گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 15 اسفند-89.

خرابه (گفت و شنود)

گفت : آخر داستان این سربازجو

شده مثل آن بیچاره آواره یارو

نشست زیر پای رفیقش، کرد نصیحت

گفت زن گرفتنت هست بهترین مصلحت

بالاخره یارو پس از 2ازدواج شد آواره

شبی از خانه برون زد این بیچاره

پناه بردبه خرابه ای،اما کرد مشاهده

دید شمع بر دستی آنجا شده پناهنده

رفت جلو دید دوست توصیه کن هست

که کنج خرابه نشسته شمع بر دست

گفت تو اینجا چه می کنی و رفتی در خواب؟

گفت همان غلطت تو مرتکب شدم داد جواب؟

مچون تنها بودم، ترا کردم راهنمایی

تابا آمدن تو بدر آیم من ازتنهایی

گفت: تعدادي از گروه هاي اپوزيسيون به خاتمي پيشنهاد كرده اند كه از ايران فرار كند و در آمريكا به مبارزه با جمهوري اسلامي ادامه بدهد!
گفتم: وقتي در اينجا با همه آزادي هايي كه دارد و كمك هاي مالي كلاني كه از آمريكا و سران ديكتاتور عرب دريافت كرده، كاري از دستش برنيامده، بيايد خارج كه چه كند؟
گفت: چه عرض كنم؟! بايد پرسيد كه مگر خودشان در خارج چه غلطي كرده اند؟!
گفتم: يارو زير پاي يكي نشست كه بيا و يك همسر ديگر هم اختيار كن و بالاخره وسوسه هايش موثر واقع شد و طرف چند روز بعد از ازدواج دوم از سوي هر دو همسرش طرد شد و ناچار براي گذران شب به خرابه اي رفت و مشاهده كرد كه يك نفر آنجا شمعي روشن كرده و نشسته است وقتي نزديكتر رفت ديد همان است كه به وي توصيه زن دوم كرده بود، با تعجب پرسيد؛ تو اينجا چه مي كني؟ و يارو گفت؛ من هم همان غلطي كه تو كردي را مرتكب شدم و شب ها در اين خرابه تنها بودم كه حالا ديگر از تنهايي درآمده ام
:

گفت:سربازجوی بیمار روانی پاچه گیر

چیزی گیزن یاورده این زنجیری بهانه گیر

تا چماق کند علیه ی رهبران رقیب

تا أنان را مثله همیشه کند تعقیب

چز اینکه یافته یک دست آویز

علیه ی خاتمی گرده اش تیز

گفتم : چیست آن دست آویز ِ بهانه؟

بکار برده علیه ی خاتمی این دیوانه

گفت : از یک امداد غیبی نقل کرده خبر

محورش روضه خوانده، رفته بر سر منبر

گفته برخی از مخالفین به خاتمی دادند پیشناد

به آمریکافرار کند در آنجاعلیه ی رژیم زند فریاد

نتیجه گرفته وقتی رهبرانرقیب در ایران هستند آزاد

کمک های مالی رهبران رقیب می گیرند خیلی زیاد

چون هم از آمریکا و هم سران عرب می گیرند پول

با این وجود کسی را نمی توانند اینان به زنند گول

پس سربازجو درادامه بسبک بازجوییی کرده سئوال

تازه مگر خودشان در خارج چگونه مبارزه می کنند با دجال

گفتم : راست میگه تا هست مثل هوشی امیر احمدی دلال

هم سنگر رحیم مشایی است، سربازجو باید کند قیل و قال

چون اپوزیسیونی که وی از آن کرده است یاد

هستندچون هوشنگ امیر احمدی های شیاد

برای چه سربازجوی روانی و زهوار در رفته بیمار؟

چرندگویی میکن، به ویژه وقتی که میشه خمار

گفت : آخر داستان این سربازجو

شده مثل آن بیچاره آواره یارو

نشست زیر پای رفیقش، کرد نصیحت

گفت زن گرفتنت هست بهترین مصلحت

بالاخره یارو پس از 2ازدواج شد آواره

شبی از خانه برون زد این بیچاره

پناه بردبه خرابه ای،اما کرد مشاهده

دید شمع بر دستی آنجا شده پناهنده

رفت جلو دید دوست توصیه کن هست

که کنج خرابه نشسته شمع بر دست

گفت تو اینجا چه می کنی و رفتی در خواب؟

گفت همان غلطت تو مرتکب شدم داد جواب؟

مچون تنها بودم، ترا کردم راهنمایی

تابا آمدن تو بدر آیم من ازتنهایی