گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 24 شهریور 90
دوچرخه ! (گفت و شنود)
گفتم : هجویات و طنزتوبه بازجوی روانی
شده مثل پیری که درمیاره ادای دوره جوانی
شده مثل آن یارو که می گفت هرچه کردم دعا
تا بتوانم یه دوچرخه بخرم، نشدتا بی سر وصدا
یک دو چرخه دزدیدم ، اما دعا می کنم که خدا
مرا به بخشد تا گیرنیفتم از دوچرخه شوم جدا
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: حمله گروهك هاي ضد انقلاب خارج از كشور به برخي از مدعيان اصلاحات كه اين روزها دنده عقب گرفته اند به شدت ادامه دارد.
گفت: حيوونكي ها حق دارند. چون به خاطر قمپزهاي سران فتنه دربه در شده اند و حالا مي بينند كه عوامل فتنه براي توبه، صف كشيده اند.
گفتم: حالا حرف حسابشان چيست؟
گفت: خونه خرس و باديه مس؟! كي حرف حساب داشته اند كه حالا داشته باشند. مي گويند خاتمي كه ما را به خاك سياه نشانده چرا حرف از توبه مي زند.
گفتم: چه عرض كنم؟! يارو مي گفت؛ هرچي دعا كردم كه بتوانم يك دوچرخه بخرم، نشد. حالا يك دوچرخه دزديده ام و دعا مي كنم خدا مرا ببخشد!
گفت : سربازجو با دریدگی و پر رویی
با غمزه خرکی وبالا کشیدن ابرویی
با چاشنی هرزه گویی و بی آبرویی
خنجر از پشت زده، نه از رو برویی
گفتم : این زشت روی خمیده چون خیار چنبر
به چه کسی از پشت زده است خنجر؟
گفت : به تمسخر گرفته است خاتمی
از جانب منتقدانش نقل کرده پیامی
گفته انتقاد کردندچرا گرفته دنده عقب؟
چرا پشیمان شده، برای توبه زده نقب؟
بالاخره سربازجوی بی عاطفه و حس
گفته مگرخونه خرس هست بادیه مس؟
گفتم : منظور از این مثل چیست؟
مخاطب مورد نظر سربازجو کیست؟
گفت : چون به حامیان خاتمی می گوید ضد انقلاب
این مثل زده تا گوید اینان نمی زنند حرف حساب
گفتم : هجویات و طنزتوبه بازجوی روانی
شده مثل پیری که درمیاره ادای دوره جوانی
شده مثل آن یارو که می گفت هرچه کردم دعا
تا بتوانم یه دوچرخه بخرم، نشدتا بی سر وصدا
یک دو چرخه دزدیدم ، اما دعا می کنم که خدا
مرا به بخشد تا گیرنیفتم از دوچرخه شوم جدا