دلایل و روایات و جملات قصار حاکی از خاکی بودن آق محمود پاسدار کوتوله
هیجدهم شهریور - 89
هیجدهم شهریور - 89
ایمیلی در یافت کردم که حکایت از چند گزیده قصار کلمات از جمله خاکی بودن در زمان شهردار تهران بودن آق محمود پاسدار کوتوله خاکی می کند .البته اگر وی کوتوله است .ولی دارای آرمان و آرزوهای بس بزرگ می باشد. البته این جملات قصار ایشان اگر رقابت با جملات قصار امام نداشته باشد، ولی این جملات قصار امام گونه نقل قول شده از وی شانه به شانه به جملات قصار امام می زند که پس از پیش مقدمه ی این نوشتار این جملات ضمیمه شده است که خیلی بیش از صرف خاکی بودن آق محمود پاسدار کوتوله دارد . چون آق محمود پاسدار باور دارد که از خاک بر آمده و به آسمان پرواز کرده و طرح اشغال فضا داده و خواهان تغییر ساختار جهان و در اختیار گرفتن مدیریت آن است ومی داند که عاقبت هم به همه آسمانی فکر و پرواز کردن به خاک باز می گردد ودفن خاک خواهد شد که ضریب اثبات خاکی بودن وی را صد چندان می کند .اما چون پیرو امامی است که گفته بود اقتصاد مال خر است . بهمین دلیل آق محمود پاسدار کوتوله هم چون پیرو چنین اقتصادی است پس اعتراف و تأکید کرد که به تئوری های اقتصادی تدوین شده ی مدرن باور ندارد و اقتصاد را همچون امام باور دارد که باید به خران واگذار نمود تا صاحب آن باشد تا که اوضاع اقتصادی همچنان خرت وخری باقی بماند. یا اینکه فراموش نشده است که امام گفته بود راه قدس از کربلا می گذرد . یا اینکه فتوا داد که اگر مسلمانان هر کدام یک سطل آب بریزند اسرائیل را سیل با خود می برد . آق محمود پاسدار کوتوله هم باورمند است که هلاکاست دروغ است و اسرائیل باید محو ونا بود گردد. یا اینکه امام گفته بود که حکومت آینده از آن مستضعفان و پا بر هنگان است . آق محمود پاسدار کوتوله هم قول داد که می خواهد نان بر توی سفره های محرومان ببرد . سپس برای عملی کردن قول خود هم تورم و گرانی و فقر بیشتر آورد و هم دست به تور سفرهای ماراتونی استانی زد که حاصل آن با صرف هزینه های نجومی بدون مجوز قانونی کش رفتن از خزانه ی بیت المال، شامل در یافت بیش از 25 میلیون عریضه های نیاز و احتیاجات شده است که نشان از حاکمان شدن محرومان می باشد. بهر حال برای جلوگیری از اطاله کلام برای اثبات خاکی بودن آق محمود پاسدار کوتوله به بازگوئی خاطره ای از دوران کودکی خود اشاره می کنم.
در دوران کودکی مادرم جزو داستان های قبل ازخوابیدن که تعریف می کرد . یکی این بود که داستان مقایسه ای میان تفاوت شخصیت افراد بود که خبر از وانمود کردن شخصیت کاذب افراد می داد که چگونه به غیراز آنچه هستند تلاش می کنند خودشان را نشان دهند . بهر حال می گفت یک داش مشتی بود که بیکار بود و یک دست کت و شلوار و سبیل بلند داشت که بیرون از خانه خیلی فخر می فروخت و خیلی هم قیافه می گرفت و گرد وخاک بر پا می کرد تا نشان دهد خیلی آدم مهم و پولداری می باشد . اما هر موقع که غروب به خانه باز می گشت. قبل از رسیدن به خانه از قصابی محل با دادن مقدار جزئی وناچیز در عوض مقداری دنبه یا چربی از قصاب می گرفت تاکه آن را شب درون قابلمه درون خانه ی خود با آب بجوشاند که هم غذایش بود،هم اینکه موقعی که صبح بیدار می شد و قبل از اینکهی خواست از خانه بیرون رود مقداری از چربی جمع شده برروی آب جوش از شب باقی مانده شب را با انگشت و کف دستان خود بر سر و سبیل خود می مالید تا که در بیرون از خانه آنگونه نشان دهد که غذای چرب شب گذشته خورده است که آثارش باقی مانده است و بقول معروف از بر سبیلش روغن می چکد!البته مقداری هم برروی کفش خود به جای واکس می مالید تا براق شود . یعنی با ضرب سیلی صورت سرخ کردن می خواست تا وانمود کند که وضعش خیلی خوب است . اما از طرف دیگر می گفت یک نفر دیگری بود که وضعش خیلی خوب بود و درخانه برای طبخ غذا از خیک روغن حیوانی استفاده می نمود . اینهم هرروز صبح که می خواست خانه را ترک کند دستی بر زمین می کشید تا خاکی شود آنگاه بر صورت و لبان خود می کشید تا نشان دهد که وی چقدر درویش و افتاده و خاکی می باشد . اکنون داستان خاکی بودن پاسدار کوتوله آق محمود هم همچون رهبرش و سایر مسئولان رژیم ضد بشری غارتگر و عوامفریب از همینگونه خاکی بودن هاست . زیرا آن زمان که آق محمود پاسدار کوتوله ً شهر دار تهران بود گفته می شد آنقدر خاکی است که یک ماشین مدل چند دهه پیش دارد و در منطقه متوسط متمایل به بخش محروم تهران زندگی می کند . وی از بس افتاده و خاکی است هرروز در حال دیدار و ملاقات با اقشار محروم جامعه در دفتر کارش بود. زیرا که ارباب و رجوع کنندگانش از طبقه خاکی و محروم جامعه بودند . طفلکی فکر و ذکرش این بود که چکار کند که جوان ها صاحب شغل و مسکن شوند تاکه بتوانند ازدواج کنند که نه پدر و مادران شان از اینکه قادر نمی باشند خواست های فرزندان شان بر جای آورند نزد فرزندان شان احساس سر شکستگی کنند ونه اینکه فرزندان در بیرون از خانه نزد دوستان خود در جامعه احساس خجالت زدگی و شرم ناشی از فقیر بودن نکنند . آری می گفت موی زنان و فرم لباس پوشیدن شان برای وی اصلاً مهم و اصل نیست . چون آق محمود پاسدار کوتوله ی خاکی بفکر تعالی و زندگی مناسب و شرافتمندانه برای جوانان ونه موضوع حجاب شان بود. نا گفته نماند که دستآورد دو سال تجربه ی خاکی بودنش در مقام شهرداری تهران فقط یک قلم مبلغ 350 میلیارد تومان پرونده ی اختلاس گری وی بود که بدستور رهبر لوطی وقیح اش در بازار مکاره هفتم پیگیری نشد . همچنین در همین دوره اخوی حاج داودش نیز پرونده های جداگانه مشترک اختلاس گری و زمین خواری اش رو شد که ناشی از خاکی بودن داداشی محمود و خاک بازی کردن خودش بود که با پاسدار معروف میلیاردی محمد صادق محصولی هم شریک وهم پرونده بود البته این پرونده هم به سرنوشت پرونده اختلاسی 350 میلیارد تومانی آق محمود کوتوله دچارشد و مشغول خاک خوری شده است. چونکه صاحب پرونده ها خاکی می باشند . خلاصه با اینگونه نمایش عوامفریبانه و سیاه بازی های خاکی نمودن و حمایت پاسداران و بسیجیان معجزه و حماسه ساز بود که با جعبه های مار گیری موسوم به آرای انتخاباتی حماسه سازی شد و رفسنجانی پس زده و وی رئیس جمهور شد تا که با تور سفرهای ماراتونی استانی با قول دادن های صلواتی و ادعا های کیلوئی بیشتر خاکی بودن خودش را ثابت کند یا نشان دهد . تا جائیکه نهضت عریضه نویسی که از عریضه به بوش شروع شده بود ،چون از سوی وی جوابی دریافت نشد. پس این نهضت عریضه نویسی در سطح روستا ها و حاشیه ایستگاه های صلواتی شهر های استان ها کشیده و رایج شد که اکنون آمارش از مرز از 25 میلیون عریضه نویسان متقاضی گذشته است . البته پاسدار میلیاردی محمد صادق محصولی همچون ایشان هم خاکی است و مدعی شده ثروت از خودش نیست، زیرا که وی قط امانت دار صد هامیلیارد تومان ثروت امام زمان می باشد . پس این پاسدار دزد میلیاردی هم اینگونه توجیه کرده که وی خاکی است و ثروت تعلق به امام زمان دارد . بنابراین دیگر مورد تحقیق و پیگیری از کجا آورده ای ضرورت ندارد ، چونکه دزد و غارتگر نیست وپست وزیر رفاه دولت مدعی ساده زیست عاشق خدمتگزاری به مردم ایران به همین دلیل به وی داده شده است که چون در رفاه هست پس نیاز به دزدی وکش رفتن ودریافتن رشوه ندارد به خصوص اینکه هم ریش یا باجناق علی اکبر ولایتی همشهری و هم منقلی و مشاور امور بین الملل رهبر ولی وقیح لوطی جماران هم هست. همچنین آق محمود پاسدار کو توله خاکی یک معاون اولی خاکی تر از خودش دارد که بدلیل خاکی بودن دارای پرونده های زیاد چندین میلیارد تومانی اختلاس گری و زمین خواری یا خاکی بودن می باشد. بگذریم پس از مقدمه دلایل اثبات کننده بیشتر خاکی بودن آق محمود پاسدار کوتوله به بازتاب جملات قصار وی رجوع می شود که اینگونه هستند :
یادی از خاطرات آق محمود
1: دکتر بسیار خاکی بود مخصوصا وقتی که شهردار بود و از مراسم کلنگ زنی بر می گشت. یک بار ایشان به مدت یک هفته ناپدید شده بود و تمام کارهای شهرداری خوابیده بود. ما هر جایی که به فکرمان می رسید دنبال دکتر گشتیم. عاقبت یکی از همکاران گفت اخرین باری که دکتر را دیدم قرار بود به مراسم کلنگ زنی برود. همگی به محل رفتیم و با یک ساختمان نیمه کاره رو به رو شدیم. اول فکر کردیم محل را اشتباه امده ایم اما صدای دکتر را شنیدیم که اواز میخواند و اجر بالا می انداخت. هیچ وقت دکتر را اینقدر خاکی ندیده بودم.2-جلوگیری از حیف و میل بیت المال یک بار زمانی که مطبوعات مطالبی را در مورد گم شدن 350 میلیارد تومان در زمان شهرداری دکتر منتشر کردند به ایشان گفتم نمی خواهید به این شبهات جواب دهید؟ ایشان فرمودند نچ! مدتی بعد در مورد واریز نشدن 5/1 میلیارد دلار از درامد نفت به خزانه شبهاتی مطرح شد ما در راهرو قدم می زدیم و من باز همین سوال را مطرح کردم ایشان کمی به زمین خیره شدند و با خوشحالی چیزی را از روی زمین برداشتند و خدا را حمد و سپاس گفتند. من تصور کردم ایشان سرنخی از پولهای گم شده پیدا کرده اند و پرسیدم دکتر چی پیدا کردی؟ ایشان فرمودند یک گیره کاغذ بود خدا را شکر می کنم که رییس جمهور شدم تا جلوی این جور ریخت و پاشها را بگیرم. 3-سرعت عمل دکتر : دکتر در کارها خیلی سریع عمل می کرد. سرعت عمل او انقدر زیاد بود که از سرعت فکر کردن هم جلو می زد و همیشه قبل از اینکه فکر کند عمل می کرد. موقعی که حزب انگلا مرکل در انتخابات المان پیروز شد ایشان خیلی سریع به مرکل تبریک گفت که این کار مرکل را شگفت زده کرد و در گفتگویی تلفنی گفت این سریعترین تبریک در تاریخ سیاسی المان بو�u User-Agent: Mozilla/4.0 (comp�ی زدند و فرمودند کار خاصی نکردم که مرکل در جواب گفت چرا این کار خیلی خاص است چون من هنوز به عنوان صدر اعظم انتخاب نشده ام و فعلا فقط حزب ما پیروز شده ولی شما انتخاب من به عنوان صدر اعظم را تبریک گفته اید. این واقعه نشان داد سرعت عمل دکتر انقدر زیاد است که نه تنها از سرعت فکر کردن بیشتر است بلکه از وقایع روزانه هم پیشی می گیرد و پیشکی به اتفاقی که هنوز رخ نداده واکنش نشان می دهد. 4-ساده زیستی دکتر :در ستاد انتخاباتی دکتر افراد زیادی را استخدام کرده بودیم که با ماژیک روی کاغذ شعار تبلیغاتی بنویسند و به در و دیوار بچسبانند. من از این کار بسیار متعجب شدم و به دکتر گفتم چرا تراکت چاپ نمی کنید که هزینه ان یک دهم این کار می شود مگر نمی دانید که از زمان گوتنبرگ وسیله ای به نام دستگاه چاپ وجود دارد؟ ایشان با لحنی فیلسوفانه گفتند هزینه مهم نیست مهم ساده زیستی است. اما من از این جمله فیلسوفانه چیزی نفهمیدم تا اینکه دکتر در انتخابات پیروز شد و در تمام چهار سال دوره ریاست جمهوری با سفرهای استانی و توزیع سی دی و سیب زمینی و پرتقال مفتی و کالابرگ و چک پول و بلیت استخر دست به تبلیغات وسیعی زد که بسیار هم کار ساده ای بود. اینجا بود که فهمیدم منظور از ساده زیستی چیست. 5-خاطره یاسمن هفت ساله از ساوجبلاق : یاسمن می گوید یک روز در مدرسه به ما گفتند همه باید به استقبال دکتر برویم. ان روز خیلی به ما خوش گذشت چون از همه مدارس امده بودند و شیر و کیک مفتی هم به ما دادند. خواهرم که دبیرستانی است هم انجا بود و می گفت خیلی روز خوبی بود چون همیشه گشت ارشاد به پسرهایی که به مدارس دخترانه نزدیک شوند گیر میدهد اما امروز خودشان تمام پسر دبیرستانی ها را اورده بودند اینجا و من کلی شماره تلفن گرفتم. چند تا کامیون هم پرتقال اورده بودند و وسط خیابان خالی کردند اما یک سری ادم بزرگ که نمی دانم از کجا با اتوبوس اورده بودند به پرتقال ها حمله کردند و من از ترس اینکه زیر دست و پا له شوم جلو نرفتم. صحبتهای دکتر هم خیلی خوب بود چون بقیه دکترها یک جوری حرف می زنند که من هیچی از حرفهایشان نمی فهمم و به ادم امپول هم می زنند اما این یکی یک جوری حرف می زد که برای ما بچه ها خیلی خوب بود و همه حرفهایش را می فهمیدیم. کلا یک جورهایی مثل خانم ناظم ما که سر صف می رود پشت بلندگو حرف می زد. 6-بازگشت به صدر انقلاب : ان اوایل که دکتر تازه رییس جمهور شده بود همیشه می گفت ما از ارمانهای انقلاب دور شده ایم و باید به صدر انقلاب برگردیم. من ان موقع تردید داشتم و فکر می کردم چگونه ممکن است بعد از سی سال به شرایط دوره انقلاب که همه چیز به هم ریخته بود برگردیم. مدتی بعد که با خاموشی های گسترده، برق جیره بندی شد یکی از بستگان مسن ما که بیش از 90 سال سن دارد می گفت به یاد دوره مرحوم حاج امین الضرب می افتد که تهران فقط یک کارخانه برق داشت و تنها روشنایی بخش کوچکی از شهر تامین می شد. اینجا بود که فهمیدم نه تنها به صدر انقلاب برگشته ایم بلکه سرعت بازگشت انقدر زیاد بوده که از رگ و ریشه های انقلاب هم عبور کرده ایم و به 90 سال پیش رسیده ایم. 7-پرهیز از اصراف: سازمان بازرسی کل کشور نامه ای فرستاده بود مبنی بر اینکه تصمیم دکتر در مورد عقب نکشیدن ساعت رسمی موجب هدر رفتن 5/1 میلیون مگاوات انرژی شده و این تصمیم 45 میلیارد تومان خسارت به بار اورده است. نامه را به دکتر نشان دادم و ایشان گفتند اقدامی لازم نیست و من هم نامه را در سطل اشغال انداختم. دکتر بنده را مورد ملامت قرار داد و گفت چرا اموال بیت المال را هدر می دهید؟ می توانستید از پشت این نامه به عنوان چرک نویس استفاده کنید این کاغذ یک تومان ارزش دارد و ارزش پشت ان 5 ریال است پس شما 5 ریال به بیت المال خسارت زدید. من بسیار شرمنده شدم و سعی کردم مانند دکتر به فکر بیت المال باشم. 8-مصاحبه های دکتر : دکتر سبک جدیدی را در پاسخ دادن به سوالات خبرنگاران ابداع کرد که به گفته کارشناسان در نوع خود بی نظیر است. ایشان اکثر سوالات را با سوال جواب می دادند به صورتی که گاهی خبرنگاران تازه کار فراموش می کردند که خبرنگارند و دکتر سوال می کرد و انها جواب می دادند. دکتر یک برگ برنده دیگر هم در مصاحبه داشت و اگر خبرنگاری گیر می داد که جواب سوالش را بگیرد ایشان می گفتند ما اصلا چنین چیزی در ایران نداریم. یک بار خبرنگاری بسیار سمج بود و سوالات پی در پی مطرح می کرد و در اخر گفت دنیا ایران را منزوی کرده است. دکتر در جواب لبخند ملیحی زد و با خونسردی گفت نخیر ایران دنیا را منزوی کرده است. خبرنگار چند دقیقه مبهوت شد و همینطور به دکتر نگاه می کرد بعد بدون اینکه چیزی بگوید از سالن خارج شد. 9 - توجه به واجبات :-دکتر خیلی به مسایل شرعی و خمس و زکات توجه داشت و تقویمی داشت که به جای سال شمسی بر اساس سال خمسی نوشته شده بود تا یادش بماند اخر سال خمسش را حساب کند. چند روزی بود که دکتر خیلی فکرش مشغول بود و دایم چیزهایی را روی کاغذ می نوشت و خط می زد. من تصورم این بود که دکتر می خواهد دوباره به بوش نامه بنویسد اما یک روز ایشان به من گفتند فلانی 5 تقسیم بر چهار چقدر می شود؟ من کمی فکر کردم وگفتم به نظرم یک عدد اعشاری بشود. دکتر گفت نه می خواهم یک عدد رند بشود بعد گفتند ما در انباری منزل یک چهار پایه داریم که یک سال هست روی ان ننشسته ام و باید یک پنجم ان را به عنوان خمس بدهم اما مشکل اینجاست که چهارپایه فقط چهار پایه دارد و نمی شود ان را پنج قسمت کرد. اینجا بود که فهمیدم دکتر در مسایل شرعی چقدر دقیق است. 10-صرفه جویی دکتر : موقعی که برای کار دفتری به ریاست جمهوری دعوت شدم فکر می کردم انجا خیلی ریخت و پاش و اصراف وجود دارد اما بعدا دیدم که اصلا این طور نیست. دکتر بسیار صرفه جو بود و حساسیت خاصی به بیت المال داشت. هر روز پیشخدمت چند ظرف میوه و شیرینی به اتاق رییس جمهور می برد اما طی این چهار سال حتی یک بار هم ایشان از این میوه و شیرینی میل نکردند و عصرها پیشخدمت می امد ظرفها را در سطل اشغال خالی می کرد. این روش دکتر به من هم درس صرفه جویی داد و من برای اینکه کار پیشخدمت را سبکتر کرده باشم صبح ها که میوه می اوردند همان موقع ان را در سطل اشغال خالی می کردم و ظرف خالی را به پیشخدمت می دادم .11-دوری از لقمه حرام : دکتر خیلی به حرام و حلال توجه داشت و حتی از لقمه شبهه ناک هم دوری می کرد. در سفرهای خارجی که به ضیافت شام دعوت میشد از خوردن شام کفار اجتناب می کرد.. دکتر مهارت خاصی در بازی کردن با سالاد و غذا داشت و به محض اینکه میزبان سرگرم می شد و توجه وی به جای دیگری معطوف بود ایشان غذا و سالاد را در جیب کاپشن شان می ریختند تا بعدا در فرصتی مناسب به سطل اشغال بریزند .
در دوران کودکی مادرم جزو داستان های قبل ازخوابیدن که تعریف می کرد . یکی این بود که داستان مقایسه ای میان تفاوت شخصیت افراد بود که خبر از وانمود کردن شخصیت کاذب افراد می داد که چگونه به غیراز آنچه هستند تلاش می کنند خودشان را نشان دهند . بهر حال می گفت یک داش مشتی بود که بیکار بود و یک دست کت و شلوار و سبیل بلند داشت که بیرون از خانه خیلی فخر می فروخت و خیلی هم قیافه می گرفت و گرد وخاک بر پا می کرد تا نشان دهد خیلی آدم مهم و پولداری می باشد . اما هر موقع که غروب به خانه باز می گشت. قبل از رسیدن به خانه از قصابی محل با دادن مقدار جزئی وناچیز در عوض مقداری دنبه یا چربی از قصاب می گرفت تاکه آن را شب درون قابلمه درون خانه ی خود با آب بجوشاند که هم غذایش بود،هم اینکه موقعی که صبح بیدار می شد و قبل از اینکهی خواست از خانه بیرون رود مقداری از چربی جمع شده برروی آب جوش از شب باقی مانده شب را با انگشت و کف دستان خود بر سر و سبیل خود می مالید تا که در بیرون از خانه آنگونه نشان دهد که غذای چرب شب گذشته خورده است که آثارش باقی مانده است و بقول معروف از بر سبیلش روغن می چکد!البته مقداری هم برروی کفش خود به جای واکس می مالید تا براق شود . یعنی با ضرب سیلی صورت سرخ کردن می خواست تا وانمود کند که وضعش خیلی خوب است . اما از طرف دیگر می گفت یک نفر دیگری بود که وضعش خیلی خوب بود و درخانه برای طبخ غذا از خیک روغن حیوانی استفاده می نمود . اینهم هرروز صبح که می خواست خانه را ترک کند دستی بر زمین می کشید تا خاکی شود آنگاه بر صورت و لبان خود می کشید تا نشان دهد که وی چقدر درویش و افتاده و خاکی می باشد . اکنون داستان خاکی بودن پاسدار کوتوله آق محمود هم همچون رهبرش و سایر مسئولان رژیم ضد بشری غارتگر و عوامفریب از همینگونه خاکی بودن هاست . زیرا آن زمان که آق محمود پاسدار کوتوله ً شهر دار تهران بود گفته می شد آنقدر خاکی است که یک ماشین مدل چند دهه پیش دارد و در منطقه متوسط متمایل به بخش محروم تهران زندگی می کند . وی از بس افتاده و خاکی است هرروز در حال دیدار و ملاقات با اقشار محروم جامعه در دفتر کارش بود. زیرا که ارباب و رجوع کنندگانش از طبقه خاکی و محروم جامعه بودند . طفلکی فکر و ذکرش این بود که چکار کند که جوان ها صاحب شغل و مسکن شوند تاکه بتوانند ازدواج کنند که نه پدر و مادران شان از اینکه قادر نمی باشند خواست های فرزندان شان بر جای آورند نزد فرزندان شان احساس سر شکستگی کنند ونه اینکه فرزندان در بیرون از خانه نزد دوستان خود در جامعه احساس خجالت زدگی و شرم ناشی از فقیر بودن نکنند . آری می گفت موی زنان و فرم لباس پوشیدن شان برای وی اصلاً مهم و اصل نیست . چون آق محمود پاسدار کوتوله ی خاکی بفکر تعالی و زندگی مناسب و شرافتمندانه برای جوانان ونه موضوع حجاب شان بود. نا گفته نماند که دستآورد دو سال تجربه ی خاکی بودنش در مقام شهرداری تهران فقط یک قلم مبلغ 350 میلیارد تومان پرونده ی اختلاس گری وی بود که بدستور رهبر لوطی وقیح اش در بازار مکاره هفتم پیگیری نشد . همچنین در همین دوره اخوی حاج داودش نیز پرونده های جداگانه مشترک اختلاس گری و زمین خواری اش رو شد که ناشی از خاکی بودن داداشی محمود و خاک بازی کردن خودش بود که با پاسدار معروف میلیاردی محمد صادق محصولی هم شریک وهم پرونده بود البته این پرونده هم به سرنوشت پرونده اختلاسی 350 میلیارد تومانی آق محمود کوتوله دچارشد و مشغول خاک خوری شده است. چونکه صاحب پرونده ها خاکی می باشند . خلاصه با اینگونه نمایش عوامفریبانه و سیاه بازی های خاکی نمودن و حمایت پاسداران و بسیجیان معجزه و حماسه ساز بود که با جعبه های مار گیری موسوم به آرای انتخاباتی حماسه سازی شد و رفسنجانی پس زده و وی رئیس جمهور شد تا که با تور سفرهای ماراتونی استانی با قول دادن های صلواتی و ادعا های کیلوئی بیشتر خاکی بودن خودش را ثابت کند یا نشان دهد . تا جائیکه نهضت عریضه نویسی که از عریضه به بوش شروع شده بود ،چون از سوی وی جوابی دریافت نشد. پس این نهضت عریضه نویسی در سطح روستا ها و حاشیه ایستگاه های صلواتی شهر های استان ها کشیده و رایج شد که اکنون آمارش از مرز از 25 میلیون عریضه نویسان متقاضی گذشته است . البته پاسدار میلیاردی محمد صادق محصولی همچون ایشان هم خاکی است و مدعی شده ثروت از خودش نیست، زیرا که وی قط امانت دار صد هامیلیارد تومان ثروت امام زمان می باشد . پس این پاسدار دزد میلیاردی هم اینگونه توجیه کرده که وی خاکی است و ثروت تعلق به امام زمان دارد . بنابراین دیگر مورد تحقیق و پیگیری از کجا آورده ای ضرورت ندارد ، چونکه دزد و غارتگر نیست وپست وزیر رفاه دولت مدعی ساده زیست عاشق خدمتگزاری به مردم ایران به همین دلیل به وی داده شده است که چون در رفاه هست پس نیاز به دزدی وکش رفتن ودریافتن رشوه ندارد به خصوص اینکه هم ریش یا باجناق علی اکبر ولایتی همشهری و هم منقلی و مشاور امور بین الملل رهبر ولی وقیح لوطی جماران هم هست. همچنین آق محمود پاسدار کو توله خاکی یک معاون اولی خاکی تر از خودش دارد که بدلیل خاکی بودن دارای پرونده های زیاد چندین میلیارد تومانی اختلاس گری و زمین خواری یا خاکی بودن می باشد. بگذریم پس از مقدمه دلایل اثبات کننده بیشتر خاکی بودن آق محمود پاسدار کوتوله به بازتاب جملات قصار وی رجوع می شود که اینگونه هستند :
یادی از خاطرات آق محمود
1: دکتر بسیار خاکی بود مخصوصا وقتی که شهردار بود و از مراسم کلنگ زنی بر می گشت. یک بار ایشان به مدت یک هفته ناپدید شده بود و تمام کارهای شهرداری خوابیده بود. ما هر جایی که به فکرمان می رسید دنبال دکتر گشتیم. عاقبت یکی از همکاران گفت اخرین باری که دکتر را دیدم قرار بود به مراسم کلنگ زنی برود. همگی به محل رفتیم و با یک ساختمان نیمه کاره رو به رو شدیم. اول فکر کردیم محل را اشتباه امده ایم اما صدای دکتر را شنیدیم که اواز میخواند و اجر بالا می انداخت. هیچ وقت دکتر را اینقدر خاکی ندیده بودم.2-جلوگیری از حیف و میل بیت المال یک بار زمانی که مطبوعات مطالبی را در مورد گم شدن 350 میلیارد تومان در زمان شهرداری دکتر منتشر کردند به ایشان گفتم نمی خواهید به این شبهات جواب دهید؟ ایشان فرمودند نچ! مدتی بعد در مورد واریز نشدن 5/1 میلیارد دلار از درامد نفت به خزانه شبهاتی مطرح شد ما در راهرو قدم می زدیم و من باز همین سوال را مطرح کردم ایشان کمی به زمین خیره شدند و با خوشحالی چیزی را از روی زمین برداشتند و خدا را حمد و سپاس گفتند. من تصور کردم ایشان سرنخی از پولهای گم شده پیدا کرده اند و پرسیدم دکتر چی پیدا کردی؟ ایشان فرمودند یک گیره کاغذ بود خدا را شکر می کنم که رییس جمهور شدم تا جلوی این جور ریخت و پاشها را بگیرم. 3-سرعت عمل دکتر : دکتر در کارها خیلی سریع عمل می کرد. سرعت عمل او انقدر زیاد بود که از سرعت فکر کردن هم جلو می زد و همیشه قبل از اینکه فکر کند عمل می کرد. موقعی که حزب انگلا مرکل در انتخابات المان پیروز شد ایشان خیلی سریع به مرکل تبریک گفت که این کار مرکل را شگفت زده کرد و در گفتگویی تلفنی گفت این سریعترین تبریک در تاریخ سیاسی المان بو�u User-Agent: Mozilla/4.0 (comp�ی زدند و فرمودند کار خاصی نکردم که مرکل در جواب گفت چرا این کار خیلی خاص است چون من هنوز به عنوان صدر اعظم انتخاب نشده ام و فعلا فقط حزب ما پیروز شده ولی شما انتخاب من به عنوان صدر اعظم را تبریک گفته اید. این واقعه نشان داد سرعت عمل دکتر انقدر زیاد است که نه تنها از سرعت فکر کردن بیشتر است بلکه از وقایع روزانه هم پیشی می گیرد و پیشکی به اتفاقی که هنوز رخ نداده واکنش نشان می دهد. 4-ساده زیستی دکتر :در ستاد انتخاباتی دکتر افراد زیادی را استخدام کرده بودیم که با ماژیک روی کاغذ شعار تبلیغاتی بنویسند و به در و دیوار بچسبانند. من از این کار بسیار متعجب شدم و به دکتر گفتم چرا تراکت چاپ نمی کنید که هزینه ان یک دهم این کار می شود مگر نمی دانید که از زمان گوتنبرگ وسیله ای به نام دستگاه چاپ وجود دارد؟ ایشان با لحنی فیلسوفانه گفتند هزینه مهم نیست مهم ساده زیستی است. اما من از این جمله فیلسوفانه چیزی نفهمیدم تا اینکه دکتر در انتخابات پیروز شد و در تمام چهار سال دوره ریاست جمهوری با سفرهای استانی و توزیع سی دی و سیب زمینی و پرتقال مفتی و کالابرگ و چک پول و بلیت استخر دست به تبلیغات وسیعی زد که بسیار هم کار ساده ای بود. اینجا بود که فهمیدم منظور از ساده زیستی چیست. 5-خاطره یاسمن هفت ساله از ساوجبلاق : یاسمن می گوید یک روز در مدرسه به ما گفتند همه باید به استقبال دکتر برویم. ان روز خیلی به ما خوش گذشت چون از همه مدارس امده بودند و شیر و کیک مفتی هم به ما دادند. خواهرم که دبیرستانی است هم انجا بود و می گفت خیلی روز خوبی بود چون همیشه گشت ارشاد به پسرهایی که به مدارس دخترانه نزدیک شوند گیر میدهد اما امروز خودشان تمام پسر دبیرستانی ها را اورده بودند اینجا و من کلی شماره تلفن گرفتم. چند تا کامیون هم پرتقال اورده بودند و وسط خیابان خالی کردند اما یک سری ادم بزرگ که نمی دانم از کجا با اتوبوس اورده بودند به پرتقال ها حمله کردند و من از ترس اینکه زیر دست و پا له شوم جلو نرفتم. صحبتهای دکتر هم خیلی خوب بود چون بقیه دکترها یک جوری حرف می زنند که من هیچی از حرفهایشان نمی فهمم و به ادم امپول هم می زنند اما این یکی یک جوری حرف می زد که برای ما بچه ها خیلی خوب بود و همه حرفهایش را می فهمیدیم. کلا یک جورهایی مثل خانم ناظم ما که سر صف می رود پشت بلندگو حرف می زد. 6-بازگشت به صدر انقلاب : ان اوایل که دکتر تازه رییس جمهور شده بود همیشه می گفت ما از ارمانهای انقلاب دور شده ایم و باید به صدر انقلاب برگردیم. من ان موقع تردید داشتم و فکر می کردم چگونه ممکن است بعد از سی سال به شرایط دوره انقلاب که همه چیز به هم ریخته بود برگردیم. مدتی بعد که با خاموشی های گسترده، برق جیره بندی شد یکی از بستگان مسن ما که بیش از 90 سال سن دارد می گفت به یاد دوره مرحوم حاج امین الضرب می افتد که تهران فقط یک کارخانه برق داشت و تنها روشنایی بخش کوچکی از شهر تامین می شد. اینجا بود که فهمیدم نه تنها به صدر انقلاب برگشته ایم بلکه سرعت بازگشت انقدر زیاد بوده که از رگ و ریشه های انقلاب هم عبور کرده ایم و به 90 سال پیش رسیده ایم. 7-پرهیز از اصراف: سازمان بازرسی کل کشور نامه ای فرستاده بود مبنی بر اینکه تصمیم دکتر در مورد عقب نکشیدن ساعت رسمی موجب هدر رفتن 5/1 میلیون مگاوات انرژی شده و این تصمیم 45 میلیارد تومان خسارت به بار اورده است. نامه را به دکتر نشان دادم و ایشان گفتند اقدامی لازم نیست و من هم نامه را در سطل اشغال انداختم. دکتر بنده را مورد ملامت قرار داد و گفت چرا اموال بیت المال را هدر می دهید؟ می توانستید از پشت این نامه به عنوان چرک نویس استفاده کنید این کاغذ یک تومان ارزش دارد و ارزش پشت ان 5 ریال است پس شما 5 ریال به بیت المال خسارت زدید. من بسیار شرمنده شدم و سعی کردم مانند دکتر به فکر بیت المال باشم. 8-مصاحبه های دکتر : دکتر سبک جدیدی را در پاسخ دادن به سوالات خبرنگاران ابداع کرد که به گفته کارشناسان در نوع خود بی نظیر است. ایشان اکثر سوالات را با سوال جواب می دادند به صورتی که گاهی خبرنگاران تازه کار فراموش می کردند که خبرنگارند و دکتر سوال می کرد و انها جواب می دادند. دکتر یک برگ برنده دیگر هم در مصاحبه داشت و اگر خبرنگاری گیر می داد که جواب سوالش را بگیرد ایشان می گفتند ما اصلا چنین چیزی در ایران نداریم. یک بار خبرنگاری بسیار سمج بود و سوالات پی در پی مطرح می کرد و در اخر گفت دنیا ایران را منزوی کرده است. دکتر در جواب لبخند ملیحی زد و با خونسردی گفت نخیر ایران دنیا را منزوی کرده است. خبرنگار چند دقیقه مبهوت شد و همینطور به دکتر نگاه می کرد بعد بدون اینکه چیزی بگوید از سالن خارج شد. 9 - توجه به واجبات :-دکتر خیلی به مسایل شرعی و خمس و زکات توجه داشت و تقویمی داشت که به جای سال شمسی بر اساس سال خمسی نوشته شده بود تا یادش بماند اخر سال خمسش را حساب کند. چند روزی بود که دکتر خیلی فکرش مشغول بود و دایم چیزهایی را روی کاغذ می نوشت و خط می زد. من تصورم این بود که دکتر می خواهد دوباره به بوش نامه بنویسد اما یک روز ایشان به من گفتند فلانی 5 تقسیم بر چهار چقدر می شود؟ من کمی فکر کردم وگفتم به نظرم یک عدد اعشاری بشود. دکتر گفت نه می خواهم یک عدد رند بشود بعد گفتند ما در انباری منزل یک چهار پایه داریم که یک سال هست روی ان ننشسته ام و باید یک پنجم ان را به عنوان خمس بدهم اما مشکل اینجاست که چهارپایه فقط چهار پایه دارد و نمی شود ان را پنج قسمت کرد. اینجا بود که فهمیدم دکتر در مسایل شرعی چقدر دقیق است. 10-صرفه جویی دکتر : موقعی که برای کار دفتری به ریاست جمهوری دعوت شدم فکر می کردم انجا خیلی ریخت و پاش و اصراف وجود دارد اما بعدا دیدم که اصلا این طور نیست. دکتر بسیار صرفه جو بود و حساسیت خاصی به بیت المال داشت. هر روز پیشخدمت چند ظرف میوه و شیرینی به اتاق رییس جمهور می برد اما طی این چهار سال حتی یک بار هم ایشان از این میوه و شیرینی میل نکردند و عصرها پیشخدمت می امد ظرفها را در سطل اشغال خالی می کرد. این روش دکتر به من هم درس صرفه جویی داد و من برای اینکه کار پیشخدمت را سبکتر کرده باشم صبح ها که میوه می اوردند همان موقع ان را در سطل اشغال خالی می کردم و ظرف خالی را به پیشخدمت می دادم .11-دوری از لقمه حرام : دکتر خیلی به حرام و حلال توجه داشت و حتی از لقمه شبهه ناک هم دوری می کرد. در سفرهای خارجی که به ضیافت شام دعوت میشد از خوردن شام کفار اجتناب می کرد.. دکتر مهارت خاصی در بازی کردن با سالاد و غذا داشت و به محض اینکه میزبان سرگرم می شد و توجه وی به جای دیگری معطوف بود ایشان غذا و سالاد را در جیب کاپشن شان می ریختند تا بعدا در فرصتی مناسب به سطل اشغال بریزند .