دروغ نامه ی کیهان شنبه 11 اردیبهشت ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " جنبش بيانيه "
"درروز جهانی کارگر به جای پرداخت به وضعیت کارگران و مطالبات پرداخت نا شده شان در مقابل کارنامه رقیب مغلوب گشوده ومتهم شده واز پروژه ی هسته ای و اهدافش دفاع شده است"
اصطلاح پاک کردن صورت مسئله و فرا فکنی کردن و آدرس غلط دادن و یا دور زدن مسائل اصلی و مانور با حاشیه دادن یا علت ها را فراموش کردن و به معلول ها پرداختن و امثالهم اساساً زمانی اینگونه اصطلاحات در رژیم ضد بشری نا مشروع کودتائی حاکم بر ایران کار برد داشته و مورد استفاده واقع شده و همچنان کاربرد دارد که ناشی از ترس عریان شدن حقایق و عدم مشروعیت رژیم می باشد که برای کتمان کردن مقطعی اش نیاز به دست آویز برای توجیه کاری است. یا تلاش برای منحرف کردن اذهان عمومی می شود. برای همین است که اکنون پس از کلی عربده کشی کردن و مانور تبلیغاتی دادن که ایران کشور قدرتمند جهان است و امنیتی که در ایران وجود دارد در جهان بی نظیر و همتاهست و مشابهتی ندارد. ولی یادداشت روز نویس بدون آنکه بگوید که مگر جز افرایش ضریب سرکوب و ضرب و شتم و خفقان اجتماعی به خصوص از 22 خرداد 88 تا کنون چه چیز دیگری تغییر کرده است که موجب بهبود امنیت شده است که وی در ابتدای یادداشت روز خود از وضعیت شاخص امنیت گفته است و در ادامه این شاخص بهبود امنیت را اینگونه به موضوع پرونده ی بحران هسته ای و پرونده ی سران رقیب مغلوب یا سران فتنه رتبط داده است:
"وضعيت شاخص هاي امنيت ملي ايران در زماني كوتاه بهبودي قابل ملاحظه يافته است. در سال 88 وقتي جرقه هاي فتنه زده شد، بسياري از تحليلگران امور ايران در سرويس هاي اطلاعاتي و موسسات تحقيقات استراتژيك در غرب تصور كردند آرزوهاي ديرينه آنها درباره ايران در زماني كوتاه محقق خواهد شد، آن هم توسط جرياني درون ايران كه هدف گذاري هايي كاملا مشترك با آنها دارد."
قلم بر دست یادداشت روز نویس در دنباله ابراز خوشحال از عدم سقوط رژیم پاسداران کودتاگر در سال 88 نموده و ادعا کرده است در زمانی کوتاه مشکلات در 3 حوزه سیاسی و امنیتی و اجتماعی شرایط خطری مهار شد. طوریکه قدرت تسلط کودتا گران پاسدار نا مشروع بیش از 22 خرداد 88 شد و سرمایه گذاری غرب برروی اختلافات و ایجاد شکاف در رأس نظام بهدر رفت و جنگ و نزاع قدرت با تهدید کردن خواص دو پهلو گوی ووادار به تسلیم و لبیک گوی شدن خامنه ای رهبر لوطی جماران ه منجر به انسجام به جای نزاع آشتی ناپذیر و اختلاف و شکاف شد . بالاخره اینگونه پیشنهاد هسته ای وین نه دنبال نشد ، بلکه موجب دریافت پاسخ سخت گیرانه از سوی حاکمان کودتائی نا مشروع به غرب شد:
"نتيجه تنبه خواص، آماده شدن نظام براي ارائه يك پاسخ قاطع و اجماعي به گزينه هايي بود كه غربي ها مي خواستند با تمركز بر آنها اختلاف هاي داخلي را تشديد كنند. شايد اگر غربي ها اين مقدار روي اختلاف هاي داخلي ايران تاكيد نكرده و ذوق زدگي خود از احتمال تشديد آن را ابراز نداشته بودند ايران پاسخي چنين سخت گيرانه به پيشنهاد وين نمي داد. اما رفتارهاي كودكانه مقام هاي امريكايي و ابراز اميدواري آنها به اينكه «ايران نتواند تصميم بگيرد» نظام را بر آن داشت كه حداكثر سخت گيري را در پاسخ خود به پيشنهاد وين اعمال كند. اكنون و پس از چند ماه علائمي وجود دارد كه نشان مي دهد غربي ها به اين دليل كه اساسا راه ديگري ندارند در حال پذيرفتن شروط ايران براي مبادله مواد هسته اي هستند و از جمله، شرط همزماني مبادله را كاملا پذيرفته اند؛ اگرچه تا آنجا كه به ايران مربوط مي شود مبادله اي صورت نخواهد گرفت مگر اينكه تمام شروط ايران تمام و كمال پذيرفته شود"
همانگونه که اشاره هدف پاک کردن صورت مسئله ووارونه جلوه دادن آن است تا اینکه وانمود شود که نه اینکه ضریب نا رضایتی عمومی که ناشی از عملکرد 31 ساله ی دولت مردان است وجود خارجی ندارد ، بلکه مردم بطور دربست حامی رژیم کودتائی پاسداری نامشروع هستند و فریاد های اعتراضی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل لایت فقیه گفتن مردم از سوی مشتی گول خورده بوده است از سوی غرب به خصوص آمریکا و عوامل داخلی شان سران رقیب مغلوب همآهنگی می شد .مهمتر اینکه سرکوب قهر آمیز وحشیانه و بی رحمانه ی معترضان هم بطور وارونه به حساب اشتباه رقیب مغلوب به خشونت کشانیدن و به خطر انداختن امنیت کشور بوده است تا توانسته باشدبا این تحلیل وارونه نتیجه گیری کرده باشد که چنین، طرح غرب نه منتهی به اهرم فشار آوردن بر روی پروژه ی هسته ای و قبول عدم غنی سازی اورانیوم نشد بلکه این طرح شان خنثی شد.
"مهمتر اینکه سرکوب قهر آمیز وحشیانه و بی رحمانه ی معترضان هم بطور وارونه به حساب اشتباه رقیب مغلوب به خشونت کشانیدن و به خطر انداختن امنیت کشور بوده است.در سطح امنيتي تلاش غربي ها اين بود كه به هر قيمت ممكن ثابت كنند نظام ايران دچار «بحران سلطه» شده، توان جمع كردن شرايط كشور را از دست داده و به اصطلاح كار از دست آن در رفته است. برنامه ريزي براي بزرگ نمايي رسانه اي تحركات كوچك، جنگي نشان دادن وضعيت روابط اشخاص و نهادهاي درون نظام با يكديگر و سرانجام تشديد ناآرامي ها و به خشونت كشاندن آنها از جمله اقداماتي بود كه غربي ها براي پيش بردن پروژه خود در سطح امنيتي به آن متوسل شدند. اين پروژه زماني متوقف شد كه سرويس هاي غربي و دوستان داخلي شان يك اشتباه استراتژيك كردند و آن به خشونت كشاندن تحركات خود و جايگزين كردن تلاش براي براندازي به جاي مبارزه سياسي بود. اين اشتباه از يك سو بخش بزرگي از مردم را از اين جريان جدا كرد و مطالبه برخورد با فتنه را در ميان آنها فراگير نمود و از سوي ديگر باعث شد تا بسياري از خواص كه تا آن موقع در مرزبندي با فتنه مردد و درباره ماهيت و هدف حقيقي آن دچار اشتباه بودند، صف خود را از سران فتنه جدا كنند. در سطح اجتماعي اما موضوع بسيار عميق تر است. مهم ترين هدف گذاري طراحان فتنه در اين سطح آن بود كه شكاف هاي سياسي عينا به محيط اجتماعي منتقل شود و با رويارو ايستادن مردم در مقابل يكديگر، نوعي فروپاشي اجتماعي در خرد ترين سطوح از جمله خانواده ها رخ بدهد و در واقع نظام جمهوري اسلامي در سطوحي كاملا بنيادي فلج شود"
مضحک و کمدی تر تحلیل دادن ونتیجه گیری کردن ناشی از بسیج کردن همه چماقداران و جیره خواران و مزد بگیران حکومتی در کنار ساندیس خوران از سطح روستان و شهر ستان ها بسیج و به تهران گسیل شده در نمایش حکومتی 9 دی و 22 بهمن است که حتی اراذل اوباش ساندیس خور به سوی خاتمی و موسوی و کروبی با فریاد مرگ بر منافق تهاجم کردند و فرزند کروبی را مضروب نمودند و بسوی خود کروبی گاز فلفل و اشک آور پرتاب کردند که اکنون گفته می شود که ممکن است اینگاز آلوده به میکروب یا ویروس سرطان زا بوده باشد که این تهاجموحشیانه منجر به ترک اجباری اینان از صحنه ی نمایش تظاهرات حکومتی شد .ولیاکنون از این دو نمایش حکومتی این چنین نشان از حماس جا زده و نام برده شده است:
"دو حماسه بزرگ و حيرت آور 9 دي و 22 بهمن نشان داد كه جامعه ايراني نه فقط دچار فروپاشي نشده بلكه وحدت خود را حول عواملي كاملا انقلابي بازسازي كرده است. بعداز 31 سال انقلاب با حوادث 9 دي و 22 بهمن به نحوي وصف ناپذير جوان شد، جامعه قدر نعمت ولايت را دريافت و بهتر از هر زمان ديگري معلوم شد چه كساني دشمن آرامش و رفاه مردمند. درست است كه غربي ها و دوستان داخلي شان اصرار دارند بگويند پيام آن حوادث را درنيافته اند اما در سطح سياست گذاري كاملا پيداست كه طرف غربي اميد خود را به هر نوع فروپاشي اجتماعي در ايران از دست داده است و به همين دليل است كه سرمايه گذاري خود را به نقاطي ديگر منتقل كرده كه مي توان آن را در جديدترين برنامه ريزي هاي سران فتنه مشاهده كرد"
اما اکنون برای اینکه رسانه های محدودی که در اختیار رقیب مغلوب باقی مانده است توقیف و تعطیل یا داوطلبانه دچار خود سانسور ی و عقیم ونا زائی شوند . همچنین فرصت مانور تبلیغاتی اینان در روز جهانی کار گران و روز معلم محدود و مسدود گردد . ضمن اینکه با تحلیل گری کردن کلاشی -آخوندی - پاسداری و حوزوی برای نفی فقر و گرانی و بیکاری در جامعه از یک طرف و از سوی دیگر چون طبقه ی محروم 80% جمعیت کشور بر زیر خط فقر بسر می برند قلمبر دست یادداشت روزنویس مدعی شده است که اینان دین خودشان را نسبت به شرایط سخت تحمیل شده ی طاقت فرسای اقتصاددی از حاکمان با نیاز های مادی و کمبود ها عوض نمی کنند و مقابل دین فروش عارتگر عوامفریب نمی ایستند. همچنین با ضمیمه کردن اینکه اینان در 22 خرداد 88 به رقیب مغلوب رأی ندادند و از اینان حمایت نکردند. در نهایت اینگونه از جنبش سبز جنبش با عنوان سخنرانی های بی حاصل و بیانیه ای خنک باباد هوا یاد کرده است:
جريان فتنه كه اكنون در محافل داخلي خود مرگ را به طو ركامل پذيرفته تلاش مي كند در سال 89 با يك برنامه ريزي جديد لااقل در بخش رسانه اي خود را احيا كند. مجموعه اطلاعات موجود نشان مي دهد اين جريان اكنون روي 3 پروژه متمركز است: 1- تلاش براي حركت به سمت طبقه محروم 2- بهره برداري از اختلافات قواي 3 گانه و 3- تبديل شدن به بخشي از استراتژي جديد امريكا در ايران. درباره مورد اول نشانه روشن همين است كه فتنه گران پس از ماه ها آتش افروزي ناگهان به ياد كارگران و معلمان -كه در هيچ دولتي به اندازه دولت فعلي خدمات دريافت نكرده اند- افتاده اند و براي سوء استفاده از مطالبات آنها تلاش مي كنند. در مقطع فعلي به 3 دليل مي توان استدلال كرد كه اين سرمايه گذاري به جايي نخواهد رسيد. 1- طبقه محروم در ايران عموما بسيار متدين و انقلابي است و ارزش هاي ديني خود را پاي هيچ جريان سياسي خصوصا جرياني كه دروغ گويي و رياكاري آن آشكار شده ، قرباني نمي كند. 2- اين طبقه اكنون بيشتر از هر زمان ديگري احساس مي كند كه مورد توجه نظام و دولت است و در اولويت دريافت خدمت بي منت قرار دارد. به طور طبيعي مردم رنج ديده ايران نمي توانند خدمت رساني نقد دولت را با ادعاهاي كساني معامله كنند كه تا دولت را به دست داشتند به صراحت مي گفتند هيچ مسئوليتي در حوزه معيشت مردم ندارند. و 3- اين طبقه اساسا در انتخابات سال 88 به هيچ كدام از سران فتنه راي نداده است كه اكنون نسبت به آنها احساس همبستگي يا تعلق كند. در مورد دو گزينه سرمايه گذاري روي اختلاف ميان قوا و تبديل شدن به بخشي از استراتژي امريكا در ايران بحثي جداگانه و مفصل لازم است اما در اينجا به بيان همين يك نكته اكتفا مي كنيم كه جريان فتنه در شرايط فعلي هيچ راهي براي ادامه حيات خود نمي بيند و با جرات مي توان گفت غرب گرايي ايراني براي دهه ها از صحنه رقابت سياسي حذف شده است. جنبش به اصطلاح سبز اكنون فقط جنبش بيانيه هاي خنك و سخنراني هاي بي حاصل است. حرف هم كه مي دانيد گفته اند «باد هواست»!"
درخاتمه اینکه در روز جهانی کار گر نه اینکه نام و یادی از این محرومان و زحمت کشان قلمبر دست یادداشت روز نویس نکرده است. یا اینکه اشاره به وضعیت کار گران نشده که چگونه می باشد ودر چه شرایط نابسامان و طاقت فرسا و تحمل نا پذیری کار گران بسر می برند. در عوض در روند ادامه ی جنگ قدرت و ثروت جناحی و باندی و تلاش وتوطئه برای حذف و خفه کردن صدای انتقادی رقیب مغلوب اکنون بیش از 10 ماه می باشد که موضوعات محوری و کلیدی یادداشت های روز دروغ نامه ی کیهان پیرامون چگونه سرکوب کردن معترضان ناراضی است که با هر امکان و ابزار و بهانه های وحشیانه و ضد انسانی پیگیری شده است وه بصورت تکراری و کلیشه ای روزانه در یادداشت های روز تکرار و باز تولید می شود . انگاری که مردم ایران هیچگونه مشکل و نیازی به جز بلغور کردن اینگونه مانور های جنگ روانی تبلیغاتی علیه ی رقیب مغلوب ندارند . بدتر اینکه ضمن توهین کردن به فهم و شعور و آگاهی مردم ناراضی و خشمگین که ناشی از تجربه ی 31 ساله شان از حاکمان جنگ افروز و غارتگر و جنگ افروز و عوامفریب می باشد بطور شیادانه و عوامفریبانه حرکات اعتراضی ضد حکومتی به بر نامه ریزی و تحریک برون مرز به خصوص آمریکا نسبت داده می شود . البته ضمن ادعای تناقض گوئی کردن بر خورداری ا ز حمایت مردم یعنی ساندیس خوران حکومتی هم ادعا می شود که این ملت است که توطئه ی بیگانه و عوامل داخلی شان را خنثی نموده اند . موضوع مهمی که فراموش نمی شود دفاع جانانه از پروژه ی هسته ای و اهداف آن وتأکید بر عدم عقب نشینی از هدف دسترسی به سلاح هسته ای است که جانشین پاسخگوئی به مطالبات مردم ایران شده است. اکنون مشخص نیست که چگونه غرب به خصوص آمریکا هنوز چشم دوخته اند تا شاید خامنه ای رهبر لوطی جماران به جای ادعای جنگ با شیطان بزرگ از خر شیطان پیاده شود و وارد مذاکره برای توقف غنی سازی اورانیوم و عدم تلاش برای دسترسی به سلاح باشیطان بزرگ آمریکا شود.
هوشنگ – بهداد
http://www.kayhannews.ir/890211/2.htm#other200
گفت و شنود : دروغ نامه ی کیهان 11 شنبه 11 اردیبهشت ماه سال 1389