دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 22 دی - 1388
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " اين راه هم مسدود است "
"اگرقرار بود که طرح پیشنهاد آشتی ملی جواب داشته باشد نیاز به کودتای تقلباتی و مکمل آن فریاد رسای 7 ماهه مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای سر دادن نبود "
اگر چنانچه کسانی باشد که گدارشان به سیاه چال قرون وسطائی افتاده باشد و سر و کارشان با ممیز گران و تفتیش عقاید و جراحی کنند گان اندام در اتاق های شکنجه و جراحی کنندگان خنده از لبان و تفکر و اندیشه بوده باشد. بخوبی می دانند که چگونه این بازجویان جلاد و قصاب و گزمکان شلاق بر دست تلاش می کنند با ضرب شکنجه هر آنچه دیکته و تقاضا و طلب از قربانی اسیر می کنند آنگونه است که قربانی باید خود و اندیشه و تفکر و شخصیت و مرام و مسلک و آرمان و اهدافی که دارد را فراموش و آن عنصر تسلیم و تواب و در هم شکسته ای شود که شکنجه گران بازجو خواهانش هستند . در غیر اینصورت با سناریو وپرونده سازی و تحریف گری کردن مواجه می باشد. اکنون که این عناصر ضد بشر در خدمت لوطی جماران و پاسداران کودتا گر بقدرت رسیده اند . چونکه جنگ قدرت و انباشت ثروت و حذف کامل رقیب پایان نیافته است . زیرا که پس از 30 سال فرصتی مناسب برای مردم ناراضی و خشمگین پیش آمده است تا که وارد صحنه شوند و با مخاطب قرار دادن عمود خیمه ی نظام یعنی خامنه ای ولی فقیه هم دیکتاتورش بنامند و هم مرگ نثارش کنند . مشخص است که این فریاد رسای اعتراضی مرگ بر دیکتاتور و اصل ولایت فقیه وضربزدن بر عمود خیمه نظام بهای سنگینی دارد . زیرا که پیام روشن سر نگونی رژیم جنایتکار حاکم را نوید می دهد .
بنابراین برای اینکه پیام مردم معترض و هدف شان همچون مطالبات شان نا دیده گرفته و فراموش شود . چون هدف ادامه ی جنگ قدرت و ثروت و حذف کامل رقیب مغلوب با هر ابزار تبلیغاتی و ترفند جنگ روانی تهدید آمیز می باشد؛ لذا با شیوه ی باز جوئی و تحریف گری و وارونه گوئی و صد البته عدم پرداختن بررسی کردن بطور ریشه ای علت جنگ قدرت تاشمی شود تا که جنایتکاران حاکم نه تبرئه که طلبکار هم شوند . بنابراین در عوض شیادانه این چنین با پاک کردن صورت مسئله رهبران رقیب مغلوب مقصر معرفی شده اند:
چه كسي باور مي كرد؟ پس از 7 ماه از زماني كه فتنه انتخابات دهم در ايران آغاز شده اكنون سران فتنه، كساني كه تا توان داشتند و مقدورشان بود از وارد آوردن هيچ خسارتي به نظام و انقلاب فروگذار نكردند، كساني كه خود را رهبران انقلاب آينده ايران مي خواندند، آنها كه به نظام دروغ بستند و چون در اثبات دروغ خود درماندند و با به خيابان كشاندن عده اي از مردم جان و مال آنها را سپر بلاي خود ساختند، كساني كه دشمنان خوني اين ملك در اين ماه ها حتي يك روز از ابراز ارادت به آنها و اعلام پشتيباني از آنها غافل نشده اند، آري همين ها، اكنون به دنبال راهي آبرومندانه براي فرار مي گردند. چه كسي باور مي كرد؟ چه كسي باور مي كردآخر و عاقبت كساني كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي به آنها دل خوش كردند و همه سرمايه رسانه اي و تروريستي خود را به پاي آنها ريختند، چنين باشد؟
البته اکنون که لوطی جماران آشکارا سکه ی یک پول و بی اعتبار شده است . زیرا که فریا دهای رسای ادامه دار و پر طنین وپر صلاوت مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادن از سوی معترضان نا راضی و جان بر لب رسیدگان آنهم در شرایطی که ارگان های گونا گون سر کوبگر با همه ابزار و وسائل و تجهیزات تهاجمی در مصاف با تظاهر کنند گان ناراضی در حال آماده باش کامل بوده اند . ولی نه اینکه نتوانستند صدای اعتراضی معترضان راخاموش و کمرنگ کنند ونه اینکه قادر شدند اعتبار و ابهتی برای لوطی جماران شاخ و شانه شکسته شده کسب نمایند. مهمتر اینکه حتی کودتا گران حاکم موفق نشدند تا که رهبران رقیب مغلوب را باز داشت کنند. لذا فضای انفجاری و مهار نا پذیر جامعه منجر به فعال شدن مصلحت اندیشان با رهنمود دادن تلاش می کنند تا تر مز برید گان دنده عقب کنده شدگان راکنترل و مهارکنند تا که اوضاع خرابتر از آنچه هست نشود . لذا پس از انتشار بیانیه ی شماره 17 موسوی و ارسال نامه ی پاسدار سبز علی خان رضائی و میز گرد انتقادی تلویزیونی علی مطهری و همچنین تهیه و تنظیم راهکار جدید کروبی و سایر فعالیت های انجام شده ازسوی بقول معروف میانه رو های موسوم به اصول گرایان که برای مهار تند روهائی همچون سربازجو حسین شریعتمداری و پاسدار گماشاته احمدی نژاد و آخوند اطلاعاتی امنیتی روح الله حسینیان و سایر وکیل الدوله های مجلس باز ار مکاره ی کمدی و دکوری و انتصابی هشتم شده است . ولی چوناین اقدامات باشدت تمام مورد انتقاد سر بازجو حسین شریعتمداری و سایر قلم بر دستان همکار یادداشت روزنویس شان واقع شده است . از جمله همین یادداشت روز نویس هم همین مسیر را طی کرده است. در اصل نوعی تلاش برای خنثی کردن حرکت ها و رهنمود های گوناگون پیشنهاد دهندگان طرح آشتی ملی برای کنترل و مهار کردن اینان می باشدکه اکنون این چنین یادداشت روز نویس با متهم کردن اینان پاسخ داده شده و توپ را وارد زمین شان کرده است :
خلاصه داستان اين است كه سران جريان فتنه اكنون دريافته اند، روند فعلي به 4 دليل ديگر قابل ادامه دادن نيست و بايد هرچه زودتر راهي براي خروج از آن بيابند. 1- مطابق اطلاعات موجود سران فتنه احساس مي كنند سرمايه اجتماعي آنها به طور كامل از دست رفته و توده مردم ديگر هيچ احساسي به آنها از خود نشان نمي دهند. آنچه در سبد اين جريان باقي مانده فقط مشتي ضد انقلاب است كه هم مردم از آنها متنفرند و هم نظام به آساني توان برخورد با آنها را دارد. اين موضوعي است كه در روز عاشورا به آشكارترين وجه ممكن خود را نشان داد. 2- سران فتنه دريافته اند كه نظام هزينه رفتار ضد انقلاب را از آنها مطالبه خواهد كرد چرا كه -به درستي- عقيده دارد زمينه و بستر تحركات ضد انقلابي توسط اين افراد مهيا شده و همين حالا هم با آنها پيوند دارند. 3- سران فتنه اين نكته را دريافته اند كه آرزوهاي آنها در مورد امتيازگيري از نظام توهماتي بيش نبوده و نظام آنقدر قدرتمند هست كه بدون دادن كوچكترين باجي به آنها فتنه را كنترل كند. در نتيجه هيچ دورنماي روشني براي تداوم وضع فعلي نمي بينند. بر اين مبنا اگر وضع فعلي ادامه پيدا كند تنها حاصل آن اين خواهد بود كه با پرونده هايي سنگين تر و در شرايطي بسيار بدتر مجبور مي شوند كوتاه بيايند و عقب بنشينند. 4- و دليل آخر اين است كه مطابق برخي قرائن موجود برخي از محافل مرتبط با فتنه گران احساس مي كنند با تداوم شرايط امنيتي حتي اگر با آنها برخورد نشود مجال هرگونه فعاليت سياسي در آينده از آنها ستانده خواهد شد به همين دليل تصميم گرفته اند براي متوقف نماندن پروژه هاي سياسي شان كه فعلا بر انتخابات شوراها متمركز است، هر طور شده از وضع فعلي خارج شوند."
یادداشت روزنویس پس از اشاره به انتشار بیانیه ی شماره ی 17 موسوی و اهداف و پیآمد های آنو در ادامه ی شیوه ی بازجوئی خود از پیشنهاد دهندگان طرح آشتی ملی پرسش کرده است که راه خروج از این شرایط چگونه می باشد؟ آنگاه سئوال تکمیلی این چنینی نموده است که اینان که در 7 ماه گذشته دست در دست دشمن بیگانه داشته اند و پروژ ه های تعلیقی دارند آشتی با اینان چگونه باید باشد:
"قضيه ظاهرا از اين قرار است كه بنا بوده پروژه با بيانيه شماره 17 موسوي كليد بخورد. در گام اول موسوي در آن بيانيه ضمن خداجو خواندن اهانت كنندگان به سيد الشهدا در روز عاشورا، مطابق يك برنامه از پيش طراحي شده فتيله بحث وقوع تقلب در انتخابات را -يعني همان ادعايي كه آتش فتنه را با تمسك به آن برافروختند- اندكي پايين كشيد. گام دوم بلافاصله بعد از آن و زماني برداشته شد كه دو حزب غير قانوني و عملا منحل شده مشاركت و سازمان مجاهدين در بيانيه هاي جداگانه مسئله تقلب را فرعي و نقد دولت را اصلي ترين دغدغه خود خواندند. گام سوم را هم آقاي رضايي - البته و احتمالا بي آن كه بداند- برداشت كه در نامه اي سرگشاده به رهبري مقصود اصلي از كل پروژه را آشكار كرد و تلويحا از رهبري خواست حالا كه موسوي عقب نشيني كرده (؟!) ايشان هم كوتاه بيايد و كل قصه به خير و خوشي جمع شود انگار نه انگار كه اين جماعت در 7 ماه گذشته دست در دست دشمن چه بلايي بر سر اين كشور آورده اند. برخي اطلاعات موجود نشان مي دهد پروژه گام هاي ديگري هم داشته اما برخورد تند جامعه انقلابي و اصولگرا پروژه را در همين مرحله متوقف كرده و گام هاي بعدي آن را به حال تعليق درآورده است"
بالاخره اینکه یادداشت روز نویس پس از برجسته کردن اتهامات سران رقیب و حامیان شان اکنون دست به روشنگری پیرامون ترفندهای رقیب مغلوب زده و اهداف پیشنها د دهندگان طرح آشتی ملی شان را فاش نموده واز مدافعان اینان طلبکارانه پرسش کرده است که مگر ما در دوران حسین قلی خانی بسر می بریم که هرکه هر کاری می خواهد بکند و هیچ حساب و کتابی هم در کار نباشد؟ در نهایت با سخنگو ونماینده ملت خود خوانده از سوی این ملت تأکید کرده است که این پیشنهاد دهندگان طرح آشتی ملی اینگونه می بایست این خائنان حساب پس بدهند:
"نكته بسيار مهم اما اين است كه به منطق نهفته در پس اين قصه هم نظري بيفكنيم و الا درك اينكه چگونه اين فاز آخر فتنه در حال قرباني گرفتن است، آسان نخواهد بود. اگر به ادبيات مناديان آشتي و وحدت در اين روزها نظري بيفكنيم واضح ترين نكته اين است كه تلاش مي كنند مخالفان خود را -كه در واقع شامل قريب به اتفاق امت انقلابي ايران است- افراطي بخوانند و خود را نماد وحدت و اعتدال جابزنند. بعد هم مي گويند «هر دو طرف» بايد دست از افراطي گري بردارند چرا كه دشمن در حال سوء استفاده از وضعيت داخلي است. چند سوال ساده پيش روي اين تحليل نبوغ آميز (!) وجود دارد: 1- چگونه است كه اصحاب حكميت آن روز كه آبرو و ناموس كشور در آتش فتنه مي سوخت، فكر نقد دروغگويي و افراطي گري، و نمايش اعتدال نيفتادند و بلكه با همراهي و همرايي با فتنه گران و حمايت آشكار و نهان از آنها بر آتش فتنه نفت ريختند، اما حالا كه نظام اقتدار و اصالت خود را نشان داده، مردم فتنه گران را تنها گذاشته اند و تنها مطالبه جدي آنها اين است كه فاعلان جرم و جنايت به سزاي اعمالشان برسند، يكباره آقايان دستجمعي طرفدار اعتدال و ميانه روي شده اند و كساني را كه فقط خواستار بي پاسخ نماندن اين همه فتنه گري هستند، افراطي مي خوانند؟! آيا ما حق نداريم فكر كنيم كه قصه دلسوزي به حال كشور نيست و فقط كساني دوره افتاده اند تا فتنه گران را از مخمصه نجات بدهند و براي استفاده هاي بعدي در پروژه هاي آينده خود حفظ كنند؟ 2- راه صحيح مبارزه با فتنه و جلوگيري از تكرار آن در آينده چيست؟ واقعا اگر نظام اكنون در حالي كه فتنه گران حتي دروغ هاي شاخدار خود عليه نظام را هم صراحتا پس نگرفته اند، نرمش ها و پيغام هاي دروغين و بي ارزش آنها را جدي بگيرد و آنها را بدون مجازات به حال خود رها كند، دشمنان اين كشور با خود چه فكر خواهند كرد؟ آن وقت، آيا حق ندارند با خود فكر كنند كه هزينه آتش افروزي در اين مملكت چقدر پايين است و كساني مي توانند 7 ماه تمام از انواع و اقسام توطئه هر چه در آستين دارند اجرا كنند و آخر كار هم بي آنكه هيچ هزينه اي پرداخته باشند و فقط با مختصري ادا و اطوار همه چيز تمام شود و شتر ديدي نديدي! در اين صورت، دشمن كمين كرده آيا جز به اين نتيجه خواهد رسيد كه نظام قادر به دفاع از خود و مردمش نيست و به اين ترتيب آيا جز زمينه سازي فتنه انگيزي ها و توطئه هاي بيشتر، چيز ديگري حاصل خواهد شد؟ 3- و سوال آخر اين است كه خوب است آقايان اهل حكميت بگويند به نظر آنها ما در چه دوراني زندگي مي كنيم؟ آيا الان دوران حسينقلي خان است كه در آن شعبان بي مخ ها مي ريختند و مي شكستند و مي سوختند، و بعد هم حساب و كتابي كه نبود، آخر كار در بهترين حالت چند ريش سفيد ماله به دست دور هم مي نشستند و ظرف چند ساعت همه چيز صاف و پاك مي شد چنان كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است. آيا پذيرش حكمي به نام قانون به اين معنا نيست كه دوران ريش سفيدي و ماله كشي هاي آنچناني گذشته است و كسي اگر جرمي مرتكب شد بايد تا انتها پاي كار مجازات او ايستاد بويژه اگر حق ميليون ها نفر را پايمال نموده، به خون هزاران شهيد خيانت كرده و با مقدس ترين نظام عالم عناد ورزيده باشد؟ اين نظام مظلوم، به حساب خود خوب رسيده است. وقت آن است و مردم اميد دارند كه به حساب خائنان برسد"
درخاتمه اینکه اکنون هم شرایط بشکلی شباهت وارونه به دوران خاتمی و مدعیان اصلاح طلبان دارد که آن زمان خاتمی در مانده در برابر موج سئوال و پرسش های جواب نا داده شده فریاد بر می آورد درست است که ما از نظر کمیت 70% هستیم ولی اقلیت 30% همه مراکز قدرت و سرکوب گری را در اختیار خودش دارد که هر کاری که می خواهد انجام می دهد و به هیچکس هم پاسخگو نیست . اکنون هم همین جریان 30% آن زمان با کودتای تقلباتی حاکم شده است و بطور رسمی قدرت را قبضه و انحصاری کرده است . از سوی دیگرچون بر گزیده شدن لوطی جماران به عنوان عمود خیمه نظام که قادر است با صدور نامه ی حکومتی ماورای قانون تاساسی حرکت و اقدام نماید . این قدرت و اختیار کاذب و نا محدود که بدون پاسخگوئی به هیچ مرجعی است ناشی از همیتن اقدامات نیرو های خود سر و خیره سر ارگان های گوناگون سر کوبگر همچون پاسداران و بسیج و لباس شخصی های دژخیم و سازمان موازی اطلاعات پاسداران است که در خدمت پاسداران کودتا گر می باشند که لوطی جماران را توی چنگ خودشان دارند. بنابراین بازی کردن و مانور دادن لوطی جماران پیشنهاد طرح آشتی ملی آنهم پس از بی ارزش و اعتبار شدن امکان پذیر نیست . زیرا که راه گریزی از خارج شدن از چنگ محاصره کنندگانش وود ندارد . زیرا که همه ی قدرت در اختیار مهاجمان در خدمت پاسداران کودتا گر است و پیشنهاد دهندگان طرح آشتی ملی نهاد قدرتمند و تعیین کننده ای به عنوان پشتوانه ی زور چانه زنی خود ندارند . برای همین است که قلم بر دستان یادداشت روز هر طوری که دوست دارند تحلیل می دهند ورقیب مغلوب را متهم ومحکوم می کنند و با عربده کشی دست به لغز خوانی می زنند و مانور تبلیغاتی تهدید آمیز علیه ی رقیب مغلوب می دهند ومدعی می شوندکه راه پیشنهاد طرح آشتی ملی مسدود است.
هوشنگ – بهداد
http://www.kayhannews.ir/881022/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 22 دی - 1388