روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 24 مرداد ماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه حکومتی جمهور"آمريكا در انديشه اشغال دائمي عراق"
اقدام و اهدا ف اشغال گر چیست که حاکمان رژیم ضد بشری ایران تا کنون در عراق مرتکب نشده اند؟
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه حکومتی جمهور"آمريكا در انديشه اشغال دائمي عراق"
اقدام و اهدا ف اشغال گر چیست که حاکمان رژیم ضد بشری ایران تا کنون در عراق مرتکب نشده اند؟
جالب است که با پایان پذیری مأموریت تروریستی و نا آرام و باتلاق سازی عراق دیپلمات تروریست محمد حسن کاظمی قمی و واگذاری پست مأموریت سفیری به همتای پاسدار تررویست حسن دانائی فرد که پس از تحویل گرفتن این پست ، بلافاصله اخطار به منتقدان حضور و دخالت پاسداران و عوامل رژیم ضد بشری و تروریستی ایران در امورداخلی عراق داد که اینگونه انتقادات تحمل نمی شود و پاسخ داده می شود . امروز خبر گزاری دروغ پردار پاسداران فارس گزارش داد که در استان دیاله عراق دو شهر وند آمریکائی به اتهام جاسوس صهیونیستی اسرائیل باز داشت شدند . یعنی در اصل ربوده شدند تا به جمع 3 شهروند آمریکائیان ربوده شده ای به پیوندند که در کوه های کردستان عراق هم مرز با ایران ربوده و به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شدند تا که تعداد 5 شهروند آمریکائیان به گروگان گرفته شده در اختیار رژیم آدم ربایان باشند تا که دربستر اهداف خاص خود مورد معامله و زد و بند های پشت پرده مورد استفاده واقع شوند که این اهداف می تواند شامل اهرم فشار برای تحمیل کردن نوری مالکی به نخست وزیری مجدد درعراق باشد . همچین ابزار فشار تبلیغاتی علیه ی حضور مجاهدین کمپ اشرف باشد . همچنین در چارچوب سیاست باج گیری چانه زنی وقت کشی مذاکرات هسته ای بکار گرفته شود . یا اینکه برای خنثی کردن فشار های تحریم ها و غنی سازی اورانیوم پروژه هسته ای بکار گرفته شود . ناگفته نماند که این سیاست شهروند ایرانی و خارجی ربائی جدید نیست ، بلکه از همان شکل گیری رژیم ضد بشری آغاز شد . زیرا که ابتدا از ربودن محمد رضا سعادتی عضو زندانی سیاسی آزاد شده مجاهدین خلق از زندان شاه و فرزند زنده یاد آیت الله طالقانی شروع شد . سپس در 13 آبان 58 با تهاجم و اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن کار کنان این سفارت کشانیده شد . آنگاه این ادامه ی این سیاست آدم ربائی برای باج گیری در پروسه ی جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق به لبنان بسط و تعمیم داده شد و از طریق حزب الله لبنان برای این هدف استفاده شد در دنباله این اقدام را حماس ادامه داد . تا اینکه گردش سیکلی سیاست ضد بشری اقدام آدم ربائی در داخل کشور به شیوه ی ربودن 3 رهبر مسیحی و شکنجه و مثله کردن شان ادامه یافت تا اینکه بالاخره منتهی به ربودن و سر به نیست کردن شیوه های گوناگون موسوم به قتل های زنجیره ای در داخل و برون مرز منتقدان و دگر اندیشان ومخالفان شد و تا کنون در داخل و برون این سیاست ادامه یافته است . بنابراین بی دلیل نیست که اکنون برای پرونده سفید کردن مداخله گری گسترده در امور داخلی عراق سرمقاله نویس با پاک کردن صورت مسئله سخن از اندیشه ی اشغال عراق از سوی آمریکا داده است. زیرا که سر مقاله نویس بدون آنکه توضیح دهد که اشغل گری چیست و اشغال گر چگونه شروع و عمل می کند و اشغال گر در کشور اشغال شده چه انجام می دهد یا اهدافی را دنبال و اعمال می کند که شامل حاکمان تهران به خصوص پاسداران و عوامل نفوذی شان نمی شود که چند سال است از طریق نوری مالکی نخست وزیر غیر قانونی دنبال می گردد ؟ اما سر مقاله نویس با آدرس غلط دادن و نماینده مردم عراق و سخنگوی دولت عراق شدن برای خروج نیروهای نظامی عراق تا که پاسداران جایگزین آن شوند اینگونه توصیه ی آمرانه کرده است :
" كاملاً روشن است كه اشغالگران براي ملت و دولت عراق نميتوانند شريكي مطمئن و متحدي قابل اعتماد باشند و لازم است گروههاي سياسي عراق و سياستمداران آن كشور براي خارج ساختن كليه اشغالگران موضعي واحد داشته باشند كه متاسفانه چنين نيست و برخي مقامات و گروهها عملاً نقش مباشر و عامل واشنگتن و جاده صاف كن سياستهاي استعماري آمريكا را برعهده گرفتهاند. عناصر مطرود حزب بعث و گروههاي سياسي اقليت ولي زياده خواه عراقي، در طول هشت سال اشغال خاك عراق، ابايي نداشتهاند كه نقش مزدوري آمريكا در زخم زدن به پيكر مردم عراق و ضربه زدن به منافع ملي آن كشور را برعهده داشته باشند. اين گونه تحركات از گروههاي مذكور دور از انتظار نيست چرا كه سالهاي طولاني به طور غيرقانوني و با ديكتاتوري بر مقدرات ملت عراق حاكم بودهاند و اكنون در انديشهاند تا به هر طريق ممكن دوران گذشته را زنده كرده و آب رفته را به جوي باز گردانند. ولي آنچه دوران انتظار و مايه شگفتي است اظهارات برخي دولتمردان، از جمله رئيس ستاد ارتش عراق ميباشد كه عملاً با سياستهاي استعماري آمريكا همسويي ميكنند. واقعيت اين است كه آمريكا درصدد بود با لشكركشي به عراق، با كمترين هزينه دولتي وابسته و سرسپرده در آن كشور برروي كار آورد ولي تحولاتي غيرمنتظره در عراق و به خصوص پيروزي جناح شيعه استقلال گرا، پيش بينيها و محاسبات واشنگتن را برهم زد و از آن هنگام تلاش براي كارشكني در راه دولت و جلوگيري از افتادن ابتكار عمل كامل به دست شيعيان، در دستور كار اشغالگران قرار گرفت كه تازهترين مرحله از اين سياست، تلاش براي نفوذ دادن بعثيها در مجلس جديد عراق بود كه با پافشاري و ايستادگي شيعيان اين توطئه نيز خنثي گرديد. اگرچه شخص نوري مالكي و همچنين علي الدباغ سخنگوي دولت عراق اعلام كردند حضور هيچ نظامي آمريكايي را پس از پايان سال ميلادي آينده نخواهند پذيرفت ولي اين پاسخ كافي نيست چرا كه قطعاً آمريكاييها فشارهاي بيشتري را براي پذيرفتن خواسته خود به مقامات عراقي وارد خواهند ساخت. در چنين شرايطي گروههاي سياسي بايد در مقابل چنين دسيسهاي بايستند و به خصوص، نقش مرجعيت شيعه ميتواند در خنثيسازي اين توطئه بسيار موثر باشد."
در خاتمه اینکه می بایست برای آزمون اینکه سر مقاله نویس نا صادق است و برای اثبات بی صداقتی وی با ادعاهائی که مطرح کرده است. بد تر اینکه همچنین چگونه عراق تبدیل به باتلاق حیات خلوت یا اشغال رسمی حاکمان تهران شده است . نیاز به طرح چند سئوال ساده می باشد که شامل : چند کشور دیگر به جز ایران همسایه عراق هستند؟ کدامیک شبیه حاکمان تهران در امور داخلی عراق مداخله گری می کنند؟ هدف این سیاست مداخله گری در امور داخلی عراق چیست؟ به خصوص اینکه حاکمان ایران آنگونه مورد خشم و تنفر و کینه می باشند که در تظاهرات های ضد حکومتی سال گذشته آشکارا اقشار گونا گون جامعه به ویژه دانشجویان و جوانان فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند. آنچنانکه سیاست مداخله گری نه در عراق که در امور داخلی لبنان و فلسطین هم مورد انتقاد خود قرار دادند که به وضوح نه عدم مشروعیت و ضد مردمی بودن رژیم ضد بشری و کودتائی ثابت شد بلکه مردم ناراضی با صدای بلند گفتند که دیگر خواهان حکومت مذهبی فاشیستی نیستند و تغییرات دمکراتیک در ایران رامی خواهند . بنابراین حاکمان ایران نه اینکه نمی توانند الگوی مناسبی برای حکومت مشابه در عراق باشند ونه می توانند دوستدار مردم این کشور باشند. همچنین آیا صرف این ادعا که جمعیت عراق شیعه هست توجیه منطقی و قانع کننده برای مداخله گری زیر چتر اکثریت شیعه در عراق باشد که حتماً باید نخست وزیر این کشور شیعه وطرفدار حاکمان تهران باشند؟ اگر این فلسفه درست است . پس باید جمهوری آذربایجان هم که جمعیت آن شیعه می باشد حکومت مشابه تهران داشته باشد . مشروط بر اینکه کشور هائی که جمعیت شان حامی بودیسم و هندویسم و مسیحی و اهل تسنن و.... یا حتی بی دین هستند. آیا باید هریک حکومت های مذهبی و غیر مذهبی داشته باشند و دیگر دمکراسی و بر گزاری انتخابات که منجر به هزینه ی زیاد می شود نیاز نیست چونکه مورد و مفهومی ندارد ؟ ضمن اینکه جمعیت فلسطین که شیعه نیست که حاکمان تهران از طریق حماس اهل تسنن در امور داخلی فلسطین مداخله گری می کنند . صد البته که پس از 32 سال جای هیچگونه ابهامی وجود ندارد که برای حاکمان ایران مذهب فقط ابزار قدرت و ثروت و سرکوب و سانسور و خفقان در جامعه بوده است . همینطور توجیه کننده ی سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز است که مقدمه ساز مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه بوده است تا که با نا آرام وبی ثبات کردن منطقه امکان شانس بقای رژیم ضد بشری و پیگیری اهداف پلیدش فراهم گردد که در رأس آن تلاش همه جانبه برای دسترسی به سلاح هسته ای است که مردم عراق و فلسطین همچون مردم ایران گروگان این هدف هسته ای برای تهیه بمب اتمی شده اند .
" كاملاً روشن است كه اشغالگران براي ملت و دولت عراق نميتوانند شريكي مطمئن و متحدي قابل اعتماد باشند و لازم است گروههاي سياسي عراق و سياستمداران آن كشور براي خارج ساختن كليه اشغالگران موضعي واحد داشته باشند كه متاسفانه چنين نيست و برخي مقامات و گروهها عملاً نقش مباشر و عامل واشنگتن و جاده صاف كن سياستهاي استعماري آمريكا را برعهده گرفتهاند. عناصر مطرود حزب بعث و گروههاي سياسي اقليت ولي زياده خواه عراقي، در طول هشت سال اشغال خاك عراق، ابايي نداشتهاند كه نقش مزدوري آمريكا در زخم زدن به پيكر مردم عراق و ضربه زدن به منافع ملي آن كشور را برعهده داشته باشند. اين گونه تحركات از گروههاي مذكور دور از انتظار نيست چرا كه سالهاي طولاني به طور غيرقانوني و با ديكتاتوري بر مقدرات ملت عراق حاكم بودهاند و اكنون در انديشهاند تا به هر طريق ممكن دوران گذشته را زنده كرده و آب رفته را به جوي باز گردانند. ولي آنچه دوران انتظار و مايه شگفتي است اظهارات برخي دولتمردان، از جمله رئيس ستاد ارتش عراق ميباشد كه عملاً با سياستهاي استعماري آمريكا همسويي ميكنند. واقعيت اين است كه آمريكا درصدد بود با لشكركشي به عراق، با كمترين هزينه دولتي وابسته و سرسپرده در آن كشور برروي كار آورد ولي تحولاتي غيرمنتظره در عراق و به خصوص پيروزي جناح شيعه استقلال گرا، پيش بينيها و محاسبات واشنگتن را برهم زد و از آن هنگام تلاش براي كارشكني در راه دولت و جلوگيري از افتادن ابتكار عمل كامل به دست شيعيان، در دستور كار اشغالگران قرار گرفت كه تازهترين مرحله از اين سياست، تلاش براي نفوذ دادن بعثيها در مجلس جديد عراق بود كه با پافشاري و ايستادگي شيعيان اين توطئه نيز خنثي گرديد. اگرچه شخص نوري مالكي و همچنين علي الدباغ سخنگوي دولت عراق اعلام كردند حضور هيچ نظامي آمريكايي را پس از پايان سال ميلادي آينده نخواهند پذيرفت ولي اين پاسخ كافي نيست چرا كه قطعاً آمريكاييها فشارهاي بيشتري را براي پذيرفتن خواسته خود به مقامات عراقي وارد خواهند ساخت. در چنين شرايطي گروههاي سياسي بايد در مقابل چنين دسيسهاي بايستند و به خصوص، نقش مرجعيت شيعه ميتواند در خنثيسازي اين توطئه بسيار موثر باشد."
در خاتمه اینکه می بایست برای آزمون اینکه سر مقاله نویس نا صادق است و برای اثبات بی صداقتی وی با ادعاهائی که مطرح کرده است. بد تر اینکه همچنین چگونه عراق تبدیل به باتلاق حیات خلوت یا اشغال رسمی حاکمان تهران شده است . نیاز به طرح چند سئوال ساده می باشد که شامل : چند کشور دیگر به جز ایران همسایه عراق هستند؟ کدامیک شبیه حاکمان تهران در امور داخلی عراق مداخله گری می کنند؟ هدف این سیاست مداخله گری در امور داخلی عراق چیست؟ به خصوص اینکه حاکمان ایران آنگونه مورد خشم و تنفر و کینه می باشند که در تظاهرات های ضد حکومتی سال گذشته آشکارا اقشار گونا گون جامعه به ویژه دانشجویان و جوانان فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند. آنچنانکه سیاست مداخله گری نه در عراق که در امور داخلی لبنان و فلسطین هم مورد انتقاد خود قرار دادند که به وضوح نه عدم مشروعیت و ضد مردمی بودن رژیم ضد بشری و کودتائی ثابت شد بلکه مردم ناراضی با صدای بلند گفتند که دیگر خواهان حکومت مذهبی فاشیستی نیستند و تغییرات دمکراتیک در ایران رامی خواهند . بنابراین حاکمان ایران نه اینکه نمی توانند الگوی مناسبی برای حکومت مشابه در عراق باشند ونه می توانند دوستدار مردم این کشور باشند. همچنین آیا صرف این ادعا که جمعیت عراق شیعه هست توجیه منطقی و قانع کننده برای مداخله گری زیر چتر اکثریت شیعه در عراق باشد که حتماً باید نخست وزیر این کشور شیعه وطرفدار حاکمان تهران باشند؟ اگر این فلسفه درست است . پس باید جمهوری آذربایجان هم که جمعیت آن شیعه می باشد حکومت مشابه تهران داشته باشد . مشروط بر اینکه کشور هائی که جمعیت شان حامی بودیسم و هندویسم و مسیحی و اهل تسنن و.... یا حتی بی دین هستند. آیا باید هریک حکومت های مذهبی و غیر مذهبی داشته باشند و دیگر دمکراسی و بر گزاری انتخابات که منجر به هزینه ی زیاد می شود نیاز نیست چونکه مورد و مفهومی ندارد ؟ ضمن اینکه جمعیت فلسطین که شیعه نیست که حاکمان تهران از طریق حماس اهل تسنن در امور داخلی فلسطین مداخله گری می کنند . صد البته که پس از 32 سال جای هیچگونه ابهامی وجود ندارد که برای حاکمان ایران مذهب فقط ابزار قدرت و ثروت و سرکوب و سانسور و خفقان در جامعه بوده است . همینطور توجیه کننده ی سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز است که مقدمه ساز مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه بوده است تا که با نا آرام وبی ثبات کردن منطقه امکان شانس بقای رژیم ضد بشری و پیگیری اهداف پلیدش فراهم گردد که در رأس آن تلاش همه جانبه برای دسترسی به سلاح هسته ای است که مردم عراق و فلسطین همچون مردم ایران گروگان این هدف هسته ای برای تهیه بمب اتمی شده اند .
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890524/13890524_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 24 مرداد ماه سال 1389
آمريكا در انديشه اشغال دائمي عراق
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890524/13890524_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 24 مرداد ماه سال 1389
آمريكا در انديشه اشغال دائمي عراق