باید در روز 16 آذر همصدا وهمآهنگ با مردم ودانشجویان فریادمرگ بر دیکتاتور همه جا زده شود "
زمان زیادی به مراسم بزرگداشت روز تاریخی16 آذر باقی نمانده است. به خصوص اینکه نه خبرهای بازداشت فعالین دانشجوئی کاهش نیافته ، بلکه افزایش هم یافته است . بنابراین ابتدا قبل از پرداختن به 16 آذر جند سئوال مطرح می شود : سر مگر گفته نمی شود که گذشته چراغ راه آینده است ؟ مگر این چراغ راه جز تاریخ می باشد؟ مگر تاریخ بخشی از هویت ملی مردم و میهنی هر سر زمینی راتشکیل نمی دهد ؟ بنابراین مشخص است که تاریخ حذف و نفی شدنی نمی باشد. گرچه ممکن است که بعلت حاکم بودن استبداد و دیکتاتوری و تک صدائی تاریخ تحریف وغبار آلود گردد .ولی این حرکت موقتی ونه دائمی است .چونکه همچون پنهان ماندن موقتی خورشد در پشت ابر می باشد که بالاخره نمایان می شود . پس گرچه دوره های تاریخ از سوی حاکمان دیکتاتور تحریف شده است . اما تاریخ ورویدادها و حقایق آن حذف و نفی شدنی نیست. البته که تاریخ می تواند بصورت ثبت وقایع نگاری روزانه یا هفته و ماهنانه وفصل نامه و سالنامه باشد که شامل روز های باستانی وملی شود.یا اینکه مربوط به وقایع و روز های تاریخی باشد که به مناسبت های گوناگون برای یاد بودشان مراسم جشن یا سالگرد بر گزار می شود . طبیعی است که هرکشوری که کهن تر باشد دارای روز های تاریخی بیشتری هم می باشد . حال این روز های تاریخی ممکن است که بدلایل نوع حکومت ها مورد موافقت و خوشآیند برخی باشد وبرخی دیگر هم نباشد. ولی آنچه واقعیت دارد این است که نمی توان تاریخ را جراحی نمود و آنگونه برشی بهش زد و دستکاری اش کرد که بیانات استنتاج شده اش مورد نظر و فراخور فرمان دهندگانش باشد.
معلوم است که در سیستم های توتالیتر و سر کوبگر که از مردم و رشد آگاهی شان وحشت دارند. چون برای بقای خودشان نیازمند سانسور و سرکوب و خفقان می باشند . بنابراین به دلیل عدم حمایت مردم ، متکی به ارگان ها و ابزار های گوناگون می باشند . پس می بایست با بخدمت گرفتن سانسور چیان و ممیز گران و تفتیش کنندگان افکار و عقاید دگر اندیشان و منتقدان از طریق بله گویان و قلم بر دستان مجیز گوی که وظیفه و مأموریت دارند تاکه وقایع تاریخی را آنگونه خراطی وتحریف کنند که مورد علاقه ی مستبد یا دیکتاتور حاکم باشد. ولی بنا بر ضرب المثلی که گفته می شود ماه در پشت ابر نمی ماند و یااینکه حرف خود را کجا شنیدی ، آنجا که حرف دیگران را شنیدی همه چیز برای همیشه نمی تواند از دید مردم پنهان ومخفی بماند . زیرا که بالاخره با نقب زدن و کالبد شکافی کردن تاریخ حقیقت کشف می شود. به خصوص در شرایط کنونی که سرعت و شتابی که در انتقال اخبار از طریق شبکه ی اطلاع رسانی اینترنتی وکسب اطلاعات به وجود آمده است . شرایط خبر رسانی آنگونه شده است که حتی تلفن مبایل می تواند هم با سانسور و ممیزی و هم بااختناق و سرکوبگری حاکم شده از سوی مستبدان در افتد.هم اینکه پنجول بر سر و صورت دیکتاتور و مستبد بکشد . مهمتر اینکه در کوتاه ترین فاصله زمانی نقش خبره ترین خبر نگاران بدون مرز را ایفا کند.که عجیب بلای جان دیکتاتوران مستبد وخود رأی شده است ! نمونه بارز آن شاهدیم که چطوری باهمین شیوه ی اطلاع رسانی روزانه خبر های گوناگون از ایران مخابره می شود.
در هر صورت باید اذعان کرد که اگر جامعه ما با حاکمان دمکرات و آزادیخواه و تاریخ نویسان صادق و وقایع نگاران با شهامت و راستگو و مستقل وغیر متملق و چاپلوس و مداح سر و کار داشت. بطور قطع سرنوشت ما و شرایط میهن مان اینگونه نبود که هست که چنان وضعیت نا هنجار و کمیک وتراژدیک شده است که که عنصر آلوده و متهم به قصاب مطبوعات دادستان است . همچنین زندان بان بخاطر سهم بهشت داشتن بیشتر جنایت می کند تا آمرزیده گردد وارد بهشت شود و ارمغان حاکمان بهمردم رکورداری جهانی محکومیت نقض حقوق بشر است و رتبه داری جهانی فرار مغزها و مرگ ومیر در جاده ها و مصرف مواد مخدر بخش دیگری از دستآوردشان می باشد که بیش از3 دهه است در ایران حکومت می کنند.
بگذریم یکی از این روز های تاریخی 16 آذر سال 1332 است که به نماد اعتراض آزادیخواهی دانشجوئی و سنبل مبارزه با ارتجاع داخلی و استعمار خارجی تبدیل شده است . پیش مقدمه داستان این 16 آذر مربوط به رخداد سال 32 است که بطور خلاصه بیان آن چنین است . چون در 28 مرداد سال 1332 علیه ی حکومت ملی دکتر مصدق کودتا شد و دولت دمکراتیک دکتر مصدق سقوط کرد . آمریکا در کنار انگلیس در این کودتا نقش داشت . بنا براین در 16 آذر سال 1332 نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا که می خواست به ایران سفر کند . دانشجویان فنی دانشگاه تهران در چنین روزی در دانشکده فنی نسبت به این سفر اقدام به تجمع اعتراضی کردند که با تهاجم و شلیک پلیس وگارد ویژه 3 دانشجوی فنی به خاک وخون کشیده و جان باختند واز آن زمان تا حال مراسم سالگرد این جان باختگان بر گزار می شود که پیوسته هم با تنش و سرکوب و بازداشت دانشجویان معترض مواجه بوده است .
فراموش نشود که در کشور های دیکتاتوری وتک صدائی که احزاب و سازمان ها و تشکل های صنفی و سیاسی مدنی و سندیکاهای کار گری همچون کشور های آزاد و دمکراتیک آزاد نمی باشند تا آزادانه فعالیت کنند . همچنین چون در این سیستم ها مطبوعات یا رکن چهارم دمکراسی زیر تیغ سانسور و ممیز گری می باشند . بنابراین خلاء و کمبود را جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه ی دانشجوئی پر می کند. بهمین دلیل است که حاکمان بقدرت رسیده رژیم تاریک اندیش و قرون وسطائی و کودتائی حاکم بر ایران چون شناخت کامل از فعالیت جنبش دانشجوئی در دوران شاه داشتند. بنابراین پس از انقلاب هم وغم و هدف خود را دشمنی تمام عیار با دانشگاهیان و دانشجویان وقشر فرهیختگان فرهنگی و سیاسی گذاشتند . زیرا که محیط دانشگاهی و دانشجوئی مرکز ثقل سازمان های سیاسی و انقلابی بوده است. آنگونه که در زمان کوتاهی از انقلاب نگذشته بود که در ماه ار دیبهشت بهار سال 59 یورش سراسر ی مغول وار و شبیخون زدن خودشان را با پوشش ضد انقلاب فرهنگی طراحی کردند. پس از به خاک وخون کشیدن دانشگاه ها آنچنان مرتکب جنایتی شدند که ابعاد این جنایت خیلی بیش از 16 آذر سال 32 زمان شاه بود و بهار نیم بند آزادی بهمن 57 را خزان زده و عزا دار کردند. البته پس از این یورش وحشیانه و دستگیری گسترده ی دانشجویان و برخی از اساتید دانشگاه ها ضمن اینکه تسویه و اخراج و پاک سازی بس گسترده دانشجویان و اساتید مبارز و دگر اندیشان انجام شد ، دانشگاه ها نیز برای چند سالی هم به تعطیلی کشانیده شدند. اما این یورش گزمگان حاکمان تاریک اندیش قرون وسطائی مسکن مقطعی بود . زیرا که جنبش دانشجوئی سنگر گرفته و پنهان شده در زیر خاکستر منتظر فرار رسیدن فرصت مناسب برای پس زدن خاکستر و نمایان شدن شعله های سرکش و سوزان ارتجاع سوز ش بود. ابتدا این نسیم در دوم خرداد سال 76 وزیدن کرد وجنبش دانشجوئی واردصحنه شد وخودی نشان داد . آنگاه نسیم تند تیره ماه سال 78 موجب شد تا که آتش پنهان بیشتر نمایان شود. گرچه قیام 6 روزه ی دانشجوئی تیر ماه سال 78 بفرمان خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی سرکوب شد و به خاک و خون کشیده شد. ولی جنبش اعتراضی دانشجوئی ققنوس وار از خاکستر خود بال و پر کشید آنگونه که چند سال بعد در مراسمی که سید محمد خاتمی در جمع دانشجویان به مناسبت 16 آذر درتهران حضور داشت در میان موج اعتراضی و فریاد ها و سئوال و پرسش ها کلافه کنند ی دانشجویان فریاد زد صدای دشمن به گوش می رسد.
بهرحال اکنون جنبش اعتراضی و آزادیخواهی دانشجویان بمرحله ای از رشد مبارزاتی خود رسیده است که رژیم کودتائی ضد مردمی را سخت به چالش طلبیده است ودمار از روز گارش در آورده است. چونکه این جنبش اعتراضی دانشجوئی تبدیل به تابلوی ترسیم شده ی رنگارنگی شده است که نمایندگی مطالبات اقشار گوناگون جامعه را پژواک می دهد. به خصوص اینکه شعار محوری و همگانی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه را طنین انداز کرده است. ضمن اینکه تصویر عمود خیمه ی نظام خامنه ای را بر زیر کشیده و لگد کوبش نموده است . مهمتر اینکه بر خلاف همه ضرب و شتم ها و بگیر و ببند ها و شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری ها و تشکیل شوهای کمدی محاکمه ی فله ای 100 نفره در تلویزیون و صدور احکام سنگین محکومیت حتی اعدام مانع از ایجاد و فعالیت جنبش اعتراضی دانشجوئی نه اینکه نشده است ، بلکه حضور شان در صحنه و عزم جزم شان برای برگزاری تظاهرات ضد حکومتی 16 آذر موجب آنچنان کابوس وحشتی در دل حاکمان دیکتاتور و کودتائی و ارگان های سرکوبگرش انداخته است که بسیج و آماده باش از چند هفته مانده به 16 برای سرکوب و قلع و قمع و بازداشت فعالان جنبش دانشجوئی داده شده است .طوریکه مدتی است که شاهد می باشیم روزی نیست که تا چند گزارش خبری از دستگیری و اخراج و متهم ومحکوم به زندان کردن فعالان جنبش دانشجوئی حتی ربودن و کشته شدن شان مخابره نشود . به نیت اینکه شاید مانع واخلال در برگزاری تظاهرات دانشجوئی روز 16 آذر شوند.
اکنون سئوال است آخر رژیم واپسگرا وتاریک اندیش کودتائی که مدعی هست آزادترین کشور جهان است و دانشجویان و دانشگاهیان از آزادی بیان بر خور دارند .البته نه پس از گفتار بیان و ادعای قدرت بر تر نه درمنطقه که در جهان را دارد وام القرای جهان اسلام می باشد چگونه است که مطبوعات را آنچنان بر زیر تیغ سانسور و خفقان کشانیده است که حتی روزنامه ی همشهری متعلق به شهر داری تهران که خودیست را بر نمی تابد وتحمل نمی کند ویک روز توقیفش می کند.بدتر اینکه گزارش شده است که روزی 3 دکتر و سالیانه تعداد 180 هزار نخبگان کشور را تر می کنند . فاجعه آن موقع آشکارمی شود که این رقم در کنار رکورداری فرار مغز ها گذاشته شود تا مشخص شود که چه سرمایه بس هنگفتی به رایگان از کشور خارج می شود. از سوی دیگرضریب نارضایتی عمومی با اقتصاد ورشکسته ی 3 برابر بیشتر بودن واردات نسبت به صادرات همسو با رشد تضاد ها و رقابت ها و اختلافات و جنگ قدرت و ثروت درونی هم پیوند خورده است.
خلاصه اینکه در شرایطی که سگ را بسته و سگ را رها کرده اند در این آشفته و دزد بازار مردم محروم وتهی دستان کشور که 80% جمعیت کشور را تشکیل می دهند بر زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند . ولی احمدی نژاد با گروه 500 نفری که 200 نفرشان بازرگانان غارتگر و وابسته به دزدان حاکم می باشند ابتدا به آفریقا سپس به برخی دیگر از کشورهای آمریکا لاتین از جمله برزیل سفرمی کند تابرای سرمایه گذاری و افتتاح مدرسه و بهداری ساخته شده از سوی رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی کودتائی ساخته شده در بولیوی حضور داشته باشد.
عجیب تر اینکه هیچ مسئولی هم یافت نمی شود تا که پاسخگو باشد مبلغ 330 میلیارد دلار در آمد فروش نفت در 4 ساله گذشته کجا رفته است؟به خصوص اینکه گذشته از رشد نرخ لجام گسیخته ی تورم و گرانی و فقر و بیکاری و شکاف عمیق طبقاتی ، بودجه ی دولت هم با افزایش مداوم کسر بودجه رو برو است.
حال چگونه وتا کجا این رژیم کودتائی می تواند باتکای ارگان های سر کوبگر بسیج و نیروی انتظامی و اطلاعاتی و لباس شخصی ها و نهاد های نظامی و پاسداری و سازمان اطلاعات موازی پاسداران مستقردر بیت رهبری با دست به سرکوب و ضرب و شتم زدن و بازداشت دستگیری و زندان و شکنجه وتجاوز و اعدام کردن همراه با تفتیش عقاید و خفقان و سانسور به این شرایط ادامه دهد و حاکمان کودتاگر تصور کنند که تضمین بقا دارند؟ در صورتیکه واقعیت این است که در برابر برگزاری مراسم اعتراضی دانشجوئی 16 آذر کودتا گران قالب تهی کرده و به زانو در آمده اند. آنگونه تلاش مذبوحانه می کنند تاکه از موضع ضعف با بازداشت فعالان سیاسی قدرت نمائی کنند. اکنون نیز پاسدار فضلی قول هدیه دادنگل به دانشجویان در 16 آذر را داده است که نیاز به توضیح نیست تا که گفته شود گلی که از لوله تفنگگ پاسدار و بسیجیان شلیک می شود چگونه گلی است که می خواهد با سرب داغ بر سینه ی دانشجویان معترض و آزادیخواه نصب شود؟
در خاتمه اینکه اکنون آیا جای سئوال نیست تاکه پرسش شود وظیفه ی ما ایرانیان برون مرز به خصوص مدعیان مخالف چیست که خود را متعلق به ایران و مردم شان می دانیم و از آزادی و دمکراسی و عدالت دفاع می کنیم ؟ در این برهه خطیر و حساس تاریخی می بایست چه کرد؟آیا نمی بایدبعنوان ابراز همدردی در کنار مردم معترض مان در داخل کشورایستاد و بعنوان همبستگی همگام و همقدم با جنبش اعتراضی دانشجوئی در روز16 آذر قرار گرفت و بطور همآهنگ درهر جاو مکان که می باشیم تلاش کنیم مراسم و آکسیون و یا تظاهرات بر پا کرد تا که ما هم درچنین روزی همصدابا مردم ودانشجویان معترض داخل کشور فریاد مرگ بر دیکتاتور سر دهیم و بازتاب دهنده پژواک فریاد های در گلو خفه شده اشان باشیم و این همصدائی کمکی باشد برای صیقل زدن هرچه بیشتر رساتر شدن فریاد هاو بغض های در گلوخفه شده ی مادران داغدار یا درحنجره های خون آلود شده ی نداها و سهراب ها و ترانه ها شود و نوید دهنده ی آزادی و دمکراسی و عدالت در ایران آینده باشد .زیرا که با بر خورداری از تاریخچه ی بیش از نیم قرن فعالیت جنبش آزادیخواهی دانشجوئی و مبارزه با ارتجاع داخلی واستعمار خارجی داشتن حکومت دمکراتیک حق مسلم مردم ایران می باشد. همینطور مگر ماه که در برون مرز می باشیم جز این است که خودمان را جزو مردم ایران می دانیم وهمین خواست و آرزوی استقرار حکومت دمکراتیک راداریم . با این اختلاف که حضور مادر صحنه و تلاش ما برای بر آوردن این آرزو آنگونه هزینه ای در بر ندارد که برای مردم ایران در داخل کشوربه خصوص دانشجویان معترض هزینه دارد که گاهی هم بس سنگین است .بهر حال چون این هدف و آرزوی مشترک تضمین کننده هدف متعالی انسانی و فردی و اجتماعی با تحقق منافع ملی کشورمان می باشد .پس به پیش دربسترحرکت مشترک برای همبستگی ملی وهمصدا و همآهنگ شدن بافریاد مرگ بردیکتاتور برای آزادی و دمکراسی و نفی هرگونه استبداد ودیکتاتوری در ایران آینده .
هوشنگ –بهداد
14 آذرماه سال 1388