هاشمی به چه کسی نگاه می کند؟

14 شهریور 90

http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=72902

این صحنه جالب و کمدی وپر معنی در جمعی تماشا شد . خنده شروع شد . یکی گفت خنده نداره این چریک سابق اکنون بیچار پیر شده و حال بلند شدن ندارد . دیگر ی گفت .خوب تصور شود که این چنین است که گفته شد . مشروط بر اینکه خماری ناشی از زمان طولانی مخ زنی ولی وقیح منفور و نامشروع ولی نشئه توپ توپ وی را خستهو آزرده کرده چون محراب نماز جمعه تهران را ازش گرفته شده است که در مجموع موجب خماری رفسنجانی شده است . رند دیگری گفت .ولی نگاه کردنش بسوی پاسدار گماشته احمدی نژاد برای چیست ؟ گفته شد از کجا معلوم که از وی تقاضای کمک نکرده است؟ باز رند دیگری گفت از کجا معلوم فشار بیش از حد که به وی وارد شدهموجب باطل شدن وضوحش نشده باشد . بالاخره باز رند در جواب گفت این یکی موضوع را بی خیال باش چون برای این جماعت مفتخور وحراف ومخ زن منبری بقدرت رسیده که دین را ابزار قدرت و ثروت و خفقان وسانسور کرده اند و پیروان خمینی شیاد هستند که گفته بود هر زمان احساس خطر کنم دستور تعطیل شدن نماز وحج و روزه را می دهم اکنون وضو و روزه ونماز وحج واز این قبیل برای شان مهم نیست. برای همین رفسنجانی متمرکز برروی پاسدار گماشته احمدی نژاد کرده است.

خنده بازار محمودكریمی دكتر را "بوق" كرد، مشایی را "بوقایی"!

اینهم مدل طنز مکتبی اصول گرایی والایی با مخاطب قرار دادن پاسدار گماشته احمدی نژاد و دفاع از مداح نوحه خوان لمپن فحاش سعید حداد می باشد.

این سروده ی حاج محمود کریمی خطاب به برخی از مسئولین نگاشته شده است .چند ماهی است در صدا سیما / آمده طنزِ پرطرفداری .در حقیقت سیاسی و کمدی / گریه دار است و خنده بازاری.جای اسم و مقام و حرفِ رکیک / بین برنامه بوق باب شده جای لفظ فلان فلان قدیم / بوقِ ممتد ولی حساب شده.اگر اهل سیاست و ذوقی / من هم امروز حرف ها دارم.و چه خوب است در سخن جایِ / بعضی الفاظ بوق بگذارم.آی آقایِ بوق خالی بند / بوق ها را نریختی به حساب.بوقِ سهم عدالتت پس کو / مسکنِ بوق بی حساب و کتاب.همه بی کار و داده ای به یکی / چند پستِ کلیدی اهدائی.بزن از حلق مردم مظلوم / بده « بوقندیار بوقائی » !!!مانده ام بوق از کجا آمد / روی فرمان چرخ تو جا شد.مثل دوران بوق در بَرِ تو / بوق پیدا شد و "هویدا" شد.دوستم با تو گفت از درِ لطف / درد خود با خلوص درمان کن.بوقِ بیرون فتاده ات دیدند / زشتی بوق خویش پنهان کن.طفلکی حرفِ بد نگفته به تو / اصلا این حرف را بزن تو به من.من اگر با تو حرفِ بوق زدم / بوق من را خودت بیا بشکن.یاد داری که بوقِ قبل از تو / بوق ها را شنید و کرد انکار.بس که هشدار را ندیده گرفت / منحرف شد ز راه و زد به چنار.شطّ رنج است ضربه ی حداد / بعد هر ضربه کیش و مات حدید.مرد باید که حرف حق بزند / هرکه عاش سعید مات سعید.محمود کریمی29 رمضان 14328/6/90