فرق بی رنگی وبدون جایگاه و خود فراموش و گم کردن ، با رنگ مداری دارای آرمان و هدف دارای جایگاه"
در محفل جشن و پارتی که عده ای مشغول رقص و پایوبی بودند از یکی پرسیده شد که تو چرا نمی رقصی ؟ وی که در کنار دوستش نشسته و در دستانش دو بریکه ی لایه ی مقوائی رنگینی بود که بطور موزون با ریتم آهنگ موزیک آنان را اینطرف و آنطرف بطور موجی به حرکت در می آورد جواب داد مگر نمی بینی که من دارم رقص نور می کنم ؟ حال داستان برخی از مدعیان اهل قلم و خوش رقصی بی رنگی شان می باشد که در میان رنگین کمان رنگ ها اعتراف کرده که قبلاً رنگ سرخ دوست داشته اند سپس از آن فا صله گرفته و اکنون خوشحال می باشند که تبدیل به رنگ سیاه نشده و به سمت ار تجاع نرفته اند . اما ایشان مشخص هم نکرده اند که در میان ترسییم وتقسیم بندی کردن رنگ های نارنجی و زرد و سفید اکنون کجا ایستاده و چه می کنند و عاشق چه رنگی می باشند؟ مشروط بر اینکه گفته اند که نسبت به رنگ سرخ و طرفدارانش حساسیت انتقاد آمیز دارند. زیرا که باور دارند که اینان همچنان الاغ خودشان را می رانند . بد تر اینکه اینان اینان چرا همچنان پای بندرنگ سرخ می باشند و بهمان سبک رنگ دارند مبارزه می کنند و همچون اینان دچار بی رنگی یا در حقیقت خود گم و فراموش کردن و بی هویتی نشده اند .
فراموش نشود که مدتی نه چندان دور یکی از این دعیان به مجاهدین انتقاد کرد که چرا آمار شرکت کنندگان 85% با 40 میلیون رأی انتخابات ریاست جمهوری کم گزارش داده شد.اما اکنون بدون آنکه توضیح دهد که چرا معلوم نیست خود مدعی منتقد رطب خورده منع رطب کرده است و خودش تناقض گوئی چند برابر آماری کرد و حضور جمعیت معترض حدود یک میلیونی که پس از اعلام نتایج نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد در تظاهرات خیابانی در تهران حضور یافتند را 4 برابر اعلام کرد؟
همچنین در شرایطی که هنگام یورش دژخیمان در خدمت کود تا گران پاسدار برای باز داشت دکتر ملکی در منزلش که اتفاق افتاد. در حالی که همسرش در گفتگوی رادیوئی خود با رادیو فارسی فرانسه و آلمان در برابر بازجویانی که اینان را متهم به تماشای سیمای آزادی و رابطه با مجاهدین داشتن متهم کردند . ایشان نه اینکه سخنی علیه مجاهدین نگفت ، بلکه تلویحاً از اینان نیز دفاع کرد و گفت که شما از کسانیکه در بیابان عراق محاصره شده اند وحشت دارید که اینگونه می گوئید و ادامه داد که دکتر ملکی گفته است به جای اینکه در بستر بیماری بمیرد تر جیح می دهد تا که در زندان جان ببازد .
در خاتمه اینکه فرق امثال دکتر ملکی و همسرش با آنانی که همچون بر خی از مدعیان هنوز دچار بی رنگی شده اندکه طبق اعتراف خودشان جایگاه ثابتی ندارند چنین است که اینان بر خلاف آن مدعیان منتقد خود گم کرده در مبارزه نه اینکه دارای رنگ مشخص که از انگیزه و آرمان و هدف مشخصی هم برخور دار می باشند .
هوشنگ – بهداد
شهریور12 ماه سال 1388
در محفل جشن و پارتی که عده ای مشغول رقص و پایوبی بودند از یکی پرسیده شد که تو چرا نمی رقصی ؟ وی که در کنار دوستش نشسته و در دستانش دو بریکه ی لایه ی مقوائی رنگینی بود که بطور موزون با ریتم آهنگ موزیک آنان را اینطرف و آنطرف بطور موجی به حرکت در می آورد جواب داد مگر نمی بینی که من دارم رقص نور می کنم ؟ حال داستان برخی از مدعیان اهل قلم و خوش رقصی بی رنگی شان می باشد که در میان رنگین کمان رنگ ها اعتراف کرده که قبلاً رنگ سرخ دوست داشته اند سپس از آن فا صله گرفته و اکنون خوشحال می باشند که تبدیل به رنگ سیاه نشده و به سمت ار تجاع نرفته اند . اما ایشان مشخص هم نکرده اند که در میان ترسییم وتقسیم بندی کردن رنگ های نارنجی و زرد و سفید اکنون کجا ایستاده و چه می کنند و عاشق چه رنگی می باشند؟ مشروط بر اینکه گفته اند که نسبت به رنگ سرخ و طرفدارانش حساسیت انتقاد آمیز دارند. زیرا که باور دارند که اینان همچنان الاغ خودشان را می رانند . بد تر اینکه اینان اینان چرا همچنان پای بندرنگ سرخ می باشند و بهمان سبک رنگ دارند مبارزه می کنند و همچون اینان دچار بی رنگی یا در حقیقت خود گم و فراموش کردن و بی هویتی نشده اند .
فراموش نشود که مدتی نه چندان دور یکی از این دعیان به مجاهدین انتقاد کرد که چرا آمار شرکت کنندگان 85% با 40 میلیون رأی انتخابات ریاست جمهوری کم گزارش داده شد.اما اکنون بدون آنکه توضیح دهد که چرا معلوم نیست خود مدعی منتقد رطب خورده منع رطب کرده است و خودش تناقض گوئی چند برابر آماری کرد و حضور جمعیت معترض حدود یک میلیونی که پس از اعلام نتایج نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد در تظاهرات خیابانی در تهران حضور یافتند را 4 برابر اعلام کرد؟
همچنین در شرایطی که هنگام یورش دژخیمان در خدمت کود تا گران پاسدار برای باز داشت دکتر ملکی در منزلش که اتفاق افتاد. در حالی که همسرش در گفتگوی رادیوئی خود با رادیو فارسی فرانسه و آلمان در برابر بازجویانی که اینان را متهم به تماشای سیمای آزادی و رابطه با مجاهدین داشتن متهم کردند . ایشان نه اینکه سخنی علیه مجاهدین نگفت ، بلکه تلویحاً از اینان نیز دفاع کرد و گفت که شما از کسانیکه در بیابان عراق محاصره شده اند وحشت دارید که اینگونه می گوئید و ادامه داد که دکتر ملکی گفته است به جای اینکه در بستر بیماری بمیرد تر جیح می دهد تا که در زندان جان ببازد .
در خاتمه اینکه فرق امثال دکتر ملکی و همسرش با آنانی که همچون بر خی از مدعیان هنوز دچار بی رنگی شده اندکه طبق اعتراف خودشان جایگاه ثابتی ندارند چنین است که اینان بر خلاف آن مدعیان منتقد خود گم کرده در مبارزه نه اینکه دارای رنگ مشخص که از انگیزه و آرمان و هدف مشخصی هم برخور دار می باشند .
هوشنگ – بهداد
شهریور12 ماه سال 1388