بازگویی دو خاطره شیرین و با مزه مرتبط به آخوند ممدوحی که عضو سیرک مجمع خبرگان رهبری است"
آخوند ممدوحی زن ستیز که عضو سیرک مجمع خبرگان رهبری از کرمانشاه می باشد . به نظر می رسد پس از سفر ولی وقیح منفور و نا مشروع به کرمانشاه گویا باوی هم منقل شده که هم بوخوره وهم سبک و هذیان گوی همچون وی شد وهم بیش از حد نشئه شده غیر قابل کنترل در پریشان گویی شده است. بهر حال گویا از این سفر رهبرش به کرمانشاه و دیدار باوی حسابی به وی رسیدگی و سهم داده شده است که این چنین فعال شده و مشغول هذیان گویی های غیر طبیعی شده است. طوری که کشف کرده است که خدا مسئول کار گزینی و استخدام وگزینش طلبه های حوزوی شده است . این ادعا مرا به یاد خاطره و یک طنز جالب و با مزه قبل از انقلاب انداخت که ربط به کرمانشاهی بودن دارد که شامل حال افرادی همچون آخوند ممدوحی می شود . البته شایان یاد آوریست که از قبل بازگویی از اهالی کرمانشاه عذر خواهی شود و تأکید شود که هدف از بازگویی این طنر یا جوک فقط مرتبط به وصف این آخوند وامثال وی می شود . ناگفته نماند که من در دوره دانشجویی رابطه ی بسیار نزدیک ودوستی با جعفر حسنی نصب اهل کرمانشاه داشتم که بسیار شوخ طبع وخوش بیان بود . بهرحال گفته می شود که کرمانشاهی ها روحیه ومرام پهلوانی دارند . طوریکه قبل از انقلاب گفته می شد اگر داخل خیابان کسی بگوید آقا ببین و.. هیچکس توجه نمی کند .ولی به محض اینکه گفته شود پهلوان، ناگهان همه توی خیابان نیم چرخی به خود می دهد ومی گوید شیز ِکّته لگرد ِ منی؟ یعنی چه می گویی با من کار داشتی؟ بگذریم روزی همین دوست دانشجوی کرمانشاهی ام تعریف کرد که یکی از پهلوان یا داش های کلاه مخملی کرمانشاهی قبل از انقلاب به لندن سفر می کند . از انگلیس فقط یک یس و نو می دانست .چون درون هواپیما زیاد خورده بود . پس از خروج از هواپیما و فرودگاه با مشکل مواجه می شود .از طرفی نه انگلیسی می دانست که پرسش کند دستشویی کجاست و نه مکانی را بلد بود که به آنجا برود . بالاخره یک کوچه ای خلوت گیر می آورد و دستمال ا برایشمی را پهن می و رفع حاجت می کند وآن می بندد و کلاه شاپو را روی آن می گذارد تا شلوار خود را بالا بکشدو کمر بندش را سفت کند .سپس دستمال را بر دست می گیرد و راه می افتد تا اینکه به یک قصابی می رسد که تعدادی توی صف بودند . اینهم لحظه ای می ایستد. آنگاه پلیس وارد می شود تا با شکایات معترضان رسیدگی کند .تا اینکه هم مشتریان می روند واین یکی می ماند که پلیس خطا ب به وی می گوید. تو هم از اینجا گوشت خریدی چون انگلیسی نمی دانسته به جز یس ونو نمی فهمد که پلیس چه سئوال می کند. میگه یس . پلیس میگه شکایت داری میگه یس . پلیس دستمال ابریشمی پر را از وی می گیرد و می دهد به قصاب تا آن را توی کف ترازو وزن کند. قصاب انگلیسی متوجه می شود که از یک کیلو 100 گرم کم است . آنگاه دستمال را برای چک کردن باز می کنند که هم پلیس وهم قصاب دماغ شان را می گیرند . بالاخره پلیس دست بند بر دست وی می زند و وی را می برد فرود گاه تا راهی ایران شود . پس از اینکه وی وارد تهران شد از آنجا کرمانشاه خانه خودش رفت. در ادامه دوستان و آشنایان برای دیدنش نزد وی آمدند تا برای شان تعریف کند که انگلیس چگونه است و آیاسفر بهش خوش گذشته است؟. پس از توضیح به سئوال کنندگان می گوید کره انگلیس همه چیزش خوب بود فقط یک ایراد دارد . از وی سئوال می کنند که ایراد چیست؟ جواب می دهد قانون انگلیس این است که هر که کمتر از یک کیلو رفع حاجت کند اخراجش می کنند. . مورد دیگر خاطره ای است مربوط به دوران سپاه دانشی ام می شود که جمعه شب در اتاق عمومی مسافرخانه ای در بروجرد بودم . سپس دو استوار ارتش همدانی و نهاوندی هم وارد این یک اتاق شدند . البته در زمان شاه سیاستی بود که شاید ریشه اش به ضرب المثل معروف استعماری ربط داشته باشد که گفته می شود اختلاف بی انداز وحکومت کن. برای همین معمولاً میان دو شهر با همدیگر یک نوع رقابت و اختلاف وجود داشت وهنوز هم ادامه دارد. بهرحال چشمان من روی هم بود ولی می شنیدم . پس از ورود این دو نفر ضمن تعویض لباس شروع کردند با هم صحبت کردن و همدانی شروع به بیان طنز کرد واشاره کرد که یک کرمانشاهی در برنامه صبح جمعه های مسابقه ی 20 سئوالی رادیویی کمال مستجاب الدعوه شرکت می کند . سئوال هم چای شیرین بود . کرمانشاهی از مجری سئوال می کند من می تانم بلندش کنم . مجری می گوید بلی می توانی آن را بلند کنی. کرمانشاهی می گوید دیزل 10 چرخ قزمز نیه . مجری می گو ید نه دیزل قرمز نیست. باز کرمانشاهی سئوال می کند. من می تانم بهم بریزمش . مجری جواب می دهد بلی می توانی اینکار را بکنی . کرمانشاهی می گوید دستگاه شهربانی نیه . مجری جواب می دهد نه شهربانی نیست . در ادامه کرمانشاهی از مجری می پرسد من می تانم از روش بپرم ؟ مجری جواب می دهد بلی می توانی اینکار را تو بکنی . کرمانشاهی می گوید. اتو بانک تهران- کرج نیه . مجری می گوید نه اتوبان کرج نیست ...... بالاخره کرمانشاهی از مجری می پرسد من دارمش . مجری می گوید بلی می توانی داشته باشی ولی الآن آن را نداری . کرمانشاهی به مجری می گوید که به مولام علی معرفته. بهر حال بازگویی این طنز وخاطره همانگونه که اشاره شد برای ترسیم وبه تصویر کشانیدن صفات و خصوصیات گنده ووارونه گویی آخوند ممدوحی عضو سیرک مجمع خبرگان آخوندی از کرمانشاه و ادعای مضحک وی می باشد.
عضو مجلس خبرگان : طلبه ها را خدا انتخاب میکند/ وضعیت دبیرستانهای دخترانه خوب نیست
20 آبان 90
گزارش فارس، آیتالله حسن ممدوحی ظهر امروز در همایش طلیعه حضور که در حسینیه شهدا در جوار امامزاده احمد برگزار شد، با خطاب قرار دادن طلاب جدیدالورود حوزه اظهار داشت: شما باید به این نکته توجه داشته باشید که خداوند به شما عنایت ویژه داشته و توفیق داده که در این راه قدم بردارید. وی خاطرنشان کرد:طلبه شدن یک نوع انتخاب خدا در بین مردم است و خداوند در بین بندگان یک عده را انتخاب کرده و آنها را در خط خود قرار داده است. عضو مجلس خبرگان رهبری با تاکید بر قدرشناسی از نعمت طلبگی گفت: لازم است خدای منان و متعال را شکرگذار هستید که این قرعه به نام شما افتاد و شما از اعوان و انتصاب ویژه حضرت محمد مصطفی شدید.وی در بخشی دیگری از سخنانخود گفت: امروز زنان در هدف هستند و وضعیت دانشگاهها و دبیرستانهای دخترانه به وضعیت رغبت باری رسیده و 15 سال دیگر دختران و زنان نمیتوانند در خانه زندگی کنند. ممدوحی عنوان کرد: کدام مرد غیرتمند حاضر است با دختری ازدواج کند که پیش از آن با مرد دیگری ارتباط نامشروع داشته است. این مسئول متذکر شد: وضعیت آینده اجتماع ما وضعیت اروپا نیست و جامعه ما این وضعیت را پذیرش ندارد، مردان و پسران هر اندازه بیدین باشد لازم است دارای زن باتقوا باشد. عضو جامعه مدرسین اذعان داشت: یک لحظه هوسرانی یک عمر زندگی را به باد میدهد و باید به دختران بگویید گول حرفهای به ظاهر محبتی و در باطن از هزاران زهر کشنده بدتر است را نخورند و خداوند برای زنان پاک و پاکیزه بهترین زندگی آماده میکند.