روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنله 17 مرداد ماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی جمهوری " نگاه قانوني به مطبوعات"
"با بودن ولی وقیح همکاره و غیر پاسخگو ومنبریان مداح و ستایش گر وی، دیگر چه نیازی به مطبوعات می باشد؟"
نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی جمهوری " نگاه قانوني به مطبوعات"
"با بودن ولی وقیح همکاره و غیر پاسخگو ومنبریان مداح و ستایش گر وی، دیگر چه نیازی به مطبوعات می باشد؟"
در رژیم ضد بشری آزادی کش و قلم شکن که لب را جراحی می کند و سینه را با دشنه ی قصابی می شکافاند و دهان را می دوزد و صدا را در گلو خفه می نماید تا کسی سخنی خلاف آنچه مستبد دیوانه ی قدرت و مجنون حمد و ثنا و ستایش گری که غلامکان حلقه بر گوش و مترسکان لولو شده و ملیجکان بذله و هذیان گوی ومداحان بله قربان گو می سازد و سینه ها را با گلوهای سرخ آتشین پاره و دهان هارا چاک می دهد تا که چرا مقابل مبلغ خرافات و ارتجاع حاکم ایستاده و سر فرود نیاورده و تسلیم نشده اند. چون اینان مزاحمین رونق دادن به بازار دین فروشان و مروجان خرافات و نیرنگ و دروغ گویان حاکم هستند که ولی وقیح یا نماینده ی خدا برروی زمین نمایندگی اش می کند و به احدی هم پاسخگوی نیست . بلکه مهمتر اینکه وی هیچ قانونی را بر نمی تابد. زیرا که نه خود والاتر و بر تر از جایگاه قانون قرار دارد تازه افتخار هم به قصاب بودن مطبوعات در جهان را می کند. چونکه در کنار رهبرش سابقه یورش و تهاجم و بستن روز نامه ی آیندگان و تعطیل کردن آن در همان اوایل انقلاب را دارد. همینطور سابقه ی حمله ی مغول وار به کتابفروشی ها و بر پا ئی جشن کتاب سوزان در انبان خویش دارد . بعلاوه در کنار رهبر بودن سابقه ی ممنوع کردن چاپ و توزیع نشریات ساز مان های انقلابی و فتوای اجرای حکم کشتن ومثله کردن خیابانی دانش آموزان میلیشیا ی نو جوانانی را دارد که نشریه مجاهد یا کارگری بازوی انقلاب توی خیابان ها و محلات شهر ها توزیع می کردند یا می فروختند . همچنین بازهم بطور مشترک با رهبر سابقه ی به خاک و خون کشیدن دانشگاه ها و تعطیل کردن بیش از 3 ساله اش باعنوان انقلاب ضد فرهنگی را دارد و آن را پیش مقدمه ی حمله بربر منشانه و سبعانه شبیخون زدن به خوابگاه دانشجویان و پرتاب کردن شان از طبقه ی سوم خوابگاه به زمین چمن دانشگاه تهران با رمز یا زهرا دارد که چرا پس از دریافت خبر بر برد ِ دانشگاه تهران اعتراض به تصویب قانون جرائم و خلاف های مجرمان دوران شاه را کردند که سعید جون امامی واجبی خور شده ی مقام امنیتی به مجلس ارتجاع برای تصویب بطور محرمانه ارسال کرده بود . اما چون روزنامه ی سلام آخوند محمد موسوی خوئینی ها آ ن را بدست آورد و. سپس آن را فاش نمود . منجر به این شد که بهای سنگین این افشاگری را دانشجویان معترض دانشگاه تهران به پردازند . زیرا که ولی وقیح در کنار رفسنجانی با حمایت خاتمی فرمان سرکوب دانشجویان معترض را صادر کرد. در صورتیکه موسوی خوئینی ها هم پیشینه ی داد گاه های ضد انقلاب صادره کننده ی احکام انقلابیون را داشت. هم تئوری پرداز اشغال کننده ی سفارت آمریکا در تهران بود . به خصوص اینکه روزنامه ی سلام ارگان تبلیغاتی دانشجویان سابق پیرو خمینی شیاد و از دیوار بالا روندگان سفارت آمریکا بود. همچنین ولی وقیح رهبر قلم شکن سعید سوگلی دیگری هم دارد که در دستگاه قضائیئه آلوده به رشوه و فساد و تبعیض در یک شب بیش از 80 عدد نشریه و مطبوعات را به تیغ سانسور سپرد و توقیف و تعطیل شان نمود . از سوی دیگر در کارنامه ی ننگین رهبر ،
صدور حکم حکومتی توقیف پیگیری و تصویب اصلاح قانون مطبوعات در ابتدای مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی و عقیم ونازا کردن این مجلس موجود است. همینطور در دوران قتل های زنجیره ای که تعدادی نویسنده و شاعر و فعال سیاسی اهل قلم ربوده یا اینکه چون زوج ها فروهر ها در منزل قصابی و سلاخی شدند . برخی هم شانس آوردند و از توطئه بر توی دره فرستادن اتوبوس شان معجزه آسا زنده ماندند وجان سالم بدر بردند . بنابراین در شرایطی که تعداد زیادی اهل قلم و فعال سیاسی و دانشجوئی و خبر نگار و روز نامه نگار در زندان وزیر شکنجه و تازیانه قرار دارند که می بایست اعتراف به آنچه کنند که مر تکب نشده اند. ولی چون رهبر لوطی جماران قلم شکن و پاسداران کودتا گر می خواهند پس اینان باید یا تن به تسلیم دهند. یا اینکه شرایط تحمیلی ضد انسانی را به پذیرند. بعلاوه جائیکه پاسداران سر کوبگر و بسیجیان چماقدار و باز جویان و اطلاعاتی های شکنجه گر و دژخیمان روزنامه و خبر نگار و صاحبان امتیاز مطبوعات شده اند . این دیگر شوخی بیش از حد تلخ و بیمزه و حتی تو هین آمیز است که صحبت از روز خبرنگار در ایران شود و سخن از قانون مطبوعات شود. بهرحال با همه شرایط خفقان و سانسوری که بر مطبوعات تحمیل و حاکم شده است . اما آنچه سر مقاله نویس پیرامون وضعیت مطبوعات و اهل قلم درایران آنگونه که توضیح داده و تأکید نموده است که این وضعیت در 31 سال گذشته اعمال شده است خود به وضوح تبیین کننده ی فضای مطبوعات و اوضاع خبر نگار و روزنامه نگاران در حاکمیت رژیم ضد بشری می باشد که بخش هائی از این سرمقاله پیرامون نگاه قانونی به مطبوعات چنین تحلیل داده و تشریح شده است :
"در آستانه روز خبرنگار، يكي از استانداران دستور داد اشتراك كليه روزنامههاي كثيرالانتشار كشوري قطع شود و هيچ روزنامهاي توسط استانداري تحت مديريت وي خريداري نشود. دليل اين اقدام در دستورالعمل آقاي استاندار "صرفهجويي"عنوان شده است. بدون اينكه نيازي به توضيح و استدلال باشد، نفس اين اقدام نشان ميدهد نگاه بعضي از مسئولان به مطبوعات و طبعاً به مقوله فرهنگ چگونه است. اعتقادي به تعميم اقدام اين آقاي استاندار به ساير مسئولين نداريم، ولي همين نمونه ميتواند بخشي از مشكلات روزنامه نگاري در ايران را نشان دهد. روز خبرنگار، فرصت مناسبي براي اشارهاي اجمالي به اين مشكلات است. از زمان شهادت محمود صارمي در سال 1377 به دست طالبان در مزار شريف افغانستان، روز 17 مرداد به عنوان "روز خبرنگار" شناخته شده و هر ساله در چنين روزي يادي هم از رسانهها و اصحاب رسانه ميشود. اصل اين اقدام را بايد ستود اما اين واقعيت را نيز نبايد ناديده گرفت كه اين تجليلها اموري ظاهري هستند و تأثيري در حل مشكلات اصحاب رسانه ندارند اگر حتي روزي به نام روز خبرنگار وجود نداشته باشد و اين تعارفات هم صورت بگيرد ولي نگاه مسئولان به رسانهها بگونهاي ديگر باشد مشكلي وجود نخواهد داشت، اما چه سود كه تعارفات برقرار است و نگاهها هم همچنان طلبكارانه، آمرانه و قيم مآبانه! از صدا و سيما و چند روزنامه و نشريه متصل به بودجههاي دولتي كه بگذريم، ساير رسانهها در شرايط سخت ركود اقتصادي و تورم، با مشكلات مالي آزار دهندهاي دست و پنجه نرم ميكنند. برخلاف دستگاههاي دولتي كه اول هر سال بودجهاي در اختيارشان قرار ميگيرد و به اواخر سال كه ميرسند بعضي از آنها تلاش ميكنند با خرج تراشيهائي كه ميكنند چيزي از آن نماند تا بتوانند وانمود كنند كه سال آينده بايد بودجه بيشتري به آنها اختصاص يابد، روزنامهها در طول سال بايد خودشان درآمدزائي كنند تا بتوانند هزينههاي سنگين اين روزگار سخت را كه هر روز قيمتها افزايش مييابند تأمين نمايند. در چنين وضعيتي، مشكلات سرسام آور تقسيم تبعيض آميز آگهيهاي دولتي، گير و گورهاي تقسيم غيرمنصفانه يارانه ها، رشد بي حساب و كتاب هزينهها و شرايط سخت زندگي نيز مزيد بر علت ميشوند و كار را بر اصحاب مطبوعات آنچنان دشوار ميكنند كه گاهي تا آستانه تعطيلي به پيش ميروند و البته بسياري از آنها نيز ناچار ميشوند تن به تعطيلي بدهند. راهي هم البته براي انتشار بدون تحمل فشارهاي مالي وجود دارد ولي پيمودن آن راه موجب ميشود روزنامه ديگر روزنامه نباشد و به "روزي نامه" تبديل شود؛ كرنش در برابر صاحبان زر و زور، رشوه دادن به واسطههاي آگهي ها، بند و بست با مراكز قدرت و ثناگوئي و مداحي آنها. اين راه را آسان ميتوان پيمود و به راحتي ميتوان به نان و نوائي هم رسيد ولي به قيمت از دست دادن استقلال و عزت نفس. شرافت قلم، اجازه چنين كاري را به اصحاب مطبوعات نميدهد. اهالي مطبوعات، صورت خود را با سيلي سرخ نگهداشتن را بر نان را به قيمت از دست دا دن استقلال و عزت نفس به روغن انداختن ترجيح ميدهند. پاسخگو نبودن بسياري از مسئولان، عدم تمكين به قانون، بي تفاوت بودن نسبت به مشكلات مردم و آشنا نبودن با اهميت و جايگاه مطبوعات، مشكل ديگر اصحاب رسانه است. در مشروطيت، مطبوعات را ركن چهارم نظام حكومتي ناميدند هرچند به آن عمل نكردند. اين جايگاه به اين جهت براي مطبوعات در نظر گرفته شده بود كه واقعاً مطبوعات ميتوانند با نظارت بر عملكرد سه ركن ديگر حكومتي يعني قواي مقننه و مجريه و قضائيه و نقد آنها راه را براي انحراف حاكمان از مسير قانون و رفتن به سوي ديكتاتوري و استبداد ببندند و ابزاري را در اختيار مردم قرار دهند كه با استفاده از آن، مطالبات قانوني خود را دنبال كنند و به حقوق واقعي خود برسند. امروز كسي براي مطبوعات چنين جايگاهي قائل نيست و عدهاي مطبوعات را نه ابزاري براي تأمين خواستههاي مردم بلكه ابزاري براي تأمين خواستههاي خود ميدانند. شعارها شايد غير از اين باشد ولي رفتارها همين است. متأسفانه در طول 31 سال گذشته اكثر قريب به اتفاق متوليان امور مطبوعاتي با مقوله مطبوعات بيگانه بودند و قبل از آنكه فرصتي براي آشنا شدن با ظرايف كار پيدا كنند جابجا شدند. بخش مهمي از مشكلات اصحاب مطبوعات به همين موضوع مربوط ميشود. از اخطارها، انذارها، تذكرها، توقيف ها، تقسيم ها، تبعيضها، تحويل گرفتن ها، اخم كردن ها، برخوردار نمودنها و محروم كردنها كه در پرونده عملكرد متوليان امور مطبوعاتي در همه دولتهاي اين 31 سال ثبت است ميتوان به اين واقعيت تلخ پي برد و بر دشواريهائي كه اصحاب مطبوعات با آن مواجه بودند و هستند و تا اين روال وجود دارد مواجه خواهند بود آگاه شد. بخشي از اين عملكردها سليقه ايست و بخشي نيز سياسي و خدا به داد برسد هنگامي كه اين دو يكجا جمع شوند و دست به دست هم بدهند و به سراغ اصحاب مطبوعات بيايند. از ملاحظه اين مجموعه ميتوان به پاسخ اين سئوال رسيد كه چرا اصولاً روزنامه نگاري در ايران در حد نصاب قرار ندارد و از سطح جهاني عقبتر است؟ اينهمه تنگنا كه برشمرديم، مجالي براي رشد روزنامه نگاري باقي نميگذارد. مطبوعات، هنگامي بالنده خواهند بود كه موانع بالندگي سد راه آنها نباشند و از پيش پاي آنها برداشته شوند. اين نكته را نيز ناگفته نگذاريم كه امروز نظام جمهوري اسلامي همانند 31 سال گذشته با جنگ رسانهاي استكبار جهاني مواجه است"
در خاتمه اینکه در کشوری که دین ابزاری شده وسیله ی قدرت و انباشت ثروت و خفقان و سانسور و سرکوب شده است . زیرا که در آن نه آزادی وجود ندارد، بلکه نام بردن آزادی هم جرم است. بطوریکه حتی اصطلاح کار برد دمکراسی هم غربی و کفرآمیزاست و هرکه از این واژه استفاده و یا یاد کند با انواع و اقسام اتهامات وابسته به بیگانگان و غرب پرست و امثالهم متهم می شود تا چه رسد به اینکه در این کشور کسی به خواهد از دمکراسی یاد کند و مدافع مطبوعات آزاد باشد . بلی مشخص است چون هدف قبضه قدرت وافزودن هر چه بیشر ثروت و انحصاری کردن با حذف رقبا از صحنه است . پس معلوم است که وضعیت مطبوعات در چنین رژیمی چگونه است و جایگاه به حساب قانون مطبوعات چطوری می باشد . بد تر اینکه سرنوشت خبر نگار و روز نامه نگار چگونه است؟ لذا هم براساس تجربه ی 32 ساله سرکوب و خفقان و تفتیش عقاید و تک صدائی و هم با وجود وزارت فرهنگ سرکوب و سانسور و خفقان و تفتیش عقاید ارشاد اسلامی چون مطبوعات که ستون چهارم دمکراسی نامیده شده است ولی در رژیم ضد بشری آزادی کش معنی و مفهومی ندارد، ضمن اینکه با بودن ولی وقیح همکاره و ما ورای قانون و آخوند های حکومتی منبری و رسانه های خبری که همگی تریبون و بلندگوی رهبر لوطی جماران ولی وقیح تک صدائی می باشند . دیگرچه نیازی به مطبوعات دارد ؟ به ویژه اینکه آزادی بیان و اندیشه وجود ندارد .اگر چنانچه وجود داشته باشد بقول خودشان ممکن است گاهی آزادی در بیان باشد، ولی هیچ تضمینی آزادی پس از آن وجود ندارد. بهر حال تا زمانی که این رژیم ضد بشری قرون وسطائی حاکم باشد .سخن از آزادی بیان و اندیشه و مطبوعات آزاد گفتن همچون جن و بسم الله و کوسه و ریش پهن و بی مفهوم و نا موزون می باشد چون مطبوعات آزاد هر گز مورد خوشآیند حاکمان مرتجع اندیشه کش و دشمن آزادی نیست . مگر اینکه همه آزاد یخواهان همگام وهمصدا شوند وبا دل کندن از هر باند یا جناحی از رژیم ضد بشری که گویا تغییر پذیر و اصلاح شدنی می باشد و یا بدون توهم نسبت به اجرای قانون اساسی که گویا می تواند معجزه گر باشد ، آنهم پس از تجربه 32 ساله ی این قانون اساسی که به شرایط کنونی منتهی شده است ، لذا بدون توهم وظیفه ی همه مدافعان آزادی و اهل قلم و مطبوعات آزاد است که می بایست برای تغییرات دمکراتیک در ایران تلاش همگانی و مبارزه نمایند .
صدور حکم حکومتی توقیف پیگیری و تصویب اصلاح قانون مطبوعات در ابتدای مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی و عقیم ونازا کردن این مجلس موجود است. همینطور در دوران قتل های زنجیره ای که تعدادی نویسنده و شاعر و فعال سیاسی اهل قلم ربوده یا اینکه چون زوج ها فروهر ها در منزل قصابی و سلاخی شدند . برخی هم شانس آوردند و از توطئه بر توی دره فرستادن اتوبوس شان معجزه آسا زنده ماندند وجان سالم بدر بردند . بنابراین در شرایطی که تعداد زیادی اهل قلم و فعال سیاسی و دانشجوئی و خبر نگار و روز نامه نگار در زندان وزیر شکنجه و تازیانه قرار دارند که می بایست اعتراف به آنچه کنند که مر تکب نشده اند. ولی چون رهبر لوطی جماران قلم شکن و پاسداران کودتا گر می خواهند پس اینان باید یا تن به تسلیم دهند. یا اینکه شرایط تحمیلی ضد انسانی را به پذیرند. بعلاوه جائیکه پاسداران سر کوبگر و بسیجیان چماقدار و باز جویان و اطلاعاتی های شکنجه گر و دژخیمان روزنامه و خبر نگار و صاحبان امتیاز مطبوعات شده اند . این دیگر شوخی بیش از حد تلخ و بیمزه و حتی تو هین آمیز است که صحبت از روز خبرنگار در ایران شود و سخن از قانون مطبوعات شود. بهرحال با همه شرایط خفقان و سانسوری که بر مطبوعات تحمیل و حاکم شده است . اما آنچه سر مقاله نویس پیرامون وضعیت مطبوعات و اهل قلم درایران آنگونه که توضیح داده و تأکید نموده است که این وضعیت در 31 سال گذشته اعمال شده است خود به وضوح تبیین کننده ی فضای مطبوعات و اوضاع خبر نگار و روزنامه نگاران در حاکمیت رژیم ضد بشری می باشد که بخش هائی از این سرمقاله پیرامون نگاه قانونی به مطبوعات چنین تحلیل داده و تشریح شده است :
"در آستانه روز خبرنگار، يكي از استانداران دستور داد اشتراك كليه روزنامههاي كثيرالانتشار كشوري قطع شود و هيچ روزنامهاي توسط استانداري تحت مديريت وي خريداري نشود. دليل اين اقدام در دستورالعمل آقاي استاندار "صرفهجويي"عنوان شده است. بدون اينكه نيازي به توضيح و استدلال باشد، نفس اين اقدام نشان ميدهد نگاه بعضي از مسئولان به مطبوعات و طبعاً به مقوله فرهنگ چگونه است. اعتقادي به تعميم اقدام اين آقاي استاندار به ساير مسئولين نداريم، ولي همين نمونه ميتواند بخشي از مشكلات روزنامه نگاري در ايران را نشان دهد. روز خبرنگار، فرصت مناسبي براي اشارهاي اجمالي به اين مشكلات است. از زمان شهادت محمود صارمي در سال 1377 به دست طالبان در مزار شريف افغانستان، روز 17 مرداد به عنوان "روز خبرنگار" شناخته شده و هر ساله در چنين روزي يادي هم از رسانهها و اصحاب رسانه ميشود. اصل اين اقدام را بايد ستود اما اين واقعيت را نيز نبايد ناديده گرفت كه اين تجليلها اموري ظاهري هستند و تأثيري در حل مشكلات اصحاب رسانه ندارند اگر حتي روزي به نام روز خبرنگار وجود نداشته باشد و اين تعارفات هم صورت بگيرد ولي نگاه مسئولان به رسانهها بگونهاي ديگر باشد مشكلي وجود نخواهد داشت، اما چه سود كه تعارفات برقرار است و نگاهها هم همچنان طلبكارانه، آمرانه و قيم مآبانه! از صدا و سيما و چند روزنامه و نشريه متصل به بودجههاي دولتي كه بگذريم، ساير رسانهها در شرايط سخت ركود اقتصادي و تورم، با مشكلات مالي آزار دهندهاي دست و پنجه نرم ميكنند. برخلاف دستگاههاي دولتي كه اول هر سال بودجهاي در اختيارشان قرار ميگيرد و به اواخر سال كه ميرسند بعضي از آنها تلاش ميكنند با خرج تراشيهائي كه ميكنند چيزي از آن نماند تا بتوانند وانمود كنند كه سال آينده بايد بودجه بيشتري به آنها اختصاص يابد، روزنامهها در طول سال بايد خودشان درآمدزائي كنند تا بتوانند هزينههاي سنگين اين روزگار سخت را كه هر روز قيمتها افزايش مييابند تأمين نمايند. در چنين وضعيتي، مشكلات سرسام آور تقسيم تبعيض آميز آگهيهاي دولتي، گير و گورهاي تقسيم غيرمنصفانه يارانه ها، رشد بي حساب و كتاب هزينهها و شرايط سخت زندگي نيز مزيد بر علت ميشوند و كار را بر اصحاب مطبوعات آنچنان دشوار ميكنند كه گاهي تا آستانه تعطيلي به پيش ميروند و البته بسياري از آنها نيز ناچار ميشوند تن به تعطيلي بدهند. راهي هم البته براي انتشار بدون تحمل فشارهاي مالي وجود دارد ولي پيمودن آن راه موجب ميشود روزنامه ديگر روزنامه نباشد و به "روزي نامه" تبديل شود؛ كرنش در برابر صاحبان زر و زور، رشوه دادن به واسطههاي آگهي ها، بند و بست با مراكز قدرت و ثناگوئي و مداحي آنها. اين راه را آسان ميتوان پيمود و به راحتي ميتوان به نان و نوائي هم رسيد ولي به قيمت از دست دادن استقلال و عزت نفس. شرافت قلم، اجازه چنين كاري را به اصحاب مطبوعات نميدهد. اهالي مطبوعات، صورت خود را با سيلي سرخ نگهداشتن را بر نان را به قيمت از دست دا دن استقلال و عزت نفس به روغن انداختن ترجيح ميدهند. پاسخگو نبودن بسياري از مسئولان، عدم تمكين به قانون، بي تفاوت بودن نسبت به مشكلات مردم و آشنا نبودن با اهميت و جايگاه مطبوعات، مشكل ديگر اصحاب رسانه است. در مشروطيت، مطبوعات را ركن چهارم نظام حكومتي ناميدند هرچند به آن عمل نكردند. اين جايگاه به اين جهت براي مطبوعات در نظر گرفته شده بود كه واقعاً مطبوعات ميتوانند با نظارت بر عملكرد سه ركن ديگر حكومتي يعني قواي مقننه و مجريه و قضائيه و نقد آنها راه را براي انحراف حاكمان از مسير قانون و رفتن به سوي ديكتاتوري و استبداد ببندند و ابزاري را در اختيار مردم قرار دهند كه با استفاده از آن، مطالبات قانوني خود را دنبال كنند و به حقوق واقعي خود برسند. امروز كسي براي مطبوعات چنين جايگاهي قائل نيست و عدهاي مطبوعات را نه ابزاري براي تأمين خواستههاي مردم بلكه ابزاري براي تأمين خواستههاي خود ميدانند. شعارها شايد غير از اين باشد ولي رفتارها همين است. متأسفانه در طول 31 سال گذشته اكثر قريب به اتفاق متوليان امور مطبوعاتي با مقوله مطبوعات بيگانه بودند و قبل از آنكه فرصتي براي آشنا شدن با ظرايف كار پيدا كنند جابجا شدند. بخش مهمي از مشكلات اصحاب مطبوعات به همين موضوع مربوط ميشود. از اخطارها، انذارها، تذكرها، توقيف ها، تقسيم ها، تبعيضها، تحويل گرفتن ها، اخم كردن ها، برخوردار نمودنها و محروم كردنها كه در پرونده عملكرد متوليان امور مطبوعاتي در همه دولتهاي اين 31 سال ثبت است ميتوان به اين واقعيت تلخ پي برد و بر دشواريهائي كه اصحاب مطبوعات با آن مواجه بودند و هستند و تا اين روال وجود دارد مواجه خواهند بود آگاه شد. بخشي از اين عملكردها سليقه ايست و بخشي نيز سياسي و خدا به داد برسد هنگامي كه اين دو يكجا جمع شوند و دست به دست هم بدهند و به سراغ اصحاب مطبوعات بيايند. از ملاحظه اين مجموعه ميتوان به پاسخ اين سئوال رسيد كه چرا اصولاً روزنامه نگاري در ايران در حد نصاب قرار ندارد و از سطح جهاني عقبتر است؟ اينهمه تنگنا كه برشمرديم، مجالي براي رشد روزنامه نگاري باقي نميگذارد. مطبوعات، هنگامي بالنده خواهند بود كه موانع بالندگي سد راه آنها نباشند و از پيش پاي آنها برداشته شوند. اين نكته را نيز ناگفته نگذاريم كه امروز نظام جمهوري اسلامي همانند 31 سال گذشته با جنگ رسانهاي استكبار جهاني مواجه است"
در خاتمه اینکه در کشوری که دین ابزاری شده وسیله ی قدرت و انباشت ثروت و خفقان و سانسور و سرکوب شده است . زیرا که در آن نه آزادی وجود ندارد، بلکه نام بردن آزادی هم جرم است. بطوریکه حتی اصطلاح کار برد دمکراسی هم غربی و کفرآمیزاست و هرکه از این واژه استفاده و یا یاد کند با انواع و اقسام اتهامات وابسته به بیگانگان و غرب پرست و امثالهم متهم می شود تا چه رسد به اینکه در این کشور کسی به خواهد از دمکراسی یاد کند و مدافع مطبوعات آزاد باشد . بلی مشخص است چون هدف قبضه قدرت وافزودن هر چه بیشر ثروت و انحصاری کردن با حذف رقبا از صحنه است . پس معلوم است که وضعیت مطبوعات در چنین رژیمی چگونه است و جایگاه به حساب قانون مطبوعات چطوری می باشد . بد تر اینکه سرنوشت خبر نگار و روز نامه نگار چگونه است؟ لذا هم براساس تجربه ی 32 ساله سرکوب و خفقان و تفتیش عقاید و تک صدائی و هم با وجود وزارت فرهنگ سرکوب و سانسور و خفقان و تفتیش عقاید ارشاد اسلامی چون مطبوعات که ستون چهارم دمکراسی نامیده شده است ولی در رژیم ضد بشری آزادی کش معنی و مفهومی ندارد، ضمن اینکه با بودن ولی وقیح همکاره و ما ورای قانون و آخوند های حکومتی منبری و رسانه های خبری که همگی تریبون و بلندگوی رهبر لوطی جماران ولی وقیح تک صدائی می باشند . دیگرچه نیازی به مطبوعات دارد ؟ به ویژه اینکه آزادی بیان و اندیشه وجود ندارد .اگر چنانچه وجود داشته باشد بقول خودشان ممکن است گاهی آزادی در بیان باشد، ولی هیچ تضمینی آزادی پس از آن وجود ندارد. بهر حال تا زمانی که این رژیم ضد بشری قرون وسطائی حاکم باشد .سخن از آزادی بیان و اندیشه و مطبوعات آزاد گفتن همچون جن و بسم الله و کوسه و ریش پهن و بی مفهوم و نا موزون می باشد چون مطبوعات آزاد هر گز مورد خوشآیند حاکمان مرتجع اندیشه کش و دشمن آزادی نیست . مگر اینکه همه آزاد یخواهان همگام وهمصدا شوند وبا دل کندن از هر باند یا جناحی از رژیم ضد بشری که گویا تغییر پذیر و اصلاح شدنی می باشد و یا بدون توهم نسبت به اجرای قانون اساسی که گویا می تواند معجزه گر باشد ، آنهم پس از تجربه 32 ساله ی این قانون اساسی که به شرایط کنونی منتهی شده است ، لذا بدون توهم وظیفه ی همه مدافعان آزادی و اهل قلم و مطبوعات آزاد است که می بایست برای تغییرات دمکراتیک در ایران تلاش همگانی و مبارزه نمایند .
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890517/13890517_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنله 17 مرداد ماه سال 1389
نگاه قانوني به مطبوعات
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890517/13890517_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنله 17 مرداد ماه سال 1389
نگاه قانوني به مطبوعات