گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 16 تیر - 90
گفتم : پس بگو چرا رفته جلوی آینه؟
تا ضریب روانی بودنش را کنه معاینه
چرا موقع درد و دل کردن و امتحان؟
با سر توی آینه زده بطور نا گهان
خونین کرده سر وصورت این بد کردار
بدگفته به آینه چرا گفته اش کرده تکرار؟
گفت :معلوم شد چرااین پریشان احوال؟
به چنین به فلاکتی افتاده استو حال
گفت: مريم قجرعضدانلوي ابريشمچي رجوي از اين كه ديگر مثل گذشته مورد توجه رسانه هاي اروپايي و آمريكايي نيست به شدت گلايه كرده و دچار استرس شديد شده است.
گفتم: حيوون زبون بسته! حالا چرا؟!
گفت: يكي از زنان عضو سازمان منافقين كه از افراد نزديك به «مريم قجر عضدانلو... الخ » بوده و مدتي است از پادگان اشرف فرار كرده و در اروپا پناهندگي گرفته اطلاعات جالبي درباره او منتشر كرده است.
گفتم: مثلا چه اطلاعاتي؟ چه چيزهايي؟
گفت: او مي گويد؛ «مريم.... و بالاخره رجوي» گاهي اوقات بلند بلند با خودش حرف مي زند و يك بار نزديك به يك ساعت جلوي آئينه ايستاده و لباس هاي مختلف را امتحان مي كرد، كه ناگهان با عصبانيت شيشه ادكلن را به آئينه زد و آن را شكست.
گفتم: يكي از رقاصه هاي كاباره كه ديگر خيلي پير و فرتوت شده بود، جلوي آئينه ايستاد و بعد با عصبانيت گفت؛ عجب دوره و زمانه اي شده! آئينه هم، آئينه هاي قديم!!
گفت : سربازجوی خرفت پیر خر
باچموش گری خود جازده کره خر
تمرین کرده جفتک زنی و عر عر
تا تواند یاد گیرد آن را بخواند از بر
گفتم :برای چه نماینده ویژه رهبر؟
باچنین گفتمانی به رهبر داده خبر؟
گفت : چون این سربازجوی اوین؟
با فحاشی و هتاکی و توهین
به به گفته به یک مزدور باآفرین
تاتواند پارس کند به مجاهدین
بهانه داشته باشه لمپن لاشی
به مریم رجوی کند فحاشی
گفتم : چیست دلیل عصبیت و سوزش؟
برای چه سرباز جو چنین کرده گویش؟
گفت : پس ازگرد همآیی پاریس
عصبی کرد رهبر و این ابلیس
به خصوص وقتی یک قربانی گریخته
حضور داشت دراین مراسم این سوخته
چون همسر یک اعدامی قهرمان
در مراسم پاریس وی بود مهمان
سخنرانی پر شور کرد داد قیام
فرار خواند همگان را وی به قیام
پس سربازجوی منفور نا لوطی
فراموش کرده جنگ عنتر و لوطی
قاطی کرده ، دست زده به خود زنی
به خودش سو ر زده ،هم تو دهنی
چون این منفور شکنجه گر بی شرف
خشم خودبروز داده علیه حامی اشرف
این طلبه ی سابق حوزه ی قم
خبر نداره مریم رجوی رفته رم
گفتم : پس بگو چرا رفته جلوی آینه؟
تا ضریب روانی بودنش را کنه معاینه
چرا موقع درد و دل کردن و امتحان؟
با سر توی آینه زده بطور نا گهان
خونین کرده سر وصورت این بد کردار
بدگفته به آینه چرا گفته اش کرده تکرار؟
گفت :معلوم شد چرااین پریشان احوال؟
چرا به چنین به فلاکتی افتاده و حال ؟