دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 6 بهمن ماه سال 1388

نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان سه شنبه " سوفيست هاي اعتراض"

"نه یک جو شهامت و صداقت ونه یک ارزن انسانیت و انصاف قلم زنان یادداشت روز نویس دارند"

روضه خوانان و نبش قبر کنان قلم بر دست شده یادداشت روز نویس که اکنون چون زیاد ی از 1400 سال پیش فاکت چاشنی سفسطه گری و توجیه گری دیکتاتوری عریان مذهبی کودتائی خود آورده اند اکنون چون دچار کمبود نقل قولی شده اند. پس مجبور به کالبد شکافی از یونان باستان شده و با سبک پاسداری – حوزوی نقل قول از دمکراسی و سوفیست های یونان باستان شده و پیرامونش تحلیل مشخص داده شده که دمکراسی یعنی فریبکاری است . بالاخره قرار نیست هر نوع بحث و جدل و تحلیل و نکته ونقل قول کردن و آویزان به فاکتی که می شود و از هر جا وبهر شیوه ای شروع می شود عاقبت به رقیب مغلوب ختم نشود . بنابراین مشخص است مقئدمه چینی یا سفسطه گری قلم بر دست از سوفسطائیان و دمکراسی یو نان باستان نقل قول شده در دنباله این چنین تبدیل به تیغ تیز شده و بر زیر گلوی رقیب مغلوب گذاشته شده است :

"يك پرسش اصلي در اين ميان وجود دارد و آن اينكه حكماي بزرگ يونان چرا هم از دموكراسي و هم از سوفيسم گريزان شدند؟ يعني آنها دشمن مردم و اختيارداري آنها بر سرنوشت بودند؟ دموكراسي آتني و سوفيسم در نقطه سفسطه و مغالطه و جدل به قصد فريب و استيلا به هم رسيده بودند.. به تدريج آموزش مجادله و سفسطه تبديل به حرفه اي سودآور شد. پول بگير و به نفع بخشنده پول مغالطه كن و منطق او را جا بينداز! به نفع او بزن زير همه چيز. حقيقت را انكار كن. از نسبيت و شك و ترديد بگو. وسط روز بگو از كجا معلوم كه الان شب نباشد؟ بگو از كجا معلوم كه ظالم، ستمديده نباشد و ستم كشيده، ظالم؟! سقراط و افلاطون و ارسطو حكماي طراز اول بودند اما كار سوفيسم و سوفسطايي گري به جايي رسيد كه آنها عار داشتند خود را سوفيست (دانشمند) بنامند و به تدريج حكماي وفادار به حق و منطق و دانايي، عنوان فيلسوف (دوستدار دانش) را براي خويش برگزيدند، هر چند كه در اين ميان تقدير سقراط سركشيدن جام شوكران بود. بي ترديد فتنه اي كه پس از انتخابات رياست جمهوري پديدار شد، يك كارگاه آموزشي كم نظير براي پژوهشگران حوزه فلسفه و منطق است"

سرباز جو پاسدار شریعتمداری یا هم لهجه با وی برای اینکه به حساب رقیب را افشا کرده باشد با خود زنی کردن هم نقش سلاخ و قصاب بودن و هم رایج بودن رشوه و کلاهبرداری میان رقبا را لو داده است و هم ماهیت جنگ قدرت و ثروت را فاش کرده و فاش ساخته که اهداف اصلی رقابت رقبا پیرامون چیست ؟ چونکه با فاکت از قصاب و استخوان لای زخم و توی چشم استخوان خرده رفتن و سر کیسه کردن قصاب از سوی پزشک که تشبیه به اقدامات رقیب است . البتهه مشابه طنز های گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان نیز می باشد اینگونه داستان را بیان کرده است :

"بخشي از ماجرا اين است كه متوليان اصلي فتنه به دنبال چاره جويي نيستند كه اگر چنين بود، اساساً به دنبال افروختن و گرم نگه داشتن آتش فتنه در اين 8-7 ماه نمي رفتند. آنها اساساً مايل بودند- و البته در مكر خويش گرفتار شدند- كه ماجرا را تبديل به استخوان لاي زخم كنند. مي گويند قصابي مشغول شقه كردن گوشت بود كه تكه استخواني به چشم او پريد و عاصي اش كرد. با ران گوسفندي پيش طبيب رفت. طبيب فرصت طلب به جاي بيرون آوردن تكه استخوان، مرهمي بر چشم قصاب نهاد و گفت اين عارضه زمان مي برد، برو و فردا نزد من بيا. چند روزي به همين روال گذشت و سفره طبيب كلاهبردار با استخوان لاي زخم نگاه داشتن و مرهم نهادن و شقه گوشت ستاندن، رونق گرفت تا اينكه روزي طبيب نبود و قصاب از شاگرد طبيب خواست او كار معالجه! را انجام دهد. شاگرد بي خبر از همه جا نيز در چشم بر هم زدني، خرده استخوان را بيرون كشيد و قصاب برخاست و رفت... طبيب كه آمد، سراغ قصاب را گرفت. شاگرد پاسخ داد «به گمانم چشمش خوب شد. ريزه استخواني در چشم وي بود كه درآوردم. چه طور شما آن را نديده بوديد؟». طبيب دو دستي بر سر خود كوبيد وگفت: «پسرك نادان ريزه استخوان را ديده بودم ولي تو آن نيم من گوشت را كه هر روز مي آورد، نديده بودي»!"

البته یاداشت روز نویس بدون آنکه بگوید وی از کدام قانون نام برده است در صورتی که در شرایط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت غیر قانونی اعلام ومجوز فعالیت شان لغو شده است ؟ سپس همچون نکته سنجی سربازجو حسین شریعتمداری که رقیب مغلوب را متهم کرده که چرا طبق قانون اساسی از طریق قانون شکایت خود را دنبال نکرده است انگاری در این رژیم ضد بشری و قانون شکن قانون اعتباری دارد؟ باز هم رقبا را متهم کرده است که اگر منظوری نداشتید برای چه انتقادات خودتان را از طرق قانون اساسی این چنین دنبال نکردید :

" قانون اساسي تنوع و تكثر و حق انتقاد را به رسميت شناخته است. قانون اساسي آزادي فعاليت احزاب و مطبوعات و رقابت انتخاباتي را امضا كرده است اما همه جاي دنيا آزادي و حق، حريم و حدودي دارد و متعديان به اين حريم، به عنوان دشمنان آزادي و افرادي فزون طلب، مافيايي، آنارشيست و ديكتاتور شناخته مي شوندگروهك هايي كه علنا مي گويند قانون اساسي را قبول ندارند با همه خيانت ها و جنايت هايشان، بسيار صادق تر و با مروت تر از فتنه جوياني هستند كه مدعي اند وفادار به «اجراي بدون تنازل قانون اساسي» و «جمهوري اسلامي» هستند اما در عمل به جاي لااله الا الله گفتن و وفاداري به لوازم آن فقط «لا اله» مي گويند و «الا الله» آن را سانسور مي كنند! اين عده بايد به روشني در پيشگاه ملت پاسخگو باشند كه چرا برخي اصول قانون اساسي را به طور كلي زير پا گذاشته و بي مبالاتي كرده اند و برخي اصول ديگر را نيز تا نيمه آن- در حد لا اله- مي پسندند و نيمه دوم را عمدا حذف مي كنند؟! "

بدون آنکه مدعی قلم بر دست همیشه طلبکار و ووارونه گوی توضیح دهد که نقش شورای نگهبان دست نشانده ی لوطی جماران با نظریه ی استصوابی چیست ؟ یا اینکه بگوید شیوه ی بر گزاری انتخابات در این رژیم نامشروع و عوامفریب ضد مردمی چگونه است وکجای دنیا از اینگونه اهرم سانسور ی وجود دارد؟ یا اینکه چرا انتصابات با تقلبات انتخابات جا زده می شود؟ مهمتر اینکه چرا مردم نباید حق اعتراض نسبت به تقلبات همراه با کودتا داشته باشند و اگر اعتراض کنند منافق و محارب مستوجب مرگ می باشند؟ بدتر اینکه چرا قلم بر دست وارونه گوی اینگونه یک جانبه با دروغ گوئی کردن ادعای قانون شکنی رقیب یا بی توجه به قانون شده و رقیب را چنین متهم ومحکومش نموده است:

"در كدام كشور دنيا- همان دموكراسي هايي كه حضرات سنگ آن را به سينه مي زنند و از حمايت سران آنها برخوردارند- يك نامزد انتخاباتي و شماري از حاميان آنها حق دارند به اسم اينكه انتقاد و اعتراض دارند، به خيابان بيايند تا با هياهو و فشار، مكانيزم قانوني دموكراسي و انتخابات و حاكميت رأي مردم را تعطيل كنند؟ آيا در انگليس و فرانسه چنين بدعتي نهاده شده يا در آمريكا چنين قانون شكني هايي را امضا مي كنند؟ وقتي در انتخابات 9 سال پيش آمريكا كه فاصله آراء هم بسيار به هم نزديك بود، رئيس دادگاه فدرال- منصوب رئيس جمهور- به نفع جورج بوش و عليه جان كري حكم صادر كرد، آيا حزب دموكرات حاميان خود را به خيابان كشاند و آشوب درست كرد و آتش سوزي و ترور راه انداخت يا اينكه پرونده مختومه شد؟! شعار مرگ بر اصل يك نظام كه جاي خود دارد، آيا در غرب كسي حق دارد حتي عليه دروغ هولوكاست تظاهرات راه بيندازد؟"

قلم بر دست یادداشت روز نویس با آویزان به آرای تقلباتی ساختگی شده که واقعیت ندارد و با آن مانور تبلیغاتی داده است و چنین تبدیل به چماق اتهامی اش نموده و بر سر رقیب مغلوب زیر فشار کوبیده که نه هیچگونه دسترسی به هیچگونه امکانات تبلیغاتی دارد و نه هیچ ابزار قدرت دفاعی در اختیار دارد :

"از سوي ديگر اگر بنا باشد رأي و سليقه و اعتراض، به جاي صندوق هاي رأي و مكانيزم هاي قانوني از طريق خيابان و اردوكشي خياباني اعمال شود، بايد پرسيد اولا پس چه نيازي به انتخابات هست و صندوق و ثانيا آيا در اين صورت همه آن 04 ميليون شركت كننده حق دارند به خيابان بيايند و هر كس به هر شيوه اي كه خود مي فهمد و مي پسندد، اعمال رأي و اعتراض كند؟ چه كسي گفته آن 52 ميليون شهروند- بلكه اكثريت قريب به اتفاق آن 04 ميليون-شهروند درجه 2 هستند؟ "

بازهم یادداشت روز نویس از موضع بازجوئی و دروغگوئی و اتهام زدن به رقیب چنین رقم سازی دروغین با وارونه گوئی کرده است :

"حقيقت اين است كه اكثريت قريب به اتفاق آن 40 ميليون رأي دهنده از فساد و تبعيض اقتصادي و بانيان آن- كه اتفاقا بايد در ميان متوليان و حاملان فتنه جست وجو كرد- منزجرند. قاطبه اين ملت با خون خويش، پاي شعار استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را امضا كرده اند. اين ملت به گشودن پاي بيگانگان به كشور و گستاخ و روحيه دار ساختن آنها معترض است. پس حق اعتراض اين ملت و استيفاي تماميت حقوق آنها از ديكتاتورهاي تازه به دوران رسيده اي كه به واسطه پيوند منافع با اسرائيل و آمريكا و انگليس، درصددند رفتارهاي طاغوتي و اشرافي و هزارفاميلي و نوكرمآبانه را در كشوري انقلابي با ژست «منتقد، معترض، اصلاح طلب و مصلحت طلب و...» بازتوليد كنند، چه مي شود؟ حق اعتراض به جماعتي منحط و آلوده كه در لندن و ديگر پايتخت هاي اروپايي و آمريكا براي خود ضياع و عقار و تفرجگاه و خانه تيمي دست و پا كرده اند كجا مي رود؟"

البته درپایان کیفرخواست سر بازجوی قلم بر دست که کاملاً مشخص است که چگونه از حمایت دیوار امنیتی آهنینی بر خور دار می باشد که هم دسترسی به پرونده های بایگانی شده ی رقیب مغلوب دارد. هم از حمایت کامل لوطی جماران و پا سداران کودتا گر برخور دار است که می تواند با بی خیال شدن شرایط غارتگری ودزدی های نجومی موجود که هیچ مسئولی پاسخگو نیست تابگوید مبلغ 330 میلییارد دلار در آمد در 4 سال دولت نهم کجا رفت وچه شد؟ یا اینکه اگر یک جو صداقت داشته و یک ارزن انسانیت و انصاف در وجودش باشد تا بگوید عباس پالیزدار در دانشگاه همدان اسامی چه کسانی را به عنوان فاسد اقتصادی و غارتگر امول بیت المال ومنابع و ذخایر کشور فاش نمود و اینان چه نسبتی با لوطی جماران دارند ؟ ولی در عوض اینگونه پرونده فساد رقیب را گشوده و اینان را منافق و همسو با دشمن آمریکا و انگلیس و خائن و لعنت شده دانسته و متهم و محکوم شان کرده است:

"راست مي گويند، مردم اعتراض دارند. اما اعتراض به چه؟ بانيان- يا حاميان و همراهان بانيان- پرونده هاي سوءاستفاده اي مثل پرونده شهرام جزايري، استات اويل، قرارداد كرسنت، پتروپارس (بهزاد نبوي)، قطعات فولادي، دانشگاه هاوايي و... به جاي اينكه به عنوان متهم محاكمه شوند، حالا طلبكار شده اند و مي گويند اعتراض ما فراتر از انتخابات است (همان گونه كه يكي از عوامل پخمه آن جريان در مناظره تلويزيون لو داد). معلوم است كه مشكل شما جاي ديگري است وگرنه شما را چه به جمهوريت و افكار عمومي. شما خيز برداشتيد كه اسلاميت و جمهوريت را با هم و به واسطه كتمان حقايق مسلم تعطيل كنيد. و خداوند بارها نوع شما را در قرآن به خاطر كتمان حق و پوشاندن آن با باطل لعنت كرد. ملت ما درد حقيقي شما را مي شناسند. آري شما هم با امر به معروف و نهي از منكر نسبتي داريد اما نسبتي كاملا واژگونه. «منافقين بعضي از بعضي ديگر هستند به منكر فرمان مي دهند و از معروف باز مي دارند»(. اسلام و كتاب آسماني آن، فتنه را بزرگ تر (اكبر) و شديدتر (اشدّ) از قتل مي داند. فتنه، خيز برداشتن و دام گستردن براي قتل عام و غارت بي صداي يك ملت است. پاداش چنين خيانت بزرگي را نمي توان هم از آمريكا و انگليس گرفت و هم از ملت ايران"

در خاتمه اینکه برای درک و فهم بیشتر که سر وسوزنی واقعیت در بیان اینگونه قلم بر دستان وجود ندارد لازم است که اشاره شود به مانور تبلیغاتی که در همین دروغ نامه ی کیهان 5 سال پیش داده می شد . یعنی زمانی که با آرای کمتر از 2% آرای واجد الشرایط مرم تهران پاسدار گماشته عضو اعضای شورای شهر تهران متعلق به مدعیان اصول گریان توانست پس برنده شدن باندشان شهر دار تهران شود و خود را برای نامزدی ریاست جمهوری دوره ی نهم آماده کند که این ورق پاره ی کیهان بود که از وی تبلیغات همه جانبه می کرد . در آن هنگام نه اینکه در یادداشت روز ها هر روز برنامه های اقتصادی دولت خاتمی بر زیر سئوال برده می شد و انتقاد می شد که مدعیان اصلاح طلبان توجهی به بر نامه های توسعه ی اقتقادی و رشد فقر و بیکاری و تورم وگرانی به خصوص نسبت به طبقه محروم در جامعه ندارند و فقط متمر کز برروی و توسعه ی سیاسی و تقویت و چاق و چله کرن احزاب و سازمان های سیاسی دولتی شدند که البته همین روز ها غیر قانونی شدند . خلاصه از اهداف مدعیان اصول گرایان می نوشتند و تبلیغ می کردند که اینان اتاق فکر دارند و منسجم می باشند که کیسه برای قدرت و ثروت ندوختند و فقط بر حسب وظیفه ی مکتبی و دینی خود اقدام می کنند ووارد صحنه شده اند چونکه بر خلاف ر قیب عاشقان خدمت و نه شیفتگان قدرت می باشند و تأئید می شد که اینان 26 سال است که در نوبت فرار سیدن چنین شرایطی برای خدمت بوده اند که اکنون یادداشت روز ها بطور شفاف هوار می زند نه اینکه مردم و مطالبات شان فراموش شده و جایگاهی ندارند بلکه چون همین مردم ناراضی نسبت به شرایط اعتراض دارند همچون گوشت قربانی با اینان بر خورد می شود . همینطور از سوی دیگر جنگ قدرت و ثروت وحذف رقیب آنچنان جدی و خونین شده و شتاب گرفته است که بدترین توهین و اتهامات به اینان از سوی مدعیان مکتبی مخالفان شیفتگان تاکتیکی قدرت زده می شود که دیگر جای هیچگونه ابهام برای مبارزه ی تغییرات دمکراتیک شرایط کنونی باقی نمانده است . زیرا که دیگر شک و ابهامی در ساختار ضد مردمی و نا مشروع بودن رژیم جنایتکار و جنگ افروز و غارتگر و دین فروش حاکم وجود ندارد.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/881106/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 6 بهمن ماه سال 1388