چند گزیده از یک دروغ و روزی نامه ی 16 آذر ماه سال 1388

قطع اميد سران فتنه از دانشجويان در گزارش خبري تحليلي كيهان

http://www.kayhannews.ir/880916/2.htm#other203

گزارش سربازجو حسین شریعتمداری در دروغ نامه ی کیهان بمناسبت 16 آذر که از موضع شکست طراحان انقلاب مخملین رقیب است که در حقیت ناشی از شفاف سازی وحشت از تضاهرات ضد حکومتی دانشجویان می باشد

روزی نامه جمهوری : بازگشت بازمانده بمباران حلبچه به آغوش مادر پس از 21 سال

http://www.jomhourieslami.com/1388/13880916/index.html

گزارش خبری که ورق پاره ی روزی نامه ی جمهوری حکومتی به نقل از روز نامه لوس آنجلس تایمز بازتاب داده است یک اعتراف افشاگر نا خواسته است که نشان به دست داشتن در بمباران شیمیائی حلبچه از سوی پاسداراندارد که اکنون پرسش است که چگونه است که اذعان شده است پس از بمباران شیمیائی شهر حلبچه ی عراق که گفته شده از سوی نظامیان عراق انجام شد . ولی بلافا صله پاسداران وارد این شهر شدند که بمب باران شیمیائی شده بود که صدای گریه نوزاد 4 ماهه ای را شنیدند که سپس وی را که بطورمعجزه آسا در میان چند خواهر و برادر زنده مانده با خود به ایران برده کهاکنون پس از 21 سال وی از ایران به حلبچه باز گردانیده شده چونکه مادرش را یافته است . ضمن اینکه لابد تا کنون قاتل این مفقود شده نظامیان عراقی و مجاهدین به اتهام کرد کش معرفی شده بودند . همچنین حتماً مورد های مشابه کودک و اعضای خانواده های دیگرعراقی باید وجود داشته باشد که ربوده و به ایران برده شدند . همانگونه که معرکه و صحنه گردانی کردن مشتی استخوان های پوسیده ی جنگ خانمان بر انداز ایران و عراق که هر از گاهی بر گزار می شود دروغین می باشد . البته پرسشدیگری هم است مادر ایرانی که این کودک 4 ماهه ی عراقی را بزرگ کرده است . چرا آن زمان که گزارش شده است مادر عراقی اش برای در مان به ایران رفته و در مطبوعات آگهی پیرامون یافتن و بر گرداندن کودکش داده بود . پاسخ مثبت نداده بود؟ یا اینکه چرا مقامات رژیم فاشیستی تروریستی کودتائی همان زمان تلاش برای یافتن کودک مفقود کرد عراقی یا ربوده شده ی عراقی نکردند؟ یا اینکهچرا به جای خمپاره و گلوله و باران کردن کردستان عراق از سوی پاسداران برای چه پس از اشغال نظامی عراق از طریق مطبوعات و رسانه های عراقی آگهی ندادند یا اطلاع رسانی در این مورد نکردند تا اینفرزند زودتر بهآغوش مادر خود بر گردد؟!

علي اسمين 21 ساله يكي از بازماندگان بمباران شيميايي حلبچه پس از 21 سال زندگي در ايران در نهايت روز جمعه توانست مادر خود را در آغوش بگيرد. بمباران شيميايي حلبچه هنگامي روي داد كه علي اسمين 4 ماهه بود . او به همراه 5 خواهر و برادر و نيز پدرش در خانه بود و مادر براي خريد به خارج از خانه رفته بود. روزنامه لوس آنجلس تايمز در گزارشي در اين باره مي نويسد : نيروهاي ايراني كه بلافاصله پس از بمباران حلبچه توسط بعثي ها وارد شهر حلبچه مي شوند از داخل خانه اي صدايي مي شنوند و هنگامي كه وارد خانه مي شوند طفل 4 ماهه اي را مي بينند كه در حال گريه كردن است . همه اعضاي خانواده اين كودك مرده بودند و اين نوزاد 4 ماهه از سوي ايراني ها به ايران منتقل مي شود . در ابتدا قرار بر اين بود كه طبق قوانين ايران علي به پرورشگاه منتقل شود اما زني ايراني به نام « كبري حميد پور » سرپرستي نوزاد 4 ماهه را به عهده مي گيرد و نام او را علي مي گذارد و به همراه دو فرزند پسر ديگر خود او را بزرگ مي كند. مادر ايراني علي سه سال پيش بدرود حيات مي گويد و 3 ماه پيش يكي از آشنايان خانواده ايراني « علي اسمين » در ملاقاتي با مقامات دولت اقليم كردستان عراق موضوع را روايت مي كند. مقامات اقليم كردستان عراق ليستي 41 نفره از گم شدگان حادثه بمباران شيميايي حلبچه را به او نشان مي دهند . علي اسمين به كردستان عراق مي رود و 6 خانواده ادعا مي كنند كه او فرزند آنهاست . » مادر واقعي 58 ساله علي اسمين به نام « فاطمه محمدصالح » پيدا مي شود . DNA در نهايت با انجام آزمايش « روز جمعه (13 آذر) علي براي نخستين بار مادر واقعي خود را مي بيند و اسم واقعي خود را كه « زمنكو محمد احمد » بود از زبان مادرش مي شنود. علي اسمين كردي بلد نيست و فقط زبان فارسي مي داند ولي او امروز در كنار خانواده اصلي اش است . او مي گويد كه به هر دو خانواده ايراني و عراقي خود دلبسته است . علي اسمين در روايت روابط خود با مادر ايراني اش مي گويد : « او بسيار با من مهربان بود و هنگامي كه من در سن هفت سالگي به مدرسه رفتم به من گفت كه مادر و پدر من در عراق هستند و ماجراي روي داده را توصيف كرد. » جالب اينجاست كه مادر واقعي علي هم جز بازماندگاني بود كه براي مداوا به تهران منتقل شد. او پس از مداوا حتي براي يافتن پسر گم شده خودش اقدام مي كند و در روزنامه ها آگهي مي دهد و به بيمارستان ها و ديگر مراكز سر مي زند اما قسمت اين بود تا بدون فرزندش به عراق باز گردد. اين نخستين سخنان اين مادر جدا مانده از فرزند پس از در آغوش گرفتن پسرش بود : « آه خداي من . نمي دانم روياست يا واقعيت . »

مچ گیری باند پاسدار علی کردان از علی لاریجان

اسب سواری وکوه پیمائی هم جرم و نقطه ی ضعف شده است . حتی اگر مر بوط به پاسدار انگلیسی علی لاریجانی باشد که رئیس بازار مکاره ی کمدی و دکوری و انتصابی مجلس هشتم می باشد .

يك سايت خبري حامي دولت كه به طور ويژه از مرحوم كردان حمايت مي كرد براي تخريب لاريجاني اقدام به انتشار عكس ده سال پيش وي درحال اسب سواري براي القاي اين كه وي در سفر به گرگان به اسب سواري مشغول بوده كرده است . مشاور رئيس مجلس شوراي اسلامي در گفتگو با خبرنگار خانه ملت اظهار داشت ; متاسفانه برخي سايت ها عكسي را از آقاي لاريجاني به هنگام كوه پيمايي و اسب سواري منتشر كرده اند و آن را به سفر ايشان به استان گلستان و مازندران ربط داده اند در حالي كه اين عكس مربوط به چندين سال پيش است و هيچ ارتباطي با سفر رئيس مجلس به استان گلستان و مازندران ندارد. وي با انتقاد شديد از اين اقدام رسانه ها خاطرنشان كرد : در شرايطي كه رئيس مجلس به دعوت نمايندگان مردم و مسئولين استان ايام تعطيلات خود را براي رسيدگي به امور مردم اختصاص داده است و برنامه هاي كاري فشرده اي در اين سفر داشته اين حركت برخي از سايت ها خلاف اخلاق و خلاف توصيه هاي مقام معظم رهبري و در واقع نوعي فساد رسانه اي است .