دروغ نامه ی کیهان شنبه 3 شهریور ماه سال 1387
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " دام مسايل درجه 2 "
"بسط و ترمیم فرمانبرداری از اخطار تبدیل مسائل فرعی و حاشیه ای به مسائل اصلی رهبر ولی وقیح که ناشی از ریختن پشم کلاه یا شل شدن تاب و پیچ عمامه وی می باشد"
هم جالب و هم کمدی است که پس از 32 سال نه اینکه مسائل اصلی به حاشیه رفته و مسائل فرعی و حاشیه ای تبدیل به مسائل اصلی شده است ،همچنین از سوی دیگر نه اینکه با ترفند های گوناگون عوامفریبانه همچون جنگ موهبت الهی است و راه قدس از کربلا می گذرد و نا میدن روز قدس و اسرائیل با ید نا بود گردد که هدف منحرف کردن اذهان عمومی و سر کار گذاشتن مردم برای قبضه ی قدرت و حفظ آن در راستای هرچه بیشتر انباشت ثروت بوده است که با شگرد و تا کتیک ابزاری کردن دین دنبال شده است ، بلکه مردم و مطالبات و قول های دروغین به اینان داده شده بطور دربست فراموش شده است . اما اکنون پس از اینکه رقیب مغلوب حذف شده است و تلاش می شود که تمام کاستی و معضلات اقتصادی و مشکلات بیکاری و فقر و گرانی و تورم و امور معیشتی مردم محروم که 80% جمعیت کشور را تشکیل می دهند بر توی سر اینان و آمریکای حامی اینان شکسته شود. به امید آنکه پوششی برای پنهان کردن جنگ قدرت و رقابت و اختلاف میان باند های مافیائی کودتائی حاکم یافت شود اما دامنه ی این اختلافات و رقابت ها آنگونه عریان شده است که نه امکان انکار و پنهان کردنش وجود دارد، برای اینکه منتهی به شرایط خطری و بیش از حد بحرانی شدن برای حاکمان کودتائی شده است . آنگونه که پس از کودتای 22 خرداد 88 که پاسدار گماشته احمدی نژاد رئیس جمهور قلابی و تقلبی شد که می بایست نقش موقتی محلل را برای ولی وقیح و پاسداران کودتا گر اجرا نماید . ولی از قرار معلوم بقول مهدی خزعلی مبدل به محلل آب حوض کش مهار نا پذیر و سر کش برای وی و پاسداران کودتاگر شده است . چونکه نه زیر بار انتقادات مدعیان اصول گرایان نسبت به رحیم مشائی می رود ، بلکه بسادگی این انتقادات را نا دیده می گیرد که حتی شامل انتقادعمود خیمه ی نظام شکسته و بی اعتبار و نا مشروع شده ولی وقیح می شود . به ویژه اینکه با دهان کجی کردن به منتقدان ، چپ و راست پست و مقام های بیشتری به رحیم مشائی واگذار می نماید . برای همین ولی وقیح رهبر جماران مجبور شد تا با دانشجویان چماقدار بسیجی دیدار داشته باشد و با شیوه و فلسفه بافی حوزوی بدر گفتن تا دیوار بشنود پیامش را به مخاطبانش منتقل کند . البته ضمن موضع گیری علیه ی پیشنهاد مذاکره به اوباما دادن که از سوی پاسدار گماشته احمدی نژاد داده شده است .از طرف دیگر از جبهه ی مبارزه علیه ی استکبار سخن گفت و بر دفاع از آماده باش شرایط جنگی در دفاع از پروژه ی هسته ای و اهداف دسترسی به سلاح هسته ای تأکید نمود. طوری که اکنون قلم بر دست یاداشت روز نویس اذعان کرده است که با دیپلماسی جنگ گرم و سرد ونرم ولی وقیح پیرامون تلاش وسيع آمريكا براي متوقف كردن نیروگاه اتمي بوشهراصرار کرده است . در نهایت مدعی شده که رژیم ضد بشری پیروز این صحنه ی نبرد و مبارزه است . بالاخره ولی رهبر وقیح به منتقدان رحیم مشائی و هم به پاسدار گماشته احمدی نژاد توصیه اخطار آمیز کرد که نمی بایست مسائل اصلی فر اموش شود و جایش را موضوعات فرعی بگیرند . یعنی سرکوب معترضان و رقیب مغلوب همراه با خفقان و سانسور برای حفظ رژیم ضد بشری در رأس همه امور است ونه علنی کردن اختلافات و رقابت ها که منجر به تضعیف نظام آسیب پذیر و متزلزل می انجامد . البته بلافاصله از سوی پاسدار گماشته احمدی نژاد هم رحیم مشائی مسئول امور خاورمیانه و آسیای میانه شد . هم دیدار نمایشی و سفارشی با دانشجو یان لباس شخصی ها با قیچی کردن دانشجویان چماقدار بسیجی تر تیب داد که دیدار با رهبر لوطی جماران ولی وقیح داشتند و اینگونه تلافی کرد و واکنش نشان داد .
اما در این شرایط قلم بر دست غیر ایرانی یادداشت روز نویس وارد صحنه شده است و چون مأمور و معذور وبی اراده است . به خصوص اینکه در رژیم ضد بشری قرون وسطائی ملوک الطوایفی که دارای ولایت وقیح است که ماورای قانون با اختیارات نامحدود غیر پاسخگو می باشد که به وضوح در 32 سال گذشته ثابت شده است که با بودن ولی وقیح در این رژیم ضد بشری قانون هیچ جایگاه و اعتباری ندارد . پس قلم بر دست یادداشت روز نویس همچون سایر رهبران و مسئولان حکومتی مجبور است تا که آویزان به گفته رهبر لوطی جماران ولی وقیح شود و با بسط و تعمیم دادن وجهت و هدف دار کردنش هم چماقی علیه ی رقبا و منتقدان و دگر اندیشان بسازد .هم اینکه تبدیل به اهرم تبلیغاتی در راستای اهداف ترسیم شده پشت پرده نماید . بهرحال قلم بر دست یادداشت روز نویس ضمن اعتراف حضور مداخله گرایانه در کشورهای عراق و افغانستان و لبنان و اذعان به دخالت گری در امور داخلی فلسطین و پذیرش عامل و همکاری و راه اندازی 4 جنگ و ناامن و بی ثبات کردن منطقه ی خاورمیانه در بستر سیاست هموار کردن صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به منطقه بوده که زیر چتر مبارزه با آمریکا تعقیب شده است .در دنباله به نمونه اختلافات درونی همچون 14 خرداد پرداخته است که همراه با فریاد مرگ با منافق هنگام سخنرانی سید حسن خمینی بود و اشاره به پیشنهاد مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام از سوی رحیم مشائی کرده است که در همایش بزرگ ایرانیان داده شد که چگونه این موضوعات فرعی اصلی شد ند و چرا دولت منتقدان اصول گرایان را به فتنه گران بزرگ متهم می کند . در نهایت محور این مسائل بقول وی فرعی تبدیل به مسائل اصلی شده این چنین قلم فرسائی نموده است :
در صحنه تحولات منطقه اي 4 جنگ طي 10سال اتفاق افتاد، غرب اين جنگ ها را به قصد تسلط بر منطقه و از ميان برداشتن نهضت مقاومت اسلامي خاورميانه انجام داد؛ اما امروز آمريكا تاثير چنداني بر تحولات فلسطين، عراق، لبنان، افغانستان، سوريه و... ندارد و حال آنكه اسلام گرايي در همه اين كشورها حرف اول را مي زند. بر اين اساس امروز نيروي مهاجم نيروي انقلاب اسلامي است كه البته اين تهاجم با تدبير، كمترين هزينه و بيشترين فايده همراه مي باشد. حيف است كه ابعاد و نتايج مقاومت اسلامي از سوي بعضي از تحليلگران داخلي ديده نمي شود..يكي از آفات جامعه ما اين است كه گاهي يك موضوع كاملا حاشيه اي و بي اهميت يا كم اهميت با چنان واكنش هايي مواجه مي شود كه مسايل اصلي و به تعبير بهتر «متن» را به حاشيه مي برد و حاشيه را متن معرفي مي كند. يك مورد آن در روز 14خرداد اتفاق افتاد. در آن روز واكنش خودجوش مردم در اعتراض به مواضع سياسي نوه حضرت امام(ره) كه از علاقه ملت به حضرت امام(ره) و دلشوره براي خط مبارك ايشان ريشه مي گرفت نيز اتفاق افتاد كه در مقايسه با عظمت آن روز و خطبه هاي عميق رهبر معظم انقلاب، يك حركت در حاشيه به حساب مي آمد، اما در اين ميان، جرياني با نقشه قبلي و افرادي هم شايد ندانسته و با دلسوزي كاري كردند كه خط امام- يعني خود امام- به حاشيه برود و موضوع نوه امام به متن تبديل گردد. يكي ديگر از مصاديق، اظهارات اخير يكي از نزديكان رئيس جمهور محترم بود كه ذيل عنوان «مكتب ايراني» مطرح شد. طرح اين موضوع كه بوي ملي گرايي افراطي مي داد طبعا با واكنش هايي مواجه مي شد كما اينكه به احتمال خيلي زياد گوينده آن عبارات پيش بيني كرده بود و قاعدتا اين را مطلوب هم تلقي مي كرد. در اين ميان بعضي از شخصيت هاي مذهبي و سياسي كشور براساس احساس تكليف شرعي واكنش نشان دادند كه در جاي خود مطلوب هم بود اما در كنار آن جريانات بدنام و يا مشكوكي هم سعي كردند به موضوع ياد شده آنچنان دامن بزنند كه «دولت مكتبي و آرمان گراي دكتر احمدي نژاد» در قاب «مكتب ايراني» ديده شود و اساسا از يك طرف روند آرمان خواهي و دين باوري اصولگرايان مخدوش جلوه كند و از طرف ديگر قباحت آرمان ستيزي و دين گريزي جريان موصوف به اصلاح طلب و سبز از ميان برود. در هياهوها معمولا فراموش مي شود كه «سرمايه اصلي» چيست و اهتمام بايد متوجه حفظ چه چيزي باشد. در يك نگاه منصفانه بايد گفت بعد از ولايت فقيه و شخص رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي، «دولت» يكي از بااهميت ترين سرمايه جريان اسلام گرا در كشور است.. آقاي احمدي نژاد هم در ميان شخصيت هاي سياسي جهان و در عرصه بين المللي يك شخصيت شجاع و ضد استكباري به حساب مي آيد بنابراين در هنگام انتقاد از دولت و چنين شخصيتي نبايد بي مهابا وارد ميدان شد و هر گمانه زني را در اين ارتباط روا شمرد.. البته در اين ميان رئيس جمهور نيز بي نياز از تذكر نيست ولي ميان يك تذكر تا طرح پي درپي موضوعي كه در درجه دوم اهميت قرار دارد، تفاوت وجود دارد.اما البته اين به آن معنا نيست كه واقعا فتنه جديدي در راه نيست يا فتنه آينده احتمالا از فتنه هاي گذشته بزرگتر نيست. بله اين احتمال عقلايي وجود دارد و مي توان براي آن دلايلي هم برشمرد اما دو سؤال در اين ميان وجود دارد؛ 1-چرا عده اي راه افتاده اند و قبل از اينكه اين فتنه جديد يا بزرگتر واقع شود مرتب از آن حرف مي زنند و مردم را از شرايط سخت تر مي ترسانند. در اين بين بدون ترديد عده اي از روي غفلت به كمك دست هايي مي آيند كه از روي برنامه و به قصد كدر كردن فضا و متهم كردن اين و آن به فتنه گري مشغولند. 2- آيا متهم كردن افراد جبهه اصولگرايي به اينكه اين ها سردمداران فتنه آينده اند براي پرده انداختن بر فتنه اي كه اگرچه مرده ولي هنوز هم كشور هزينه هاي آن را مي پردازد، نيست؟ براي جامعه انقلابي ما هيچ چيز به اندازه گوش سپردن به سخنان حكيمي كه طي 21سال گذشته يگانه قافله سالار ما در روزهاي حساس و تعيين كننده بوده اند، اهميت و اولويت ندارد. ما به تجربه اندوخته ايم كه راهي كه آن رهبر فرزانه نشان مي دهد نزديكترين و آسان ترين راه براي رسيدن به مقصود است پس اگر دانشمنديم و اگر عامي، اگر سياستمداريم و يا توده، اگر خواصيم يا عوام به وادي ولايت كه مي رسيم، پاي را برهنه كنيم و از تعلقات جدا شويم كه...
در خاتمه اینکه بدلیل اینکه ساختار رژیم ضدبشری فوق ارتجاعی و خرافی وقرون وسطائی می باشد که به سبک ارباب و رعیتی مدل حوزوی کنترل و اداره می شود که نه هیچگونه تشابهی با دنیای مدرن کنونی ندارد ، بلکه از اساس مغایرت با آن دارد . بنابراین پس از اینکه از طریق کودتا رقیب مغلوب حذف شد و رژیم ضد بشری یکپایه شد که دیگر همچون گذشته بهانه ی کاسه کوزه شکنی علیه ی رقیب ازش سلب شده است ونمی تواند مدعی کارشکنی از سوی رقیب کرد که سهمی از قدرت ندارد . پس منتهی به بروز اختلاف و شکاف از رأس تا ذیل درون با ند های ما فیائی ار تجاعی و خرافی غالب کود تائی و آشکار شدنش شده است که اوضاع نه کنترل پذیر نیست ، بلکه بدتر اینکه آنگونه جنگ قدرت و دامنه ی رشد یابندگی اختلافات و رقابت ها عیان و علنی شده است که دیگر خر صاحبش را بنده نیست طوریکه نه کسی هم تره هم به ریش رهبر ولی وقیح بی اعتبار ونا مشروع شده کسی خرد نمی کند ، بلکه شرایط آنچنان شده است که پاسدار گماشته احمدی نژاد و رحیم مشائی رئیس دفترش هرروز بیشتر برای عمود خیمه ی شکسته شده ی نظام رهبر لوطی جماران ولی وقیح چموش گری و لگد پرانی و دهان کجی می کنند و بر ضریب بی اعتبار و نا مشروع بودنش می افزایند . برای همین صدای اعتراضی ولی وقیح زیر پوشش مسائل فرعی اصلی شده بلند شده است و قلم نویس غیر ایرانی یادداشت روز نویس هم مسئول ماستمالی کردن یا ترمیم و روتوش و بست دادن جایگاه قدرت لرزان عمود خیمه ی شکسته و بی اعتبار شده ی نظام ضد بشری کودتائی شده است.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890603/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان چهار شنبه 3 شهریور ماه سال 1387
دام مسايل درجه 2 (يادداشت روز
)