" پایان یا عاقبت جنبش سبز"

مطرح شدن جنبش سبز ومقایسه مبارزه ی شرایط کنونی با قبل از انقلاب و اوایل انقلاب در این است که در زمان قبل از انقلاب مبارزین و انقلابیون از تجربه ی مبارزان کنونی بر خور دار نبودند. همانگونه که ماهیت آخوند های حکومتی و ابزاری کردن دین برای حفظ قدرت و ثروت و انحصاری کردنش همچون شرایط کنونی شفاف نشده بود . به خصوص اینکه سیستم ارتباطی و اطلاع رسانی در آن دوران همچون شرایط کنونی چنین پیشترفته و شتاب دار نشده بود که بس آسان از طریق شبکه های ما هواره ای یا اینترنتی بتوان در برابر سانسور و ممیز گری و کنترل خبر و اطلاع رسانی حکومتی ایستاد و نقش سرکوب و خفقان را خنثی کرد یا آن را کاهش داد.

از سوی دیگر حاکمان رژیم کودتائی نامشروع حاکم ضمن وابسته نبودنش تجربه ی زمان شاه و باز کردن فضای سیاسی اش را دارند که چگونه باشکسته شدن دیوار اختناق راه به انحلال ساواک برد و منتهی به سرعت بخشیدن فرو پاشی اش شد که نه هرگز حامان کنونی مرتب چنین خطائی نخواهند شد ، بلکه بر عکس تا آنجا که بتوانند بر ضریب سرکوب و اختناق و سانسور و بسته و منقبض کردن جامعه خواهند افزود و در عوض به جای مردم به ارگان های سرکوبگرش بیشتر متکی خواهند شد . البته این سیاست هم زیاد نمی تواند دوام بیاورد.

بنابراین نسل جوان با دسترسی به شبکه ی ماهواره ای و اینترنتی که از یک سو دارد و از طرف دیگر باکسب و ترکیب تجربیات مبارزات قبل از انقلاب و پس از آن مخالفان و شناخت تر فند و شگرد های واکنشی حاکمان کودتاگرنسبت به مخالفین و دگر اندیشان موجب شده است تا که نسل کنونی روش مبارزه را ا رتقاء داده و وارد صحنه ی مبارزه شود. اما چرا به خاتمی و موسوی و کروبی برای کا تا لیزور انتخاب کرده و به اینان آویزان شده است برای هر چه بیشتر کاهش دادن هزینه ی مبارزه و دور زدن و عبور کردن از برخی موانع در راستای بی ارزش و اعتبار کردن نقش ولی قیه یا لوطی جماران یاعمود خیمه ی نظام است.

بنابراین با مخاطب قرار دادن لوطی جماران شعار کلیدی فریاد مرگ بر دیکتاتور بر گزیده شده است که هدف اصلی شکستن قداست وی و جا انداختن و علنی ساختن عدم مشروعیت جایگاه وی و پاسداران کودتاگر می باشد . بهمین دلیل است که چون نام بردن بطورمستقیم سازمان سیاسی و مخالف برون مرز ضمن بالا بردن هزینه ی مبارزه فرصت افزایش سرکوب و اتهام زدن و محکوم کردن را بسیار سنگین می کند . همچنانکه هنوز هم معادله ای که زمان شاه گفته می شد مقاومت زندانی درون زندان مکمل انگیزه ی تحرک های اعتراضی مردم ناراضی و معترض در بیرون زندان در جامعه و بالعکس است هنوز هم برای معترضان داخلی و مخالفان بیرونی اعتبار دارد.

نکته ی اساسی که نمی بایست فراموش کرد . اولاً موسوی و خاتمی و کروبی همچون رفسنجانی مکار بساز و بفروش نقش و سهمی در قدرت ندارند و بقول خودشان با بودن در صحنه نه اینکه چیزی ندارند تاکه از دست بدهند ، بلکه با کسب اعتبار کردن بدنبال کسب یا سهم قدرت می باشند . همینطور عامل فشار از پائین یعنی تظاهرات مردم معترض در صحنه می باشد که با پرداخت هزینه اینان را به جلو هل داده و مجبورشان کرده تا که در صحنه حضور داشته باشند و همچون رفسنجانی حیله گر دست به سیاست با دست پس کردن و با پا پیش کشیدن نزنند . ناگفته نماند همینگونه که اینان با حمایت و فشار مردم معترض خودشان را تا حال حفظ نموده و کشیده اند موفق هم شده اند که نوعی حاشیه ی امنیتی برای خودشان ایجاد کنند و خطر دستگیری خودشان را تا حال دفع کنند.

در خاتمه اینکه چون قداست عمود خیمه ی نظام یا لوطی جماران با فریاد طنین انداز مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای شکسته شده است آنگونه که تذکر داده شد شاخ رهبر شکسته شده و نا مشروع بودنش عیان شده است . همین موضوع پیرامون پاسداران کودتا گر هم صدق می کند . به خصوص اینکه ارگان فاشیستی � کودتائی پاسداری وارد صحنه ی قدرت شده است و خیال عقب نشینی و باز گشت بسوی پاد گان ها را ندارد و حتی حاضر نیست که رقیب مغلوب را به بازی بگیرد و بر اساس پیشنهاد طرح آشتی ملی رفسنجانی مکار بساز و بفروش تن به مصالحه و سازش دهد و سهمی ناچیز از قدرت به رقیب مغلوب بدهد . همچنین از طرف دیگر چون جو نارضایتی عمومی بسیار بالاست و جامعه حالت ملتهب و انفجاری دارد . لذا هر چه زمان می گذرد ضمن پالایش بیشتر و رفع ابهامات مسیر مبارز رادیکال تر خواهد شد . فرصت طلبان و میوه چینان از مسیر راه مبارزه حذف خواهند شد . بنابراین مسئله ی مهم این است که چون امکان تغییرات دمکراتیک در ایران از طریق مسالت آمیز امکان پذیر نیست زیرا که کودتاگران حاضر به و اگذاری قدرت به نفع مردم نمی باشند . پس در نهایت عاقبت برای تغییر رژیم کودتائی ادامه ی مبارزه قهر آمیز خواهد شد پس آن سبزی می تواند در صحنه بماند و حذف نشود که قادر باشد در این بستر حرکت کند.

هوشنگ - بهداد
مهر ماه3 سال 1388