دروغ نامه ی کیهان چهار شنبه 9 دی ماه سال 1388

نقد و بررسی بازي (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " تمام؟! اول ماجراست..."

"اگر پایگاه اجتماعی ناراضیان یک هزارم است . پس بسیج سرکوب گسترده برای چیست و پایگاه اجتماعی کودتاگران حاکم چه میزان است؟"

از پاسدار های قلم بر دست شده و این بچه مرشدهای سابق پا منبری آخوند های مرده و مفت خور و امام حسین کش و گریز به صحرای کربلا زن که بیش از 30 سال است بقدرت رسیده و اکنون هم کودتاگران پاسدار با کودتای تقلباتی 22 خرداد رقیب دوم خردادی را مغلوب و حذف و متهم و محکوم به انواع و اقسام توهین و اهانت های نموده اند. بچه مرشدان پاسداراز بس داستان سرائی های آخوند های پالان سائیده را شنیده اند. کلی نقال و حراف و حلاج و معرکه گیر و سناریو پردازشده اند . به خصوص اینکه همکار وهم مکتبی سربازجو حسین شریعتمداری در دروغ نامه ی کیهان که جزو تعلیم و پرورش یافتگان پاسدار سربازجو شریعتمداری شده و از تجربیات و تحصص هاو شیوه های گوناگون باز جوئی و شکنجه گری و اعتراف گیری و تحریف گری و پرونده و سناریو سازی و تنظیم کننده کیفرخواست اعدام برای متهمین در بند زندانی آموخته ها کسب کرده است . به ویژه اینکه رژیم کودتائی نامشروع بیش از 30 سال است که با دین ابزاری شده به مردم ایران دروغ گفته است و همه جنایات و خیانات و جنگ افروزی و قدرت طلبی و سر کوبگری ها و ظلم و ستم و احجاف شده و فقر و بیکاری با شکاف عمیق طبقاتی به مردم ایران تحمیل شده با اهرم فرصت طلبانه ی دین فروشانه دنبال شده است . بنابراین مشخص است اکنون که مردم ناراضی آگاه شده آشنائی و اشراف کامل از ترفند و شگرد های دین فروشانه ی حاکمان کودتا گر کسب کرده و همین شیوه را تبدیل به سپر دفاعی و پاتک با پاسخ فریاد های کوبنده ی اعتراضی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و یزید نامیدنش کرده و علیه ی بازیگرانش بکار گرفه اند ودر روز عاشورا کاری کردند کارستان آنگونه که دین فروشان حاکم و عوامفریبان وارونه و هذیان گوی را مجبور کردند دست به واکنش انتقامی و ضد انسانی بزنند . چون که مزدوران وحشی و بسیجیان چماقدار موتور سوار همراه با نیروی انتظامی و پاسدار و اطلاعاتی و لباس شخصی های دژخیم را وارد صحنه کردند تا با تهاجم وحشیانه و حمله با کارد و شلیک گلوله و پرتاب کردن از روی پل به پائین و زیر گرفتن با خود رو تعداد 37 نفر را در سراسر ایران شهید بر جای گذازد.

بنابراین در این شرایط می بایست پاسدار یادداشت روز نویس به سبک مفت خوری و روضه خوانی آخوند های حوزوی داستان ساختگی مرثیه سرائی برای توجیه اقدامات و جنایات همکاران خود کند و با متهم و محکوم کردن معترضان و رقیب مغلوب اینگونه در ابتدا بعنوان پیش مقدمه روضه خوانی برای اشک گیری و پیگیری توطئه اهداف جنایتکارانه و مانور دادن تبلیغات دین و شعائر مذهبی ابزار شده را دنبال نماید :

"پيرمرد پاي ديگ نذري ايستاده بود و مي گريست. آمده بود كمك كند. مسيحي بود. «وارطان». مي گفت 3 بار به زيارت كربلا رفته ام. مي گفت من حسين(ع) را دوست دارم. مي گفت و مي گريست.در كشوري كه مسلمان و غيرمسلمان و ارمني و زرتشتي در موسم محرم چنين حسيني و عاشورايي مي شوند، كار بزرگي است شكستن حرمت عزا و صاحب عزا. اين يك قلم خيانت، جز از تركه و تبار يزيد و شمر برنمي آمد. ملت بعد از اين هر جا فتنه گري جست، ديگر نياز نيست مرگ بر مزدور و منافق و مرگ بر آمريكا و اسرائيل بگويد تا هويت او را نشان دهد. مردم كافي است بگويند بر يزيد لعنت! حسين(ع) راست گفته بود كه «مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند». آنها كه روز عاشورا حرمت عزاي حسين عليه السلام را شكستند، با همه حقارت و كم شماري به چشم آمدند چون خلاف موج ملت و انسانيت و كرامت، با يزيد بيعت نموده و كار يزيدي كرده بودند. مگر شمر و حرمله به چشم نيامده اند در ماجراي عاشورا و مگر نامشان نمانده، ولو به لعنت؟! نام بانيان ماجراي عاشوراي 1431هجري قمري نيز در تاريخ خواهد ماند، به لعنت. سران فتنه را مي گويم. تو بگو بر شمر و يزيد و يزيديان لعنت."

پاسدار قلم بر دست بدون آنکه بگوید که اگر چنانچه کشور مدعی ام القرای جهان اسلام در پایتخت تهران بزرگ که اعتراف به 10 میلیون جمعیت آن شده است . اگرچنانچه این رژیم کودتائی نامشروع طبق ادعای رهبر لوطی جماران از پشتوانه ی 86 % حمایت مردم ایران بر خوردار می باشد و با توجه به ا دعای 25 میلیون رأی و 63% آرای 40 میلیونی پاسدار گماشته احمدی نژادهم واقعیت دارد . سئوال است پس چه دلیل دارد که در روز عاشورا که بقول مدعی قلم بر دست زمین و آسمان و در و دیوار و کوچه و خیابان شهر ها همگی در تب و تاب و التهاب امام حسین بودند. چرا اینهمه ارگان های گوناگون سرکوبگر بسیج و در حالت آماده باش در تهران وود داشت تا ک یورش و تهاجم وحشیانه بسوی مردم ناراضی و سوگوار کنند؟ چرا پاسخ داده نمی شود که چرا به جای متکی شدن هرروز بیشتر حاکمان بریده و جدا شده از مردم به ارگان ها و نهادای سرکوبگر اطلاعاتی – امنیتی – نظامی و لباس شخصی ها، دلیل و ریشه ی نارضایتی عمومی در کشور ام القرای جهان اسلام نامیده چیست ؟ البته به جای پاسخ اینگونه ادعا شده است :

" تهران، ام القراي جهان اسلام، 10 ميليون نفر جمعيت دارد. آري تهران در روز عاشورا ملتهب بود و چرا ام القراي جهان اسلام در تب و التهاب نباشد در روزي كه زمين و آسمان و در و ديوار داغدار سرور مظلوم زادگان جهان است. سراسر شهر و كوچه به كوچه و خيابان تا خيابان آن در عاشورا، لبريز جمعيت سوگوار و عزادار بود. در اين ميان به خيابان آوردن چند هزار لمپن سازماندهي شده در خياباني پرآوازه و تاريخي در غياب مردم عزادار و حمله به عابران يا آتش زدن موتورسيكلت هاي پارك شده آنها و چند بانك و مغازه و از جا كندن چند تابلو و نرده با چاشني كف و سوت و هلهله و فحاشي عليه سرمايه هاي اجتماعي و فرهنگي ملت ايران و... سرانجام گريختن از معركه پس از مشاهده دسته هاي عزادار، چه قدر مي تواند واجد ارزش و اعتبار باشد؟"

مسخره تر اینکه بدون اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس توضیح دهد که معنی لمپن چیست و کیست و حرکات پاسدار گماشته احمدی نژد و موتور سواران و بسیجیان چماقدار و لباس شخصی های کارد قصابی بر دست در کنار اینان چیست؟ ضمن اینکه مگر حامیان رژیم کودتا گران چه میزان می باشند؟ البته اعتراف شده که مخالفان لمپن خطاب شده اگر چنانچه 10 هزار شوند که تأکید شده این رقم هم یک سوم عوامل رژیم کودتا گر و هم یک هزارم جمعیت تهران نمی شوند. یعنی بدون در نظر گرفتن عدم مجوز حضور مسالمت آمیز معترضان در خیابان ها تا مشخص شود آمار واقعی شان چقدر است؟ اما اگر چنانچه معیار سنجش و ازیابی بر اساس همین اعتراف قلم بر دست باشد پس حامیان رژیم کودتائی حاکم با حمایت سرکوبگران بیش از 330 برابر کمتر از جمعیت تهران است که توضیح و تشریح اثباتی این اعتراف چنین است :

"اگر لمپن ها ده هزار نفر مي شدند- كه يك سوم اين رقم هم نمي شدند- تازه مي شدند يك هزارم جمعيت نجيب تهران. اينكه جماعتي به اندازه يك سه هزارم (از هر 3 هزار نفر يك نفر) جمعيت يك شهر از سوي رسانه هاي رسمي انگليس و آمريكا و اسرائيل و رژيم سعودي در روز عاشورا قاب گرفته شوند و براساس اين قاب دروغ ادعاشود «كنترل تهران از مديريت نيروهاي امنيتي خارج شده»، «شهر به دست مخالفان افتاده» و... حاوي پيام هاي بزرگي است. يعني اينكه 4 ضلع مربع رسانه هاي استكباري و ارتجاعي مذكور با همه حقه هاي تصويري و با زبان بي زباني شهادت مي دهند پس از يك جنگ 6 ماهه تمام عيار و بي سابقه در طول تاريخ جنگ نرم اطلاعاتي- رسانه اي، جز «باد» غنيمت نگرفته، جز در بادكنك ندميده و به غير از «سراب جنبش» تصوير نكرده اند. اين مربع جنگ نرم در چشم بندي هاي خود خواستند آن «نقطه» يك سه هزارم ( )را خط ممتد «جنبش» نشان دهند و انصافا خيلي هم زحمت كشيدند از صبح تا شام عاشورا. اما اين ديگر فيلم و سينما نبود كه بتوان يك استخر كوچك يا چند سطل آب را به عنوان «اقيانوس» جا زد يا يك ديوار چوبي ساخت و با تروكاژ سينمايي به مخاطب چنين القا كرد كه با يك كاخ بلند واقعي مواجه است، يا 100نفر را جاي سياهي لشكر 20 هزار نفره جا زد "

جالب و عجیب است که در ادامه ی یادداشت روز پاسدار قلم بر دست مدعی متهم کردن مخالفان و معترضان به لمپن و مفعول، خود به خریت زده است که لمپن ها همان کفن پوشان تهدید کندگان به مرگ موسوی و خاتمی و موسوی اند یا همان چماقداران تهاجم کنندگان روز پس از عاشورا در دانشگاه علم و صنعت و تجمع کنندگان در تبریز با تهدید و توهین به موسوی هستند. یا همان قاتلان خواهر زاده ی موسوی هستند که هم جسدش را از بیمارستان ربودند هم موسوی را سناریو ساز این قتل متهم کرده اند. بهر حال این مدعی با فرافکنی کردن نه اینکه نشان داده که لمپن یعنی چه؟ بلکه گفته که کیست ؟ زیرا که با همان گفتمان و اعمال و رفتار حاکم در حجره های طلبگی و حوزوی و پاسداری به خصوص رفتار ضد بشری و جنایت آمیز شکنجه گران و متجاوزان بازداشتگاه کهریزک و اوین و سایر سیاه چال ها می باشند که بطور نمونه اکنون یک مدعی با مفعول خطاب کردن مخالفان اینگونه ماهیت لمپنی فاعل و مفعولی خود را آشکار نموده است :


"مخاطب معمولي- و نه حتي تيزبين- حق دارد بپرسد اين حركت نقطه اي لمپني با مشي «مغوليستي» و مرام «نامردم و فرار مي كنم»، چه قماش جنبشي است كه با پاك كن پاك مي شود و به جاي جاذبه و فزايندگي، مدام در حال نفرت آفريني و ريزش و فرسودگي است؟ البته براي بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا و صداي اسرائيل و العربيه سعودي كه آبرويي ندارند تا از دست بدهند و عار ندارند كه در بي پدري و دروغ بافي- و عورت نمايي به هنگام خطر!- مريدان راستين عمروعاص باشند، سياه بازي اخير جاي شگفتي و ملامت نيست. آنها سالها- و بعضا دهه هاست- همين گونه در رذالت سر مي كنند. اما همه ننگ اين ماجراي عبرت آموز و سياه براي بانيان وطني فتنه باقي خواهد ماند كه با نقاب الله اكبر و «ياحسين- ميرحسين» آغاز كردند، تابلوي اسلام و انقلاب و امام خميني(ره) بلند كردند، دروغ را زشت شمردند و پايان كارشان به اينجا كشيد كه با رذالت تمام به هر چه سرمايه اجتماعي و فرهنگي و ديني و سياسي يك ملت بود، وحشيانه و مغول وار هجوم آوردند. كار رسوايي به آنجا كشيده كه سه تن از سران فتنه با وجود سپري شدن 48 ساعت از ماجرا، همچنان زبانشان قفل شده و تنها شعبان بي مخ آنها- كه بيش از همه از وضعيت خود ساخته به ستوه آمده و انتحار را گشايشي براي خويش مي بيند- لب گشوده و به جاي دفاع از حريم هتك شده سالار شهيدان(ع)، از اجامر و اوباش حمايت كرده است. آيا اين قمار آخر- با شرط خودكشي- جز رفتن در ورطه اي است كه يزيد براي خويش دست و پا كرد؟اامويان معاصر آماده اند تا كجا پيش بيايند و كدام سرمايه هاي هويت بخش، ملت ساز و قدرت آفرين را يكجا به آتش بكشند. معلوم شد مسئله نه انتخابات و پيروزي اين نامزد و ناكامي آن نامزد، نه اولويت بندي سياست خارجي (غزه يا ايران)، نه دعواي جناح ها و سليقه ها، و نه حتي شخص امام و رهبري- با همه اهميت- است. آشكار شد دشمن تماميت ايران و «روح ايراني» را كه 30 سال پيش در بهمن 1357 جوانه زد، گل كرد و به ثمر نشست و به 2 قرن ذلت و تحقير و استبداد و استعمار پايان داد، با بغض و حقد تمام هدف گرفته است. دشمنان احمق ملت ايران با شاهكار يزيدي در روز عاشورا، عمق استراتژي خود را در پي تاكتيك هاي فريبنده و گمراه كننده نشان دادند تا خوارج نيز بدانند اگر روزي جلد قرآن سرنيزه شد تا با قرآن ناطق مقابله كند، غايت آن، به نيزه كشيدن قرآن ناطق (حسين) و به زير پا كشيدن پيكره قرآن و عدالت و حقوق و كرامت انساني است. دشمنان احمق ملت ايران خواهند فهميد كه به سوداي سود در اين قمار، چه زيان استراتژيكي را به جان خريده اند. آنها و شبكه داخلي شان پس از اين مي آموزند به سان آن ميمون قصه ها، ديگر خرما را با هسته نخورند و اگر هم با هسته خوردند لااقل اول هسته را اندازه بزنند و بعد بخورند! "

درخاتمه اینکه عجب این تظاهرات خونین ضد حکومتی عاشورا زیرآب حاکمان دین فروش و عوامفریب را زد و طبل رسوائی نا مشروع و ضد مردمی بودنش را بصدا در آورد . زیرا که خطر وحشت از رنگ باختن عوامفریبی کردن و دروغ گوئی نمودن باارائه اعداد و ارقام و آمار های ساختگی و جعلی غیر واقعی حمایت های مردمی ناشی از داشتن پایگاه اجتماعی رژیم کودتائی رنگ باخته است. طوری که اکنون حتی قلم بر دستان در خدمت ارتجاع و کودتاگران عوامفریب و شیاد و حقه باز مجبورند با ضرب سیلی صورت خود را نگهدارند و ناچارند از موضع خود زنی کردن بطور آشکار و وارونه و هذیان گوئی با تهدید کنند. صد البته از موضع فرافکنی و گفتمان عریان لمپنی ناب آموخته شده از آخوند انگلیسی و متحجر محمد تقی مصباح یزدی که مرشد کودتا گران پاسدار و بازجویان و شکنجه گران و طلبه های کفن پوش اجیر شده و مزد بگیر است علیه مردم معترض ناراضی و رهبران رقیب مغلوب وارد صحنه شوند و با گله های محدود که خود یک سند معتبر عدم پایگاه اجتماعی کودتاگران حاکم می باشد دست به تهدید بزنند . مهمتر اینکه اکنون آنگونه رژیم کودتا گران دچار بحران و بن بست شده است که قلم بر دستان و مبلغان و پادوهای تبلیغاتی سیاه سفید کن یا بالعکس با فراموشکاری قاطی کرده اند که بیش از 30 سال است که از نام ملت و مردم همچون دین ومذهب ابزاری شده دروغ گفته اندودر راستای اهداف پلید و کثیف خود با رقم سازی های دروغین از نا م ملت و مردم سوء استفاده کرده اند . اما اکنون از موضع فرار به جلو مدعی اند که مخالفان و منتقدان و ناراضیان لمپن و مفعول نامیده شدهیک هزارم جمعیت کشور می باشند که به نام ملت بیانیه صادر یا گزارش رسانه ای می دهند . مگر برای اثبات نظر ادعای طرفین و رفع ابهام نمی توان یک فراخوان برای همه پرسی آزاد داد تا مشخص شود جایگاه هر مدعی کجاست مشروط بر اینکه رسوا می شود هر که در او غش باشد.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/881009/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان چهار شنبه 9 دی ماه سال 1388