روز نامه ی کیهان چهار شنبه 1 مهر ماه سال 1388
گفت: نقل قول کرده از دوران ناصر الدین شاه
رئیس باغ وحش جیره شیر خورد ، کرد اشتباه
شیر باغ وحش مرد،اما رئیس دریافت کرد خبر
شاه می خواهد جنگ شیر و ببر بیند، شد پکر
پس اوس شعببون را درجلد شیرکرد در قفس
ببروارد قفسش کرد، اوس شعبون افتاد از نفس
نا گهان اوس شعبون شنید یک صدای ضعیف
گفت نترس، منم اوس قربون ِ مریض و نهیف
گفت: شعار حمايت از اسرائيل كه هواداران موسوي و خاتمي در روز قدس سرداده بودند بدجوري باقيمانده آبروي سران فتنه را برباد داد.
گفتم: مگه از آنها آبرويي هم باقي مانده بود؟
گفت: چه عرض كنم؟! سران فتنه در مخالفت و محكوم كردن شعار اسرائيل پسند هواداران خود حتي يك كلمه هم نگفتند!
گفتم: رئيس باغ وحش ناصر الدين شاه، جيره غذايي شير باغ وحش را خورده و در نتيجه، شير باغ وحش مرده بود. روزي كه ناصر الدين شاه قصد بازديد داشت رئيس باغ وحش از اوس شعبون، نگهبان قفس شير خواست كه چندساعتي توي پوست شير برود تا بازديد شاه تمام شود. ناصرالدين شاه هنگام بازديد گفت مي خواهم جنگ شير و ببر را ببينم! و ببر را در قفس شير انداختند. اوس شعبون، از ترس داشت زهره ترك مي شد كه صداي ضعيفي شنيد، صداي ببر بود كه مي گفت، اوس شعبون نترس! من هم اوس قربونم!
گفت : گزارش شده است با چاشنی تحلیل
هواداران موسوی و خاتمی حامی ا سرائیل
درروز تظاهرات قدس مرگ بردیکتاتور زدندفریاد
بجای اسرائیل،مرگ گفتندبرکوتوله احمدی نژاد
باقیمانده آبروی شان، بدجوری داده شد بر باد
گرچه آبروئی هم نداشتند این رفته شدگان از یاد
گفتم : عجب سرمایه داریست این یارو؟!
بی همتا سرمایه داریست در داشتن رو
دریده وو ارونه وهذیان گوست این سربازجو
بهمین شیوه همیشه هست درحال گفتگو
چگونه ندید فریاد های مرگ بر دیکتاتور طنین انداز
حتی هوکشیده شدهلیکوپتر انتظامی در حال پرواز
مگر آشکار نشد ضریب تنفر مردم و ادعای دروغ رهبر
که از ضریب 85% حامی رژیم کودتائی داده بود خبر
عجیب است با ووجدفاش شدن حقیقت، باز وارونه گو!
همچنان سربازجو د خود زنی می کند،شده هذیان گو
گفت: این بازجوی روباه شده شیر
داند رژیم کودتائی شده زمین گیر
مجبورست داستان بسازدبا اجرای نقش
به سبک دوران قاجار و رئیس باغ وحش
هنر نمائی کند در اجرای واقعی نعش
چون این خر سیاه بی دندان شده رخش
گفتم : داستان باغ وحش چیست؟
منظور و مخاطبان اصلی اش کیست؟
گفت: نقل قول کرده از دوران ناصر الدین شاه
رئیس باغ وحش جیره شیر خورد ، کرد اشتباه
شیر باغ وحش مرد،اما رئیس دریافت کرد خبر
شاه می خواهد جنگ شیر و ببر بیند، شد پکر
پس اوس شعببون را درجلد شیرکرد در قفس
ببروارد قفسش کرد، اوس شعبون افتاد از نفس
نا گهان اوس شعبون شنید یک صدای ضعیف
گفت نترس، منم اوس قربون ِ مریض و نهیف