روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 2 بهمن ماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی " جمهوری رابطه قدرت با ديكتاتوري"
"سئوال است چرا سر مقاله نویس تصویر مار کش و مار قالب کن ، بدون توجه به بیان فضای تحمیل شده ی طاقت فرسا به مردم ایران اشاره ای کند ، امافرافکنانه به سایر رهبران کشور های عربی فراخوان داده است که چرا به جای دیکتاتور شدن و از ملت های شان فاصله گرفتن، از انقلاب ایران و عملکرد آن درس عبرت نیاموخته اند؟"
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی " جمهوری رابطه قدرت با ديكتاتوري"
"سئوال است چرا سر مقاله نویس تصویر مار کش و مار قالب کن ، بدون توجه به بیان فضای تحمیل شده ی طاقت فرسا به مردم ایران اشاره ای کند ، امافرافکنانه به سایر رهبران کشور های عربی فراخوان داده است که چرا به جای دیکتاتور شدن و از ملت های شان فاصله گرفتن، از انقلاب ایران و عملکرد آن درس عبرت نیاموخته اند؟"
اصطلاح فرار به جلو یا فرافکنی کردن و یا صورت مسئله پاک نمودن که از موضع طلبکارانه مطرح و دنبال شده است . یعنی همینگونه که سر مقاله نویس اعتراف کرده است . زیرا که آنگونه قلم زنی و حرافی کرده است که گویا صفات و خصوصیاتی که پیرامون دیکتاتور ها به ویژه رهبر ان کشورهای عربی و ومسلمان گفته است . چنین شرایطی بطور عملی 32 سال نیست که در ایران حاکم شده است و از 22 خرداد سال 88 آنگونه جنگ قدرت حذف رقیب و سایر رقبای دیگر آنچنان گسترده و جدی نشده است که بد تیرین توهین و اهانت و اتهامات نصیب رقیب مغلوب می شود و هم اینکه برای حذف رفسنجانی ازصحنه ، وی مورد تهاجم و پرخاشگری و تهدید واقع نمی شود ؟ همچنین مدعی قلم زن سر مقاله نویس بدون آنکه به این واقعیت ملموس به پردازد که ماهیت و نفس فضای دیکتاتوری حاکم برایران چگونه می باشد؟ یا اینکه کوچکترن اشاره ای دراین مورد کند. اما در عوض قیام مردم تونس را بهانه کرده و محور آن و دیکتاتوری جدا از مردن در میان کشور های عربی اشاره کرده که چگونه چند رهبر یا مورد یا ترور شد یا اعتراض و قیام های مردمی علیه شان وجود دارد؟ همچنین مدعی شده که هم اکنون در این کشور ها نا آرامی و نا رضایتی رو به رشد مردمی وجود دارد. بهر حال در این رابطه چنین روضه خوانی نموده و تحلیل داده است:
" سقوط ديكتاتور تونس و وقايع بعد از آن، پيامها و پندهاي مهمي براي همهي صاحبان قدرت به همراه دارد.ديكتاتورها هيچگاه ديكتاتور از مادر زائيده نميشوند. جالبتر اينكه اكثر كساني كه به بيماري ديكتاتوري مبتلا شدهاند قبلاً ضد ديكتاتور بودهاند و يا لااقل با شعار مبارزه با ديكتاتوري به صحنه آمدهاند. البته استثناهائي هم وجود دارد، همچون محمدرضا شاه پهلوي آخرين شاه ايران كه از هنگامي كه در دامان مادر بود در فضاي ديكتاتوري تنفس كرد و تا زماني كه به قدرت رسيد با هيچ مفهومي غير از ديكتاتوري آشنا نبود. فطرت اوليه اين قبيل افراد هم ديكتاتوري نيست، ولي اين از بدشانسي و شوربختي خودشان است كه از همان روز تولد، با هواي آلوده به ديكتاتوري نفس ميكشند و مجالي براي استنشاق هواي آزاد نمييابند... بسيار كميابند كساني كه به قدرت برسند و از قدرت براي خدمت به مردم استفاده كنند و خود در دام قدرت نيفتند و روزي كه اريكه حاكميت را ترك ميكنند بر همان حال و منوال باشند كه در اولين روز رسيدن به قدرت بودند . حبيب بورقيبه، مبارزات ضد فرانسوي را تا درگيري خونين نظامي با فرانسه بر سر پايگاه نظامي "بيزرت" كه در اختيار فرانسه بود ادامه داد و در سال 1342 فرانسه را وادار به تخليه اين پايگاه كرد، اما همين آقاي حبيب بورقيبه با همين سابقه مبارزاتي درخشان، در مدت كوتاهي به يك ديكتاتور تبديل شد بطوري كه حزب خود را كه "نئودستور" نام داشت به تنها حزب رسمي تونس تبديل كرد، خود را در سال 1356 رئيسجمهور مادام العمر كشور اعلام نمود. الجزائر و ليبي، دو كشور مجاور تونس نيز وضعيت مشابهي دارند. قذافي هم با استعمار ايتاليا مبارزه كرد و به قدرت رسيد ولي اكنون بيش از 40 سال است كه قدرت را رها نكرده و اين روزها زمزمههاي ناآرامي مردم ليبي نيز به گوش ميرسد كه قذافي را هدف قرار داده است. در مصر هم، افسران جواني كه ملك فاروق را با يك كودتاي نظامي بركنار كردند، پس از آنكه به قدرت رسيدند به جان همديگر افتادند. جمال عبدالناصر، ژنرال محمد نجيب را در سال 1333 بركنار كرد و خود نيز بعد از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل و بعد از شورشهاي دانشجوئي عليه سياستهاي ناصر در سال 1349 درگذشت و محمد انورالسادات، كه يكي از افسران جوان ضد ديكتاتوري ملك فاروق بود، به قدرت رسيد ولي به آمريكا وابسته شد و با رژيم صهيونيستي قرارداد ننگين كمپ ديويد را امضا كرد و به دليل سركوب مردم و خون ريزيهاي زياد، توسط ستوان خالد اسلامبولي اعدام انقلابي شد و حسني مبارك،كه او هم از همان مجموعه بود در سال 1360 به رياست جمهوري رسيد و اكنون 29 سال است كه حاضر نيست قدرت را رها كند و به ديكتاتوري تبديل شده كه يادآور فراعنه مصر است. جالبترين فراز زندگي اين ديكتاتور اينست كه حتي "اوباما" رئيسجمهور آمريكا به او ميگويد: سرنوشت تونس در انتظار توست. حال و روز بسياري از سران عرب، از اردن گرفته تا عربستان و مراكش و يمن نيز همين است. سرنوشت صدام را نيز همه ميدانيم، حاكم خون آشامي كه حزب او با شعار سوسياليسم به قدرت رسيد ولي دستان رهبران اين حزب تا مرفق به خون مردم عراق آلوده شد و البته سرنوشت شومي نيز نصيب او و كليه همدستانش گرديد. اكنون جهان عرب تحت تأثير تحولات تونس قرار دارد و در التهاب است. اينكه ديكتاتورها يكي پس از ديگري سقوط ميكنند و با سقوط يك ديكتاتور ساير ديكتاتورها دچار وحشت ميشوند مايه خوشحالي است، لكن روي ديگر اين سكه اينست كه هرچه زمان ميگذرد و چنين حوادث مهمي رخ ميدهد، تغيير چنداني در بافت ديكتاتوري در منطقه پديد نميآيد. اگر حكام منطقه اهل عبرت گرفتن بودند، ميبايست از سقوط شاه ايران در 1357 عبرت ميگرفتند و بساط ديكتاتوري جمع ميشد. متأسفانه هر وقت يك ديكتاتور سقوط ميكند. حكام منطقه امتيازاتي به مردم ميدهند كه به منزله تزريق مسكن است و با آرام شدن اوضاع، باز هم هوس ديكتاتوري تمام وجود آنان را پر ميكند. اين، رابطهايست كه ميان قدرت و ديكتاتوري وجود دارد و نوعي بيماري خطرناك است كه به نظر ميرسد با اين قبيل حوادث درمان نخواهد شد. درمان قطعي ديكتاتوري، تزكيه نفس است. فقط كساني كه وجودشان از هواي نفس خالي باشد اگر بر كرسي قدرت تكيه بزنند ديكتاتور نخواهند شد و هركس به اين درجه از تزكيه نرسيده باشد و در واقع "آدم" نشده باشد، با رسيدن به قدرت، خوي حيواني بر او غلبه خواهد كرد و ديكتاتور خواهد شد"
درخاتمه اینکه سر مقاله نویس و ارونه گوی و حقیقت کتمان کن بدون آنکه سخنی در مورد ایران بگوید که مردم ایران در زمان شاه چه می گفتند و چه فریاد می زدند و آمال و آرزو وخواست و اهدافی را تعقیب می کردند؟ بعلاوه در پروسه ی انقلاب وپس از آن و سقوط شاه جانشینان وی چه قول و و عده هائی به مردم ایران دادند. ولی چگونه عمل و اقدام کردند؟ همینطر اکنون تابلوی فضای ایران، چگونه ترسیم می شود؟ به خصوص اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد چگونه رئیس جمهورشد؟ بد تر اینکه چرا سران رقیب مغلوب تحمل نمی شوند و به ضد انقلاب و جاسوس و ستون پنجم و همکار دشمن متهم می شوند؟ یا اینکه بدون آنکه گفته شود که نقش ولی وقیح در رژیم ضد بشری چگونه می باشد؟ چگونه وی بر گزیده شد و قدرت گرفت؟ حدود قدرت و اختیارات وی چگونه می باشد و به کدام مرجع یا قانونی پاسخگو می باشد؟ چد سال است که وی رهبر ولی و قیح شده است . قبل از آن دارای چه پست و مقامی بود. فرقش با حکومت های دیکتاتوری وراثتی چیست؟ مردم ایران چه نظر ی نسبت به وی دارند؟ به خصوص اینکه پس از کودتای تقلباتی 22 خرداد 88 که چندین تظاهرات های بزرگ و گسترده ی ضد حکومتی در کشور رخ داد . مردم معترض ایران چگونه علیه ی وی فریاد مرگ زدند و خواهان عدم جانشین شدن فرزندش به جای وی شدند؟ اکنون سئوال است چرا سر مقاله نویس تصویر مار کش و مار قالب کن ، بدون توجه به بیان فضای تحمیل شده ی طاقت فرسا به مردم ایران اشاره ای کند . اما فرافکنانه به سایر رهبران کشور های عربی داده فراخوان است که چرا به جای دیکتاتور شدن و از ملت های شان فاصله گرفتن از انقلاب ایران و عملکرد آن درس عبرت نیاموخته اند؟
" سقوط ديكتاتور تونس و وقايع بعد از آن، پيامها و پندهاي مهمي براي همهي صاحبان قدرت به همراه دارد.ديكتاتورها هيچگاه ديكتاتور از مادر زائيده نميشوند. جالبتر اينكه اكثر كساني كه به بيماري ديكتاتوري مبتلا شدهاند قبلاً ضد ديكتاتور بودهاند و يا لااقل با شعار مبارزه با ديكتاتوري به صحنه آمدهاند. البته استثناهائي هم وجود دارد، همچون محمدرضا شاه پهلوي آخرين شاه ايران كه از هنگامي كه در دامان مادر بود در فضاي ديكتاتوري تنفس كرد و تا زماني كه به قدرت رسيد با هيچ مفهومي غير از ديكتاتوري آشنا نبود. فطرت اوليه اين قبيل افراد هم ديكتاتوري نيست، ولي اين از بدشانسي و شوربختي خودشان است كه از همان روز تولد، با هواي آلوده به ديكتاتوري نفس ميكشند و مجالي براي استنشاق هواي آزاد نمييابند... بسيار كميابند كساني كه به قدرت برسند و از قدرت براي خدمت به مردم استفاده كنند و خود در دام قدرت نيفتند و روزي كه اريكه حاكميت را ترك ميكنند بر همان حال و منوال باشند كه در اولين روز رسيدن به قدرت بودند . حبيب بورقيبه، مبارزات ضد فرانسوي را تا درگيري خونين نظامي با فرانسه بر سر پايگاه نظامي "بيزرت" كه در اختيار فرانسه بود ادامه داد و در سال 1342 فرانسه را وادار به تخليه اين پايگاه كرد، اما همين آقاي حبيب بورقيبه با همين سابقه مبارزاتي درخشان، در مدت كوتاهي به يك ديكتاتور تبديل شد بطوري كه حزب خود را كه "نئودستور" نام داشت به تنها حزب رسمي تونس تبديل كرد، خود را در سال 1356 رئيسجمهور مادام العمر كشور اعلام نمود. الجزائر و ليبي، دو كشور مجاور تونس نيز وضعيت مشابهي دارند. قذافي هم با استعمار ايتاليا مبارزه كرد و به قدرت رسيد ولي اكنون بيش از 40 سال است كه قدرت را رها نكرده و اين روزها زمزمههاي ناآرامي مردم ليبي نيز به گوش ميرسد كه قذافي را هدف قرار داده است. در مصر هم، افسران جواني كه ملك فاروق را با يك كودتاي نظامي بركنار كردند، پس از آنكه به قدرت رسيدند به جان همديگر افتادند. جمال عبدالناصر، ژنرال محمد نجيب را در سال 1333 بركنار كرد و خود نيز بعد از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل و بعد از شورشهاي دانشجوئي عليه سياستهاي ناصر در سال 1349 درگذشت و محمد انورالسادات، كه يكي از افسران جوان ضد ديكتاتوري ملك فاروق بود، به قدرت رسيد ولي به آمريكا وابسته شد و با رژيم صهيونيستي قرارداد ننگين كمپ ديويد را امضا كرد و به دليل سركوب مردم و خون ريزيهاي زياد، توسط ستوان خالد اسلامبولي اعدام انقلابي شد و حسني مبارك،كه او هم از همان مجموعه بود در سال 1360 به رياست جمهوري رسيد و اكنون 29 سال است كه حاضر نيست قدرت را رها كند و به ديكتاتوري تبديل شده كه يادآور فراعنه مصر است. جالبترين فراز زندگي اين ديكتاتور اينست كه حتي "اوباما" رئيسجمهور آمريكا به او ميگويد: سرنوشت تونس در انتظار توست. حال و روز بسياري از سران عرب، از اردن گرفته تا عربستان و مراكش و يمن نيز همين است. سرنوشت صدام را نيز همه ميدانيم، حاكم خون آشامي كه حزب او با شعار سوسياليسم به قدرت رسيد ولي دستان رهبران اين حزب تا مرفق به خون مردم عراق آلوده شد و البته سرنوشت شومي نيز نصيب او و كليه همدستانش گرديد. اكنون جهان عرب تحت تأثير تحولات تونس قرار دارد و در التهاب است. اينكه ديكتاتورها يكي پس از ديگري سقوط ميكنند و با سقوط يك ديكتاتور ساير ديكتاتورها دچار وحشت ميشوند مايه خوشحالي است، لكن روي ديگر اين سكه اينست كه هرچه زمان ميگذرد و چنين حوادث مهمي رخ ميدهد، تغيير چنداني در بافت ديكتاتوري در منطقه پديد نميآيد. اگر حكام منطقه اهل عبرت گرفتن بودند، ميبايست از سقوط شاه ايران در 1357 عبرت ميگرفتند و بساط ديكتاتوري جمع ميشد. متأسفانه هر وقت يك ديكتاتور سقوط ميكند. حكام منطقه امتيازاتي به مردم ميدهند كه به منزله تزريق مسكن است و با آرام شدن اوضاع، باز هم هوس ديكتاتوري تمام وجود آنان را پر ميكند. اين، رابطهايست كه ميان قدرت و ديكتاتوري وجود دارد و نوعي بيماري خطرناك است كه به نظر ميرسد با اين قبيل حوادث درمان نخواهد شد. درمان قطعي ديكتاتوري، تزكيه نفس است. فقط كساني كه وجودشان از هواي نفس خالي باشد اگر بر كرسي قدرت تكيه بزنند ديكتاتور نخواهند شد و هركس به اين درجه از تزكيه نرسيده باشد و در واقع "آدم" نشده باشد، با رسيدن به قدرت، خوي حيواني بر او غلبه خواهد كرد و ديكتاتور خواهد شد"
درخاتمه اینکه سر مقاله نویس و ارونه گوی و حقیقت کتمان کن بدون آنکه سخنی در مورد ایران بگوید که مردم ایران در زمان شاه چه می گفتند و چه فریاد می زدند و آمال و آرزو وخواست و اهدافی را تعقیب می کردند؟ بعلاوه در پروسه ی انقلاب وپس از آن و سقوط شاه جانشینان وی چه قول و و عده هائی به مردم ایران دادند. ولی چگونه عمل و اقدام کردند؟ همینطر اکنون تابلوی فضای ایران، چگونه ترسیم می شود؟ به خصوص اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد چگونه رئیس جمهورشد؟ بد تر اینکه چرا سران رقیب مغلوب تحمل نمی شوند و به ضد انقلاب و جاسوس و ستون پنجم و همکار دشمن متهم می شوند؟ یا اینکه بدون آنکه گفته شود که نقش ولی وقیح در رژیم ضد بشری چگونه می باشد؟ چگونه وی بر گزیده شد و قدرت گرفت؟ حدود قدرت و اختیارات وی چگونه می باشد و به کدام مرجع یا قانونی پاسخگو می باشد؟ چد سال است که وی رهبر ولی و قیح شده است . قبل از آن دارای چه پست و مقامی بود. فرقش با حکومت های دیکتاتوری وراثتی چیست؟ مردم ایران چه نظر ی نسبت به وی دارند؟ به خصوص اینکه پس از کودتای تقلباتی 22 خرداد 88 که چندین تظاهرات های بزرگ و گسترده ی ضد حکومتی در کشور رخ داد . مردم معترض ایران چگونه علیه ی وی فریاد مرگ زدند و خواهان عدم جانشین شدن فرزندش به جای وی شدند؟ اکنون سئوال است چرا سر مقاله نویس تصویر مار کش و مار قالب کن ، بدون توجه به بیان فضای تحمیل شده ی طاقت فرسا به مردم ایران اشاره ای کند . اما فرافکنانه به سایر رهبران کشور های عربی داده فراخوان است که چرا به جای دیکتاتور شدن و از ملت های شان فاصله گرفتن از انقلاب ایران و عملکرد آن درس عبرت نیاموخته اند؟
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13891102/13891102_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 2 بهمن ماه سال 1389
رابطه قدرت با ديكتاتوري
http://www.jomhourieslami.com/1389/13891102/13891102_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 2 بهمن ماه سال 1389
رابطه قدرت با ديكتاتوري