روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دو شنبه 25 مرداد ماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری "ناكامي جديد براي ارتجاع عرب "
"آن سوی موضع گیری خصمانه علیه فعالیت و تلاش های صلح آمیز رهبران کشورهای عربی، اثبات عامل بی ثباتی و دشمن مذاکرات صلح منطقه بودن حاکمان تهران است :
سرمقاله نویس بدون آنکه به نقش سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه رژیم ضد بشری اشاره کند و یابه پیگیری اهداف سیاست ناامن کردن و بی ثبات منطقه به پردازد . همچنین سخنی پیرامون عملکرد پاسداران در کنار حزب الله لبنان برای بر پائی جنگ 33 روزه با اسرائیل بگوید که هدف تلاش برای برون رفت از بحران هسته ای و منحرف کردن اذهان از نقش حزب الله لبنان در ترور رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان بود . همینطور سرمقاله نویس بدون اینکه بگوید که چرا پاسداران تجربه ی جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل را از طریق حماس در نوار غزه برای 22 روز دنبال کردند؟ یا اینکه بگوید چرا قبل از آن با تحریک حماس به در گیری با ساف اقدام شد که موجب جنگ داخلی و برادر کشی میان فلسطینیان شد و در نهایت به جدائی نوار غزه منتهی شد؟ بعلاوه بدون آنکه سرمقاله نویس بگوید که چرا پس از همکاری با اشغال گران نظامی افغانستان و عراق که شد برای چه زیر پوشش دفاع از شیعیان عراقی نه اینکه این کشور باتلاق شد، بلکه با حمایتی که از نوری مالکی دست نشانده از سوی بیت جماران شد تا که شرایط برای حضور پاسداران سایر عوامل نفوذی به خصوص حضور سپاه قدس در عراق هموار شود تا که با اقدامات زنجیره ای تروریستی و انفجاری و انتحاری که در عراق انجام و دنبال شده اجازه داده نشده است که عراق دارای ثبات و امنیت شود . هم اینکه یک ریز تأکید و تهدید شده است که نیروهای نظامی آمریکائیان می بایست که عراق را ترک نمایند . البته مشابه ی همین سیاست را پاسداران در کنار طالبان در افغانستان دنبال کرده اند . برای اینکه هنوز فراموش نشده است که چگونه خمینی شیاد محور جنگ خانمان بر انداز ایران و عراق را موهبت الهی نامید. چونکه این جنگ موجب بقای رژیم ضد بشری شد . بهمین دلیل است که از بر پائی جنگ در منطقه همچون جنگ 33 و 22 روزه و نا آرامی و تنش و بحران آفرینی فقط رژیم ضد بشری بهره برده است . بنابراین اکنون سرمقاله نویس بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به این موضوع کند که عامل بی ثبات کردن منطقه و دشمنی با روند مذاکرات صلح منطقه خاورمیانه فقط رژیم ضد بشری می باشد . چونکه با اقداماتی که انجام داده است همه تلاش های صلح آمیز صلح تا کنونی منطقه را نا موفق و با شکست مواجه نموده است. چونکه اگر این سیاست پیوند با بقای رژیم ضد بشری نداشته باشد چه دلیل دارد که به جای پاسخگوئی به مطالبات مردم وقول های داده شده به اینان از سوی مسئولان، بطور دربست به فراموشی سپرده می شود و در عوض به سیاست مداخله گری در امور داخلی کشورهای همسایه و منطقه و دشمنی با روند صلح خاورمیانه ار جحیت داده می شود ؟ به ویژه اینکه بی جهت نیست که سرمقاله نویس علاقمند می باشد که پیوسته مقالات خود را به همین سیاست توضیح داده شده اختصاص دهد. آنهم از موضعی که وی گویا وکیل مدافع ملت ها و سخنگوی واقعی دولت های منطقه است این هدف را دنبال می کند. در صورتیکه در داخل کشور نه اینکه مردم حاکمان و عملکرد تبعیض آمیز و سر کوبگرایانه شان را قبول ندارند ، بلکه در تظاهرات های گسترده ی ضد حکومتی سال گذشته مردم معترض آشکارا فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح و احمدی نژاد زدند که نه به صلاح سرمقاله نویس نمی باشد تا که به این واقعیات اشاره کند ، بلکه همانگونه که اشاره شد فقط مأمور است که سیاست مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه را دنبال نماید . البته وی بهانه ی ثابت تاکتیکی یا شگرد لو رفته ا ی را چاشنی مقالات خود می کند که شامل شکست سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه است که همراه با متهم و محکوم کردن اینان و رهبران کشور های عرب می باشد.یرای اینکه اینان خواهان ادامه ی مذاکرات صلح خاور میانه هستند. بهر صورت سرمقاله نویس اکنون با مخاطب قرار دادن آمریکا و ردیف کردن یک سری سئوالات که مدعی است ناشی از شکست دیپلماسی آمریکا در منطقه و عد م تأمین امنیت اسرائیل می باشد، محمود عباس و رهبران کشور های عربی را به سازشکار ان شکست خورده و تضعیف شده متهم کرده ، و لی برای حاکمان رژیم ضد بشری و حزب الله لبنان و حماس وابسته به اینان پیروزی رقم زده شده است. بالاخره سر مقاله نویس بدون آنکه از ادامه ی جنگ قدرت و گفتمان لمپنی و توهین آمیز رد وبدل شده میان مسئولان رژیم ضد بشری سخنی بگوید که ناشی از اوضاع بحرانی و متزلزل رژیم ضد بشری و کودتائی استبدادی می باشد. اما موقعیت نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور اوباما و وضعیت سایر رهبران کشور های عرب پس از حسنی مبارک را با مانور تبلیغاتی جنگ 33 و 22 روزه و رشد مقاومت اسلامی در منطقه اینگونه ترسیم کرده است :
"نخست آنكه رژيم صهيونيستي و هم پيمانانش در كاخ سفيد در بدترين و شكننده‌ترين وضعيت قرار دارند. همه شواهد از آن خبر مي‌دهند كه كابينه جنگي نتانياهو كه براي يكسره كردن كار مقاومت فلسطين روي كار آمده و از كنيست جنگ‌طلب رأي اعتماد گرفته، خود در بدترين شرايط و پيچيده‌ترين درگيريهاي داخلي قرار دارد و اختلاف ميان وزراي كابينه و ژنرال‌هاي ارتش روز به روز اين دولت را به آستانه فروپاشي نزديك‌تر مي‌كند. از سوي ديگر دولت اوباما كه يكسال و نيم از عمر خود را پشت سر گذاشته و در هيچيك از وعده‌هاي اقتصادي و اجتماعي داخلي آمريكا و وعده‌هاي خارجي براي ايجاد تغيير در صحنه بين الملل از جمله تحقق شعار به انجام نرسيده بوش براي خاتمه بحران فلسطين و اسرائيل به جايي نرسيده و دست از پا درازتر بيخ ريش دمكرات‌ها و رأي دهندگانش مانده است، تلاش دارد به حداقل يك برگ برنده در تحقق وعده‌هايش دست يابد و از آن موفقيت فرضي بتواند به عنوان موتور ادامه حكومت خود در كاخ سفيد استفاده كند. دومين انگيزه آمريكا و رژيم صهيونيستي و نوكران آنها در منطقه براي عجله و شتاب در تحركات اخير سازش اينست كه حكام عرب و مهره‌هاي سرسپرده غرب در منطقه در ضعيف‌ترين شرايط قرار دارند و احساس خطر مي‌كنند با مرگ حسني مبارك كه نقش محوري در جناح سازشكار عرب ايفا مي‌كند، شرايط آنچنان دگرگون شود كه اوضاع از كنترل خارج گردد. بنابر اين بي‌علت نيست كه برخي سران عرب اين روزها به دست و پا افتاده‌اند تا با سوء استفاده از ذلت پذيري حكومت خودگردان فلسطين در شرايطي كه مبارك نفس‌هاي آخر را مي‌كشد هرچه زودتر مسأله فلسطين را حل و فصل كرده و آرمان فلسطين را به خاك بسپارند. روشن است كه مقاومت ملت فلسطين قبل از همه چيز، محركان و عاملان اين طرح سازشكارانه و پيش از همه، فرعون مصر و دلال توطئه‌هاي آمريكايي و صهيونيستي را نا اميد خواهد كرد. سومين عاملي كه براي تحركات گسترده جهت از سرگيري مذاكرات سازش اعراب و اسرائيل، كه مذاكره مستقيم حكومت خودگردان با رژيم صهيونيستي مقدمه و سرآغاز آن مي‌باشد، مي‌توان برشمرد، قدرتمند شدن مقاومت اسلامي و شكست ناپذيري ملت فلسطين است كه روز به روز در مقابل فشارها و توطئه‌هاي "آمريكايي - اسرائيلي - عربي" آبديده‌تر شده و حضور مقتدرانه خود را به اثبات مي‌رساند. امروز ترس رژيم صهيونيستي در منطقه نه از سران عرب و ارتشهاي كشورهاي عربي بلكه از مقاومت مسلماناني است كه در لبنان و فلسطين در دو جنگ 33 روزه و 22 روزه پوزه صهيونيستهاي اشغالگر را به خاك ماليدند و از كيان ملتهاي عرب و مسلمان دفاع كردند"
در خاتمه اینکه هر زمان هر مقام یا رسانه ی خبری یا قلم بر دست مطبوعاتی اشاره به دو جنگ 33 و 22 روزه حزب الله لبنان و حماس با اسرائیل می کند و پیرامون آن مانور تبلیغاتی می دهند. یا رجز خوانی پیروزی قدرت طلبی می کنند . بدون شک هدف است که قدرت پاسداران به رخ اسرائیل و آمریکا حامی اسرائیل کشیده شود. زیرا که عامل محرک و مشوق حزب الله لبنان وحماس برای بستر سازی هر دو جنگ با اسرائیل بیت جماران و پاسداران بودند که هم امکانات مالی و سلاح تحویل شان دادند. هم اینکه پاسداران در جنگ 33 روزه حضور و نظارت داشتند . در حقیقت اینگونه قدرت نمائی تبلیغاتی کردن نوعی پوشش قدرت نمائی کاذب برای پنهان نمودن وحشت حاکمان تهران از موقعیت آسیب پذیری شان می باشد . مشروط بر اینکه اعتراف به گروگان گرفتن مردم فلسطین از طریق حماس و مردم لبنان از سوی حزب الله لبنان نیزهست . زیرا که اینان از طریق اهدای مستمر دلار های سفارشی از بیت جماران در راستای اهداف مشخص کنترل می شوند . به خصوص وقتی صحبت از تقویت مقاومت و پیشرفت اسلام در منطقه می شود . این مورد هم اعتراف آشکار دیگر به صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز است که عریان کننده ی این و اقعیت می باشد که عامل برپائی جنگ و سرنخ آشوب و نا آرامی و تنش آفرینی و دشمنی و کار شکنی کردن با هر گونه تلاش مذاکرات صلح در خاورمیانه و به شکست کشانیدن آن بیت جماران و پاسداران می باشند که نیاز به توضیح نیست که این سیاست حاصل سیاست خائنانه ی مماشات گری و تجارت نفت و خون غرب می باشد که به جای تلاش حمایت از مبارزه و مقاومت مردم ایران برای تغییرات دمکراتیک در ایران اما سیاست مماشات در پیش گرفته شده تا موجب تقویت رژیم ضد بشری شود .
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890525/13890525_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دو شنبه 25 مرداد ماه سال 1389
ناكامي جديد براي ارتجاع عرب