویه بی ربط به شباهت داشتن با وضعیت رفسنجانی در مقام مقایسه با جایگاه و رفتار معاویه هم نمی باشد که می بایست پاسدار گماشته احمدی نژاد شیر فهم شود که نقش صلح امام حسنی را اجرا کند به جای اینکه دار و دسته پاسدار گماشته احمدی نژاد و حامیانش بر روی رهبر ولی وقیح فشار بی آورند که چرا موضع مشابه ی اینان علیه ی رفسنجانی اتخاذ نمی کند تا کارش یکسره شود. بهمین دلیل برای تأکید هدفمند بودن سخنرانی رله شده تا ثابت شود همانگونه که صلح امام حسن منطقی و انقلابی و اسلامی بود موضع ولی وقیح هم نسبت به رفسنجانی هم بر همین اساس می باشد. بهر حال این سخنرانی اینگونه از سوی خبر گزاری دروغ پرداز فارس بازتاب داده شد :
"نگاه خامنه ای (سال 69) به صلح حسن بن علی.فارس..بازخواني بيانات مقام معظم رهبري درباره صلح امام مجتبي(ع):تفكر انقلابى اسلامى در دوران امام حسن دوباره به شكل نهضت درآمد.خبرگزاري فارس: بعد از صلح امام حسن (ع)، كار به شكلى هوشمندانه و زيركانه تنظيم شد كه اسلام و جريان اسلامى، وارد كانال آلودهيى كه به نام خلافت- و در معنا سلطنت- به وجود آمده بود، نشود؛ اين، هنر امام حسن مجتبى(ع) بود.به گزارش خبرگزاري فارس، نيمه ماه مبارك رمضان سالروز ميلاد حضرت امام حسن مجتبي(ع) است بر همين اساس به بازخواني بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در نيمه رمضان سال69، ميپردازيم"
اما در این قسمتی از این سخنرانی بر اساس پیش گوئی رهبر لوطی جماران ولی وقیح درسال 69 که شامل حال رفسنجانی مکار و خاتمی یا دوران کار گزاران و مدعیان اصلاح طلبان می شد چون که طبق این مقایسه ومعیار سیاست های شان بنا بر تعبیر ولی وقیح وجه اشتراک پیرامون صفات معاویه داشت . البته محتوای آن سخنرانی ولی وقیح در شرایط کنونی شامل حال خودش و پاسدار گماشته احمدی نژاد می شود . زیرا که چنین گفته بود :
"محتواي ارزشهاي اسلامي در دوران مرواني، جاهلي و شيطاني شد .دوران خلافت مروانى و سفيانى و عباسى، دورانى بود كه ارزشهاى اسلامى از محتواى واقعى خودشان خالى شدند. صورتهايى باقى ماند؛ ولى محتواها، به محتواهاى جاهلى و شيطانى تبديل شد. آن دستگاهى كه مىخواست انسانها را عاقل، متعبد، مؤمن، آزاد، دور از آلايشها، خاضعِ عنداللَّه و متكبر در مقابل متكبران تربيت كند و بسازد - كه بهترينش، همان دستگاه مديريت اسلامى در زمان پيامبر(ص) بود - به دستگاهى تبديل شد كه انسانها را با تدابير گوناگون، اهل دنيا و هوى و شهوات و تملق و دورى از معنويات و انسانهاى بىشخصيت و فاسق و فاسدى مىساخت و رشد مىداد. متأسفانه، در تمام دوران خلافت اموى و عباسى، اينطور بود. از زمان خود معاويه هم شروع شد. معاويه را معروفش كردند؛ يعنى مورخان نوشتند كه او آدمى حليم و باظرفيت بوده و به مخالفانش اجازه مىداده كه در مقابلش حرف بزنند و هرچه مىخواهند، بگويند. البته در برههيى از زمان و در اوايل كارش، شايد همينطور هم بوده است؛ ليكن در كنار اين بُعد، ابعاد ديگر شخصيت او را كمتر نوشتهاند: اينكه او چهطور اشخاص و رؤسا و وجوه و رجال را وادار مىكرد كه از عقايد و ايمان خودشان دست بكشند و حتّى در راه مقابلهى با حق، تجهيز بشوند. اينها را خيليها ننوشتهاند. البته باز هم در تاريخ ثبت است و همينهايى را هم كه ما الان مىدانيم، باز يك عده نوشتهاند.مردمانى كه در آن دستگاهها پرورش پيدا مىكردند، عادت داده مىشدند كه هيچچيزى را برخلاف ميل و هواى خليفه، بر زبان نياورند. اين، چه جامعهيى است؟! اين، چهطور انسانى است؟! اين، چهطور ارادهى الهى و اسلامى در انسانهاست كه بخواهند مفاسد را اصلاح كنند و از بين ببرند و جامعه را جامعهيى الهى درست كنند؟ آيا چنين چيزى، ممكن است؟ "
بعلاوه در بخش دیگر این سخرانی که نقل قول کردن از ابو الفرج اصفهانی می باشد. بی ارتباط به وجه اشتراک مقایسه ای رابطه ی میان رحیم مشائی و احمدی نژاد می شود که باید اذعان نمود که بی ربط هم به خصوصیات فردی کنونی ولی وقیح وذوب شدگان تاکتیکی در ولایت وقیح نمی شود که اینگونه می باشد :
"«جاحظ» و يا شايد «ابوالفرج اصفهانى» نقل مىكند كه معاويه در دوران خلافتش، با اسب به مكه مىرفت. يكى از رجال آن روز هم در كنار او بود. معاويه سرگرم صحبت با آن شخص بود. پشت سر اينها هم عدهيى مىآمدند. معاويه مفاخر اموى جاهلى خودش را نقل مىكرد كه در جاهليت، اينجا اينطورى بود، آنطورى بود، پدر من - ابوسفيان - چنين كرد، چنان كرد. بچهها هم در مسير، بازى مىكردند و ظاهراً سنگ مىانداختند. در اين بين، سنگى به پيشانى كسى كه كنار معاويه اسب مىراند و حركت مىكرد، خورد و خون جارى شد. او چيزى نگفت و حرف معاويه را قطع نكرد و تحمل كرد. خون، روى صورت و محاسنش ريخت. معاويه همينطور كه سرگرم صحبت بود، ناگهان به طرف اين مرد برگشت و ديد خون روى صورت اوست. گفت: از پيشانى تو خون مىريزد. آن فرد، در جواب معاويه گفت: خون؟! از صورت من؟! كو؟ كجا؟ وانمود كرد كه از بس مجذوب معاويه بوده، خوردن اين سنگ و مجروح شدن پيشانى و ريختن خون را نفهميده است! معاويه گفت: عجب، سنگ به پيشانيت خورده، ولى تو نفهميدى؟! گفت: نه، من نفهميدم. دست زد و گفت: عجب، خون؟! بعد به جان معاويه و يا به مقدسات قسم خورد كه تا وقتى تو نگفتى، شيرينىِ كلام تو نگذاشت كه بفهمم خون جارى شده است! معاويه پرسيد: سهم عطيهات در بيتالمال، چهقدر است؟ مثلاً گفت: فلان قدر. معاويه گفت: به تو ظلم كردهاند، اين را بايد سه برابر كنند! اين، فرهنگ حاكم بر دستگاه حكومت معاويه بود. كسانى كه در اين دوران، تملق رؤسا و خلفا را مىگفتند، كارها در دست آنها بود. كارها بر اساس صلاحيت و شايستگيشان واگذار نمىشد. اصولاً عرب، به اصل و نسب خيلى اهميت مىدهد. فلان كس، از كدام خانواده است؟ پدرانش، چه كسانى بودند؟ اينها حتّى رعايت اصل و نسب را هم نمىكردند. «خالدبن عبداللَّه قصرى» كه در زمان عبدالملك، مدتى حاكم عراق و كوفه بود و خيلى هم ظلم و سوء استفاده كرد، در كتابها نوشتهاند كه آدمِ بىسروپايى بود و كسى نبود كه او را به خاطر اصل و نسبش به اين كار گماشته باشند؛ اما صرفاً چون نزديك بود، به اين سمت رسيده بود"
اما جالب است که باز هم در بخش دیگر سخنرانی ولی وقیح که در 20 سال پیش ایراد شد. چقدر با شرایط کنونی تطبیق دارد ؟ به ویژه بطور دقیق چه میزان در مورد مخطاب این سخنرانی احمدی نژاد شباهت وجود دارد؟ چون ولی وقیح خودش این را بال و پر داد که اکنون برایش شاخه و شانه می کشد که اینگونه تبدیل به خالد بن عبدالله قصری برایش شده است :
"دربارهى «خالدبن عبداللَّه قصرى» نوشتهاند كه كسى بود كه مىگفت، خلافت از نبوت بالاتر است: «كان يفضل الخلافة على النّبوّة»! استدلال هم مىكرد و مىگفت: وقتى شما به مسافرت برويد، كسى را به عنوان خليفه و جانشين خودتان مىگماريد كه به كارهاى خانه و دكانتان رسيدگى كند؛ اين خليفه است. بعد كه به مسافرت رفتيد، مثلاً كاغذى هم مىفرستيد و پيغامى هم به يك نفر مىدهيد كه مىآورد؛ آن رسول است. حالا كدام بالاتر است؟! كدام به شما نزديكتر است؟! آنكس كه شما در رأس خانوادهتان گذاشتيد، يا آن كس كه يك كاغذ داديد، تا براى شما بياورد؟! با اين استدلال عوامانهى ابلهانه، مىخواست ثابت بكند كه خليفه از پيامبر بالاتر است! به چنين آدمى كه چنين ايدهيى را تبليغ مىكرد، پاداش مىداد"
بالاخره اینکه بدون شک این بخش سخنرانی ولی وقیح در آن سال 69 مصداق عینی با خصوصیات کنونی پاسدار گماشته احمدی نژاد دارد و هماگونه که توضیح داده شد رله کردن این سخنرانی 20 سال پیش در شرایط کنونی بدون منظور و مقایسه با شرایط کنونی و انتقال پیام به مخاطب خاص نورد نظر نمی باشد. به خصوص اینکه خیاط باشی هم رحیم مشائی می باشد که بطور خیاط ویژه ای در آمده است که خیلی خوب هم خصلت های پاسدار گماشه احمدی نژاد را تشخیص داده است وخوب تر هم می داند که موقع دریافت قواره پارچه ی دوخت چگونه با وی تعامل کند و برایش لباس فراخوربدوزد تا با آن بتواند فخر فروشی جاهلانه در پوشش عالمانه با ادعای جهانی کند؟ بهرحال پیرامون تحمل رفسنجانی مکار یا صلح امام حسن با معاویه ولی وقیح چنین گفته بود :
" در زمان عبدالملك و بعضى پسرهاى او، يك نفر به نام «يوسفبن عمر ثقفى» را مدتهاى مديد بر عراق گماشتند. او سالها حاكم و والى عراق بود. اين شخص، آدم عقدهيى بدبختى بود كه از عقدهيى بودنش، چيزهايى نقل كردهاند. مرد كوچكجثه و كوچك اندامى بود كه عقدهى كوچكىِ جثهى خودش را داشت. وقتى كه پارچهيى به خياط مىداد تا بدوزد، از خياط سؤال مىكرد كه آيا اين پارچه به اندازهى تن من است؟ خياط به اين پارچه نگاه مىكرد و اگر مثلاً مىگفت اين پارچه براى اندام شما اندازه است و بلكه زياد هم مىآيد، فوراً پارچه را از اين خياط مىگرفت و دستور مىداد كه او را مجازات هم بكنند! خياطها اين قضيه را فهميده بودند. به همين خاطر، وقتى پارچهى را به خياط عرضه مىكرد و مىگفت براى من بس است يا نه، خياط نگاه مىكرد و مىگفت نه، اين پارچه ظاهراً براى هيكل و جثهى شما كم بيايد و بايد خيلى زحمت بكشيم، تا آن را مناسب تن شما در بياوريم! او هم با اينكه مىدانست خياط دروغ مىگويد، ولى خوشش مىآمد؛ اينقدر احمق بود! او همان كسى است كه زيدبنعلى (عليهالصّلاةوالسّلام) را در كوفه به شهادت رساند. چنين كسى، سالها بر جان و مال و عرض مردم مسلط بود. نه يك اصل و نسب درستى، نه يك سواد درستى، نه يك فهم درستى داشت؛ ولى چون به رأس قدرت وابسته بود، به اين سمت گماشته شده بود. اينها آفت است. اينها براى يك نظام، بزرگترين آفتهاست. اين هم يك بُعد ديگر از زندگى امام مجتبى (عليهالصّلاةوالسّلام) و صلح آن بزرگوار است كه اميدواريم خداوند به همهى ما بصيرتى عنايت كند، تا بتوانيم اين بزرگوار را بشناسيم و نگذاريم پردهى جهالت و غبار بدشناختىيى كه تا مدتها بر چهرهى آن بزرگوار بوده، باقى بماند. يعنى حقيقت را بايد همه بفهمند و بدانند كه صلح امام مجتبى(عليهالصّلاةوالسّلام)، همانقدر ارزش داشت كه شهادت برادر بزرگوارش، امام سين(عليهالصّلاةوالسّلام) ارزش داشت. و همانقدر كه آن شهادت به اسلام خدمت كرد، آن صلح هم همانقدر يا بيشتر به اسلام خدمت كرد"
در خاتمه همانگونه که اشاره شد انتخاب و تکرار سخنرانی 20 سال پیش ولی وقیح و بازتاب دادن آن در این مقطع حاد کنونی بدون شک و هر گونه ابهامی مرتبط به اهداف خاصی می باشد . برای اینکه در این سخنرانی به نکاتی پرداخته و اشاره یا و نقل قول شده است که بر حسب مقایسه با وضعیت حاکم کنونی در ایران بسیار شباهت نزدیک به شخصیت هائی دارد که با همدیگر سخت در گیر نزاع و جنگ قدرت می باشند . برای اینکه شامل اختلافات و تضاد و رقابت های موجود میان پاسدار گماشته احمدی نژاد و رفسجانی مکار و ولی وقیح و پاسداران کودتا گر می شود . برای همین این سخنرانی از سوی خبر گزاری دروغ پرداز پاسداران که تلاش جدی می کند همه رقبا و موانع را برای قبضه ی انحصاری قدرت بی رقیب و موی دماغ از صحنه حذف و محو کند بر گزیده و باز تاب داده شده است تا بدینوسیله به مخاطبان در گیر جنگ قدرت پیام منتقل شود که هریک مشابه شخصیت های مطرح شده در این سخنرانی هستند که چه خصوصیات و چه جایگاه و نقشی دارند وچه اهدافی را دارند دنبال می کنند ؟
"نگاه خامنه ای (سال 69) به صلح حسن بن علی.فارس..بازخواني بيانات مقام معظم رهبري درباره صلح امام مجتبي(ع):تفكر انقلابى اسلامى در دوران امام حسن دوباره به شكل نهضت درآمد.خبرگزاري فارس: بعد از صلح امام حسن (ع)، كار به شكلى هوشمندانه و زيركانه تنظيم شد كه اسلام و جريان اسلامى، وارد كانال آلودهيى كه به نام خلافت- و در معنا سلطنت- به وجود آمده بود، نشود؛ اين، هنر امام حسن مجتبى(ع) بود.به گزارش خبرگزاري فارس، نيمه ماه مبارك رمضان سالروز ميلاد حضرت امام حسن مجتبي(ع) است بر همين اساس به بازخواني بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در نيمه رمضان سال69، ميپردازيم"
اما در این قسمتی از این سخنرانی بر اساس پیش گوئی رهبر لوطی جماران ولی وقیح درسال 69 که شامل حال رفسنجانی مکار و خاتمی یا دوران کار گزاران و مدعیان اصلاح طلبان می شد چون که طبق این مقایسه ومعیار سیاست های شان بنا بر تعبیر ولی وقیح وجه اشتراک پیرامون صفات معاویه داشت . البته محتوای آن سخنرانی ولی وقیح در شرایط کنونی شامل حال خودش و پاسدار گماشته احمدی نژاد می شود . زیرا که چنین گفته بود :
"محتواي ارزشهاي اسلامي در دوران مرواني، جاهلي و شيطاني شد .دوران خلافت مروانى و سفيانى و عباسى، دورانى بود كه ارزشهاى اسلامى از محتواى واقعى خودشان خالى شدند. صورتهايى باقى ماند؛ ولى محتواها، به محتواهاى جاهلى و شيطانى تبديل شد. آن دستگاهى كه مىخواست انسانها را عاقل، متعبد، مؤمن، آزاد، دور از آلايشها، خاضعِ عنداللَّه و متكبر در مقابل متكبران تربيت كند و بسازد - كه بهترينش، همان دستگاه مديريت اسلامى در زمان پيامبر(ص) بود - به دستگاهى تبديل شد كه انسانها را با تدابير گوناگون، اهل دنيا و هوى و شهوات و تملق و دورى از معنويات و انسانهاى بىشخصيت و فاسق و فاسدى مىساخت و رشد مىداد. متأسفانه، در تمام دوران خلافت اموى و عباسى، اينطور بود. از زمان خود معاويه هم شروع شد. معاويه را معروفش كردند؛ يعنى مورخان نوشتند كه او آدمى حليم و باظرفيت بوده و به مخالفانش اجازه مىداده كه در مقابلش حرف بزنند و هرچه مىخواهند، بگويند. البته در برههيى از زمان و در اوايل كارش، شايد همينطور هم بوده است؛ ليكن در كنار اين بُعد، ابعاد ديگر شخصيت او را كمتر نوشتهاند: اينكه او چهطور اشخاص و رؤسا و وجوه و رجال را وادار مىكرد كه از عقايد و ايمان خودشان دست بكشند و حتّى در راه مقابلهى با حق، تجهيز بشوند. اينها را خيليها ننوشتهاند. البته باز هم در تاريخ ثبت است و همينهايى را هم كه ما الان مىدانيم، باز يك عده نوشتهاند.مردمانى كه در آن دستگاهها پرورش پيدا مىكردند، عادت داده مىشدند كه هيچچيزى را برخلاف ميل و هواى خليفه، بر زبان نياورند. اين، چه جامعهيى است؟! اين، چهطور انسانى است؟! اين، چهطور ارادهى الهى و اسلامى در انسانهاست كه بخواهند مفاسد را اصلاح كنند و از بين ببرند و جامعه را جامعهيى الهى درست كنند؟ آيا چنين چيزى، ممكن است؟ "
بعلاوه در بخش دیگر این سخرانی که نقل قول کردن از ابو الفرج اصفهانی می باشد. بی ارتباط به وجه اشتراک مقایسه ای رابطه ی میان رحیم مشائی و احمدی نژاد می شود که باید اذعان نمود که بی ربط هم به خصوصیات فردی کنونی ولی وقیح وذوب شدگان تاکتیکی در ولایت وقیح نمی شود که اینگونه می باشد :
"«جاحظ» و يا شايد «ابوالفرج اصفهانى» نقل مىكند كه معاويه در دوران خلافتش، با اسب به مكه مىرفت. يكى از رجال آن روز هم در كنار او بود. معاويه سرگرم صحبت با آن شخص بود. پشت سر اينها هم عدهيى مىآمدند. معاويه مفاخر اموى جاهلى خودش را نقل مىكرد كه در جاهليت، اينجا اينطورى بود، آنطورى بود، پدر من - ابوسفيان - چنين كرد، چنان كرد. بچهها هم در مسير، بازى مىكردند و ظاهراً سنگ مىانداختند. در اين بين، سنگى به پيشانى كسى كه كنار معاويه اسب مىراند و حركت مىكرد، خورد و خون جارى شد. او چيزى نگفت و حرف معاويه را قطع نكرد و تحمل كرد. خون، روى صورت و محاسنش ريخت. معاويه همينطور كه سرگرم صحبت بود، ناگهان به طرف اين مرد برگشت و ديد خون روى صورت اوست. گفت: از پيشانى تو خون مىريزد. آن فرد، در جواب معاويه گفت: خون؟! از صورت من؟! كو؟ كجا؟ وانمود كرد كه از بس مجذوب معاويه بوده، خوردن اين سنگ و مجروح شدن پيشانى و ريختن خون را نفهميده است! معاويه گفت: عجب، سنگ به پيشانيت خورده، ولى تو نفهميدى؟! گفت: نه، من نفهميدم. دست زد و گفت: عجب، خون؟! بعد به جان معاويه و يا به مقدسات قسم خورد كه تا وقتى تو نگفتى، شيرينىِ كلام تو نگذاشت كه بفهمم خون جارى شده است! معاويه پرسيد: سهم عطيهات در بيتالمال، چهقدر است؟ مثلاً گفت: فلان قدر. معاويه گفت: به تو ظلم كردهاند، اين را بايد سه برابر كنند! اين، فرهنگ حاكم بر دستگاه حكومت معاويه بود. كسانى كه در اين دوران، تملق رؤسا و خلفا را مىگفتند، كارها در دست آنها بود. كارها بر اساس صلاحيت و شايستگيشان واگذار نمىشد. اصولاً عرب، به اصل و نسب خيلى اهميت مىدهد. فلان كس، از كدام خانواده است؟ پدرانش، چه كسانى بودند؟ اينها حتّى رعايت اصل و نسب را هم نمىكردند. «خالدبن عبداللَّه قصرى» كه در زمان عبدالملك، مدتى حاكم عراق و كوفه بود و خيلى هم ظلم و سوء استفاده كرد، در كتابها نوشتهاند كه آدمِ بىسروپايى بود و كسى نبود كه او را به خاطر اصل و نسبش به اين كار گماشته باشند؛ اما صرفاً چون نزديك بود، به اين سمت رسيده بود"
اما جالب است که باز هم در بخش دیگر سخنرانی ولی وقیح که در 20 سال پیش ایراد شد. چقدر با شرایط کنونی تطبیق دارد ؟ به ویژه بطور دقیق چه میزان در مورد مخطاب این سخنرانی احمدی نژاد شباهت وجود دارد؟ چون ولی وقیح خودش این را بال و پر داد که اکنون برایش شاخه و شانه می کشد که اینگونه تبدیل به خالد بن عبدالله قصری برایش شده است :
"دربارهى «خالدبن عبداللَّه قصرى» نوشتهاند كه كسى بود كه مىگفت، خلافت از نبوت بالاتر است: «كان يفضل الخلافة على النّبوّة»! استدلال هم مىكرد و مىگفت: وقتى شما به مسافرت برويد، كسى را به عنوان خليفه و جانشين خودتان مىگماريد كه به كارهاى خانه و دكانتان رسيدگى كند؛ اين خليفه است. بعد كه به مسافرت رفتيد، مثلاً كاغذى هم مىفرستيد و پيغامى هم به يك نفر مىدهيد كه مىآورد؛ آن رسول است. حالا كدام بالاتر است؟! كدام به شما نزديكتر است؟! آنكس كه شما در رأس خانوادهتان گذاشتيد، يا آن كس كه يك كاغذ داديد، تا براى شما بياورد؟! با اين استدلال عوامانهى ابلهانه، مىخواست ثابت بكند كه خليفه از پيامبر بالاتر است! به چنين آدمى كه چنين ايدهيى را تبليغ مىكرد، پاداش مىداد"
بالاخره اینکه بدون شک این بخش سخنرانی ولی وقیح در آن سال 69 مصداق عینی با خصوصیات کنونی پاسدار گماشته احمدی نژاد دارد و هماگونه که توضیح داده شد رله کردن این سخنرانی 20 سال پیش در شرایط کنونی بدون منظور و مقایسه با شرایط کنونی و انتقال پیام به مخاطب خاص نورد نظر نمی باشد. به خصوص اینکه خیاط باشی هم رحیم مشائی می باشد که بطور خیاط ویژه ای در آمده است که خیلی خوب هم خصلت های پاسدار گماشه احمدی نژاد را تشخیص داده است وخوب تر هم می داند که موقع دریافت قواره پارچه ی دوخت چگونه با وی تعامل کند و برایش لباس فراخوربدوزد تا با آن بتواند فخر فروشی جاهلانه در پوشش عالمانه با ادعای جهانی کند؟ بهرحال پیرامون تحمل رفسنجانی مکار یا صلح امام حسن با معاویه ولی وقیح چنین گفته بود :
" در زمان عبدالملك و بعضى پسرهاى او، يك نفر به نام «يوسفبن عمر ثقفى» را مدتهاى مديد بر عراق گماشتند. او سالها حاكم و والى عراق بود. اين شخص، آدم عقدهيى بدبختى بود كه از عقدهيى بودنش، چيزهايى نقل كردهاند. مرد كوچكجثه و كوچك اندامى بود كه عقدهى كوچكىِ جثهى خودش را داشت. وقتى كه پارچهيى به خياط مىداد تا بدوزد، از خياط سؤال مىكرد كه آيا اين پارچه به اندازهى تن من است؟ خياط به اين پارچه نگاه مىكرد و اگر مثلاً مىگفت اين پارچه براى اندام شما اندازه است و بلكه زياد هم مىآيد، فوراً پارچه را از اين خياط مىگرفت و دستور مىداد كه او را مجازات هم بكنند! خياطها اين قضيه را فهميده بودند. به همين خاطر، وقتى پارچهى را به خياط عرضه مىكرد و مىگفت براى من بس است يا نه، خياط نگاه مىكرد و مىگفت نه، اين پارچه ظاهراً براى هيكل و جثهى شما كم بيايد و بايد خيلى زحمت بكشيم، تا آن را مناسب تن شما در بياوريم! او هم با اينكه مىدانست خياط دروغ مىگويد، ولى خوشش مىآمد؛ اينقدر احمق بود! او همان كسى است كه زيدبنعلى (عليهالصّلاةوالسّلام) را در كوفه به شهادت رساند. چنين كسى، سالها بر جان و مال و عرض مردم مسلط بود. نه يك اصل و نسب درستى، نه يك سواد درستى، نه يك فهم درستى داشت؛ ولى چون به رأس قدرت وابسته بود، به اين سمت گماشته شده بود. اينها آفت است. اينها براى يك نظام، بزرگترين آفتهاست. اين هم يك بُعد ديگر از زندگى امام مجتبى (عليهالصّلاةوالسّلام) و صلح آن بزرگوار است كه اميدواريم خداوند به همهى ما بصيرتى عنايت كند، تا بتوانيم اين بزرگوار را بشناسيم و نگذاريم پردهى جهالت و غبار بدشناختىيى كه تا مدتها بر چهرهى آن بزرگوار بوده، باقى بماند. يعنى حقيقت را بايد همه بفهمند و بدانند كه صلح امام مجتبى(عليهالصّلاةوالسّلام)، همانقدر ارزش داشت كه شهادت برادر بزرگوارش، امام سين(عليهالصّلاةوالسّلام) ارزش داشت. و همانقدر كه آن شهادت به اسلام خدمت كرد، آن صلح هم همانقدر يا بيشتر به اسلام خدمت كرد"
در خاتمه همانگونه که اشاره شد انتخاب و تکرار سخنرانی 20 سال پیش ولی وقیح و بازتاب دادن آن در این مقطع حاد کنونی بدون شک و هر گونه ابهامی مرتبط به اهداف خاصی می باشد . برای اینکه در این سخنرانی به نکاتی پرداخته و اشاره یا و نقل قول شده است که بر حسب مقایسه با وضعیت حاکم کنونی در ایران بسیار شباهت نزدیک به شخصیت هائی دارد که با همدیگر سخت در گیر نزاع و جنگ قدرت می باشند . برای اینکه شامل اختلافات و تضاد و رقابت های موجود میان پاسدار گماشته احمدی نژاد و رفسجانی مکار و ولی وقیح و پاسداران کودتا گر می شود . برای همین این سخنرانی از سوی خبر گزاری دروغ پرداز پاسداران که تلاش جدی می کند همه رقبا و موانع را برای قبضه ی انحصاری قدرت بی رقیب و موی دماغ از صحنه حذف و محو کند بر گزیده و باز تاب داده شده است تا بدینوسیله به مخاطبان در گیر جنگ قدرت پیام منتقل شود که هریک مشابه شخصیت های مطرح شده در این سخنرانی هستند که چه خصوصیات و چه جایگاه و نقشی دارند وچه اهدافی را دارند دنبال می کنند ؟
هوشنگ بهداد
پنجم شهر یور ماه سال 1389
پنجم شهر یور ماه سال 1389