روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 بهمن ماه سال 1388

نقدو بررسی : سرمقاله روزی نامه جمهوری " احيا نژادپرستي در آمريكا "

انگاری در ایران نه تبعیض و نژاد پرستی است که در آمریکا نژاد پرستی احیا شده است ""

چه فرقی میان احیا شدن با وجود داشتن وجود دارد؟ تعریف نژاد پرستی چیست و چگونه اعمال می شود؟ چه تعدادآخوند و پاسدار درایران وجود دارد واینان شامل چند در صد جمعیت کشور می شوند؟ در عوض اینان چند درصد قدرت با ثروت را با آقازاده های شان از آن خودشان نموده اند؟همچنین دادستانی ضد انقلاب با دستگاه آلوده به فساد و رشوه و تبعیض قضائی در 31 سال گذشته چگونه احکام محکومیت زندان و اعدام و قطع اندام و شلاق و سنگسار و زندان صادر کرده اند و تعداد یا چند نفر در میان قربانیان آخوند ویا آقازادها و پاسداران یا سایر شرکای دزد حاکمیت وجود داشته است؟ چند در صد جمعیت کشور را زنان تشکیل می دهند وچه سهمی از قدرت دارند؟ سهم اقلیت های مذهبی در حکومت مدعی مذهبی چیست؟ چرا در پایتخت بیش از 12 میلیون جمعیت یک مسجد اهل تسنن وجود ندارد در صورتیکه اینان حداق 20% جمعیت کشور را تشکیل می دهند؟ مگر طبق عرف بین المللی قا نون اساسی هر کشوری عالی ترین نهاد یا مرجع تصمیم گیری قانونی نمی باشد؟ معنی ولایت فقیه چیست و دایره شعاع اختیار و قدرت آن چیست ؟ بدتر اینکه چرا ولی فقیه ه هیچ مرجع و مقامی پاسخگو نیست و هر زمان که به خواهد می تواند نامه حکومتی صادر کند و از بالای سر قانون قاسی پرواز کند و آن را بی ارزش و اعتبار نماید ؟ خوب دادگاه روحانیت یعنی چه و چرا این دادگاه متمایز از سایر دادگاه ها می باشد؟

با این اوصاف سئوال است کیست که هنوز مدعی باشد که نمی داند یا باور ندارد که نژاد پرستی واقعی مذهبی یا برتری طبقه ای و مزیت آخوند های حکومتی به خصوص ولی فقیه وخواص حامی و وابسته به وی دارند چیست و این موضوع چگونه در 31 سال گذشته اجرا و تعریف عملی شده است؟ بالاخره اینکه چرا نمی بایست اکنون پرسش نشود که برای چه سرمقاله نویس با وجود اینکه می داند نژاد پرستی مذهبی از نوع بر تری و شونیستی ارتجاعی اش که در ایران حاکم شده است خیلی بیش از آمریکا می باشد که اگر چنانچه سیاست مداران آمریکا ئی هنوز قبول نمی کنند تا که یک زن رئیس جمهور شود .ولی پذیرفته است تا که یک رنگین پوست با پیشینه ی مسلمانی رئیس جمهور شود . ولی سرمقاله نویس مدعی شده که نژاد پرستی در آمریکا احیاشده است. بهر حال با وجود اینکه وزیر دفاع زمان بوش پدر یک سیاه پوست مرد و وزیر دفاع بود ودر زمان فرزندش جرج بوش امور خارجه دو زن ومرد سیاه پوست بودند و رئیس جمهور کنونی هم تذکر داده شدکه یک سیاه پوس غیر آمریکائی است . اما با وجود اینکه در ایران زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند. به جز همسرسربازجو پاسدار حسین شریعتمداری که نقش دکوری وزیر بهداشت در دولت نا مشروع دهم دارد . زنان هیچگونه نقشی دیگر در قدرت ندارند . ولی انگاری در ایران نه اثری از تبعیض و نژاد پرستی است کهسرمقاله نویس انتقادات و تذکرات حزبی رئیس سنا که نسبت به رئیس جمهور آمریکا داده شده را اینگونه باسفسطه گری و روضه خوانی تحقیر آمیز و پیش مقدمه ی احیای نژاد پرستی دانسته است:

"اظهارات تحقيرآميز « هري ريد » رهبر دمكراتهاي سناي آمريكا در كتاب « بازي عوض مي شود » زمزمه هاي نژادپرستانه در آمريكا را به شدت گسترش داده است . حتي عذرخواهي رسمي « هري ريد » نسبت به اظهاراتش هم نتوانسته از تاثير مواضعش چيزي را بكاهد. رهبر دمكراتهاي سناي آمريكا رئيس جمهور كنوني آمريكا را « فردي سياهپوست با پوست روشن » توصيف كرده كه لهجه سياه پوستان را ندارد ولي اگر بخواهد مي تواند داشته باشد. اين اظهارات همزمان حاوي چند نكته است . اول آنكه حساسيت برروي رنگين پوستان را به رخ مي كشد. دوم آنكه نشان مي دهد « اوباما » فردي « دو رو » است كه لهجه ندارد ولي مي تواند داشته باشد. سوم آنكه « هري ريد » عليرغم اينكه از رهبران دمكرات است و به همين دليل قطعا خودش در انتخابات اوباما نقش داشته ولي اكنون عليه او موضع گرفته است"

از سوی دیگر سرمقاله نویس بدون توجه به این موضوع که در ایران چه خبر است و لوطی جماران با پاسداران کودتا گر نسبت به رقبای مغلوب خود چگونه بر خورد می کنند یاچگونه اتهاماتی به اینان می زنند؟ یا اینکه با معترضان ناراضی چگونه رفتار می شود ؟ اما برای مچ گیری کردن از فعالیت سیاست لابی های پشت پرده ی دولت نامشروع دهم با آمریکا اینگونه طلبکارانه در مورد جنایات شرم آور سیاهان در آمریکا گزارش داده است :

"بدين ترتيب اگرچه سياهان در طول تاريخ آمريكا در معرض انواع ظلم و ستم قرار داشته اند ولي هرگاه خود به قدرتي دست يافته اند نيز از تكرار جنايات شرم آور عليه ديگران ابائي نداشته اند. ژنرال « كالين پاول » فرماندهي ارتش آمريكا در جنگ اول خليج فارس را برعهده داشته و در طول اين دوره ارتش آمريكا و نيروهاي تحت فرمان وي به انواع جنايات جنگي متوسل شده اند و پرونده اي سياه از عملكرد نيروهاي متجاوز آمريكائي را برجا گذاشته اند. « كاندوليزا رايس » مشاور وقت امنيت ملي آمريكا در آغاز جنگ دوم خليج فارس و پيش از حمله به عراق تمامي تظاهرات مردمي در آمريكا اروپا و كل جهان را يكسره ناديده مي گرفت و تصريح مي كرد كه سياست آمريكا در كوچه و خيابان و تحت تاثير افكار عمومي اتخاذ نمي شود و بر اثر فشار مخالفين جنگ نيز تعديل نخواهد شد. تجربه نشان داد كه اوباماي سياهپوست نيز در نظامي گري و توسل به سياستهاي جنگ افروزانه دست كمي از اسلاف سفيدپوست خود ندارد و به همان اندازه براي شرارت و جنايت استعدادهاي نهفته اش را به كار مي گيرد. درك اين پديده هاي عيني و ملموس به افكار عمومي آمريكا و جهان مي فهماند كه اميد بستن به اوباما كه خود را سمبل تغيير معرفي مي كرد نيز ساده لوحانه و شعارهايش قويا فريبكارانه بوده است"

مسخره تر اینکه سر مقاله نویس در پایان مقاله ی خود نتیجه ی وارونه عنوان سر مقاله و ابتدای نقل قول تأئیده شده ی نژاد پرستی در آمریکا اما در پایان نتیجه ی معکوس گرفته زیرا که تأکید کرده است که فرقی میان و سفید در آمریکا نیست . برای اینکه از موضع ضد آمریکائی و دشمنی با شیطان بزرگ روضه خوانی کرده یا فتوا صادر نموده و چهره کریه ضد زن به خصوص دشمن زن سیاه پوست یا همسراوباما را اینگونه به نمایش گذاشته است :


"بدين ترتيب وقتي ميان اوباماي سياهپوست و جرج بوش سفيدپوست فرقي نيست و هر دو به تداوم جنگ و استمرار وقوع جنايات جنگي مي انديشند مسائل مرتبط با احياي نژادپرستي به موضوعي فرعي و پيش پا افتاده مبدل مي شود و مسائل اصلي را تحت الشعاع خود قرار مي دهد
. در چنين شرايطي وقتي سايتهاي اينترنتي به تغيير چهره « ميشل اوباما » همسر او مي پردازند و چهره وي را در قالب چهره يك ميمون بازسازي مي كنند چندان جاي اعتراضي باقي نمي ماند. اوباما اين روزها تهديد به قتل شده است . بعلاوه برخي عناصر نژادپرست در محافل عمومي عليه او و همسرش اظهارات نژادپرستانه اي داشته اند كه « تهاجمي » تعبير شده است . با وجود اين با در نظر گرفتن واكنش هاي هميشگي نسبت به روساي جمهور جنايتكار آمريكا اين واكنش ها نيز امري طبيعي بديهي و كاملا قابل انتظار ارزيابي مي شود. قهرا از اين ديدگاه بايد دوران اوباما را دوره احياي نژادپرستي در آمريكا ناميد اما نه بخاطر اهانت به اوباما بلكه به خاطر آنكه سفيدپوستان نژادپرست حتي سياهان را هم شريك جرم خود ساخته اند و آنها را به جناياتي وادار كرده اند كه تا اين اواخر خودشان قرباني همين جنايات محسوب مي شدند و اكنون نقش امر كننده و اجرا كننده همين جنايات را عهده گرفته اند!"

درخاتمه اینکه سیاست تاکتیکی دشمنی هیستریک با آمریکا و ادعای مبارزه با شیطان کردن و تأکید نمودن هرچه فریاد داریدبر سر آمریکا فرود آورید. ترفندی است که در 31 سال گذشته بشدت دنبال شده است . این سیاست همچون سیاست رعب ووحشت و خفقان وسرکوب داخلی که همراه با اتهام عوامل دشمن بیگانه آمریکابوده است و مکمل صدرو تروریسم و ارتجاع به برون مرزشده است و در کنار همچون ابزاری کردن دین و ایران ام القرا نامیدن جهان اسلام است که در راستای اهداف قبضه و تثبیت و انحصاری کردن فدرت بامنحرف نمودن اذهان عمومی و تلاش منتقل نمودن بحران های زنجیره ای به برون است که کمک به بقای رژیم کودتائی و تروریستی نامشروع و پیگیری اهداف پروژه ی هسته ای کرده است . به خصوص در شرایط کنونی که اوضاع داخلی خیلی وخیم و پرونده هسته ای بحرانی شده که نیاز است سیاست لو رفته دشمنی با آمریکا بیش از گذشته فعال شود . چون دامنه ی جنگ میان دو مدعی از افغانستان و عراق و لبنان گذشته به یمن هم سرایت نموده است . به ویژه اینکه مسئله مهم انتخابات پارلمان عراق در پیش روی است که نتایج این انتخابات برای حاکمان تهران حیاتی می باشد. برای همین از طریق عوامل نفوذی و نخست وزیر دست نشانده ی نورالمالکی تلاش می شود تا نامزدان ملی و مستقل عراق حذف شوند که مخالف دخالت گری لوطی جماران و پاسداران در امور داخلی عراق هستند. البته همین سیاست دخالت گری عامل دیگر دامن زدن به دشمنی میان دو کشور شده است. بهر صورت تا زمانی که این رژیم کودتائی نامشروع و مهار و تغییر نا پذیر در ایران بر سر کار باشد .هم اوضاع ایران ومنطقه بد تر از شرایط کنونی خواهد شد .هم اینکه دامنه ی این بحران و خطر به برون از این منطقه عبور کرده وحتی بدرون خاک آمریکاخواهد رسید . بنابراین راه حل تلاش مسئولانه همگانی برای حمایت از مبارزات مردم ایران در راستای تغییرات دمکراتیک در ایران است .

هوشنگ - بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1388/13881103/index.html

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 بهمن ماه سال 1388