روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 7 تیرماه سال 1390
نقد و بررسی : روزی نامه ی جمهوری " تكريم بهشتي "
"تا زمانی که حکومت دینی در ایران وجود داشته باشد محال است که جای امید یا چشم انداز بهبود اوضاع به نفعمردم ایران و منافع ملی کشور وجود داشته باشد و سمت و سوی جنگ قدرت و ثروت وحذف و قلع و قمع کردن منتقدان و مخالفان ودگر اندیشان و رقبا نه پایان نمی گیرد که خیلی تند وتیز تر از آنچه هست ادامه خواهد یافت"
به مناسبت سی امین سال مرگ بهشتی سرمقاله نویس از رشد و ترویخ خرفات نالیده و شکوه و شکایت کرده و از خلأ وی افسوس خورده است که اگر چنانچه وی زنده بود اوضاع به سمت کنونی سوق داده نمی شد . البته سئوال است چگونه است که سرمقاله نویس مدافع بهشتی معدوم که از وی نقل قول کرده است که وظیفه علما این است که از حق بگویند یا دافاع کنند و نه اینکه عام پسند حرف بزنند .اما از بهشتی معدوم مدافع حق گفتن، نگفته است که وی در راستای کدام گفتن حقی بود که نگفت برای چه با وزارت آموزش و پروش شاه در کنار محمد جواد با هنر همکاری می کرد و بطور مشترک کتاب اصول فقه دبیرستان تهیه و تدوین می کردند؟ همانگونه که چرا گفته نمی شود که چرا پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 57 که گفته شد این دو نفر جزو اولین کسانی بودند که وارد سفارت شدند تا که اسناد ومدارک مربوط به خود را ببرند .سپس اجاز ورود به دانشجویان پیرو خط امام داده شد تا و ارد سفارت یا لانه ی جاسوسی شوند ودست به معجزه گری خبر سازی علیه ی مخالفان بزنند؟ یا اینکه چرا از وی نقل قول نشده است که گفته بود "ما عاشقان خدمتیم ونه شیفتگان قدرت" در صورتیکه اکنون سینه چاکان مدافع و پیروان وی سخت در گیر جنگ قدرت و ثروت وحذف کردن هم دیگر می باشند؟ یا اینکه چرا این جمله ی وی بیان نشده است که بر دیوار های شهر ها نوشته شده بود "بهشت را به بها بدهند نه به بهانه " ولی کاخ نشینان یا سازندگان بهشت زمینی کنونی عجیب عطش قدرت و ثروت دارند که تبدیل به دوزخ سازان برای اکثریت جمعیت کشور شده اند . زیراکه هدف شان انحصاری کردن قدرت و گسترش فضای بهشت زمینی شان هستند . طوریکه در این رقابت حتی شرکای سابق خود را تحمل نمی کنند و برای حذف کردن شان از صحنه ی قدرت و ثروت بطور سیستماتیک اینات مورد تهدید و اتهام قرار می دهند؟ بهر حال سرمقاله نویس در رثای تکریک بهشتی معدودم و انتقاد به خرافه پرستان حاکم در فقدان وی چنین اشک ریخته همراه باا فسوس تحلیل داده است:
"واي به روزي كه علماي يك امتي درصدد برآيند برطبق پسند مردم حرف بزنند، خواه اين مردم مرتجع كهنه پرست باشند، خواه مردم نوپرداز نوپرست. وظيفه عالم، گفتن حق است، خواه حق با كهنه جور در آيد و خواه با نو. حق از آن كهنههائي است كه هرچه كهنهتر ميشود قيمتش بيشتر است.. همان وقت كساني كه خود را عاقل ميدانستند علاوه بر اينكه خود از به زبان آوردن چنين مطالبي پرهيز ميكردند، از اينكه آقاي بهشتي بيپروا چنين سخناني را به زبان ميآورد بشدت تعجب ميكردند. صاحب اين قلم به خاطر دارد كه كساني به آيتالله بهشتي از روي دلسوزي توصيه ميكردند از به زبان آوردن چنين مطالبي خودداري كند تا از گزند بدخواهان و مريدپروران دنياخواه در امان بماند و مسند قدرت و منبر شهرت را از دست ندهد، ولي ايشان در جواب ميگفتند: ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت... آن آهنگ عقلاني و خردورزانه كه شهيد بهشتي براي هدايت افكار عمومي در پيش گرفته بود اگر به راه خود ادامه ميداد، امروز از بعضي منبرهاي رسمي و رسانهها و حتي رسانه ملي خواب و خيال و مطالب سست و بيپايه به نام معارف اسلام به خورد مردم داده نميشد. اگر به اين سخن گران سنگ شهيد بهشتي توجه ميشد كه "وظيفه عالم، گفتن حق است" و روحانيون ما در همين صراط گام مينهادند امروز كسي به خود اجازه نميداد سي دي ظهور نزديك است توليد كند كه ميليونها نسخه از آن به فروش رفت، و كسي به خود اجازه نميداد وارد مقولاتي از قبيل چگونگي تولد بعضي بزرگان شود و بر تخيلات تكيه نمايد و درصدد كرامت سازي برآيد. امروز اين سخن سست را از يك روحاني كه به رسانهها هم دسترسي دارد و حتي رسانه ملي يكي از بلندگوهاي اوست نميشنيديم كه بگويد فلان مرجع محترم تقليد يك هفته قبل از رحلت، امام زمان را در لبنان زيارت كرد و ايشان به او فرمودند يك هفته ديگر از دنيا خواهي رفت و او به حضرت عرض كرد شما به من فرموده بوديد در زمان ظهور در ركابتان خواهم بود و حضرت فرمودند در زمان ظهور، رجعت خواهي كرد! از همين قبيل است مطالب ديگري مانند موت اختياري و پشت سر خود را ديدن و خبر از غيب دادن كه عدهاي تصور ميكنند براي معرفي اسلام به عنوان "دين حق" به اين چيزها نياز داريم درحالي كه نه استدلال و پايه و اساس قابل قبولي ميتوان براي اين امور ارائه كرد و نه اصولاً معرفي اسلام نيازي به چنين چيزهائي دارد. اسلام، دين عقل و استدلال است و از چنان بنيان قوي و نيرومندي برخوردار است كه هرگز هيچ عالم اسلام شناسي براي معرفي آن به اين قبيل امور احساس نياز نميكند. اين شخص در يك برنامه تلويزيوني به كرامتهاي ساختگي متوسل شد و گفت هنگام تلقين خواندن بر يك شهيد وقتي عبارات تلقين به حضرت امام زمان عليه السلام رسيد آن شهيد درحالي كه كفن بر قامت داشت از قبر بلند شد و ايستاد و با تعظيم به امام زمان سلام عرض كرد و دوباره در قبر دراز كشيد... آيتالله العظمي فاضل وقتي اين سخنان را شنيدند با ناراحتي گفتند پخش شدن اين حرفها از تلويزيون حرام است. بهشتي را كوردلاني كشتند كه در دالانهاي تاريك نفاق سرگردان بودند و قامت رساي تفكر بهشتي را افشاگر سالوسبازيها و فريبكاريهاي خود ميدانستند. امروز، همان سالوسبازيها و فريبكاريها در قالبي ديگر و پنهان شده در چهرهاي به ظاهر ديني، ضربههاي سختتري به اسلام و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي وارد ميسازد. خطر معرفي اسلام با تكيه بر خواب و خيال و خرافات و كرامت سازيهاي بيبنيان، از خطر منافقين براي اين دين نوراني و انقلاب و نظام برخاسته از آن بيشتر است. اگر قرار است بهشتي را تكريم نمائيم، بايد پيمودن راه او، كه راه مقابله با خرافات است، را ترويج كنيم، راهي كه امروز مهجور و مظلوم است، همچون خود بهشتي! "
در خاتمه اینکه سرمقاله نویس که آخوند جانباز جنگ خانمان بر اندازانه ی 8 ساله ی ایران و عراق می باشد و تعصب عجیبی هم نسبت به آخوند جماعت دارد . اما اکنون در دفاع از بهشتی معدوم انتقاد به خرافه پرستان حاکم کرده است و نتیجه گیری کرده که اگر چنانچه بهشتی معدوم زنده بود فضا به اینجا کشیده نمی شد . عجیب است که سرمقاله نویس نمی گوید آخر مگر غیر از این است که 33 سال بیشتر از عمر ننگین این رژیم ضد بشری قرون وسطایی عوامفریب و دین فروشی نمی گذرد که ترویج رشد خرافات و تولید امام زمان و ظهور آن در جامعه فرا گیر شده است. اما اکنون سئوال است که مگر مبلغان و تولید کنندگان سی دی و فیلم امام زمان و خبر و شایعات مرتبط به آن که خیلی بیش از 33 سال سن دارند ؟مگر واقعیت رشد و ترویج خرافات غیر از این بوده است که از بهمن 57 دین از حوزه و مساجد وتکایا به سوی مرکز قدرت حرکت کرده است و با علم کردن ولی وقیح همکاره و صاحب قدرت و اختیاربدون پاسخگوی که عمود خیمه ی این بساط دین فروشی و رشد خرافات و رمالی و دجالی و جن گیری شده است بنابراین. چون دین تبدیل به اهرم قدرت و ثروت و رعب و وحشت و سانسور وتوجیه گر همه جنایات و خیانات غارتگری ها و... شده است . پس ریشه ی اصلی مشکل کنونی ترکیب و تلفیق شدن دین در قدرت و ثروت و انحصاری کردنش می باشد . به ویژه اینکه مدافعان چنین مکتبی چون خود جزو صاحبان قدرت می باشند طبیعی است که حاضر نیستند به هیچ وجه این موقعیت را رها کنند . بهمین دلیل است که حاکمان دیم فروش و عوامفریب بیشتر ین دشمنی را با اندیشه و مدافعان سکولاریسم یا جدایی دین از حکومت دارند. صد البته که فراموش نشده است که بهشتی معدوم چگونه نقش مهم در تأسیس حکومت مذهبی داشت . آنگونه که در مقام رئیس خبرگان در دفاع از اصل قانون اساسی ولایت وقیح مقابل مخالفت نظر زنده یاد طالقانی هم مداخله گر در حذف زنده یاد طالقانی بود . هم اینکه پس از آن نقش کلیدی در تصویب اصل ولایت وقیح و تثبیت حکومت فاشیستی مذهبی تروریستی ولایت وقیح داشت . همچنین نقش اساسی در سازماندهی چماقدران حزب اللهی ها درون حزب چماقداران جمهوری اسلامی و توطئه برای تهاجم فیزیکی و حذف سازمان های انقلابی و مترقی در اوایل انقلاب داشت . بهر حال تا زمانی که حکومت دینی در ایران وجود داشته باشد محال است که جای امید یا چشم انداز بهبود اوضاع به نفع مردم ایران و منافع ملی کشور وجود داشته باشد و سمت و سوی جنگ قدرت و ثروت وحذف و قلع و قمع کردن منتقدان و مخالفان ودگر اندیشان و رقبا نه پایان نمی گیرد که خیلی تند وتیز تر از آنچه هست ادامه خواهد یافت.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900407/13900407_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 7 تیرماه سال 1390