يك روز رهبر انقلاب چگونه مي‌گذرد؟

چنین است رسم سران درشت ، گهی پشت به زین ، گهی زین به پشت .

عجیب ادعای سراسر وارونه از یک روز کاری رهبر گزارش شده است . آنگونه که فکور ترین آدم ها را وادار به فکر برای رمز یابی این معما می کند . همچنان که واقعاً یبس ترین آدم ها را به خنده و حیرت وا می دارد. البته نا گفته نماند که از چلیم و سیگاری حشیش هم برای خراباتی و عشقی ها با حال و پرملات تر است . برای اینکه مایه و ملات برای ریسه رفتن می باشد . طوریکه حالت ملینی دارد که همچون مسهل برای شکم هایی عمل می کند وکار ساز است که دچار یبوست مزمن هستند . برای این که همچون نقش صدور نامه ها یا فتواهای حکومتی ولی وقیح نا مشروع و منفور است که ماورای قانون اساسی کار برد دارند . این ادعای کمدی هم چیزی فراتر از داستان منار و گنجشک است که بیچاه گنجشکه گفته بود که یک چیز بگو تا بگنجد . یارو گزارشگر محافظ هم منقل رهبر به نظر می رسد که زمان خود سازی سحرگان یک ونیم ساعت مانده به نماز صبح در کنار ویحضور دارد که اگر بطور عملی فعال نباشد ، بد جوری از طریق دود سحرگاهی جنس ناب و خالص افغانی رهبر بوخوره و قبراق می شود که نشئه شده و توی عالم خلسأ می رود و از خود بی خود میشه که می تواند چنین هذیان گویی و صحنه پردازی را ترسیم و تصویر کند. نا گفته نماند برای اثبات کوهنوردی 3 روز در هفته ی رهبر و گزارش یک روز کاری اش بازگویی یک داستان بی ربط نیست . چونکه به فاش و رسوا کردن گزارشگر مشنگ خالی بند و وارونه گویی اش ارتباط دارد که تصور کرده است که همگان همچون تصویر خودش درون آینه زیادی دراز گوش و نجیب حیوان هستند . اما داستان باز می گردد به اوایل انقلاب و سال 58 دوستی داشتم که فوق لیسانس از آمریکا بود که زمان انقلاب مدیر کل دارایی استان مازندران بود و پس از انقلاب مدیر کل دارایی و بررسی و رسیدگی امور مالی مر بوط به دانشگاه تهران بود . داداش کوچکتر وی دانشجوی آمار در تهران بود که قبل از انقلاب گرایش به دکتر شریعتی داشت و پس از انقلاب جذب جهاد سازندگی شد. دوستم تعریف کرد که برادرش یک هم کلاسی دانشجویی داشت که فرزند محمد جواد حجتی کرمانی بود .فرزند حجتی کرمانی برای وی نقل قول کرده بود که آخوند ها اردبیلی و رفسنجانی و خامنه ای مهمان پدرش در کرمان بودند . شبی که آنجا بوده شاهد بوده که پدرش چند لول تریاک ناب ماهان را خرد می کند و درون یک بشقاب می گذارد و در اختیار مهمانانش می گذارد تا میزبان توانسته باشد چنین از مهمانانش پذیرایی کرده باشد . البته راوی گفته بود که پدرش اهل دود نبوده است . بهر حال فرزند حجتی کرمانی که برای نماز صبح بلند می شود . متوجه می شود که رفسنجانی و اردبیلی چپ شده و در خوابند. ولی خامنه ای همچنان پای بساط منقل و آتش فعال می باشد. داشته باشید که این داستان مربوط به 32 سال پیش می باشد که سیدعلی چنین کوه و قله نوردی می کرده است و قبل از نماز صبح همیشه بیدار بوده است . معلوم است اکنون که همکاره و پیر شده است چگونه حد اقل 3 روز در هفته قبل از نماز صبح قله اورست فتح می کند ودود سفید از دود کش جماران بیرون می دهد؟ فراموش نشده است که وقتی رهبر سال 84 به استان کرمان سفر کرد تا که علیه ی رفسنجانی و به نفع پاسدار گماشته احمدی نژاد تبلیغ ریاست جمهوری دوره ی نهم کند . در خطابه اش در کرمان خطاب به پا منبریانش گفته بود که اکنون می فهم که شما کرمانی ها چه می کشید وما در تهران چه می کشیم؟ که همان موقع رندان تعبیر و تفسیر کردند که وی جنس ناب خالص همچون مواد سابق ماهان کرمان توی رگ زده بود که در مورد اختلاف کیفی مواد کرمان وجماران مقایسه کرده و راز دلش را بیان کرده بود . بنابراین کوهنوردی 3 روزه در هفته ی رهبر این چنین می باشد که محافظش از آن یاد نموده است. به خصوص که محافظ گزارشگر دستمال ابریشم یزدی بر دست طوری از کوهنوردی وی گفته است که هرروز یک ونیم ساعت قبل از نماز صبح بیدار است و 3روز در هفته اقدام به کوهنوردی می کند. طوری که اولاً موقع پایین آمدن از کوه وی بقیه کوهنوردان تازه می خواهند از کوه بالا روند . حال بماند که رفت و باز گشت وی بیش از یک و نیم ساعت وقت می گیرد . دوماً چون از بس اطراف تهران کوه وجود دارد و برای رعایت مسایل امنیتی ا یشان هر دفعه یک کوه می رود که هیچ کوهنورد تهرانی وی را نمی بیند ونمی شناسد تا به جز گزارشگر شاهد باشد . بهر حال اینگونه ادعای کوهنوردی وی از زبان محافظش آنسوی بازگویی داستان کمدی سید علی می باشد که گفته بود زمان شاه با قطار سفر می کرد که متوجه می شود موقع نماز است که ممکن است اگر چنانچه تا ایستگاه مقصد بعدی صبر کند نمازش قضا می رود که تصمیم می گیرد خودش را از پنجره ی قطار به بیرون پرتاب کند . چون آن موقع چریک بود . بنابراین نه زخمی شد ونه وضویش باطل شد . تازه مسافت تا ایستگاه بعدی قطار را پیاده گز می کند . بگذریم چون گزارشی که این محافظ بیش از حد مشنگ رهبر در سایت چماقداران حزب اللهی رجانیوز پیرامون یک روز کاری ولی وقیح نامشروع و منفور ارائه 3 روز کوهنوردی در هفته ی داده است . این ادعای کوهنوردی رهبر، شبیه آرزوی تعویض جای خر گاری است که تصویرش ضمیمه شده است چونکه به آرزویش رسیده است و تداعی کننده ی این شعر است که گفته می شود چنین است رسم سران درشت ، گهی پشت به زین ، گهی زین به پشت .

يك روز رهبر انقلاب چگونه مي‌گذرد؟

http://rajanews.com/detail.asp?id=100460

10 شهریور 90

در آخرین شماره ماهنامه امتداد پرونده‌ای درباره مقام معظم رهبري منتشر شده است كه در این پرونده خاطراتی از غلام شاه‌پسندی، یكی از محافظان مقام معظم رهبری به چاپ رسیده است كه در بخشی از این خاطرات در زير آورده مي شود.چیزی که مهم است، نسل جوان ماست؛ طوري كه مقام معظم رهبری می‌فرمایند: سه چیز را برای نسل جوان ما خواسته‌اند. همه‌تان هم همه‌جا دیده‌اید. در اصل ایشان ورزش، تعلیم و تربیت و تهذیب را بعنوان سه اصلی که خودشان انجام می‌دهند، برای همه ما خواسته‌اند که ما هم ن‌شا‌الله انجام بدهیم.یک روز آقا بیشتر نماز می‌خواند،‌ یک روز بیشتر قرآن می‌خواند ...اگر یک روز کاری ایشان را تعریف کنم، هر سه مورد را که ایشان برای ما جوانان گفته‌اند، در آن می‌بینیم. ایشان حدود یک تا یک‌ونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است. روزهایش هم با هم فرق می‌کند، شبیه به هم نیست‌. ایام هفته فرق می‌کند. یک روز آقا بیشتر نماز می‌خوانند،‌ یک روز بیشتر قرآن می‌خوانند، یک روز بیشتر دعا می‌خوانند، یک روز بیشتر ذکر می‌گویند ...بعدش نماز صبح را می‌خوانند، ایشان نماز صبح را به‌ جماعت می‌خوانند و کمترین جماعتشان، آن شخصی است که همراه ایشان است و بیشترین‌شان هم هر کسی که توی آن ساختمان است، می‌آید. ایشان توی دفتر کارشان نماز می‌خوانند و همة کسانی که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتری‌هایی که آنجا هستند ـ‌ نمازشان را با آقا می‌خوانند.ایشان هفته‌ای سه روز را کوهنوردی می‌کنند.بعد از نماز صبح،‌ ایشان هفته‌ای سه روز را کوهنوردی می‌کنند و حداقل بین چهل‌وپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت می‌کنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهل‌وپنج دقیقه برمی‌گردند.بعضی از مواقع کوه‌هایی دورتر هستند و برای اینكه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را‌ می‌آیند بیرون و در طول مسیر عبادتشان را انجام می‌دهند. پای کوه که می‌رسیم، نماز را آن‌جا می‌خوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا می‌رویم، هنوز آفتاب نزده است.عمامه‌ آقا در كوه، عمامه همیشگی‌شان نیست .وقتی ایشان برمی‌گردد پایین، آدم‌هایی که نگاه می‌کنند تعجب می‌کنند، اهل کوه تازه کوهنوردها را می‌گویم، کوهنوردی که می‌خواهد برود بالای کوه، آفتاب زده تازه حرکت می‌کند، می‌بیند مقام معظم رهبری دارد می‌آید پایین. با خود می‌گویند: ایشان کی رفته بالا که الآن دارد می‌آید پایین؟شما عکس‌های آقا را در کرمان دیده‌اید دیگر. در زلزلة کرمان، رئیس جمهورمان چند بار رفت؟ رهبرمان چند بار؟ رهبر نظام سه بار در زلزلة کرمان به مردم کرمان سر زد. در زلزله‌ای که در بم آمده بود،‌ برای جنازه‌ها، حتی خود آقا نماز خواند.آقا اهل این نیستند که وسط کار، کار را نصفه بگذارندآن سه روز کوهنوردی وقتی از کوه پائین می‌آیند، بعد وقت اداری کار ایشان است و آن چهار روز دیگر را توی خانه ورزش می‌کنند. اصلاً اهل این نیست که وسط کار، کار را نصفه بگذارد. هر کاری ایشان انجام بدهد کاملِ کامل است. اصول آن کار را دقیقِ دقیق بلد است.پس از ورزش‌شان توی دفتر کار تشریف می‌آورند. از اول صبح، بعضی مواقع ساعت هفت می‌رسیم سر کار، بعضی‌ موقع‌ها هفت‌ونیم می‌رسیم، بستگی دارد به آن کوه و آن مسیر.از نظر امنیتی ما نمی‌توانیم از یک کوه استفاده کنیم؛ دشمن هم این‌قدر می‌فهمد که به ما ضربه بزند. هرجا که کوه و بلندی‌ای هست و توی تهران است، آقا استفاده می‌کند؛ از بی‌بی‌ شهربانو شهرری گرفته تا تمامی نقاط کوه‌های سمت شمال تهران؛ توی ولنجک، کوه دربند و هر کوهی، اختصاصی نیست که ما یک کوه خاصی را برویم؛ بله دو سه جای اختصاصی هم داریم، آن‌جاها هم می‌رویم.اذان که بگويند، وسط سخنرانی هم که باشند، قطع می‌کنند و می‌گویند اول نماز را بخوانیم.حفاظت از ایشان در عین حالی که خیلی سخت است، بچه‌ها این کار را انجام می‌دهند برای رضایت ایشان و رضایت مردم از ما. از ساعت هفت، هفت‌ونیم، ایشان در محل کار حاضر می‌شوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند می‌روند منزل و صبحانه را در منزل با خانواده می‌خورند و بعد از صبحانه می‌آیند دفتر، کارشان انجام می‌شود.اگر ملاقات داشته باشند،‌ ملاقات با صبحانه شروع می‌شود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست،‌ صبحانه‌شان را هم با آقا می‌خورند. بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد،‌ آقا قطع می‌کنند، می‌گویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم؛ نماز اول وقت.بعد از نماز، ادامة کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل می‌کنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصله بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده‌، بیست قدم است، در منزل غذایشان را می‌خورند، استراحت‌شان را می‌کنند، مجدد اولین برنامه‌ای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان می‌آیند در داخل دفتر هستند و مواقعی که بعدازظهر جلسه خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصی‌شان به مطالعه می‌پردازند.هر زمانی که آقا را ببینید، یا ذکر می‌گویند یا قرآن می‌خوانند.هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا ذکر می‌گوید یا قرآن می‌خواند. غیرممکن است لحظه‌ای ایشان غافل باشد. من ندیدم. به‌طور نمونه می‌گویم. توی تلویزیون نگاه کنید، هر عزیزی مداحی می‌کند، دقت کنید آقا دستشان کنار لبشان است؛ به‌خاطر اینکه اگر لبشان تکان خورد پیدا نباشد.آقا در جوانی هر سه روز یک دور قرآن می‌خواندند.این نیست که توی هیئت رفتیم، ذکر بی‌خیال. دربارة قرآن خواندن، ایشان به ما توصیه می‌کردند و می‌گفتند: «بچه‌ها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن می‌خواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصله‌اش نیست، پیر شده‌ام، از نظر سن‌وسال، وضعیت، شغل، گرفتاری‌های کاری، این‌ همه مسائل واقعاً نمی‌توانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول می‌کشد من یک دور قرآن را بخوانمالآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن می‌خوانند. ما اگر توی ماه مبارک رمضان خدا عنایت کند یک بار قرآن بخوانیم، فکر می‌کنیم اعجاز کرده‌ایم؛ کلی خدا را مؤاخذه می‌کنیم که ما آخر یک دور قرآن را خواندیم هیچ چیز نشده، هیچ اتفاقی نیافتاد. قرآن خواندن را ما نیاز داریم، خدا لازم ندارد. ما نیاز داریم.تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که یکي به‌تنهايي خطرناک است.اگر می‌خواهیم به دستور آقا عمل کنیم و به ولی‌مان نزدیک شویم، دستورات همین است که عرض کردم. تحصیل، تهذیب، ورزش بعدش هم قرآن. تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که انسان را به همه جا می‌رساند. یک دانه‌اش باشد، خطرناک است.فقط تهذیب می‌شود شیخ علی تهرانی. فقط تحصیل می‌شویم سعید حجاریان، اکبر گنجی، آقای مهاجرانی. حالا این‌ها کجا هستند؟ مهاجرانی در کشور ما شانزده سال بالای قدرت بوده، امروز پناهنده انگلستان است، اکبر گنجی مسئول اطلاعات داخلی سپاه تهران بود، امروز پناهنده آمریکاست؛ اگر یکی‌اش را هم گرفتیم باز هم خلاف کرده‌ایم، خطا کرده‌ایم. دو تا با هم، تحصیل و تهذیب با هم است.اگر می‌خواهیم مقام رهبری را بشناسیم تدبیر کنیم در شناخت ایشان همه چیز بهمان داده می‌شود. تدبیر کنیم در شناخت امام (ره) همه چیز بهمان می‌دهند