"پیرامون رنج نامه ی حمزه کرمی فرمانده ی سابق سپاه و مشاور ویژه ی رفسنجانی از سیاه چا ل های رژیم ضد بشری به یک آخوند آدمکش حرفه ای"
تا کی وتا کجا روزانه می بایست از اینگونه گزارشات و شکوائیه ها ونامه های اعتراضی و انتقاد آمیز از چگونگی رفتار و اعمال بغایت ضد انسانی و مشمئز کننده از درون سیاه چال های رژیم ضد بشری بازتاب داده شود که برخی از اینان همچون همین نویسنده ی این رنج نامه حمزه کرمی زمانی نه چندان دور جزو مهره های خودی بوده است . زیرا که سابقه ی فرمانده پاسداری و 6 سال حضور در جبهه داشته که جزو مشاوران نزدیک رفسنجانی بوده است که اکنون قربانی جنگ قدرت و ثروت جناحی و باندی شده است که مشخص است وقتی با خودی ها اینگونه رفتار می شود با مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان چگونه بر خورد می شود ؟ بهر حال پرسش است که چه تعداد بیشتر از اینگونه گزارشات رفتار ضد انسانی باید بازهم از درون سیاه چال های رژیم ضد بشری منتشر و فاش شود تامدعیان کشور های غربی ظاهراً دمکرات و مدافع حقوق بشر و آزادی بیان به خود آیند و متوجه شوند که چگونه مرتکب اشتباه فاحش محاسباتی ضد انسانی شده که تصور کرده اند پیگیری منافع اقتصادی در همه سطوح اصل و زیر بنا می باشد .آنگونه که نه برای شان توجیه پذیر شده است که به آسانی چشمان خود را برروی واقعیات عینی و روزمره ی نقض مستمر حقوق بشر و پایمال شدن حقوق بشر در ایران می بندند که به دلیل تکرار 32 ساله 365 روزه برای شان موضوعی عادی وپیش پا افتاده شده است آنچنان که پخش خبر های این چنینی حتی موجب تلنگر زدن به وجدان انسانی شان هم نمی شود که موجب زحمت نهیب زدن به وجدان شان در خلوت شود که اگر چنانچه حرکت یا فعالیت انتقادی برای مانع شدن از اینگونه اقدامات سبعانه ضد انسانی نمی کنند. لا اقل با پیشه کردن سیاست خائنانه ی تجارت نفت وخون موجب تشجیع و تحریک شکنجه گران دژخیم در خدمت جلادان حاکم بر ایران نشوند که هرروز بیش از روز گذشته دست به چنین اعمال ضد انسانی زده می شود که یک نمونه اش در نامه یارنج نامه ی حمزه کرمی از درون سیاه چال ها بازتاب داده شده است که خطاب به یک آدمکش حرفه ای آدم وگوشخوار نوشته شده است که دارای پرونده ی بس ننگین نقض حقوق بشر می باشد؟ زیرا که این آخوند جانی در 32 سال گذشته در مقام قاضی ضد شرع و دستگاه قضائی آلوده به فساد و رشوه و تبعیض و وزیر بد نام اطلاعات بودن مرتکب صدور بیشمار احکام جنایت علیه ی بشریت شده است . طوریکه در سلاخی کردن زوج فروهرها در قتل های زنجیره ای و پرویز دوانی جزو آمران فتوا دهنده بوده است . همانگونه که پس از اعدام های جمعی زندانیان سیاسی پس از 30 خرداد سال 60 و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 نقش اساسی داشته است . خلاصه یک مجرم شناخته شده تابلو وشناسنامه دار جنایت علیه ی بشریت است که اکنون برای یاد آوری و تذکر سابقه و کار نامه ی ننگین اش مورد مخاطب یک متهم قربانی شده ی توطئه ی جنگ قدرت سران و اسیر در سیاه چال های رژیم ضد بشری واقع شده است . فراموش نشود که آخوند محسنی اژه ای جزو شاگردان آخوند متحجر دزد انگلیسی مصباح یزدی از مدرسه حقانی قم می باشد . همچنین ناگفته نماند که از سوی سیاست جرس متعلق به رقبای مغلوب دوم خردادی های مدعی اصلاح طلب وی یک آیت الله تئوری پردازخشونت و مشوق دروغ مصلحتی است که سابقه ی صدور فتوا دادن در سخنرانی های پیش از خطبه های نماز جمعه ی تهران در دوران خاتمی دارد که توصیه کرده بود هر گاه افراد مسلمان خود شاهد صحنه هائی در خیابان یا پارک ها و ... می باشند که خلاف شئون مکتب اسلام می باشد می توانند خود وارد صحنه شده و بدستور اسلامی و وظیفه شرعی خود اقدام نمایند یعنی در جا بکشند . کما اینکه سعید حنائی بسیجی مریدش در مشهد تعداد 19 زنان نگون بختان خیابانی برترک موتورش نشاند و سپس با رو سری های شان بطرز فجیعی خفه شان نمود . همچنین چند بسیجی در کرمان هم با در یافت فتوای تلفنی و شفاهی از این آخوند تئوری پرداز خشونت و فتوا دهنده مرگ ، چند زوج جوان را از توی خیابان ها ربودند و در باغات اطراف شهر کرمان بطرز فجیعی آنان را کشتند. بعلاوه حکم ارتداد وقتل برای هاشم آقاجری هم صادر کرد که چرا در دانشگاه بوعلی سینا در همدا ن از دکتر شریعتی نقل قول کرده بود که انسان میمون نیست که نیاز به مقلد داشته باشد؟
بهرحال پیرامون این رنج نامه واینگونه فتوا ها به یاد خاطره ای افتادم که مر بوط به آن ایامی بود که هنوز مدت زمان زیادی از انقلاب سپری نشده بود که با موردی بر خورد کردم که یکی از قربانیان سیستم گذشته بود که در نظام جانشین شده مدتی دستگیر و در یکی از بازداشتگاه های پل چوبی بسر برده بود که آن موقع زیر کنترل کمیته ای بود که از سوی آخوند موسی زرگر مسئول آن بود یا احکام بازداشت و شکنجه و محکومیت هارا صادر می کرد . وی پس از آزاد شدن تعریف می کرد . چون در بازداشتگاه رسیدگی نمی کردند و شرایط از نظر بهداشتی و رفتاری بغایت طاقت فرسا بود و غذا هم که درست و حسابی نمی دادند که بازداشت شدگان مجبور به واکنش اعتراضی می شدند که روزی دست به شورش اعتراض جمعی زدند . طوریکه چشم تصویر خمینی شیاد را کور کردند که بهانه ی مناسب برای یورش دژخیمان سر کوبگر زندانبان داده شد که پس از حمله کردن وحشیانه به قصد کشت زدند وهمه را لت وپارنمودند . آنگاه در ادامه افزود که یکی هم در میان ما باز داشت شد گان بود که قبلاً خودش برای اینان شکنجه گری کرده بود که وقتی صحبت شیوه ی بر خورد ضد انسانی و شکنجه شد وی گفت برای این اینگونه زندانبانان و شکنجه گران حمله و شکنجه می کنند آخوندها آن زمان که من خودم همین اقدام را مرتکب می شدم فتوا داده بودند که شکنجه کردن ثواب دارد . هرچه بیشتر شکنجه کنید بیشتر آمرزیده تر می شوید و ثواب می برید . حتی اگر متهم بر زیر شکنجه بمیرد شما یک راست به بهشت خواهید رفت .
در خاتمه اینکه حمزه کرمی متهم است که مسئولیت سایت خبر رسانی اینترنتی تعطیل شده جمهوریت است که گفته می شد وابسته به مهدی هاشمی بود . همچنین گفته می شود که این نامه را رفسنجانی در نزد رهبر ولی وقیح بطور کامل خوانده و سئوال کرده باز هم می گوئی که شکنجه وجود ندارد؟! اکنون سئوال است که غرب تا کجا می خواهد به سیاست مماشات گرایانه ی خود با رژیم ضد بشری تئوریزه کننده خشونت و شکنجه تا سر حد مرگ قربانیان اسیر و در بند ادامه دهد تا که همچون شکنجه گران سیاه چال های رژیم ضد بشری سهمی از بهشت نصیب شاان شود؟ آیا اینان تصور نمی کنند اگر چنانچه عاقبت اینگونه سیاست خائنانه ی تجارت نفت و خون و وقت کشی مذاکرات هسته ای ادامه یابد که عاقبت منتهی به دسترسی حاکمان ضد بشری مهار و کنترل پذیر به بمب اتمی شود . آنگاه نه اینکه صلح و امنیت خودشان در تهدید جدی قرار می گیرد ، بلکه از کجا معلوم که ترکش دامنه ی اینگونه نامه های حمزه ی کرمی به غرب هم سرایت و اصابت نکند و مماشات گران سهم بهشت شان را اینگونه دریاف نکنند؟ همانگونه که سیاست مماشات با هیتلر کوره های آدم سوزی ها را برای مماشات گران به ار مغان آورد.
هوشنگ بهداد
سوم اردیبهشت ماه سال 1389

رنجنامه حمزه کرمی؛ از تهدید به تجاوز، استعمال بطری و رابطه با نوامیس رهبران جنبش تا اعدام و سر در توالت
کردن
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای.دادستان محترم کل کشور.ا سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند:.این‌جانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند.- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است.- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند.- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه.- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین.- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمیگنجد.- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار میکردند.- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است.- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من میشد.- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندین و تحقیر کردن دسته‌جمعیو- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیرهو- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام.- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم.- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.- توهین های آن‌ها به خانواده بسایر تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت میتوانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی.اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم میدارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش میشوم، بدلیل کابوس های شبانه !پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم میگردد. حمزه کرمی.۸۹/۵/۱۱