گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 17 آذر ماه سال 1388

نخبه! (گفت و شنود)

گفت : آخه این نوچه سوپر ابله دیکتاتور

هست مثل آن یارو که رفته بود دکتر

گفت آقا دکتر عجیب کمرم می کند درد

راست نمی شو د ، رنگم هم شده زرد

آنگاه دکتر این نخبه نگاه کرد با یک چشم انداز

گفت دکمه کت به شلوار زدی در یک ورانداز

گفت: ديروز يكي از عوامل آشوب در دانشگاه اميركبير بعد از مشاهده انبوه دانشجويان بسيجي و از ترس لو رفتن، با لباس و كيف زنانه قصد فرار داشت كه بيرون دانشگاه دستگير شد.
گفتم: اين حيوونكي ها فقط بلدند براي سطل هاي زباله شاخ و شونه بكشند و كيف زنان بي دفاع را قاپ بزنند.
گفت: همين شخص، پيش از اين هم در يك نشريه دانشجويي به اسلام اهانت كرده و بازداشت شده بود.
گفتم: حالا چطوري شناسايي شده؟
گفت: قصد داشته مثل بني صدر با لباس و آرايش زنانه فرار كنه ولي ظاهرا چون ماشين ريش تراش در دسترس نبوده، دستش رو روي سبيلش گذاشته بود كه...
گفتم: يارو رفت دكتر و گفت؛ آقاي دكتر از صبح تا حالا كمرم راست نميشه! دكتر نگاهي بهش انداخت و گفت؛ جادگمه اي يقه پيرهنت رو به دگمه شلوارت زدي؟!

گفت : عجب پرروئی شده سرمایه؟

چون مثل فتیر ، هست بی مایه

گفتم : مگر کی شده سرمایه دار؟

چه کسیست این پر روی مایه دار؟

گفت : همین منفور و بد نام سر بازجو

پاسدار شکنجه گر دائم در حال جستجو

یعنی سربازجو کریه منظر شریعتمداری

یا پرونده سازی می کند ، یا معرکه داری

گفتم : مگر چه کرده این معلوم الحال منفور؟

برای که پرونده ساخته است این بازجو مأمور؟

گفت: بدون آنکه از سر کوبگری کند گزارش

از واکنش تغییر چهره داده، فتاده به خارش

گزارش داده یک دانشجو از ترس چماقداران

تغییر شکل داده امادستگیرشدازسوی مزدوران

حال با آب و تاب گزارش داده از این دستگیری

تا نشان دهد چگونه چماقداران می کنندرد گیری؟

وی را تشبیه کرده است به بنی صدر در زمان فرار

اما وی دستگیر شده تا درشوی تلویزیونی کند اقرار

گفتم : عجیب است که سرباز جو برده است از یاد!

چگونه دانشجو یان روز گذشته همگی می زدند فریاد

مرگ بر دیکتاتور خامنه ای می گفتند با احمدی نژاد

یا گفتند احمدی نژاد برو گمشو ، یا ای برادر رفتگر

جاروب اشغال پاکی ات را بیار احمدی نژاد را ببر

یامی گفتند رهبر خدائی می کند گدائی می کند ملت

پلیس اینگونه بی غیرت، هر گز ندیده است ملت

حال سربازجو از چماقدار بسیجی گفته ایجاد نمود ترس

با تهاجم ،دانشجو دستگیره کرده، انداخته بر توی قفس

گفت : آخه این نوچه سوپر ابله دیکتاتور

هست مثل آن یارو که رفته بود دکتر

گفت آقا دکتر عجیب کمرم می کند درد

راست نمی شو د ، رنگم هم شده زرد

آنگاه دکتر این نخبه نگاه کرد با یک چشم انداز

گفت دکمه کت به شلوار زدی در یک ورانداز