دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 31 مرداد ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان "سررسيد قسط هجدهم "
چرا به جای بررسی کارنامه ی یک و نیم سال اوباما عملکرد بیش از 5 سال گذشته ی گماشته احمدی نژاد بررسی و تحلیل نشده است؟
چرا گفته نمی شود که پس از 32 سال وضعیت اقتصادی کشور چگونه است ؟ به خصوص پس از افزایش قیمت نفت که صدها میلیارد دلار ها وارد خزانه ی دولت نهم نمود . پس از آن وضعیت امور معیشتی مردم ایران چگونه شده است؟ مگر غیر از این است که نه اینکه این دلار ها هیچگونه تأثیری بر بهبود 80% جمعیت کشور نکرد که زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند؟ بلکه حتی به جای قول بردن نان بر توی سفره های های خالی محرومان و مبارزه با مفسدان اقتصادی که پاسدار گماشته احمدی نژاد قولش را داده بود . درست بر ضد آن عمل شد واتفاق افتاد؟ چونکه نرخ رشد تورم و گرانی لجام گسیخته با فقر و بیکاری رو به رشد گذاشته است. همانگونه که گفته نمی شود چرا رشد واردات کا لا ها 3 برابر کالا ها بیش از صادرات همچنان ادامه دارد؟ همچنین چگونه این روند افزایش واردات کالا ها مکمل تعطیل شدن واحد های تولیدی و اقتصادی و صنعتی و بیکاران کار گران شده است؟ برای چه برای قلم بر دست یادداشت روز نویس مهم نیست که به خودش زحمت دهد تا که به این مقولات اشاره سطحی یا مقایسه ای کند. ولی در مقابل ترجیح داده است که پیرامون کار نامه ی یک و نیم ساله ی اوبا ما رئیس جمهور آمریکا این چنین در ابتدای یادداشت روز خود شروع کند :
"مي گفت عجب خوش شانسم من. همه پول پيدا مي كنند ولي من دفترچه قسط پيدا كرده ام و يك سال و نيم است كه قسط هاي آن را از جيب خود پرداخت مي كنم. آيا باراك اوباما مي تواند بگويد همان آدم بدشانس قصه ماست كه در بدترين وضعيت آمريكا پس از جنگ جهاني دوم، رئيس جمهور شده و تاوان اشتباهات ديگران را مي دهد؟يك سال پيش مي توانست همين را بگويد و از خود سلب مسئوليت كند اما اكنون او كارنامه اي يك سال و نيمه را بر دوش مي كشد كه كم اشتباه تر از كارنامه جرج بوش و بيل كلينتون نيست. درست است كه او در روزگار فرتوتي آمريكا به قدرت رسيده و مصداق كسي است كه به جاي پول، دفترچه قسط پيدا كرده باشد اما خود وي نيز در پيش آوردن اوضاع وخيم براي آمريكا بي تقصير نبوده است"
سئوال ساده این است که شما در مورد این قلم بر دست و فراموش کردن مردم ایران و مطالبات شان که بطور عمدی فراموش شده چیست که نه بطور دقیق و رسمی به ریشه ی آن بررسی نمی شود و پاسخ عملی به آن داده نمی شود، بلکه حتی در مقام مقایسه با عملکرد و کارنامه ی بیش از 5 ساله ی پاسدار گماشته احمدی نژاد هم اشاره هم نمی شود تا آنگاه با کارنامه ی یک و نیم عملکرد اوباما پرداخته شود؟ در عوض به طور یک جانبه نگری و تحریف کردن به مسائل برون از خانه پرداخته می شود . زیرا که مر تبط به بحران هسته ای و اهداف آن یعنی تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای می باشد . همچنین ارتباط به سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه و خاور میانه دارد. بنابراین آیااینگونه تحلیل ها دادن و ادعا کردن های یک طرفه اعتبار دارند و در مورد صداقت قلم زنان و اهداف پشت پرده چگونه فکر می شود که چنین آشکارا اعتراف به مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین بعنوان مبارزه با آمریکا شده است :
"وضعيت باليني دولت اوباما را مي توان به استناد چند گزارش روشن كرد. اول، چالش ايران كه چالش هسته اي تنها نوك كوه يخ آن است. دوم، اوضاع افغانستان و عراق. سوم، چالش فلسطين و لبنان و رژيم صهيونيستي و چهارم، برآيند اين چالش ها در تلقي عمومي مردم خاورميانه از «دولت تغيير آمريكا». اين چالش ها اگرچه مستقل اما به هم زنجير شده و دور پاي دولت آمريكا بسته شده اند. اوباما در قبال چالش هاي ايران، افغانستان و فلسطين- با اندكي تفاوت هاي تاكتيكي- در همان مواضعي ايستاد كه سلف او، بوش ايستاده بود"
در ادامه باز هم این قلم بردست یادداشت روز نویس گذشته از اعتراف دست داشتن در بحران ومشکلاتی که با آن در عراق و افغانستان و منطقه ی خاور میانه برای آمریکا در مورد های یاد شده که گفته شد آمریکا با آن مواجه می باشد صد البته که ناشی از دستأورد سیاست خائنانه ومماشات گرایانه ی تجارت نفت وخون غرب و پایمال شدن حقوق انسانی در ایران و بحرانی و ناامن شدن منطقه است بالاخره معضل و شکلات و شکست های جنگی و هزینه های مالی و جانی آمریکا را اینگونه اعتراف و ردیف کرده است:
" اکنون سربازان آمريكا بدون عكس يادگاري و نشان دادن علامت V ،
با 4400 نفر تلفات، يك هزار ميليارد دلار هزينه مادي- كه مي شد خرج شكوفايي اقتصادي شود- و چند برابر آن خسارت حيثيتي، عراق را ترك مي كنند در حالي كه متحدان و دوستان ديرينه ايران روي كار آمده اند و خبرنگار راديو فردا مجبور است از «تل آويو» گزارش دهد «اينجا نگراني ها از خروج آمريكا شدت يافته و هراس از اين است كه اگر دولت اردن نيز فرو بريزد، اسرائيل تنها همسايه و ديوار دفاعي خود را نيز از دست مي دهد». اوضاع افغانستان اما وخيم تر است. اوباما در كشوري كه روزي تبديل به تله مرگ براي اتحاد جماهير شوروي و روز ديگر، تريبوني براي اعلام آقايي آمريكا بر جهان در آغاز هزاره سوم (سال 2001 ميلادي) شد، گويا روي ارّه نشسته است. نه مي تواند بماند و نه مي تواند خارج شود. نظاميان آمريكايي در همين چند ماه اخير ركورد تلفات در روزگار بوش را شكسته اند و شناسنامه هاي باطل شده خود را يكي پس از ديگري- مانند اوراق دفترچه قسط مورد بحث- براي مرد ارّه نشين كاخ سفيد مي فرستند تا يكي يكي حساب كند. بدتر از همه سخنان ژنرال مك كريستال بود كه هزينه اخراج را به جان خريد تا نمك به زخم اوباما بپاشد و بگويد «او هيچ از جنگ افغانستان سر در نمي آورد، ملاقات با اوباما مرا افسرده و مأيوس كرد».رسانه ها و تحليل گران بسياري بوده اند كه يادآور شده اند «هر جا آمريكا عقب مي نشيند، ايران سنجيده و با دقت جاي او را پر مي كند».. اكنون ايران در نقطه اي ايستاده كه مي توان گفت هرگز مانند امروز قدرتمند نبوده و هيچ گاه مانند امروز از قدرت غافلگيري، تهاجم و زدن ضربات استراتژيك ويرانگر برخوردار نبوده است. اوباما مي گويد تلاش هاي ما براي انزواي ايران در حال نتيجه دادن است و كليه گزينه ها روي ميز است. اين مثل كاريكاتوري است كه در آن دو نفر به تخته سياهي پر از معادلات پيچيده خيره شده اند و در نقطه اي نوشته شده «بعد معجزه اي روي مي دهد»! يكي از آنها به ديگري مي گويد «فكر مي كنم بايد اين قسمت دوم را قدري روشن تر بيان كنيد»! دقيقا من مي خواهم يكي روشن كند كه ما چگونه به چالش هاي ايران پايان مي دهيم... شكل اصلي اين است كه رويكرد ما پر از تناقض است».روزي كه بوش دولت آمريكا را تحويل اوباما داد، ايران در مرز غني سازي 5/3 درصد ايستاده بود. امروز ايران غني سازي 20 درصد را با موفقيت آغاز كرده است. آن روز ايران يك تأسيسات غني سازي در نطنز داشت، امروز تأسيسات «فردو» رو به تكميل است. آن روز نيروگاه بوشهر فاقد افق روشن بود و امروز در كنار راه اندازي قريب الوقوع اين نيروگاه، راه اندازي چندين نيروگاه اتمي و سايت غني سازي اورانيوم به طور جدي در حال برنامه ريزي است.اوباما هنوز نجنگيده، بدنام شده است. حتي اگر گوشه لباس او به جنگي جديد بگيرد، فاتحه «دولت تغيير» كه طراحي اتاق فكرهاي وابسته به محافل پنهان قدرت در آمريكاست، خوانده است. اما بالاتر از همه اين محاسبات، كوچك ترين اميدي به اثرگذاري گزينه نظامي وجود ندارد. تحريم هم كه تيري در تاريكي است. خدا نكند جاي اوباما باشيد اما اگر جاي او و تيم او بوديد، چه مي كرديد؟ حتي اگر قرار بود به تهديد اقتصادي و نظامي دل ببنديد، كجا را نشانه مي رفتيد؟ اين آخرين و واقعي ترين نقشه جنگ دشمن است و تهديد نظامي و سياسي و اقتصادي قرار است ضمن تمركز فشارها و بر هم زدن محاسبات در ايران، «وحدت، اميد و اعتماد ملي» را بزند. از اين سو، هر كس در راستاي خالي كردن دل مردم يا نااميد و بدگمان كردن و از هم پراكندن افكار عمومي يا مسئولان عمل كند، در نقشه و زمين دشمن بازي مي كند. بي ترديد طيف هايي، برانگيخته دشمنند. «انّ الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم. شيطان ها به دوستان خود الهام مي كنند و مي آموزند تا با شما مجادله كنند». هر كس بساط بگومگو بچيند يا اسباب مجادله و تخطئه اميد و اقتدار و اعتماد و اتحاد ملت ايران را فراهم كند، با واسطه يا بي واسطه از شياطين روزگار دستورالعمل و رهنمود مي گيرد، در هر جايگاه و گروه و طيفي كه باشد.منافقين و مرجفوني را كه كارويژه شان ترساندن، ايجاد بدگماني، اختلاف آفريني، طي طريق زيگزاگ در مرز حق و باطل، تأسيس مسجد ضرار براي كفر و تفرقه و كمين مؤمنان، و پراكندن امت از مدار وحدت و عزت و قدرت (امامت و ولايت) است، بايد منزوي كرد. فتنه 88 گردنه اي بود كه به نشيب افتاد اما خصم مستأصل، ناچار است دل به خطا و اشتباهات يا خيانت هاي همراهان قافله ببندد. پس از اين چه كسي حاضر است سرمايه آبروي خويش را ارزاني دشمني كند كه 57 سال پيش حتي به يك چهره لائيك و خوش باور- نسبت به آمريكا- در قواره هاي دكتر مصدق هم رحم نكرد؟
در خاتمه اینکه بر خلاف کرکری و لغز خوانی هائی که قلم بر دست یادداشت روز کرده است که از موضع ضعف و وحشت قدرت نمائی کاذب و پوشالی کرده است . به جز اینکه بطور شفاف و لکنت زبان اعتراف آشکار نموده است که عامل بی ثباتی و ادامه ی خشونت اقدامات تروریستی و انفجاری و انتحاری در عراق و دامن زدن به هرچه شعله ور ساختن جنگ و نا امنی در افغانستان و دشمنی فعال کردن با روتد مذاکرات صلح خاور میانه و مداخله گری در امور داخلی لبنان فلسطین و خلاصه ناامن کردن منطقه ی خاور میانه رژیم ضد بشری حاکم بر ایران می باشدکه مدعی شده تحریم های تصویب شده در شورای امنیت سازمان ملل و کنگره ی آمریکا و اتحادیه ی اروپا نه اینکه تأثیر نداشته ، بلکه بلکه موجب شده است که تولید غ 5/3% غنی سازی اورانیوم به 20 % برسد و تأسیسات هسته ای هم گستر ش داده شود که مجموع این اقدامات انجام شده مکمل تحویل سوخت اتمی نیروگاه اتمی بوشهر شده است که مر تبط با تلاش دسترسی به سلاح هسته ای می باشد . یعنی اعتراف انکار ناشدنی اهداف پشت پرده پروژه ی هسته ای یعنی داشتن بمب اتمی می باشد . ولی واقعیت فراموش ناشدنی این است که صغرا و کبرا چیدن و آسمون و زمین بهم دوختن ها همراه با قدرت نمائی پوشالی و کاذب کردن ناشی از وحشت تهاجم نظامی به تأسیسات هسته ای می باشد که این وحشت به شیوه ی آن یارو ترسیده ای به نمایش گذاشته است که هنگام عبور شبانه از کوچه باغ ها چون از حرکات سایه ی در ختان برروی دیوار باغات وحشت زده شده بود با صدای بلند زد بر زیر آواز تا که اینگونه ترس خودش را به پوشاند.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890531/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 31 مرداد – 89
دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 31 مرداد ماه سال 1389